اهداف وقوع انقلاب اسلامی ایران  /

تخمین زمان مطالعه: 42 دقیقه

مهم ترین ویژگی های انقلاب اسلامی ایران پیست؟عوامل پیروزی انقلاب اسلامی ایران چیست؟اهداف وقوع انقلاب اسلامی ایران چیست؟چرا انقلاب اسلامی ایران مردمی ترین انقلاب در جهان بود؟فرق انقلاب اسلامی با سایر انقلاب ها در چیست؟


در شکل گیری و پیروزی انقلاب اسلامی ، اهداف مختلف فرهنگی ، سیاسی و اقتصادی وجود داشت ؛ انقلاب اسلامى ایران با هدف مبارزه با طاغوت وحکومت ستم شاهی پهلوی و اجراى احکام و ارزش هاى الهى، دفاع از حقوق مظلومان، رعایت عدالت اجتماعى، نفى تبعیض و... شکل گرفت و به پیروزى رسید. و از میان اهداف مذکور ، مهمترین و اصلی ترین هدف از دیدگاه حضرت امام (ره) اجرای قوانین اسلامی و حاکمیت ارزش های الهی است . بر این اساس امام (ره) که انقلاب اسلامی ایران را از سنخ نهضت های انبیاء دانسته و بدان اهمیت می داد ، عقیده داشت که در سایه این هدف اصلی، اهداف دیگر مانند اهدف استقلال سیاسی، اقتصادی و عدالت اجتماعی و قسط نیز تحقق پیدا می کند. از این منظر یکی از علل سقوط جامعه ایران در ابعاد مختلف ، فاصله گیری از معارف و آموزه های دینی است ، که موجب شده است که رهبران غیر صالح بر این کشور حکومت کنند و بیگانگان بر این کشور مسلط گردیده و استقلال سیاسی، اقتصادی و اجتماعی ایران را از بین ببرند، حال آن که قرآن تسلط بیگانگان را بر مسلمانان جایز نمی داند: « و لن یجعل اللَّه الکافرین علی المؤمنین سبیلاً » ( سوره نساء ، آیه 141) و دستور مبارزه با طاغوت داده شده است ؛ «ولقد بعثنا فی کل امة رسولا ان اعبدوا الله واجتنبوا الطاغوت » ( نحل ، 36 ) ما در هر امتی رسولی برانگیختیم بر این اساس که (به مردم بگویند) خدای یکتا را بپرستید، و از طاغوت اجتناب کنید . بر این اساس انقلاب‌ اسلامی‌ نیز در ضمن مبارزه با طاغوت و فروپاشی‌ رژیم‌ پهلوی‌، بمنظور استقرار نظام‌ سیاسی‌ اسلام‌ وبنا نهادن‌ ساختارهای‌ اجتماعی‌، اقتصادی‌ و فرهنگی‌ نوین‌ در چارچوب‌ ارزش‌ها و احکام‌ اسلامی‌ شکل‌ گرفت‌. و‌ برای‌ارزیابی‌ میزان‌ انطباق‌ دستاوردها و نتایج‌ با اهداف‌ و آرمان‌ها، باید از این‌ دیدگاه‌ به‌ مسئله‌ پرداخت‌.منابع‌ و ماخذ (برای‌ مطالعه‌ بیشتر): 1. محمدباقر حشمت‌زاده‌، چارچوبی‌ برای‌ تحلیل‌ و شناخت‌ انقلاب‌ اسلامی‌ در ایران‌، مؤسسه‌ فرهنگی‌ دانش‌ واندیشه‌ معاصر، تهران‌، 1378. 2. نیکی‌ آرکدی‌، ریشه‌های‌ انقلاب‌ ایران‌، ترجمه‌ عبدالرحیم‌ گواهی‌، دفتر نشر فرهنگ‌ اسلامی‌، تهران‌، 1375. 3. علی‌ ذوعلم‌، انقلاب‌ و ارزش‌ها، پژوهشگاه‌ فرهنگ‌ و اندیشه‌ اسلامی‌، تهران‌، 1379. 4. علی‌ ذوعلم‌ (به‌ کوشش‌)، جرعه‌ جاری‌ (مجموعه‌ مقالات‌)، پژوهشگاه‌ فرهنگ‌ و اندیشه‌ اسلامی‌، تهران‌، 1377. توضیحات تکمیلی: اگر بخواهیم‌ اهداف‌ انقلاب‌ اسلامی‌ را فهرست‌ کنیم‌، باید فهرستی‌ از اهداف‌ و آرمان‌های‌ اجتماعی‌ اسلام‌ رادر عرصه‌های‌ سیاسی‌، فرهنگی‌ و اقتصادی‌ ارائه‌ دهیم‌. عناوین‌ برجسته‌ و اساسی‌ این‌ فهرست‌ عبارت‌ است‌ از: ـ استقرار عدالت‌ به‌ معنی‌ گسترده‌ و عمیق‌ آن‌ در عرصه‌های‌ اقتصادی‌، سیاسی‌، قضایی‌، و ... ـ پرورش‌ عقلی‌ و فکری‌ افراد جامعه‌ و رشد علمی‌ در همه‌ ابعاد مورد نیاز. ـ تربیت‌ و رشد معنوی‌ و ریشه‌دار شدن‌ ارزش‌های‌ اخلاقی‌ و انسانی‌ در افراد جامعه‌. ـ آبادانی‌ و پیشرفت‌ اقتصادی‌ برای‌ تأمین‌ رفاه‌ عمومی‌ و ریشه‌کن‌ شدن‌ فقر و محرومیت‌. ـ احیاء و اجرای‌ حدود و مقررات‌ الهی‌ برای‌ زمینه‌سازی‌ حیات‌ معنوی‌ و فضای‌ مناسب‌ تعالی‌ انسان‌. ـ گسترش‌ اندیشه‌ توحیدی‌ و الهی‌ در سطح‌ جهان‌ بمنظور آشنایی‌ جهانیان‌ با اندیشه‌ها و ارزش‌های‌ متعالی‌ اسلام‌. ـ و بالاخره‌، فراهم‌ آوردن‌ زمینه‌های‌ مادی‌ و معنوی‌ سعادت‌ دنیوی‌ و اخروی‌ افراد جامعه‌. همین‌ اهداف‌ و آرمان‌ها است‌ که‌ به‌ عنوان‌ وظایف‌ اساسی‌ دولت‌ جمهوری‌ اسلامی‌ ایران‌ در قانون‌ اساسی‌، بیان‌شده‌ است‌. توضیح آنکه : اهداف و آرمانهای انقلاب اسلامی را از خلال شعارهای مردم در دوران پیروزی و پیام‌های رهبران سیاسی و فکری به خصوص رهبری منحصربه فرد امام خمینی (ره) با استفاده از روش تحلیل محتوا می‌توان شناخت. نکته مهم آن است که این هدفها در روند نهضت اسلامی به صورت کلی و غیر شفاف بیان می‌گردیدند که پس از پیروزی انقلاب در کشاکش حوادث و رویدادها و نیز در قانون اساسی 1358 به مقدار زیادی شفاف‌تر و جزئی‌تر شده‌اند. مهمترین آرمان‌های انقلاب در حوزه‌های سیاست، اجتماع، فرهنگی و اقتصادی عبارتند از: الف. آرمان‌های سیاسی مهمترین آرمانهای سیاسی انقلاب اسلامی عبارتند از: 1. براندازی نظام سلطنتی و ایجاد حکومتی دینی و مستقل؛ 2. اداره امور کشور بر اساس شورا، دعوت به خیر و امر به معروف و نهی از منکر؛ 3. نفی هرگونه ستم‌گری، ستم کشی، سلطه گری و سلطه پذیری؛ 4. امنیت داخلی و نفی تفتیش عقاید، سانسور و تجسس مگر به حکم قانون؛ 5. آزادی نشریات، مطبوعات اجتماعات و راهپیمایی‌ها و تأمین آزادی‌های سیاسی و اجتماعی در حدود قانون؛ 6. اتکا به آرای عمومی در اداره کشور و مشارکت عامه مردم در تعیین سرنوشت خویش؛ 7. طرد کامل استعمار و جلوگیری از نفوذ اجانب؛ 8. محو هر گونه استبداد و خودکامگی و انحصار طلبی؛ 9. تقویت کامل بنیه دفاع ملی برای حفظ استقلال و تمامیت ارضی نظام اسلامی؛ 10. تنظیم سیاست خارجی کشور بر اساس معیارهای اسلام و تعهد برادرانه نسبت به همه مسلمانان و حمایت بی‌دریغ از مستضعفان جهان؛ 11. ایجاد روابط صلح آمیز متقابل با دول غیر محارب؛ 12. حمایت از مبارزه حق طلبانه مستضعفان در برابر مستکبران در هر نقطه از جهان، در عین خودداری کامل از هر گونه دخالت در امور داخلی ملتهای دیگر؛( برگرفته از اصول 3، 6، 7، 22، 23، 24، 25، 27، 152 و 154 قانون اساسی) در واقع آرمان های برون مرزی و مسئولیتهای فراملی انقلاب اسلامی، میل به صدور پیام انقلاب و حمایت همه جانبه از ملل مستضعف و مسلمانان جهان و در انداختن طرحی نو در نظام بین الملل داشت. در این رابطه بنیانگذار جمهوری اسلامی در نخستین سال پیروزی انقلاب و تعیین راهبرد سیاست خارجی اعلام داشت: «ملت آزاده ایران اکنون از ملت‌های مستضعف جهان در مقابل آنهایی که منطقشان توپ و تانک و شعارشان سرنیزه است، کاملاً پشتیبانی می‌نماید. ما از تمام نهضتهای آزادی‌بخش در سرتاسر جهان که در راه خدا و حق و حقیقت و آزادی مبارزه می‌کنند، پشتیبانی می‌کنیم»( صحیفه نور، ج 11، ص 259.) البته ایشان در وصیت نامه سیاسی ـ الهی خود نظریه یک دولت اسلامی با جمهوری های آزاد و مستقل را طرح کردند و فرمودند: «و شما ای مستضعفان جهان! و ای کشورهای اسلامی و مسلمان جهان!... به سوی یک دولت اسلامی با جمهوری آزاد و مستقل به پیش بروید.» ب. آرمانهای فرهنگی و اجتماعی مهمترین آرمانهای فرهنگی و اجتماعی انقلاب اسلامی عبارتند از: 1. ایجاد محیط مساعد برای رشد فضایل اخلاقی بر اساس ایمان و تقوا؛ 2. مبارزه با مظاهر فاسد و تباهی؛ 3. بالا بردن سطح آگاهیهای عمومی با استفاده صحیح از مطبوعات و رسانه‌های گروهی؛ 4. آموزش و پرورش و تربیت بدنی رایگان برای همه در تمام سطوح و تسهیل و تعمیم آموزش عالی تا سرحد خودکفایی کشور؛ 5. تقویت روح بررسی و تتبع و ابتکار از طریق تأسیس مراکز تحقیق و تشویق محققان. 