تخمین زمان مطالعه: 13 دقیقه

تفاوت قرآن با كتب علمي، در تبيين معارف چيست؟


خداي سبحان در مقام تبيين رسالتهاي پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) گاهي از تلاوت آيات بر مردم و تعليم كتاب و حكمت و تزكيه نفوس سخن مي‌گويد: "هو الّذي بعث في الأمّيين رسولا ً منهم يتلوا عليهم اياته ويزكّيهم ويعلّمهم الكتاب والحكمة..."(1) و گاهي سخن از خارج ساختن انسانها از تاريكيهاي جهل و تباهي ضلالت به نور هدايت دارد: "كتاب أنزلناه إليك لتُخرج النّاس من الظلمات إلي النور بإذن ربّهم إلي صراط العزيز الحميد"(2) و قرآن كريم را ره‌توشه رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) در ايفاي اين رسالتها و دستمايه او در تعليم و تزكيه انسانها معرفي مي‌كند: "فذكّر بالقران من يخاف وعيد"(3)، "وكذلك أوحينا إليك قراناً عربياً لتنذر أمّ القري ومن حولها..."(4) ، "وكذلك أوحينا إليك روحاً من أمرنا ما كنت تدري ما الكتاب ولا الإيمان ولكن جعلناه نوراً نهدي به من نشاء من عبادنا وإنّك لتهدي إلي صراطٍ مستقيم".(5)بر اين اساس، قرآن كريم نمي‌تواند مانند كتب علمي تنها به تبيين مسائل علمي و جهانشناسانه بپردازد و يا مانند كتب اخلاقي تنها به اندرز بسنده كند يا همتاي كتابهاي فقهي و اصولي به ذكر احكام فرعي و مباني آنها اكتفا كند و به طور كلي شيوه‌هاي رايج و معمول در كتب بشري را در پيش گيرد. اين كتاب الهي در رسيدن به اهداف خود كه با اهداف رسالت پيامبر جهاني، حضرت رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) متحد است، روشهاي ويژه‌اي را برگزيده است، كه به برخي از آنها اشاره مي‌شود:1 ـ استفاده گسترده از تمثيل براي تنزّل دادن معارف سنگين و متعالي، كه بحث آن گذشت.2 ـ بهره‌گيري از شيوه جدال احسن و پايه قرار دادن پيش‌فرضهاي مقبولِ خصم، در احتجاج با كساني كه در برابر اصل دين يا خصوص قرآن سرسختي نشان مي‌دهند.3 ـ آميختن "معارف و احكام" با "موعظه و اخلاق"، و "تعليم كتاب و حكمت" با "تربيت و تزكيه نفوس" و پيوند زدن مسائل نظري با عملي و مسايل اجرايي با ضامن اجراي آن؛ مانند اين كه پس از دستور روزه‌داري به هدف آن، كه تحصيل تقواست اشاره مي‌كند: "يا أيّها الّذين امنوا كتب عليكم الصيام كما كتب علي الّذين من قبلكم لعلكم تتقون"(6) و يا پس از بيان آفرينش لباسي كه اندام انسان را مي‌پوشاند و نگهبان تن است،از لباس تقوا سخن مي‌گويد كه جامه جان آدمي و بهترين نگهبان آن است: "يا بني ادم قد أنزلنا عليكم لباسا يواري سوءتكم وريشاً ولباس التقوي ذلك خير..."(7) و در فضايي كه سخن از حجّ و عمره خانه خدا مطرح است، چون حج و عمره مستلزم سفر است و سفر نيز زاد و توشه مي‌طلبد، از ره‌توشه تقوا كه در سير و سلوك به سوي خدا بهترين ره‌توشه است نام مي‌برد: "وأتمّوا الحج والعمرة لله... * الحجّ أشهر معلومات... وتزوّدوا فإن خير الزاد التقوي".