اخلاق /

تخمین زمان مطالعه: 8 دقیقه

علمي كه در روايات از آن ستايش شده ،چه نوع علمي است و آيا اسلام بين علوم مختلف (اعم از علوم پزشكي، علوم و فن‌آوري روز، علوم انساني و اسلامي...) از نظر رتبه و جايگاه تفاوت هم قائل شده؟


قبل از اين كه به قسمت اول سؤال جواب بدهيم، لازم است اقسام علم را تحقيق و بررسي كنيم و بعد به اين پرسش پاسخ مي‌گوئيم كه منظور از فراگرفتن علم، كدام يك از اين اقسام است. اينك اقسام علم: الف) علم لدنّي (علم خدايي): در قرآن كريم در داستان موسي و خضر ـ عليه السلام ـ آمده است كه وقتي موسي با رفيق خود، راه افتادند تا آن عبد صالح و عالم را بيابند، به شخصي رسيدند، كه قرآن درباره وي مي‌فرمايد: و علّمنا من لدّنا علماً يعني بنده‌اي از بندگان ما را يافتند كه ما از نزد خود به او علم آموخته بوديم. يعني علمي كه داشت، علمي بود كه از ما گرفته بود. علم لدني يعني علمي كه منشأش جستجوي ظاهري بشر، يا قياسات و استدلالات و آزمايشها نباشد و فقط خداوند افاضه كرده باشد. اين علم مختص به پيامبران و امامان و اولياء مقرب خداوند است. امام رضا ـ عليه السلام ـ در ضمن حديث مفصلي درباره امامت، فرمودند: هنگامي كه خداي متعال كسي را براي مردم برمي‌گزيند، به او سعة صدر عطا مي‌كند و چشمه‌هاي حكمت در دلش قرار مي‌دهد و علم را به وي الهام مي‌كند، تا براي جواب از هيچ سؤالي درنماند... و همچنين از امام صادق ـ عليه السلام ـ نقل شده كه: معصوم ـ عليهم السلام ـ وقتي سؤالي از او مي‌شود، در جواب سؤال گاهي به او الهام مي‌شود و گاهي از فرشته مي‌شنود و گاهي هر دو. ب) علومي كه موضوع و مسائل آن، اصول يا فروع اسلام است و يا چيزهايي است كه اصول و فروع اسلام به استناد آنها اثبات مي‌شود، يعني قرآن و سنت؛ مانند: علم قرائت و علم تفسير و علم حديث و علم كلام و علم فقه و علم اخلاق. ج) علومي كه موضوع و مسائل آنها طبيعيات و رياضيات است؛ مانند علم كشاورزي و علم پزشكي و مهندسي برق و... كه جامعة مسلمانان به آنها نياز مبرم دارد و با نبود اينها، جامعه دچار عقب‌ماندگي و اختلال درنظام دنيوي مي‌شود. د) علوم بي‌نتيجه و بدون ثمر يا علومي كه ثمرة عقلايي براي جامعة مسلمانان ندارد و يا كسب آن علوم، باعث ضرر به دين و جامعه مي‌شود. مانند: سحر و جادوگري و كهانت و تسخير جن و مانند رياضيت مرتاضان هندي كه باعث قدرت روحي مي‌شود. اكنون اين علوم چهارگانه را بررسي مختصري مي‌نمائيم. علم لدني كه علم خدايي است و اختصاص به اولياي خدا دارد و بهترين علم است كه خداوند به بعضي از بندگان خود مي‌دهد ؛ اما علوم قسم دوم: مي‌دانيم كه اين گونه علوم كه موضوع و مسائل آنها اصول و يا فروع اسلامي است و يا چيزهايي است كه به استناد آنها اصول و فروع اثبات مي‌شود، واجب است تحصيل و تحقيق شود؛ زيرا دانستن و شناختن اصول دين اسلام براي هر مسلماني واجب عيني است و شناختن فرع آن واجب كفايي است. شناختن قرآن و سنت هم واجب است؛ زيرا بدون شناخت قرآن و سنت، شناخت اصول و فروع اسلام غير ميسر است. و همچنين علومي كه مقدمه تحصيل و تحقيق اين علوم است نيز، از باب مقدمه واجب، واجب است. يعني در حوزه اسلام لازم است به