پیامبر اکرم ص / آخرین پیامبر / اهل کتاب /

تخمین زمان مطالعه: 3 دقیقه

در برخی از فیلم‌ها نشان می‌دهد که عده‌ای از یهودیان و پیروان حضرت موسی(ع) با توجه به بشاراتی که در تورات و کتب پیامبران گذشته در مورد ظهور پیامبر آخر الزمان(ص) آمده بود، و می‌دانستند این پیامبر از بنی‌اسرائیل نیست؛ مترصد آن بودند که هنگام تولد پیامبر اکرم(ص) او را شناسایی نموده و به قتل برسانند. آیا این مطلب از نظر تاریخی صحت دارد؟


برخی گزارش‌های تاریخی حاکی از توطئه یهودیان برای کشتن پیامبر(ص) قبل از بعثت و نگرانی اطرافیان از رسیدن ‌آسیب به حضرتشان است:1. پیامبر(ص) اسلام خاطراتی را از مسافرت دوران کودکی‌شان به مدینه به همراه مادرشان حضرت آمنه(س) نقل می‌فرمودند، از جمله آن‌که روزی متوجه شدم که فردی یهودی در اطراف من رفت و آمد نموده و مرا تحت نظر داشته و بعد از مدتی محل را ترک کرده است. چند روز بعد، او مرا تنها دید و از نامم پرسید؟ گفتم: احمد! او نگاهی به من کرد و شنیدم که با خود می‌گفت: او پیامبر این امت خواهد شد! سپس این موضوع را به اطلاع دایی‌هایم رساند و آنان نیز این پیش‌بینی را به مادرم بازگو کردند و او هراسید که آسیبی به من برسد و به دنبال آن بود که از مدینه به مکه برگشتیم.[1]2. روزی پیامبر(ص) در کودکی بین صفا و مروه رفت و آمد می‌کرد که مردی از اهل کتاب او را دید و از نامش پرسید. پیامبر(ص) پاسخ داد که نامم محمد است! گفت: نام پدرت چیست؟ فرمود: عبدالله! پرسید: و نام پدربزرگت؟! فرمود: عبد المطلب! و سپس چند پرسش دیگر نیز مطرح کرد و پاسخ شنید. پس از مدتی ابوطالب، حضرتشان را به همراه خود براى تجارت به شام برد. در‏ بین راه و در منطقه «بصرى» راهبی به نام «بحیرا» زندگی می‌کرد که تا آن زمان با کاروانیان مکه هم‌سخن نمی‌شد، اما این بار با دیدن ابری که همواره بر کاروان سایه می‌افکند، احساس کرد که گویا پیامبر آخرالزمان در میان این کاروان است .... و بعد از پذیرایی از کاروان، حضرتشان را در جایی تنها یافته و پرسش‌هایی را مطرح ساخت و به پیامبری‌شان یقین پیدا کرد و با دیدن مهر نبوت، بدنش به لرزه افتاد و پرسید که پدر این نوجوان کیست؟! ابوطالب گفت که او فرزند من است! راهب گفت: به خدا سوگند که پدرش زنده نیست! ابوطالب پاسخ داد که بله! او برادرزاده‌ام است! ... راهب به او گفت که هرچه سریع‌تر برادرزاده‌ات را به شهر خودتان برگردان و مراقب یهودیان باش، زیرا اگر آنان نشانه‌هایی را که من دیدم ببینند، به او آسیب خواهند رساند و در پی آن بود که ابوطالب، حضرتشان را به مکه برگرداند.[2]3. ام ایمن می‌گوید: در مدینه روزی دو نفر از یهودیان نزدم آمده و گفتند: احمد را نزد ما بیاور! وقتی آن‌‌حضرت(ص) را در نزد آنها آوردم، او را به دقت مورد بررسی قرار داده و یکی از آنها به دیگری گفت: او پیامبر این امت است و به این‌جا مهاجرت خواهد کرد و .... روزی نیز آن‌‌حضرت(ص) با کودکان بازی می‌کرد که گروهی از قوم «بنی‌مدلج» او را دیدند و به پاها و ردپای حضرتشان دقت کرده و به دنبالش راه افتادند تا به عبدالمطلب رسیدند که او را در آغوش گرفته بود و به او گفتند که بیشتر مراقب فرزندت باش که هیچ فردی نیافتیم که ردپایی شبیه‌تر از او به ردپایی داشته باشد که (از ابراهیم ع) در مقام به یادگار مانده است. عبدالمطلب نیز به ابوطالب سفارش کرد تا بیشتر مراقب آن حضرت باشد.[3]از گزارش‌های پراکنده‌ای که در این زمینه وجود دارد می‌توان برداشت کرد که برخی از اهل کتاب واقعاً در انتظار آن حضرت بوده و نسبت به سلامتی آن حضرت ابراز نگرانی می‌کردند، اما این خطر نیز همواره وجود داشت که برخی از آنها به دنبال سوء قصد به جان حضرتشان باشند.در پایان گفتنی است آنچه در برخی صحنه‌‌های فیلم‌های تاریخی در مورد ترور پیامبر اسلام(ص) در دوران کودکی مشاهده می‌کنیم، ممکن است - مانند دیگر فیلم‌های تاریخی - برداشت آزادی از این گزارش‌ها باشد، نه آن‌که مو به موی آنچه به نمایش درآمده، منطبق با نقل کتاب‌های تاریخی باشد.[4] .

اسلام کوئست

مرجع:

ایجاد شده در 1400/12/23



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image