(8)همچنين در كنار تبيين برخي از احكام روزه سفارش حفظ حدود و رعايت تقواي الهي آمده است: "تلك حدود الله فلا تقربوها كذلك يبيّن الله اياته للنّاس لعلّهم يتّقون"(9) و همراه با دستور دريافت زكات، تطهير و تزكيه جان آدمي مطرح است: "خذ من أموالهم صدقة تطهّرهم وتزكّيهم بها..."(10) و حتي در كنار ساده‌ترين دستورات مربوط به معاشرتهاي اجتماعي، مانند اين كه مهمان ناخوانده كه قرار ديدار با صاحب‌خانه را قبلا ً تنظيم نكرده، در صورت اكراه و معذور بودن ميزبان از پذيرش او بايد باز گردد، از تزكيه روح سخن مي‌گويد: "... وإن قيل لكم ارجعوا فارجعوا هو أزكي لكم".(11)4 ـ داوري قاطع نسبت به اقوال و آرايي كه از ديگران نقل مي‌كند. قرآن كريم همانند برخي از كتب متداول، مجمع اقوال نيست تا آراي مختلف را نقل كند و بين آنها داوري نكند، بلكه نقلهاي آن با داوري همراه است. از اين رو، اگر مطلبي را نقل كند و سخني در ابطال و ردّ آن نياورد نشانه امضا و پذيرش آن است؛ چنانكه از فرزند صالح حضرت آدم (عليه‌السلام) نقل مي‌كند كه معيار پذيرش عمل در نزد خدا تقواست: "قال إنّما يتقبّل الله من المتقين"(12) و آن را ردّ نمي‌كند و از اين رو در برخي روايات اين جمله با عنوان "قول الله" ناميده شده است(١٣) و در كتب فقهي نيز به عنوان قول الله مطرح است. قرآن كريم بر اثر داشتن اين ويژگي "قول فصل" نام گرفته است: "إنّه لَقولٌ فصل * وما هو بالهزل"(١٤).اما پس از نقل گفته منافقان، آن را ابطال مي‌كند: "يقولون لئن رجعنا إلي المدينة ليخرجنّ الأعزّ منها الأذلّ ولله العزة ولرسوله وللمؤمنين ولكن المنافقين لا يعلمون"(١٥). سخن منافقان اين بود كه خود را عزيز مي‌پنداشتند و مؤمنان را ذليل، ليكن خداوند بعد از نقل گفتار باطل آنها به بطلان آن پرداخت؛ چنانكه قبلا ً در ابطال كلام باطل آنان درباره محاصره اقتصادي مسلمانان و اِنفاق نكردن به همراهان رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) براي تفرّق آنان از اطراف پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) سخني را نقل و نقد و ابطال كرده است(١٦)كتابي كه از جانب خداي حكيم حميد تنزل يافته است و به عزّت (نفوذناپذيري) ستوده شده است، باطل را از هيچ جهتي بدان راه نيست: "وإنّه لكتاب عزيز * لا يأتيه الباطل من بين يديه ولا من خلفه تنزيل من حكيم حميد".(١٧)تذكّر: مواعظ و اندرزهاي قرآني كه در كنار احكام و معارف ذكر مي‌شود گاهي متأخر است؛ مانند مثالهاي گذشته و گاهي متقدم؛ مانند: "ولا تتمنوا ما فضّل الله به بعضكم علي بعض للرجال نصيب ممّا اكتسبوا وللنساء نصيب ممّا اكتسبن...". (١٨)5 ـ پيوند دادن مسائل جهان‌شناسي با خداشناسي. يكي از مهمترين تفاوتهاي قرآن كريم با كتب علمي اين است كه كتب علمي تنها به بررسي و تبيين سير افقي اشيا و پديده‌هاي جهان مي‌پردازد؛ مثلاً معدن‌شناس مي‌گويد آنچه اكنون در دل زمين يا كوه به صورت معدن خاصي وجود دارد از ميليونها سال قبل چه تطوراتي را پشت سر گذاشته