درایه الحدیث / تاريخ بزرگان / بزرگان / پیامبر اکرم ص / امام سجاد ع / گوناگون /

تخمین زمان مطالعه: 6 دقیقه

در مورد ارتباط با افراد جذامی در روایات چه مطالبی بیان شده است؟ آیا منصور حلاج با افراد مبتلا به جذام غذا می‌خورد؟


انواع مختلفی از بیماری‌های مسری وجود دارد که در زمان‌های گذشته، مواردی؛ مانند «جذام» و «وبا» شیوع بیشتری داشتند.بیماری «جذام»[1] یا خوره، ناشی از یک عامل باکتریائی بوده و گذشتگان معتقد بودند که بر اثر «سوداء» به وجود می‌آید و در سراسر بدن پخش می‌شود، و فرم اعضاء و شکل آنها را تغییر می‌دهد و گاهی برخی اعضای بدن بر اثر همین بیماری کلّاً نابود می‌شوند.[2]در مورد چگونگی ارتباط با افرادی که مبتلا به بیماری مسری می‌باشند، روایات به ظاهر ناهمخوانی وجود دارد که در برخی از آنها با تأکید اعلام شده که از آنان دوری کنیم؛ مانند:1. پیامبر(ص): از افراد مجذوم فرار کنید، همان‌گونه که از شیر فرار می‌کنید.[3]2. پیامبر(ص): به افراد مبتلا به خوره زیاد نگاه نکنید و وقتی با آنان گفت‌وگو می‌کنید، به اندازه یک نیزه از آنان دور باشید.[4]3. شخصی که مبتلا به جذام بود برای بیعت نزد پیامبر(ص) آمد، اما حضرتشان به او دست نداده و فرمودند: بدون آن‌که با من دست بدهی، بیعتت را پذیرفتم.[5]اما در برخی از گزارش‌ها آمده است که پیامبر(ص) و ائمه(ع) با آنان هم‌نشین و هم غذا می‌شدند:1. پیامبر اسلام(ص) دست فردی که مبتلا به جذام بود را گرفته و با نام خدا و اعتماد و توکل بر پروردگار با او در یک کاسه هم‌غذا شد.[6]2. امام صادق(ع) فرمود: امام سجاد(ع) از کنار چند نفر جذامى که مشغول غذا خوردن بودند،‌عبور می‌کرد. آنها امام را به خوردن غذا دعوت کردند. امام پاسخ داد: اگر روزه نداشتم، می‌خوردم! سپس وقتى به منزل رسید دستور داد تا غذایی تهیه کنند و در تهیه غذا هر چه می‌توانند از خرج مضایقه نکنند و آن مبتلایان به جذام را به منزل خود دعوت نموده و به همراه آنان غذا خورد.[7]وجه جمع بین روایات1. روایات مربوط به فاصله گرفتن از جذامی، دلالت بر وجوب ندارد، بلکه دلیل بر جواز این کار و یا استحباب دوری از آنها؛ به دلیل احتیاط و پرهیز از سرایت بیماری است.[8]2. روایاتی که ارتباط با افراد جذامی را مجاز می‌دانند، ناسخ روایاتی هستند که به دور شدن و فاصله‌گرفتن از آنها توصیه می‌کنند.[9]3. شاید هم‌نشین شدن با آنها برای معصومان(ع) ایرادی نداشته، اما به دیگران توصیه شده تا احتیاط کنند.[10]به هر حال، اصل بر رعایت بهداشت و دوری از افراد مبتلا به بیماری‌های مسری است، اما اگر به مرحله‌ای برسد که به دل‌شکستگی آنان منجر شود، افرادی که از توکل بالاتری برخوردار هستند، ایثار کرده و آسیب دیدن احتمالی خود را فدای به دست آوردن دل آن بیماران می‌کنند؛ زیرا همان‌گونه که در آیه 243 سوره بقره می‌خوانیم، حتی در چنین شرایطی نیز مرگ و زندگی به دست خدا است.با این وجود، ترجیح با راه‌هایی است که با تلاش در جهت رعایت حداقل اصول بهداشتی، دل بیماران نیز به دست آید.در همین راستا در داستان امام سجاد(ع) نیز ایشان عذری موجه آورده و - شاید به دلیل رعایت بهداشت - غذای ایشان را نخورد، اما برای آن‌که دل‌شان را نشکند، غذایی را در منزل خود و توسط افراد سالم تهیه نموده و جذامیان را دعوت کرده و با آنان هم‌نشین شد و به صرف غذا پرداخت.