6. رفع تبعیضات ناروا و ایجاد امکانات عادلانه برای عموم در زمینه‌های مادی و معنوی؛ 7. ایجاد نظام اداری صحیح و حذف تشکیلات غیر ضروری؛ 8. تأمین حقوق همه جانبه افراد و ایجاد امنیت قضایی عادلانه برای عموم و تساوی همه در برابر قانون؛ 9. توسعه و تحکیم برادری اسلامی و تعاون عمومی بین مردم؛ 10. تدوین قوانین و مقررات مدنی، جزایی، مالی، اقتصادی، اداری، فرهنگی، نظامی و سیاسی بر اساس موازین اسلامی؛ 11. برقراری حقوق مساوی برای مردم بدون توجه به قوم، قبیله، ‌رنگ، نژاد و زبان؛ 12. برخورداری تأمین اجتماعی از نظر بازنشستگی، از کار افتادگی، بی‌سرپرستی، حوادث و سوانح و خدمات بهداشتی و درمانی و مراقبت‌های پزشکی به صورت بیمه و غیره؛ 13. آزادی‌های اجتماعی از جمله آزادی کار و حق دادخواهی برای هر فرد.( برگرفته از اصول 3، 4، 19، 28، 29، 30، 34 قانون اساسی) به موارد فوق می‌توان از بین بردن مراکز و مظاهر فساد در جامعه، برچیدن سفره ارتشا و تملق، ‌احیای مفاهیم دینی هم چون جهاد و شهادت را نیز اضافه نمود. ج. آرمانهای اقتصادی هر چند انقلاب اسلامی، انقلابی صرفاً اقتصادی نبوده و به هیچ وجه با الگوهای مارکسیستی قابل تفسیر نمی‌باشد، در عین حال آرمانهای آن شامل ابعاد اقتصادی نیز می‌شود. 1. جلوگیری از غارت بیت المال توسط خاندان شاهنشاهی و وابستگان آن؛ 2. حفظ ذخایر زیرزمینی؛ 3. تلاش در راه پیشرفت صنعتی و تکنولوژیک کشور از طریق برنامه ریزی اقتصادی، استفاده از علوم و فنون، تربیت افراد ماهر و...؛ 4. استقلال و خودکفایی اقتصادی؛ 5. تأمین خودکفایی در علوم و فنون، صنعت و کشاورزی؛ 6. پی‌ریزی اقتصادی صحیح و عادلانه بر طبق ضوابط اسلامی جهت ایجاد رفاه و رفع فقر و برطرف ساختن هر نوع محرومیت در زمینه‌های تغذیه، مسکن، کار بهداشت و تعمیم بیمه؛ 7. ریشه‌کن کردن فقر و محرومیت؛ 8. تأمین نیازهای اساسی شامل مسکن، خوراک، پوشاک، بهداشت، درمان، آموزش و پرورش و امکانات لازم برای تشکیل خانواده؛ 9. تأمین شرایط برای اشتغال کامل؛ 10. تنظیم برنامه اقتصادی کشور به صورتی که شکل و محتوا و ساعات کار چنان باشد که هر فرد علاوه بر تلاش شغلی، فرصت و توان کافی برای خودسازی معنوی، سیاسی و اجتماعی و شرکت فعال در اداره کشور و افزایش مهارت و ابتکار داشته باشد؛ 11. عدم اجبار افراد به کار معین و جلوگیری از بهره‌کشی از کار دیگری؛ 12. منع اضرار به غیر، انحصار، احتکار و ربا؛ 13. منع اسراف و تبذیر؛ 14. جلوگیری از سلطه اقتصادی بیگانه بر اقتصاد کشور؛ 15. تأکید بر افزایش تولیدات کشاورزی، دامی و صنعتی؛ 16. عدالت اقتصادی و کم کردن فاصله طبقاتی؛ 17. رسیدگی به روستاهای کشور و محرومیت زدایی از آنها.( برگرفته از اصول 3، 31، 43 قانون اساسی) (منبع : خبرنامه تیپ 83 امام صادق (ع) - ویژه نامه انقلاب اسلامی)مقایسه پدیده هاى مشابه مى تواند در شناخت هر چه بیشتر آنها مفید واقع شود در تاریخ جهان انقلابهائى رخ داده و ممکن ست بین این انقلابها تشابهات فراوانى وجود داشته باشد.بحث مراحل یا روند انقلاب در قرن بیستم و پس از انقلاب روسیه، مطرح شد.در این میان برخى از محققین غربى که پدیده، انقلاب را بررسى مى کردند متوجه شدند که بین انقلاب روسیه و انقلابهاى فرانسه، انگلستان، هلند و...شباهتهایى وجود دارد که این موجب پیدایش مکتبى بنام تاریخ طبیعى انقلاب گردید. نویسندگان این مکتب معتقدند که انقلابهاى گذشته کم و بیش روند مشابهى را طى کرده اند و این روند بر آیندى طبیعى و اجتناب ناپذیر است. از مهمترین نویسندگان این مکتب «کرین برینتون » و «ادواردبتى » مى باشند.اما انقلاب اسلامى خط بطلان بر نظریات این مکتب کشید، اگر چه در بعضى موارد انقلاب اسلامى با دیگر انقلابها وجه تشابه دارد، در عین حال شرایط و اوضاع و احوال سیاسى، اجتماعى آنها تفاوتهاى اساسى را نشان مى دهد و از آنجا که کثرت پدیده هاى مورد مقایسه کار سنجش و تطبیق را مشکل و پیچیده مى سازد ما در این نوشتار انقلاب فرانسه و روسیه را به عنوان دو سمبل از دو نظام غرب و شرق و دو ایده ئولوژى متفاوت شناخته شده، براى مقایسه با انقلاب اسلامى که آرمانهاى مذهبى و حاکمیت جهانى اسلام و حاکمیت مستضعفین و مستکبرین را نوید مى دهد برگزیده ایم. باید توجه داشت که مقایسه این دو انقلاب با انقلاب اسلامى نیاز به یک تحقیق وسیع و مشروح دارد که در این نوشتار مختصر نمى توان به این مهم دست یافت.از این رو مى خواهیم یک چهار چوب کلى براى مقایسه این سه انقلاب با یکدیگر ارائه دهیم.1- میزان مشارکت سیاسى در انقلاب فرانسه جز جمعیت محدودى از طبقه اشراف و بورژواها با نظام همکارى نکردند و فقط در منطقه جغرافیایى پاریس فعال بودند.در انقلاب روسیه نیز عده محدودى از کارگران کارخانجات و سربازان فعال بودند و گروههاى شرکت کننده همان کارگران و سربازان و حزب بلشویک بود و فقط در منطقه جغرافیایى پطرزبورگ - مسکو فعال بودند، اما انقلاب اسلامى ایران تمام اقشار ملت اعم از کارگران، کارمندان، دانشگاهیان، بازاریان، روحانیون و...در تمام نقاط کشور همزمان ولى بطور عمده در شهرها مشارکت فعال داشتند و بر این اساس مى توان گفت: یکى از مشخصه هاى انقلاب اسلامى شرکت وسیع مردم در آن مى باشد که در مقایسه با دیگر انقلابها بسیار چشمگیرتر و فراگیرتر بوده است. پروفسور حامد الگار در این زمینه مى گوید: «یکى از ممیزات انقلاب اسلامى ایران شرکت وسیع توده هاى مردم بود.در انقلاب هاى فرانسه، روسیه و چین انقلاب همیشه با جنگ داخلى همراه بود...» فرد هالیدى نیز معتقد است که از لحاظ به صحنه کشاندن اقشار وسیع مردم، انقلاب اسلامى عظیم ترین انقلاب تاریخ است.2- رهبرى در انقلاب فرانسه رهبران اصلى انقلاب بطور خلق الساعة در این مقام قرار گرفتند و وابستگى طبقاتى داشتند و در انقلاب روسیه نیز در فوریه 1917 نام هیچ رهبرى به چشم نمى خورد و در اکتبر 1917 نام لنین، تروتسکى، استالین، بوخارین و...