و پس از اين نيز با گذشت ميليونها سال، چه تحولاتي را در پيش رو دارد؛ اما قرآن كريم كه كتاب هدايت و نور است، نه كتاب علمي محض، سخن از سير عمودي پديده‌هاي جهان و ارتباط آن از يك سو با مبدأ و از سوي ديگر با معاد دارد؛ يعني از مبدأ فاعلي و مبدأ غايي سير و تحول موجودات سخن مي‌گويد؛ نظير: "ألم تر أنّ الله أنزل من السماء ماءً فأخرجنا به ثمرات مختلفاً ألوانها ومن الجبال جدد بيض وحُمْر مختلف ألوانها وغرابيب سود"(١٩)، "وهو الذي أنشأ جناتٍ معروشاتٍ وغير معروشات والنخل والزرع مختلفاً أكله والزّيتون والرّمان متشابهاً وغير متشابه..."(٢٠) ، "أو لم ير الّذين كفروا أن السموات والأرض كانتا رتقاً ففتقناهما وجعلنا من الماء كل شيء حيٍ أفلا يؤمنون"(٢١). در اين گونه از آيات مبدأ فاعلي بارش باران و نيز سبب فاعلي حركت حبّه‌هاي جامد به خوشه‌ها و شاخه‌هايي كه از حيات گياهي برخوردار است و نيز مبدأ اصلي احداث راههاي سفيد و سرخ و سياه كوهستاني و پديدآورنده انواع ميوه‌ها و دانه‌هاي خوراكي سخن به ميان آمده است.غرض آن كه، دانشهاي رايج علمي و فلسفي درباره پديده معيّن جهان، مانند ستاره و كوه و... يا درباره كل جهان بدون تعيين جزئي از آن، سير افقي محض دارد؛ يعني بررسي مي‌كند كه پديده‌اي معيّن يا مجموع جهان، قبلا ً چه بوده و اكنون چيست و پس از اين چه مي‌شود؛ اما از بيان سير عمودي خالي است؛ بر خلاف قرآن كريم كه در تبيين علمي اشيا (آن مقدار كه تعرّض كرده است) و در تحرير فلسفي اصل جهان، مسير عمودي را اضافه مي‌كند؛ يعني مي‌گويد: مبدأ فاعلي اين كار كيست و چه مبدأ غايي و هدف نهايي در نظر بوده است.6 ـ گزينش صحنه‌هاي درس‌آموز تاريخي در تبيين قصه‌ها. قرآن كريم كتاب تاريخ نيست تا وقايع‌نگارانه در هر قصه آنچه رخ داده است بنگارد، بلكه تنها به بيان بخشهايي مي‌پردازد كه با هدف آن (هدايت) هماهنگ باشد. سپس آن را به عنوان سنّت الهي (فلسفه تاريخ) بازگو مي‌كند.مثلا ً، نام حضرت موساي كليم (عليه‌السلام) بيش از صد بار در قرآن كريم آمده و قصّه آن حضرت در 28 سوره به طور گسترده تبيين شده است؛ اما بخشهايي كه به تاريخ و قصّه محض باز مي‌گردد، مانند ثبت تاريخ ميلاد و وفات آن حضرت در قرآن نيامده، بلكه به نكات حسّاس و آموزنده داستان پرداخته است؛ مثلا ً، از تاريخ تولد موسي و مدت شيرخوارگي او در قرآن چيزي نيامده، ليكن از سانحه مهمّ وحي الهي به مادر موسي از لحاظ انداختن كودك در دريا و ايجاد طمأنينه در قلب مادر و مژده بازگشت فرزند به مادر بعد از بزرگ شدن و به بزرگواريِ رسالت رسيدن، سخن به ميان آمده و همچنين از تاريخ هجرت موسي از مصر به مدين و نيز زمان مراجعت وي از مدين به مصر گفتاري در قرآن نيست، ليكن از خدمتگزاري رايگان موسي براي تأمين آب دام فرزندان شعيب و نيز از دامداري دختران شعيب و همچنين از عفاف و پاكدامني آنان و نيز كيفيت آشنايي موسي با شعيب و نحوه انتخاب كارگزار كه بايد در كار