در همین زمینه باید گفت که پیامبران و امامان تعدیل‌کننده رفتارها در جامعه هستند. گاه مردم جامعه آن‌قدر به بیماری‌های مسری بی‌توجه‌اند که پیشوایان دینی با توصیه‌هایی آنان را به رعایت بهداشت دعوت می‌کنند و در طرف مقابل، گاه جامعه نسبت به افراد بیمار، حساسیتی شدید و بیش از اندازه نشان می‌دهد تا جایی که آنان را از محیط طرد کرده و به انزوای مطلق می‌کشاند که در این زمان، رهبران دینی وظیفه خود می‌دانند تا با سفارشات زبانی و رفتارهای عملی، این حساسیت را تعدیل نمایند؛ از این‌رو ممکن است گزارش‌های به ظاهر متضاد در شرایط متفاوت رخ داده باشد.چنین تعدیلی در موارد دیگر هم رخ داده است. به عنوان نمونه در گزارشی از علی بن مغیره می‌خوانیم: از امام صادق(ع) پرسیدم که افرادی در شهری گرفتار آمده‌اند که (بر اثر بیماری‌های مسری) مرگ و میر در آن فراوان شده است. آیا آنان می‌توانند از آن‌جا کوچ کرده و به شهر دیگری بروند؟! امام پاسخ مثبت فرمودند. راوی پرسید: اما شنیده‌ایم که پیامبر اسلام(ص) افرادی را به دلیل همین کوچ‌کردن سرزنش فرموده است! امام پاسخ داد: آنان افرادی بودند که پیامبر(ص) ایشان را در مرزی در برابر دشمن قرار داد و به آنان توصیه فرمود که از جای خود تکان نخورده و عقب‌نشینی نکنند، اما هنگامی که مرگ و میر (بر اثر بیماری مسری) در آن منطقه گسترش یافت، آنان به جای دیگری رفته و این جابجایی آنان مانند فرار از برابر دشمن ارزیابی شد(و از همین رو مورد سرزنش قرار گرفتند). [11]اما در ارتباط با داستانی که در این زمینه در برخی سایت‌ها از حسین بن منصور حلاج نقل می‌شود:در یکی از روزهای رمضان حلاج از خرابه‌‌ای که جذامیان در آن‌جا زندگی می‌کردند، عبور می‌کرد. آنان مشغول ناهار بودند و یکی از جذامی‌ها حلاج را به صرف غذا دعوت کرد. او کنار سفره آنها نشست. یکی از جذامی‌ها پرسید: دوستانت از ما می‌ترسند! تو از ما نمی‌ترسی؟!حلاج گفت: آنان الآن روزه هستند و به همین دلیل این‌جا نمی‌آیند تا دلشان هوس غذا نکند. ‌پرسیدند: تو که عارف و خداپرستی، چرا روزه نیستی؟! حلّاج گفت: نشد امروز روزه بگیرم و سپس دست به غذاها برد و چند لقمه‌ای ‌خورد و از آن‌جا رفت. موقع افطار، حلاج لقمه‌ای در دهان گذاشته و می‌گفت: خدایا! روزه‌ام را قبول کن. یکی از دوستانش گفت: ما تو را دیدیم که با جذامی‌ها ناهار خوردی! حلاج پاسخ داد: روزه‌من برای خدا است و او می‌داند که من آن چند لقمه را از روی گرسنگی و هوس نخوردم. اگر دل بنده‌اش را می‌شکستم، روزه‌ام باطل می‌شد؟! یا با خوردن چند لقمه غذا؟آنچه در مورد این داستان می‌توان گفت؛ آن است که اصل این گزارش را در کتاب‌های معتبر و قابل استناد نیافتیم. علاوه بر این‌که چنین رفتاری مخالف با آیات و روایاتی است که اجازه باطل کردن روزه ماه رمضان را به غیر از هنگام داشتن مجوز شرعی؛ مانند مسافرت، بیماری و... به افراد نمی‌دهد؛ از این‌رو هر فردی نمی‌تواند به سلیقه شخصی خود دلیل موجهی برای افطار بتراشد.[12]با توجه به این‌که طبق این نقل، جذامیان آگاه بودند که ماه رمضان است، دلیلی وجود نداشت که از حلاج دلگیر و دل‌شکسته شوند. او می‌توانست محترمانه به آنان بگوید که اکنون طبق وظیفه‌ام روزه ‌هستم و در اولین فرصت ممکن نزدتان خواهم آمد و سپس با رفتاری مشابه با آنچه از امام سجاد(ع) نقل شده، دل آنان را به دست می‌آورد. .

اسلام کوئست

مرجع:

ایجاد شده در 1400/12/23



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image