به چشم مى خورد که اینان هم مانند رهبران انقلاب فرانسه پایگاه مردمى چندانى نداشتند و توده هاى مردم لنین را نمى شناختند. ولى در انقلاب اسلامى ایران رهبر انقلاب از یک پایگاه وسیع و عمیق مذهبى و بلا منازع برخوردار بود.او هم طراح، هم ایدئولوگ و هم معمار، مدیر و مجرى انقلاب بود که در همه مراحل انقلاب چه قبل و چه بعد از پیروزى به این عنوان شناخته شد..ایدئولوژى در انقلاب فرانسه اساس ایدئولوژى، لیبرالیسم بود که هر چند در پیشبرد انقلاب نقشى نداشت ولى در شکل گیرى نظام بعد از انقلاب نقش اساسى داشته است و در واقع شاخه اى از اومانیسم و انسان محورى است که آزادى خواهى را تبلیغ مى کند. لیبرالیسم گر چه در پیشبرد ابعاد اقتصادى و سیاسى در ظاهر تا حدودى موفق بوده ولى در ترویج ارزشهاى مثبت اخلاقى و فضائل انسانى با شکست مواجه شده است که همین امر موجب نوعى ایجاد سر در گمى روحى و توسعه بیماریهاى روانى و افزایش روز افزون خودکشى در جوامع پیشرفته صنعتى گردیده است تا آنجا که امروزه این بحران عظیم اجتماعى روانى، ذهن بسیارى از اندیشمندان غربى را به خود مشغول کرده تا به امید رهایى از این بن بست راه حلى ارائه دهند.برخى چون آرنولد توین بى، اریک فروم، پدل فورد، و تا حدودى هربرت مارکوزه، چاره آن را در احیاء عنصر مذهب بر اساس مقتضیات زمان مى دانند و برخى دیگر چون ژان پل سارتر معتقدند درمان جدى و اساسى براى این بحران انسان وجود ندارد و تنها راه علاج، دادن فرصتها و امکانات لازم به فرد فرد انسانهاست که طبق مصالح و خواسته هاى فردى خود آنچنان که لازم بدانند خود را با شرایط موجود تطبیق دهند.اساس ایدئولوژى در روسیه مارکسیسم - لنینیسم بود که این ایدئولوژى نیز در انقلاب نقشى نداشت ولى در شکل گیرى نظام بعد از انقلاب و تحولات بعدى نقش اساسى را به عهده داشته است.ولى انقلاب اسلامى ایران همانند انقلاب کبیر فرانسه براى کسب آزادى تنها و یا مثل انقلاب اکتبر روسیه یک انقلاب کارگرى نبود بلکه در انقلاب اسلامى تاکید بر ایدئولوژى اسلام با تکیه بر تعالیم مکتب تشیع بود که در تهییج و تشکل مبارزات مردمى و نهایتا سقوط نظام شاهنشاهى و نیز در شکل گیرى تحولات بعد از انقلاب با تکیه بر اصل ولایت فقیه نقش زیر بنایى داشته است.در انقلاب اسلامى آزادى به آن معنى که در غرب مطرح است وجود ندارد.در اسلام انسان موجودى آزاد است اما نه بمعنى رها و لا قید و بى بند و بار بلکه به معنى مختار و انتخابگر.در این مکتب انسان موجودى است که آزادانه درسرنوشت خویش باید تصمیم گیرى نماید. در جمهورى اسلامى افراد جامعه در محدوده قوانین اسلامى و با توجه به مصالح جامعه هم آزادى مذهبى وجود دارد و هم آزادى سیاسى، هم آزادى بیان و هم آزادى عقیده...در نظام اسلامى اقلیت ها و پیروان دیگر مذاهب آزادند به آئین و معتقدات خویش پاى بند باشند و به برنامه و راه و روش خود عمل نمایند.در انقلاب فرانسه رهبران انقلاب گامهایى در جهت جدایى کامل سیاست از دین یعنى سکولاریسم برداشتند و در انقلاب روسیه با عناد و ضدیت شدید با دین برخورد کردند و دین را افیون توده ها معرفى نمودند، ولى در انقلاب اسلامى ایران بازگشت به دین و اسلام روح و اساس انقلاب است و در واقع یکى از شگفت انگیزترین و در عین حال پیچیده ترین ویژگیهاى انقلاب اسلامى بعد دینى آن است. و همین ویژگى یعنى بازگشت به دین یکى از مهمترین فصول ممیز انقلاب اسلامى از تمامى جهان است. آقاى حامد الگار در این باره مى نویسد: مهمترین وجه تمایز بین انقلاب ایران و انقلابهاى روسیه و فرانسه، ریشه مذهبى آن است که هیچگونه شباهتى به دو انقلاب دیگر ندارد در ایران مذهب قوه محرکه اصلى انقلاب به شمار مى رفت و آتش انقلاب از درون مساجد زبانه کشید و سرانجام منجر به پیروزى انقلاب اسلامى ایران شد. تمام نویسندگان نیز به مذهب به عنوان عاملى در جهت تحریک و تهییج توده هاى میلیونى نگاه مى کنند و سیاست اسلام زدایى شما را به عنوان عامل اصلى و تعیین کننده سقوط رژیم شاه مى دانند. آقاى حامد الگار مى نویسد: انقلاب اسلامى ایران بر عکس همه انقلابها تداوم و توالى بخش مهمى از میراث اسلامى است به یک معنى آغاز این میراث به قرن هفتم میلادى و گشوده شدن ایران به روى اسلام بر مى گردد و یکى از عوامل مهمى که انقلاب اسلامى ایران را از تمامى انقلابهاى دگرگون ساز دیگر متمایز مى سازد همین ریشه هاى عمیقى است که این انقلاب در گذشته تاریخى دارد. امروزه مى بینیم که به اعتقاد صاحب نظران آنچه فرهنگ غربى را مورد تهدید قرار مى دهد همین سکولاریسم است که ملهم از انقلاب فرانسه مى باشد و امروزه تنها راه رهایى از این بحران را در احیاء عنصر مذهب مى دانند. آقاى برژینسگى مى گوید: سکولاریسم عنان گسیخته حاکم بر نیمکره غربى، در درون خود نقطه ویرانى فرهنگ غربى را مى پرورد از اینرو آنچه ابر قدرتى آمریکا را در معرض زوال قرار مى دهد همین سکولاریسم است. پس مى توان نتیجه گرفت که مساله توجه به عنصر مذهب به عنوان نقطه اتکایى براى بسیارى از اندیشمندان غربى ومارکسیست فراموش شده است و تنها راه چاره را در احیاء عنصر مذهب مى دانند. یکى از اصول دیگر انقلاب فرانسه ناسیونالیسم بود و ناسیونالیسم قرن نوزدهم از انقلاب فرانسه زاییده شده و از آن پس یکى از شرایط و اصول اساسى حکومت هاى ملى قلمداد گردید و به عنوان یک نهضت سیاسى، همراه با افکار و عقاید ویژه اى در اروپا رواج پیدا نمود.انقلاب فرانسه ابتدا مفهوم حکومت ملى را شور و حرکت بخشید و سپس آنرا به عنوان الگو و سر مشق معرفى کرد که تا دو قرن نفوذش ادامه یافت و وقتى ناپلئون که خود عامل توقف جریان انقلاب فرانسه بود مروج مفاهیم جدید سیاسى در سراسر اروپا شد و آمیزه اى از آرمانگرایى، ناسیونالیسم و سکولاریسم را عرضه داشت.انقلاب روسیه نیز خواستار استقرار نظام انتر ناسیونال سوسیالیسم بود و آنرا به عنوان هدفى کاملا جهانشمول تبلیغ و تجویز مى کرد.