قدر كفايت، همواره افرادي مجهز به اين علوم وجود داشته باشد. البته بر همه مسلمانان به خاطر اين كه مسلمان هستند، واجب است كه اصول و فروع دين را در حد نياز (نه به صورت تخصصي) بياموزند تا به آن عمل كنند. اما دربارة علوم قسم سوم بايد بگوئيم كه تحصيل اين گونه علوم نيز مورد تأكيد اسلام است. توضيح اين كه اسلام ديني جامع و همه جانبه است. ديني است كه تنها به يك سلسله پندها و اندرزهاي اخلاقي و فردي و شخصي اكتفا نكرده است. ديني است جامعه‌ساز و آنچه را كه يك جامعه بدان نيازمند است، اسلام آن را به عنوان يك واجب كفايي فرض كرده است. مثلاً جامعه نيازمند به پزشك است؛ از اينرو پزشكي واجب كفايي است؛ يعني واجب است به قدر كفايت پزشك وجود داشته باشد و اگر به قدر كفايت پزشك وجود نداشته باشد، بر همه افراد واجب است كه وسيله‌اي فراهم سازند كه افرادي پزشك شوند و اين مهم انجام گيرد و چون پزشكي، موقوف است به تحصيل علم پزشكي، قهراً پزشكي از واجبات كفايي است. همچنين است فن معلمي، فن سياست و فن تجارت و... اين است كه همه علومي كه براي جامعة اسلامي لازم و ضروري است، جزء علوم واجب اسلامي است و جامعة اسلامي همواره اين علوم را فريضه تلقي كرده است» اما قسم چهارم از علوم، از آنجا كه دين اسلام به سعادت انسان مي‌انديشد و تمام دستورات او بر اساس مصلحت و پيشرفت انسان است، تا اينكه انسان وقتي به قيامت برود، توشه و اندوخته‌اي براي خود فراهم كند، لذا به شدت پيروان خود را از خرافات و كارهاي عبث و بيهوده و مهلك و مضر به جامعه نهي كرده است و حرام كرده و كسي كه دنبال اين گونه امور برود، امام علي ـ عليه السلام ـ مي‌فرمايد: بدترين علم آن است كه آخرتت را به آن تباه سازي. اما قسمت دوم سؤال كه آيا اسلام بين علوم واجب از لحاظ جايگاه و رتبه، تفاوتي قائل است يا نه؟ بايد بگوييم كه آري تفاوت قائل است، علومي كه موضوع آنها خدا و دستورات خداست، به خاطر اين كه موضوع آنها بهترين چيز است و به خاطر اينكه سعادت زندگي جاويد و اخروي انسان را تعيين مي‌كنند، از لحاظ رتبه مقدم بر علوم ديگر است. چون اگر مثلاً در علم فيزيك يا پزشكي، دچار كمبود و فقدان شويم درست است كه جامعه صدمات قابل توجهي مي‌بيند، اما با عمل به احكام ديني سعادت آخرت را كسب كرده‌ايم. اما اگر علم خداشناسي و فروع دين دچار كمبود و نقصان شود، هم زندگي دنيوي (به خاطر بي‌بندوباري اخلاقي و...) و هم زندگي اخروي از بين مي‌رود و انسان هم در دنيا و هم در آخرت خسران و زيان مي‌بيند. لذا وقتي در قرآن و روايات مي‌نگريم، متوجه مي‌شويم كه رسالت تمام پيامبران و امامان ـ عليهم السلام ـ تشريح احكام دين و رساندن پيام خدا به مردم و طرح مباحث ديني بوده است. لكن در كنار اين رسالت مهم، كشتي‌سازي و زره‌سازي و... را نيز به مردم تعليم مي‌دادند. امام علي ـ عليه السلام ـ مي‌فرمايند: با سه چيز مسلمان كامل مي‌شود، تفقه و انديشديدن در دين و... همچنين روايتي از پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ نقل شده است كه مي‌فرمايند: دو گونه علم داريم يك علم ظاهري كه سر زبانها است و ديگري علم در قلب كه اين علم نافع است. يعني علمي