خويش امين و بر كار خود مسلط و نيرومند باشد و همچنين درباره مشاهده آتش و رفتن به سوي آن و شهود نور و استماع كلام توحيدي خداوند از درخت سخن به ميان آمده است.7 ـ يكي از اساسي‌ترين تفاوتهاي قرآن كريم با كتب علمي بشري آن است كه محور اصلي تعليم در كتب بشري علومي است كه دستيابي به آنها ميسور است؛ اما مدار تعليم در قرآن كريم علوم و معارفي است كه انسانها بدون استمرار از نور وحي توان دستيابي به آن را ندارند: "كما أرسلنا فيكم رسولا ً منكم يتلوا عليكم اياتنا ويزكيكم ويعلمكم الكتاب والحكمة ويعلّمكم ما لم تكونوا تعلمون"(٢٢)، "فاذكروا الله كما علّمكم ما لم تكونوا تعلمون".(٢٣)گرچه انبياي الهي در علوم قابل دستيابي و مستقلات عقلي نيز استعداد بشر را شكوفا كرده‌اند: "يثيروا لهم دفائن العقول"(٢٤)، ليكن محور تعليم آنان پرده برداشتن از غيب و نوآوري علمي و معرفتي براي بشر است. قرآن كريم با تعبير دقيق "ما لم تكونوا تعلمون" به همين نكته اشعار دارد؛ زيرا اين جمله به معناي "آنچه نمي‌دانستيد" نيست، بلكه به معناي "شما آن نبوديد كه از راههاي عادي آنها را بدانيد" است؛ چنانكه خداوند به پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم)، با همه استعداد ويژه‌اي كه داشت، مي‌فرمايد: "وأنزل الله عليك الكتاب والحكمة وعلّمك ما لم تكن تعلم وكان فضل الله عليك عظيماً"(٢٥)؛ يعني خداوند به تو معارفي آموخت كه از راههاي متعارف توان فرا گيري آن را نداشتي و از اين رو اين ويژگي قرآن كريم اختصاص به دوران انحطاط علم ندارد، بلكه همواره و تا ابد، قرآن معلّم علومي است كه بشر را به آن راهي نيست.قرآن كريم در برخي موارد خاص نيز اين حقيقت را گوشزد مي‌كند كه اسرار نهفته و پنهان عالم را تنها در پرتو نور وحي مي‌توان ديد: "كتب عليكم القتال وهو كُره لكم وعسي أن تكرهوا شيئاً وهو خير لكم وعسي أن تحبّوا شيئاً وهو شرّ لكم والله يعلم وأنتم لا تعلمون"(٢٦) و اين خطابْ همه افراد را شامل مي‌شود، اعم از ضِعاف، اوساط و اَوْحَديّ از اهل علم و عمل.8 ـ بيان مصداق و پرهيز از كلّي‌گويي. در كتب علمي متعارف نيست كه در مقام تبيين يك حقيقت، مصاديق آن ذكر شود؛ مثلا ً در تعريف نيكي، نيكان معرفي شوند؛ اما قرآن كريم در آيات خود چنين شيوه‌اي را اعمال كرده است؛ مثلا ً، در تبيين بِرّ و نيكي مي‌فرمايد: "ليس البرّ أن تولّوا وجوهكم قِبَل المشرق والمغرب ولكن البرّ من امن بالله واليوم الاخر و..."(٢٧). مفسراني كه قرآن كريم را همانند كتب علمي پنداشته‌اند، در اين گونه موارد در پي يافتن محذوف يا توجيهات ديگري هستند تا اسلوب بياني قرآن را با شيوه‌هاي متداول در كتب علمي هماهنگ بيابند؛ غافل از اين كه قرآن كريم يك كتاب علمي محض نيست و از روشهاي متعارف كتب علمي بشري پيروي نمي‌كند. از اين رو گاهي به جاي وصف، موصوف را بيان مي‌كند و اين از روشهاي كليدي قرآن است.