اما انقلاب اسلامى نه با ناسیونالیسم و ملى گرائى میانه اى دارد و نه با انتر ناسیونالیسم کمونیستى و بى فرهنگى سرمایه دارى، بلکه بدین معنى است که ما با عالمى که ناسیونالیسم در آن پدید آمده و امکان بسط و گسترش یافته است مخالفیم و باید توجه داشت که در اسلام هیچ شخصى و یا طایفه اى بر دیگران حکومت نمى کند ناسیونالیسم، لیبرالیسم، سوسیالیسم، انتر ناسیونالیسم و هیچ ایسم دیگرى را در آن جائى نیست. امام خمینى قدس سره با توجه به پیامدهاى ناشى از ملى گرایى و تعصبات مى فرمایند: اساس بدبختى مسلمین ملى گرایى است زیرا او خوب مى داند که چه ضربه ها و خسارتهاى جبران ناپذیر بر پیکر اسلامى از راه ملى گرایى وارد شده است.4- اهداف ماهیت و هدف انقلاب اسلامى یک پدیده منحصر به فرد است چرا که تمام انقلابها از جمله انقلاب فرانسه و روسیه مى خواستند یک جامعه بهتر از نظر مادى براى انسان بسازند و هدف آنها تولید ثروت بیشتر و توزیع این ثروت در میان مردم بود ولى انقلاب ایران داراى اهدافى متعالى تر مى باشد و هدف انقلاب ایران برقرارى نظام الله و حاکمیت خدا مى باشد. در واقع اهداف انقلاب اسلامى عبارتند از:1- احیاء و زنده کردن احکام اسلام و اجراى آن2- استقرار عدالت اجتماعى3- استقرار نظام سیاسى اسلام4- تقویت عملى و فرهنگى جامعه آقاى احمد هوبر در این باره مى گوید: تمام انقلابهاى دیگر مى خواستند یک نظام انسانى را در زمین استقرار دهند، یعنى نظام ژان ژاک روسو را یا نظام مارکس، لنین را، در صورتیکه انقلاب اسلامى مى خواهد نظام الله را در زمین مستقر کند و...و معتقد است که انقلاب اسلامى راه خود را به سوى تمام دنیاى اسلام باز خواهد کرد و بر روى جهان غیر اسلام نیز تاثیر خود را خواهد گذارد و... امام خمینى (ره) مى فرمایند: انقلاب ما متکى بر معنویات و خداست و آنهایى که با ما موافقند آنهایى هستند که با خط توحیدى موافقند 5- هویت یکى از تفاوتهاى دیگر انقلاب اسلامى ایران با انقلابهاى روسیه و فرانسه این است که انقلاب فرانسه یک انقلاب لیبرال بورژوارى و از نتائج آن واژگونى نظام سلطنتى و برقرارى یک جمهورى پارلمانى بود و انقلاب روسیه یک انقلاب سوسیالیستى و از نتائج آن سرنگونى حکومت تزارى و نهایتا تسلط نظام سوسیالیسم بود ولى انقلاب اسلامى یک انقلاب دینى و ضد استکبارى است که تنها به واژگونى کامل استبداد اکتفا نکرده و در واقع انقلابى در فرهنگ انقلابهاى جهان بوجود آورد انقلاب اسلامى رژیم شاهنشاهى را سرنگون و حکومت اسلامى را برقرار کرد و بخاطر ماهیت ضد استکبارى خود از همان ابتدا با دشمنى تمام ابرقدرتها روبرو بوده است.آقاى حامد الگار مى نویسد: انقلاب اسلامى راه دیگرى را پیموده است و از همان اول با دشمنى مشترک تمام ابرقدرتها مواجه بوده است 6- آزادى و عدالت در انقلابهاى لیبرالیستى غربى، آزادى افراد به قیمت فدا کردن عدالت اجتماعى مطرح مى شود و در انقلابهاى مارکسیستى عدالت اجتماعى را با اعمال خشونت و دیکتاتورى و به قیمت از دست دادن آزادیهاى فردى نوید مى دهند ولى در سیستم سیاسى اسلامى عدالت اجتماعى همراه آزادى فردى بطور متوازن و تا آنجا که ممکن است بطور هماهنگ مطرح مى شوند. اسلام آزادى لیبرالیستى را که به بى عدالتیها و فاصله هاى زیاد طبقاتى منتهى مى شود نفى مى کند چنانکه مساوات و برابرى بدون توجه به خصوصیات و استعدادهاى فردى را نیز که حالت تحمیلى دارد و همراه با زور و دیکتاتورى است نمى پذیرد.روح برادرى را ترویج وامتیازات بى جا و تبعیض طبقاتى را تکذیب مى کند و از این رو، مورد توجه بسیارى از مردم محروم دنیا قرار گرفته است. نهرو مى گوید: مساله مساوات اسلامى روى افکار هندوها، خصوصا طبقه محرومشان تاثیر عمیق بخشیده است زیرا اسلام بساط اختلافات طبقاتى و امتیازات نژادى را از میان برده است و میان ملل مختلف روابط حسنه بر اساس عدل و مساوات برقرار مى سازد. در پایان باید متذکر شویم همین ویژگیهاى برجسته انقلاب اسلامى بود که توجه بسیارى از مردم دنیا بویژه قشر روشنفکر و باسواد را به خود جلب نمود انقلاب اسلامى نیامد تا برنامه هاى انقلاب دموکراتیک فرانسه را با برنامه هاى سوسیالیستى انقلاب روسیه را پیاده کند بلکه آمد تا محیطى را براى رشد و شکوفائى ایده هاى نوین و مناسب با ربع آخر قرن بیستم فراهم سازد و سعى دارد این مکتب جامع پویا و سازنده بر اساس اصول اسلام بر پا نماند. اسکاچ پل که مطالعات وسیعى در زمینه بررسى تطبیقى انقلابها انجام داده است مى گوید: جاى تردید نیست که علل بروز انقلاب ایران با آنچه در انقلابهاى فرانسه، روسیه و چین رخ داد، متفاوت بوده و اختلافات فاحش دارد، انقلاب ایران پدیده اى کاملا خلاف طبیعت بود این انقلاب محققا یک انقلاب اجتماعى است مع ذالک پروسه انقلاب مخصوصا حوادثى که منجر به سقوط شاه شد، علتهایى را که در مطالعه تطبیقى خود از انقلابهاى فرانسه، روسیه و چین مطرح کرده بود، زیر سؤال برد.انقلاب ایران آشکارا آنقدر مردمى بود و آنقدر روابط اساسى و پایه فرهنگى - اجتماعى و اقتصادى - اجتماعى را در ایران تغییر داد که حقیقتا از نمونه هاى انقلابهاى اجتماعى - تاریخى بزرگ مى باشد... در پایان باید این فراز از وصیتنامه سیاسى امام خمینى را متذکر شویم که مى گوید: ...شک نباید کرد که انقلاب اسلامى از همه انقلابها جداست هم در پیدایش و هم در کیفیت مبارزه و هم در انگیزه انقلاب و قیام... کوتاه سخن اینکه ویژگیهایى که انقلاب ایران را از سایر انقلابها متمایز مى سازد عبارتند از: 1- حاکمیت الله 2- نفوذ و قدرت معنوى رهبر 3- وحدت و همبستگى تمام اقشار ملت 4- ارتباط بین دین و سیاست 5- روحیه ایثار و شهادت طلبى مردم 6- استقلال طلبى 7- آزادى خواهى 8- سازش ناپذیرى 9- عدم وابستگى به شرق و غرب 10- حفظ اصول انقلاب حتى در شرایط دشوار 11- رسیدن به پیروزى با کمترین خسارت و خونریزى 12- تغییرات بنیادى و پرهیز از رفوریسم 13- تلاش براى خود کفائى اقتصادى 14- پایگاه مردمى انقلاب و پذیرش آن از سوى ملل آزاده جهان 15- دنبال کردن اهداف عمیق انسانى و معنوى در کنار اهداف مادى و اقتصادى 16- همراه بودن انقلاب با مشروعیت دینى 17- تفاهم و یگانگى میان دولت و ملت 18- جامعیت انقلاب اسلامى نسبت به همه ابعاد انسانى اجتماعى. (منبع:چارچوبى براى تحلیل و شناخت انقلاب اسلامى در ایران، ص 237 نویسنده: محمد باقر حشمت زاده ) 1. موقعیت اقتصادى رژیم هاى پیش از انقلاب:در فرانسه در دوران قبل از انقلاب 1789 نشانه هاى روشنى دال بر وخامت موقعیت اقتصادى از هر لحاظ وجود داشته و این کشور از پنجاه سال قبل از انقلاب، دچار مشکلات و بحرانهاى مالى و اقتصادى فراوانى بودکه روزبروز بر دامنه و ابعاد آن افزوده مى گشت. از جمله انقلابهاى موفق مى توان از انقلاب 1789 فرانسه، 1917 روسیه، 1949 چین، 1959 کوبا و 1979 و ایران نام برد. {V شرایط اقتصادى در روسیه نیز قبل از انقلاب، از آغاز دهه اول قرن بیستم وضع مطلوبى نداشت. دو جنگ خارجى که در این دوره اتفاق افتاد بر شدت نابسامانیهاى اقتصادى افزود، رکود اقتصادى که تا سال 1909دوام داشت شرایط ناگوارى را براى کارکنان و دهقانان ایجاد کرده بود، از یک سو بیکارى را سخت دامن مى زد واز سوى دیگر شرایط کار و میزان درآمد این دو طبقه را طاقت فرسا و غیر قابل تحمل ساخته بود اعتصاباتى که در این دوران کارگران راه مى انداختند عمدتا ماهیت اقتصادى داشت و مرتبا بر تعداد اعتصابات و شماره شرکت کنندگان در اعتصابات افزوده مى گشت.