كه روح تو را به حقيقت برساند، نافع است. و در اين باره امام موسي بن جعفر ـ عليه السّلام ـ فرمودند: زماني كه مؤمن فقيه بميرد، ملائكه آسمان و بقعه‌هاي محل عبادت خداوند در زمين و نيز درهاي صعود اعمال وي به عالم بالا، همگي بر او مي‌گريند و شكافي در اسلام پديد مي‌آيد كه چيزي جاي آن را نمي‌گيرد چرا كه فقهاي مؤمن، بسان دژهاي دور يك شهر، دژهاي اسلام هستند. و امام صادق ـ عليه السّلام ـ فرمود: يك حديث در حرام و حلال خدا كه از يك فرد صادق بياموزي، از دنيا و تمام طلاها و نقره‌هاي آن برتر است. در اين احاديث همان گونه كه مشاهده مي ‌شود، تأكيد زيادي بر فراگيري مباحث ديني دارند؛ چرا كه اين علوم حقيقت انسان و روح او را مي‌سازند. آن چيزي كه قرار است جاودانه بماند. البته همان گونه كه در روايت اول از پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ نقل شد، علم واقعي علمي است كه قلب و روح انسان را به مقصد و سعادت برساند و علوم ديني هم اگر چه نافع هستند، اما آنچه در اينجا لازم است عمل به اين علوم است. امام خميني در كتاب آداب نماز‌، ص 11 و 93 و.. . در اين باره جملات پرمغزي دارند: «و بايد دانست كه فقط علم برهاني (استدلالي و عقلي) و تفكري در باب توحيد فعلي نتيجة مطلوب ندارد. بلكه گاه مي‌شود كه كثرت اشتغال به علوم برهانيّه سبب ظلمت و كدورت قلب شود و انسان را از مقصد اعلي باز دارد و در اين مقام گفته‌اند: العلم هو الحجاب الاكبر؛ يعني دانش و علم، بزرگترين حجاب است. و بايد سالك در اين حجاب باقي نماند و آن را خرق كند و آن چه را عقل با قوت برهان و سلوك علمي دريافته است، با قلم عقل به صفحة قلب بنگارد و حقيقت عبوديت را به قلب برساند و از قيد و بند حجب علميه فارغ گردد و اين مقام و معنا، با برهان حاصل نيايد؛ بلكه به رياضات قلبيه و توجه غريزي به مالك القلوب، بايد قلب را از آنچه برهان افاده نموده آگاه نمود تا حقيقت توحيد حاصل شود. برهان به ما مي‌گويد: غير از خدا مؤثري در عالم نيست و به بركت اين برهان، دست تصرف موجودات را از ساحت كبرياي وجود كوتاه مي‌كنيم و عالم را به صاحبش (خدا) مي‌سپاريم؛ ولي تا اين مطلب برهاني به قلب نرسيده و صورت باطني قلب نشده، ما از حدّ علم به حدّ ايمان نرسيده‌ايم.» لذا در طول تاريخ افراد زيادي بوده‌اند كه از علوم ظاهري بهره‌اي نداشتند اما مقامات بلند معنوي را فتح كردند و اين بخاطر همين نكته است. مانند: ابوذر غفاري و رجبعلي خياط و خيلي از شهداي اسلام. در آخر كلام بار ديگر تأكيد مي‌كنم و جمله‌اي از شهيد مطهري(ره) ذكر مي‌كنم كه اين مطلب باعث اين نمي‌شود كه بگوئيم اسلام به علوم ديگر بي‌توجه بوده است شهيد مطهري مي‌فرمايد: اساساً اين تقسيم درستي نيست كه ما علوم را به دو رشته تقسيم كنيم. علوم ديني و غيرديني تا اين توهم براي بعضي پيش بيايد كه علومي كه اصطلاحاً علوم غيرديني ناميده مي‌شوند، از اسلام بيگانه‌اند. جامعيت و خاتميت اسلام اقتضا مي‌كند كه هر علم مفيد و نافعي را كه براي جامعه اسلامي لازم و ضروري است، علم ديني بخوانيم. .

مرجع:

ایجاد شده در 1400/10/19



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image