دوک داورلئان (نایب السلطنه) در 1715 در این زمینه مى گوید دینارى وجه نقد در خزاین سلطنتى و صندوقهاى عایدات نداریم که لازمترین مصارف را بتوان پرداخت چون به امور مالى رسیدگى مى کنم، مى بینم خالصجات دولتى فروخته شده،عواید دولتى تقریبا معدوم گردیده و عایدات عادى نیز بعنوان مساعده به مصرف رسیده و انواع و اقسام اسناد تعهدآور مالى دولتى در دست مردم است که به مبالغ هنگفت بالغ شده و حتى محاسبه و تعیین میزان آن نیز از امکان خارج است.(آلبرماله و ژوال ایزاک، تاریخ قرن هیجدهم و انقلاب فرانسه/ جلداول/ انتشارات ابن سینا/ ص 9) حال آنکه در ایران، در اواخر حکومت شاه رژیم، ایران در مطلوبترین سطح از قدرت اقتصادى که در تمام سلطنت 57 ساله رژیم پهلوى بى سابقه بود به سر مى برد. با افزایش سریع و غیر قابل پیش بینى درآمد نفت ،رژیم ایران نه تنها تبدیل به یکى از دولتهاى ثروتمند شده بود بلکه جامعه ایرانى را به یک جامعه کاملامصرفى تبدیل کرده بود. براى مطالعه بیشتر در این زمینه به کتاب انقلاب ناتمام روسیه نوشته ایزاک دویچر همچنین کتاب تاریخ روسیه شوروى/انتشارات بیگوند/ جلد اول مراجعه کنید.بدین ترتیب ملاحظه مى گردد در حالى که دولتهاى فرانسه و روسیه از نظراقتصادى در بدترین شرایط بودند و در حقیقت در مرحله ورشکستگى نهایى قرار داشتند دولت ایران با توجه به افزایش ناگهانى و غیر قابل پیش بینى قیمت نفت از نظر ذخائر ارزى و توانائیهاى مالى در مطلوبترین ومناسبترین شرایط اقتصادى در تاریخ خود بوده است.2. اقتدار نظامى رژیمهاى پیش از انقلاب :از مهمترین و در عین حال محسوسترین ابزار قدرت و اعمال حاکمیت هر رژیم سیاسى به ویژه نظامهایى که با بحرانها و فشارهاى داخلى مواجه مى باشند و نیاز به تهدید و ارعاب و احیانا سرکوب حرکتهاى معارض ومخالف خود را دارند قدرت نظامى آنها مى باشد. هر گاه در یک نظام سیاسى، قدرت نظامى از انسجام لازم برخوردار نباشند و روحیه خود را در اثر شکستیهاى پى در پى از دست بدهد و همچنین دولت بخاطرمشکلات اقتصادى امکان تامین تدارکات و خواسته هاى آنها را نداشته باشد و در نهایت قدرت نظامى اعتقاد وایمان خود را به رژیم سیاسى از دست بدهد نه تها قدرت سیاسى قادر به بهره بردارى از چنین نیروى نظامى براى سرکوب قدرت اجتماعى معارض نخواهد بود، بلکه خود بصورت یک مدعى خطرناک درآمده و احیانا به گروههاى اجتماعى مخالف خواهد پیوست و احتمال سقوط قدرت سیاسى را شدیدا افزایش خواهد داد.فرانسه در طول پنجاه سال قبل از انقلاب مدت 26 سال در جنگ و منازعات مهم بین المللى بوده است ودر این منازعات جز یک ایالت، نه تنها چیزى بدست نیاورده، بلکه شکستها و خسارتهاى عظیم مالى، جانى وارضى به همراه داشته و قابل پیش بینى بود که افسران ارتش نسبت به سرکوب مقاومت در دوره اى که بحران برعلیه مقامات دولتى افزایش یافته بود بى علاقه باشند و این امر موجب اختلاف و تضاد سیاسى و اجتماعى شد به طورى که نهایتا هر حرکت محدودى را براى سرکوب مخالفین پادشاه و طبقات محافظه کار مسلط غیرممکن مى ساخت و زمینه را براى پیروزى انقلاب فرانسه مهیا کرد.موقعیت نظامى روسیه نیز در اروپا بدلیل جنگهاى کریمه و جنگ 1905 تغییر کرده بود. کشورى که در1815 تنها قدرت قوى قاره اروپا بود و بعد از 1848 به نظر مى رسید که هنوز فاصله زیادى با سایر قدرتهاى اروپایى داشت بعد از جنگ کریمه به حد یکى از چند قدرت مساوى، تنزل یافت و تا زمانى که تزار در سن پطرزبورگ حاکم بود هرگز موقعیت 1815 را پیدا نکرد. جنگ جهانى اول از نظر وسعت و مدت و نزدیکى به مرزهاى روسیه از جنگ روس و ژاپن به مراتب مهمتر بود و تاثیر بیشترى در داخل کشور بر جاى گذاشت بطوریکه قواى نظامى این کشور را کاملا به تحلیل برده و سربازان کست خورده و بازگشته از جبهه را بصورت مدعیانى براى قدرت سیاسى حاکم درآورد و به همین علت بود که انقلاب روسیه در اوج اشتعال جنگ جهانى اول بوجود آمد. با این ترتیب ملاحظه مى گردد که نظام سیاسى حاکم بر روسیه قبل از انقلاب نه تنها نیروى نظامى و قواى مسلح نیرومند و وفادار به قدرت سیاسى با خود نداشتند بلکه ارتشى شکست خورده، روحیه از دست داده وعاصى شده از نظام با پیوستن به کارگران اعتصابى نقشى مهم در پیروزى انقلاب بازى کردند.اما ارتش شاهنشاهى ایران بر خلاف فرانسه و روسیه در طول حداقل 57 سال قبل از پیروزى انقلاب درهیچ جنگ خارجى مهمى شرکت نکرده بود. بیش از هر پادشاهى در ایران محمدرضا شاه به نیروهاى مسلح توجه داشت. او بعنوان فرمانده نیروهاى مسلح، احساس مى کرد که یک ارتش قوى و نیرومند و در عین حال وفادار به پادشاه، نه تنها مى تواند نظام سیاسى او را در قبال مخالفین داخلى حفظ کند بلکه با توجه به جاه طلبیهایش مى تواند ابزار و اهرم لازم را براى دخالت در امور منطقه و همسایگانش و پیشبرد اهداف بین المللى او فراهم نماید.مى توان با قاطعیت ادعا کرد در فرانسه و روسیه از نظر نظامى با توجه به شکستهاى پى در پى در جنگهاى متعدد ضعیف ترین و نامطمئن ترین وضعیت بوده و ارتشهاى آنها نه تنها حمایت لازم را از نظام سیاسى حاکم نمى کردند بلکه نسبت به انقلابیون گرایش نشان داده و بعضا به آنها مى پیوستند، در حالیکه ارتش ایران دربهترین شرایط از نظر نیرو و تجهیزات بوده و جز در موارد استثنایى و آن هم به صورت پراکنده، تا آخرین لحظات عمر رژیم شاه نسبت به نظام وفادار باقى مانده و اکثرا در سرکوب انقلابیون نیز کوتاهى نکردند. براى مطالعه بیشتر در این زمینه به کتاب مقایسه سه انقلاب فرانسه، روسیه و ایران نوشته نگارنده مراجعه کنید. کشورهاى مورد بررسى ما هر سه از جمله کشورهایى هستند که نه تنها داراى موقعیت استراتژیکى مهم وحساس مى باشند بلکه بعنوان قدرتهاى بالفعل یا بالقوه بزرگ محسوب مى شوند و در طول تاریخ نقش فعالى در روابط بین الملل جهانى و منطقه اى بازى کرده و مى کنند. بدیهى است که در قبال تحولات انقلابى این کشورها چه قبل از پیروزى و چه بعد ازپیروزى کشورهاى دیگر بویژه کشورهاى همسایه و ذینفع عکس العمل نشان داده و به نفع قدرت سیاسى حاکم و یا بالعکس در جهت حمایت ازگروههاى اجتماعى معارض فعال مى گردند. در نتیجه مسئله واکنش بین المللى از جمله عوامل مهمى است که در بررسى قدرت و توانائیهاى رژیم سیاسى حاکم قبل از انقلاب ضرورت دارد که مورد توجه و دقت کافى قرار گیرد.در فرانسه قرن 18 با توجه به جنگهاى طولانى که لویى پانزدهم وشانزدهم با کشورهاى همسایه خود منجله اترش، روسیه، انگلیس واسپانیا داشت نه تنها در شرایط بحرانى دوران انقلاب از حمایت آنهابرخوردار نبود بلکه همه این دول همسایه در جهت تضعیف لویى شانزدهم تلاش کرده و متقابلا به حمایت از گروههاى معارض و مخالف برخواستند. روسیه نیز از این نظر تفاوت چندانى با فرانسه نداشت بدین معنا که جنگ جهانى اول و درگیرى مستقیم روسیه تزارى در جنگ با آلمان،عثمانى و ژاپن دشمنى این دولتها بویژه دولت قدرتمند و نوپاى آلمان رابرعلیه خود داشت به طوریکه لنین با حمایت و امکانات فراهم شده این دولت توانست به انقلابیون روسیه ملحق شده، و پایه انقلاب بلشویکى اکتبر 1917 را بریزد. از طرف دیگر با توجه به اینکه دولتهاى روسیه تزارى یعنى فرانسه و انگلیس خود مستقیما با آلمان و متحدینش درگیر بودندامکان هیچ نوع حمایتى از تزار روسیه در شرایط بحرانى نداشتند. اما دولت ایران و رژیم شاه از حداقل یک دهه قبل ازسقوط خود علیرغم وجود شرایط دو قطبى با توجه به پایان جنگ سرد و آغاز دوره آرامشکاترین چورلى در سال 1943 با یقین ادعا مى کند زمانى که ارتشى همه قدرتهاى خود را در مقابل خیزش یا شورش به کارگیرد، هیچ انقلابى به پیروزى نخواهد رسد. به نقل از 6. Detence d> Revelution Theory Society. USA,1982 Voi, 11 NO3, 284؛ و همزیستى مسالمت آمیز از حمایت کامل دو ابرقدرت، و قدرتهاى بزرگ و منطقه اى، تا آخرین روزهاى حکومتش برخورداربود و متقابلا انقلابیون ایران از هیچگونه حمایت بین المللى برخوردار نبودند.با این ترتیب در حالیکه دولتین فرانسه و روسیه ازنظر حمایت بین المللى در شرایط نامناسب به سرمى بردند و دول اروپایى اغلب نسبت به رژیمهاى این دوکشور در شرایط قبل از انقلاب نظر مساعدى نداشته وبعضا تخاصم بودند و نه تنها هیچگونه حمایتى ازنظامهاى سیاسى در آن شرایط نکردند بلکه در مواردى به حمایت از انقلابیون پرداختند دولت ایران از این نظر درشرایط مطلوبى به سر مى برد.3. پیچیدگى و استحکام رژیم هاى قبل از انقلاب : در هر نظام و سیستم سیاسى وجود ابزارهاى قدرت از جمله قدرتهاى اقتصادى، نظامى و حمایت بین المللى بالقوه و فى نفسه نمى تواند در جهت تحکیم و تثبیت قدرت سیاسى حاکم کارساز و مفید باشد بلکه توانایى،مهارت و مدیریت مطلوب در نظام سیاسى است که مى تواند در مواقع بحرانى ابزارهاى قدرت را از قوه به فعل درآورده و به بهترین وجه و در مناسبترین زمان و مکان مورد استفاده قرار دهد در نبردهاى نظامى اغلب این امر به اثبات رسیده است که فرماندهى لایق و کارآمد مى تواند با کمترین امکانات، تجهیزات و نیرو برفرماندهى نالایق و ناتوان و در عین حال با امکانات وسیع پیروز شود. در حالیکه نظامهاى سیاسى فرانسه وروسیه علیرغم وجود استبداد حاکم به خاطر بى کفایتیهاى پادشاهان و نفوذ افراد ناصالحى که در دربار حضورداشتند، هرگز نتوانستند منافع خود را تشخیص داده و در جهت حفظ ثبات و موقعیت رژیم خود مدیریت مناسب و توانایى برقرار نموده و تغییرات لازم را اعمال کنند.رژیم شاه بعد از گذراندن دوره پرتلاطمى از تاریخ 38 ساله حکومت خود تدریجا به مرحله اى از اعتماد به نفس و حاکمیت مطلقه رسیده و با برخوردارى ازمستشاران ورزیده داخلى و خارجى به ویژه برخوردارى از پلیس مخفى خشنى همچون ساواک از توانایى لازم براى حفظ و تداوم قدرت مستبده خود برخوردار بوده است. در تئورى نظام دولتهاى مستبده مى بایست ضعیف شده باشد تا اینکه حرکتهاى انقلابى مردمى بتواندتوفیقى کسب کند یا حتى بروز کند. در حقیقت از نظر تاریخى، شورشهاى مردمى به خودى خود قادر نبوده انددولتهاى مستبده را واژگون کنند. در عوض فشار نظامى از خارج اغلب با تضادها و انشعابهاى سیاسى میان طبقه مسلط و دولت به موازات هم مى بایست وجود داشته باشد تا استبداد را تضعیف کرده و راه را براى شورشها و نهضتهاى انقلابى باز کنند. به خاطر همین ضعفها بود که در انقلاب فرانسه نظام سیاسى حاکم نه به علت مخالفت نیروهاى مردمى بلکه تنها به علت استیصال کامل در حل معضلات اقتصادى و سیاسى - اجتماعى کشور به مجلس طبقات سه گانه روى آورد و خود را تسلیم آنها کرد و آنگاه بود که حرکتهاى مردمى و ترکیب گروههاى اجتماعى شکل گرفت و به روند انقلاب شتاب فزاینده اى داد.و همین طور در انقلاب روسیه نیز اگرچه نیروهاى مخالف وجود داشتند، دسته بنیها و احزاب سیاسى مختلف که با آرمانها و اهداف خاص و متفاوت خود از اوائل قرن بیستم شکل گرفته بودند، نه تنها هیچگونه نقشى در سقوط نظام رومانوفها نداشتند بلکه تصور هم نمى کردند که بدین سادگى نظام امپراتورى روسیه سقوط کند. البته دولت تزار روسیه علیرغم استیصال و فشار زیادى که تحمل مى کرد داوطلبانه و راسا خود را تسلیم ملت نکرد ولى در مقابل اولین حرکت و شورش مردمى که ناشى از انفجار و وجود بحران اقتصادى بود وبه صورت تظاهرات و اعتصابات کارخانجات و صنایع در شهر پتروگراد متبلور شد، تسلیم گردیده و همچون کوه یخى ذوب گردید. در حالیکه انقلاب ایران در شرایطى پیروز شد که نظام شاهنشاهى خود را در اوج قدرت و استحکام وتثبیت شده مى دید و در مقابل مخالفتها و معارضه ها تا آخرین حد توان خود مقاومت مى کرد و گروههاى اجتماعى براى به زانو درآوردن چنین نظامى مى بایست بر اساس برنامه ریزى و بسیج تمام نیروها و قربانى کردن بسیارى از انسانها نظام قدرتمند حاکم را سرنگون سازد.قدرت اجتماعى قدرت اجتماعى متشکل از گروههاى اجتماعى فعالى است که بر پایه ارزشها و باورهاى مسلط و مشترک به هم نزدیک شده اند و زمانى که قدرت سیاسى توانایى تامین ارزشها و خواسته هاى آنها را نداشته باشد یانخواهد این ارزشها و خواسته ها را تامین کند گروههاى اجتماعى مایوس شده به دنبال رهبر یا رهبرانى که مى توانند خواسته ها و نظرات آنها را تعقیب و تامین نمایند حرکت خواهند کرد در ایجاد و تشکل قدرت اجتماعى سه رکن اساسى قابل تفکیک هستند: مردم، رهبرى و ایدئولوژى. الف - مشارکت مردمى در حالى که در فرانسه و روسیه میزان مشارکت مردم در براندازى رژیمهاى مستبده حاکم بسیار اندک بوده و حتى در فرانسه همانطور که گفته شد، نقشى نداشته اند و رژیم فرانسه به خاطر ضعفهاى خود الزاماتسلیم شده و در روسیه تعداد محدودى از کارگران کارخانجات پطرزبورگ و سربازان پادگان همان شهر سر به شورش برداشته و موجبات سقوط خانواده رومانوفها را فراهم کردند در انقلاب اسلامى ایران به استثناى اقلیت محدودى و بخش اعظم ارتش که وابسته به نظام بودند همه اقشار مردم از همه طبقات و گروههاى اجتماعى و در سراسر کشور اعم از شهرها و روستاها، کارگران، کارمندان، کشاورزان، اصناف و ... همه و همه چرخهاى اقتصادى و ادارى کشور را از کار انداخته و در مقابل رژیم تا دندان مسلح آن هم با دست خالى ایستادند و آن را ساقط کردند. مطالعات بعدى هم نشان داد که حتى بعد از پیروزى انقلاب که زنجیرهاى استبداد و دیکتاتورى گسسته شده و زمینه مناسب براى ایجاد آگاهى سیاسى و مشارکت توده هاى مردم فراهم شده بود به تدریج و به علت بى میلى حاکمیتهاى بعد از انقلاب اعم از میانه روها و رادیکالها در دو انقلاب فرانسه و روسیه، این مشارکت روبه کاهش نهاده است. تاریخ و آمار مشارکت مردم در انتخابات بعد از انقلاب این نظریه را ثابت مى کند. در مقابل توده هاى ملت ایران بعد از پیروزى انقلاب اسلامى در انتخابات هاى مکرر و پى در پى شرکت کرده اند و حتى در شرایط بحرانى و بمباران شهرها هیچیک از انتخابات لازم براى تداوم فعالیتهاى سیاسى نظام جمهورى اسلامى متوقف نشده یا به تاخیر نیافتاد.در طول ده سال گذشته مردم کشور ما در بیش ازبیست انتخابات (هشت انتخاب ریاست جمهورى، پنج انتخاب مجلس شوراى اسلامى، سه انتخاب مجلس خبرگان، یک انتخابات نوع حکومت، و دو انتخابات رفراندوم قانون اساسى و دو انتخابات شوراهاى اسلامى)شرکت کرده اند. آمار مشارکت روزافزون مردم در این انتخابات چشمگیر و جالب توجه است. و از همه مهمترحضور همه ساله مردم در اجتماعات و تظاهرات میلیونى که به خاطر سالگرد انقلاب صورت مى گیرد نشانه حضور، بیدارى و حمایت مردم از انقلابشان مى باشد.ب - رهبرى نقش و شخصیت رهبر به ویژه زمانى روشن تر و برجسته تر مى شود که توسلات ایدوئولوژیکى گروههاى انقلابى پراکنده و غیر منسجم باشد یا سازماندهى آن ضعیف باشد در این صورت نقش و اهمیت رهبرى درپروسه انقلابى و در طول زمان توسعه مى یابد. از طرف دیگر نقش رهبران انقلاب را در سه بعد مهم مى توان مشاهده کرد که عبارت است ازرهبر بعنوان ایده ئولوگ انقلاب، رهبر بعنوان فرمانده و نهایتا رهبر بعنوان معمار نظام بعد از پیروزى انقلاب.در بررسى و مقایسه اجمالى میان نقش رهبران در سه انقلاب مورد بحث مشاهده خواهیم کرد که در این رکن از انقلاب نیز مانند رکن مردم انقلاب اسلامى داراى قدرت، امتیازات و ویژگیهایى فوق العاده و استثنایى بوده است که دو انقلاب فرانسه و روسیه از آن بى بهره بوده اند.1- در انقلابهاى فرانسه و روسیه رهبران انقلاب از طبقات متوسط و بالاى جامعه بوده اند در حالیکه درانقلاب اسلامى ایران رهبران انقلاب وابسته و متعلق به طبقات محروم و فقیر جامعه بوده اند.2- در انقلابهاى فرانسه و روسیه به ویژه در انقلاب روسیه رهبران مدافع و نماینده طبقه اى بودند که خودمتعلق به آن طبقه نبودند در حالیکه در انقلاب اسلامى رهبران انقلاب دقیقا مدافع طبقه اى بودند که از آن طبقه برخاسته بودند. 3- در انقلابهاى فرانسه و روسیه طبقه روشنفکر و تحصیل کرده رهبرى انقلاب را بر عهده داشته و اشراف و روحانیون نقش ضد انقلاب را داشتند در حالیکه در انقلاب اسلامى رهبرى ضد انقلاب را روشنفکران وابسته به چپ و راست بر عهده داشتند. 4- در انقلاب فرانسه و روسیه ما به چهره شاخصى که همه ویژگیهاى سه گانه رهبرى را در خود جمع داشته و از نظر ارائه ایدئولوژى، فرماندهى انقلاب و سازندگى بعد از انقلاب داراى استعداد، نبوغ و قدرتى همچون رهبرى در انقلاب اسلامى باشد برخورد نمى کنیم. در انقلاب فرانسه چهره هایى مانند لافایت،روبسپیر، دوک د. اورلئان مطرح هستند که هیچکدام رهبرى انقلاب را در تمام دوران شکل گیرى و پیروزى آن بطور جامع در دست نداشتند. در انقلاب روسیه چهره لنین از چهره هاى شاخص و برجسته تاریخ این انقلاب مى باشد وى در واقع داراى امتیازات و استعدادها و نبوغ مشخصى بود که در جهت به مرحله عمل درآوردن آنچه را که به انقلاب اکتبر1917 معروف است نقش اصلى و محورى داشت. در حالیکه در سقوط رژیم رومانوفها در فوریه همان سال مطلقا نقشى نداشت چهره هایى مانند زینوویف، کامنف، استالین، تروتسکى و کرنسکى هم از شهرت ویژه اى برخوردار هستند ولى آنها هم دخالتى در سقوط رژیم نداشتند. در حقیقت سقوط رژیم تزارى در اثر یک حرکت خودجوش و بدون رهبرى صورت گرفت.بطور خلاصه مطالعات ما نشان مى دهد نه در انقلاب فرانسه و نه در انقلاب روسیه به چهره اى با ویژگیهاى ایدئولوگ و فرمانده انقلاب برخورد نمى کنیم آنهایى را که نام بردیم هیچکدام نه ایدئولوگ انقلاب بودند و نه فرمانده آن بلکه سازندگان و معماران دولتهاى بعد از انقلاب بودند. آنها اشخاصى بودند که بر اسب سرکش تحولات بعد از سقوط نظام سوار شده و در سیر تحولات بعدى اثر گذاردند. در حالیکه در انقلاب اسلامى رهبرانقلاب حضرت امام خمینى(ره) بویژه با برخوردارى از جایگاه مرجعیت دینى و با نبوغ، قدرت و ویژگیهاى خاصى که داشتند که در نوع خود بى نظیر بود نقش ایدئولوگ، فرمانده و معمارى انقلاب را به نحو احسن و درطول ربع قرن از حیات پربرکت خود بر عهده گرفته و ایفاء کردند.ج - ایدئولوژى با توجه به اینکه تنها عامل مشروعیت و انسجام در جامعه و نظام قبلى در هر سه کشور نهادهاى پادشاهى بوده که در موقعیت انقلابى بى اعتبار شده بودند بنابراین ایدئولوژیهاى انقلاب مطرح مى شوند تا آنکه تجدیدبنا و اعمال قدرت دولتى را بر مبناى جدیدى توجیه و استدلال کنند. ضمنا مکاتب مطرح شده به نخبگان انقلابى کمک مى کند تا انسجام و تشکل لازم را براى حرکت توده ها در جهت مبارزات و فعالیتهاى سیاسى تحقق بخشند. با بررسى اجمالى از ایدئولوژیهاى حاکم بر انقلابهاى مورد نظر درمى یابیم در حالى که مکتبهاى لیبرالیسم و مارکسیسم در فرانسه و روسیه با برداشتهاى مادى خود افق محدودى را براى پیروان خود در همین دنیا وتنها از یک زاویه فراهم مى کردند، نقش مهمى هم در ایجاد انگیزه لازم در براندازى رژیمهاى پادشاهى فرانسه و روسیه نداشته اند و حتى در پیاده کردن ارزشها و معیارهاى خود بعد از سقوط نظامهاى مطرود با مشکل مواجه شده و الزاما تغییرات زیادى بر نظریات تئوریکى خود اعمال کردند. از طرف دیگر هر دو مکتب براى مردم فرانسه و روسیه نامانوس بود و با بنیانهاى عقیدتى عامه مردم که غالبا مذهبى بود در تعارض بود لذا این ایدئولوژیها هرگز نتوانستند خمیرمایه لازم را در ایجادتشکل، انسجام، و وحدت اقشار و توده هاى جوامع خودفراهم کنند و تنها به عنوان ایدئولوژى طبقه خاص روشنفکر و با تعابیر متفاوت باقى ماندند. در حالى که مکتب اسلام که از 1400 سال قبل به ایران وارد شده بود و با مردم مانوس بوده و قاطبه مردم به آن اعتقاد داشته و با آن زیست کرده و در تاروپود زندگى آنها نفوذ و رسوخ کرده بود و با توجه به جهان بینى الهى افق بسیار وسیعى براى پیروان خود فراهم کرده علاوه بر آنکه سعادت اخروى را نوید مى داد براى همین دوره کوتاه زندگى در این دنیا نیز دستورالعملها و راهنماییهاى لازم براى امور روزمره زندگى فردى و اجتماعى و اداره جامعه در جهت تامین سعادت دنیوى فراهم کرده بود و در مقایسه با دو مکتب دیگر از عظمت ویژه اى برخوردار است. بویژه آنکه در مکتب تشیع با برخوردارى از جوهره هاى لازم انقلابى زمینه هاى کاملا مساعدى براى بهره مندى از یک مکتب قدرتمند در پروسه انقلاب اسلامى در ایران فراهم بود.انقلابهاى فرانسه و روسیه نه تنها برعلیه دولت بلکه برعلیه روحانیت و کلیسا بود. کلیسا در فرانسه فرانسوى شده، از حیطه اقتدار پاپ در واتیکان خارج گردید و در روسیه مطرود و مقهور شد در حالى که درانقلاب اسلامى تمام وحانیت شیعه برعلیه دولت قیام کرد و انقلاب را رهبرى نمود. موفقیت ایدئولوژى انقلابى اسلام همچون امرى ارزشمند و علامت ممیزه انقلاب اسلامى در ایران بود.این ایدئولوژى پاسخى قدرتمند به خواسته هاى سیاسى شده معاصر و در عین حال مایوس شده از مکاتب مادى بود. این ایدئولوژى در عین بهره بردارى از همه امتیازات تکنولوژیکى و تجربه نهضتهاى ایدئولوژیکى وسیاسى غرب به کار گرفته شد.به عبارت دیگر این ایدئولوژى امتیاز قابل توجهى بر کمونیسم که با مذهب درتعارض است، داشت. به جاى اینکه یک جایگزینى جدیدى براى مذهب خلق کند همان طور که کمونیستهاکردند، انقلاب اسلامى مذهب پرتلاش و تهاجمى را که وجود داشت به کار گرفته و با ابزار ایدئولوژیکى موردنیاز براى جنگ در صحنه سیاست مردمى مجهز گردید. با این عمل آنها کمک بزرگى و ممتازى به تاریخ جهان کردند. بنا به گفته زاگورین، نویسنده آمریکایى، اگر امروز کسى بپرسد که در تئورى انقلاب مارکس چه چیزى معتبر و چه چیز بى اعتبار مى باشد، جواب باید این باشد که آن تئورى دیگر به گذشته و تاریخ تعلق دارد. عدم تناسب نظریه مارکس آنگاه آشکار شد که برخلاف پیش بینى مارکس انقلابها در پیشرفته ترین کشورهاى غربى تحقق نیافت و در عوض سوسیالیسم در عقب افتاده ترین جوامع کشاورزى روسیه و چین به مرحله اجرادرآمد.با رشد تحقیق روى بسیارى از انقلابها این امر به اثبات رسید که مدل مارکس به خاطر ساده انگارى بیش از حد آن غیر قابل بهره بردارى است و در حقیقت مانعى براى درک بیشتر انقلابها است.بدین ترتیب ملاحظه مى گردد که رمز پیروزى انقلاب اسلامى را تنها مى توان در عظمت و مدیریت ومیزان اعمال گسترده سه رکن انقلاب یعنى مردم، رهبرى و مکتب جستجو کرد که توانست برخلاف پیش بینیها و محاسبات تحلیل گران و حیرت جهانیان نظام قدرتمند و کهن شاهنشاهى را به زانو درآورده و آن را سرنگون سازد. پیروزى انقلابهاى فرانسه و روسیه نه ناشى از انسجام، استحکام، و قدرت نیروهاى انقلابى بوده است بلکه به خاطر ضعف بنیادین رژیمهاى حاکم بود که ساختار حکومتى را شدیدا پوسانده و بحرانهاى نظامى اقتصادى و فشارهاى بین المللى این ضعیف را تشدید کرده بودند به طوریکه سقوط نظام سیاسى را امرى اجتناب ناپذیر ساخت. در واقع گروههاى اجتماعى رقیب در جو ناشى از خلاء قدرت و حاکمیت سیاسى به عنوان و وارثان نظام از هم پاشیده و دور از صحنه شده و به عنوان نیروهاى انقلابى به تلاش و رقابت برخاسته و قدرت را به دست گرفتند. بر اساس همین مقایسه ها است که ملاحظه مى گردد که انقلاب اسلامى در مقایسه با انقلابهاى فرانسه و روسیه از عظمت به مراتب بیشترى برخوردار است.پیروزى انقلاب اسلامى بیشتر در کانونهاى سیاسى و دانشگاهى موجب حیرت شد که بر اساس مطالعات خود از انقلابهاى گذشته هرگز نمى توانستند تصور کنند که چنین حادثه اى در ایران اتفاق افتد. مطالعات سازمانهاى اطلاعاتى آمریکا آپ ا و آپ ا چهار ماه قبل از سقوط رژیم شاه به این جمع بندى رسیده بود که ایران نه در شرایط انقلابى و نه پیش از انقلاب است و براى ده سال آینده رژیم شاه پابرجا است. تداسکاچیل در این زمینه مى گوید: «سقوط رژیم شاه، آغاز نهضت انقلابى ایران مابین 1977 تا 1979، به عنوان یک شگفتى ناگهانى براى ناظرین خارجى اعم از دوستان شاه تا روزنامه نگاران و دانشمندان علوم سیاسى و اجتماعى از جمله آنهایى که همچون من به اصطلاح از کارشناسان انقلابهاى هستیم، بود. همه ما حوادث انقلاب را با حیرات و ناباورى نظاره مى کردیم. بالاتر از همه انقلاب ایران پدیده اى کاملا خلاف قاعده و طبیعت بود. این انقلاب محققا یک انقلاب اجتماعى است.معذالک پروسه انقلاب مخصوصا حوادثى که منجر به سقوط شاه بود،علتهایى را که در مطالعه تطبیقى خود از انقلابهاى فرانسه، روسیه و چین مطرح کرده بود، زیر سئوال برد.انقلاب ایران آشکارا آن قدر مردمى بود و آن قدر روابط اساسى و پایه فرهنگى - اجتماعى و اقتصادى -اجتماعى را در ایران تغییر داد که حقیقتا از نمونه انقلابهاى اجتماعى - تاریخى بزرگ مى باشد.» اینک این سئوال مطرح مى گردد که اگر انقلابهاى فرانسه و روسیه را انقلابهاى کبیر بنامیم، انقلاب اسلامى را چه بنامیم و اگر انقلاب اسلامى، انقلابى واقعى و تمام عیار است، آنچه را که در فرانسه و روسیه رخ داده است چه باید نامید؟به همین جهت است که گفته اسکاچیل صدق مى کند که انقلابهاى فرانسه و روسیه آمدند وساخته نشدند ولى انقلاب اسلامى ایران نیامد بلکه با توجه به شرایط موجود ساخته شد آن هم نه به سادگى بلکه با تجهیز همه امکانات مردمى سراسر کشور و از همه اقشار و طبقات اجتماعى و با رهبرى قوى و پرداخت بهایى گزاف که همانا قربانى کردن چند صد هزار انسانهاى عاشق انقلاب بود، و به همین دلیل بوده که ظهورپیروزى انقلاب اسلامى حیرت و شگفتى همگان بر برانگیخت. و به یقین مى توان ادعا کرد که انقلاب اسلامى انقلابى بى نظیر در تاریخ بشریت مى باشد. (منبع:انقلاب اسلامى در میان انقلابهاى بزرگ جهان ، دکتر منوچهر محمدى ،فصلنامه کتاب نقد شماره 13) .

پرسمان دانشگاهیان

مرجع:

ایجاد شده در 1401/03/25



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image