نمونه ديگ، آيه كريمه "يومَ لا ينفع مال ولا بنون * إلاّ من أتي الله بقلب سليم"(٢٨) است كه هماهنگي مستثنا و مستثني‌منه اقتضا مي‌كند گفته شود: "إلاّ سلامة القلب"، ليكن از ذكر وصف صرف نظر شد و به بيان موصوف پرداخته شد تا همان طور كه در آيه قبل، جامعه را به نيك شدن تشويق مي‌كند، نه آن كه تنها نيكي را براي آنها تفسير كند، در اين آيه نيز، امت اسلامي را به سليم‌القلب شدن برساند، نه آن كه تنها سلامت دل را مايه نجات در قيامت معرفي كند.تذكّر: تبيين مصداق گاهي در آيات ديگر است، نه در همان آيه محل بحث؛ چنانكه در آيه كريمه "... فبشر عباد * الذين يستمعون القول فيتبعون أحسنه"(٢٩) سخن از أحسن الأقوال است، ليكن مصداق آن در جاي ديگر چنين تبيين شده است: "ومن أحسن قولا ً ممن دعا إلي ا‌لله وعمل صالحاً وقال إنّني من المسلمين"(٣٠) و يا در سوره مباركه حمد ذكري اجمالي و كلي درباره نعمت‌يافتگان آمده است: "صراط الّذين أنعمت عليهم..."، اما در سوره مباركه نساء مصداق مُنْعَمٌ عَلَيْهِم تبيين شده است: "... مع الّذين أنعم الله عليهم من النبيين والصديقين والشهداء والصالحين و...".(٣١)9 ـ تكرار مطالب. تكرار در قرآن كريم از آن روست كه قرآن كتاب نور و هدايت است و در مقام هدايت لازم است مطلب واحد در هر مناسبت با زباني خاص ادا شود تا ويژگي موعظه داشته باشد، بر خلاف كتب علمي كه هر مطلب تنها در يك جا بيان مي‌شود و تكرار آن سودمند نيست. سرّ لزوم تكرار در كتاب هدايت آن است كه شيطان و نفس اماره كه عامل ضلالت و عذابند، پيوسته به اضلال آدمي مشغولند و كار آنها گرچه گاهي كم مي‌شود، ليكن ترك نمي‌شود؛ از اين رو تكرار ارشاد و هدايت نيز ضروري است.10 ـ يكي از ظرافتهاي ادبي و هنري در بيان قرآني تغيير ناگهاني سياق است؛ مثلا ً در جمله‌اي كه چندين كلمه با "اعراب رفع" آمده، در اثناء، كلمه‌اي با "اعراب نصب" ذكر مي‌شود تا خواننده را متوقف كرده، به تأمل وا دارد؛ مانند آيه "لكن الراسخون في العلم منهم والمؤمنون يؤمنون بما أنزل إليك وما أنزل من قبلك والمقيمين الصلوة والمؤتون الزكوة والمؤمنون بالله واليوم الاخر أولئك سنؤتيهم أجراً عظيماً"(٣٢)؛ زيرا در اين آيه كريمه، پنج وصفْ ياد شده است كه سياق ادبي آنها مرفوع بودن آن اوصاف است؛ چنانكه دو وصف مقدّم (راسخون و مؤمنون) و دو وصف مؤخّر (مؤتون و مؤمنون) مرفوع است و در بين اوصاف مرفوع چهارگانه، يك وصف منصوب ديده مي‌شود و آن وصف "مقيمين" است تا توجه متدبّران در قرآن و تاليان كتاب الهي را به اهميت نماز كه ستون دين است جلب كند؛ همان طور كه در نوشتن تابلوها، برخي از كلمات مانند واژه "شهيد" با رنگ سرخ نوشته مي‌شود تا توجه بيننده را جلب كند. پس گاهي با تغيير اسلوب و تعويض سياق، به ويژگي محتوايي لفظ توجه داده مي‌شود.1 ـ سوره جمعه، آيه 2.2 ـ سوره إبراهيم، آيه 1.3 ـ سوره ق، آيه 45.4 ـ سورهٴ شوريٰ، آيهٴ 7.5 ـ سوره شوري، آيهٴ 54.6 ـ سوره بقره، آيهٴ 183.7 ـ سوره اعراف، آيه 26.8 ـ سوره بقره، آيات 196 ـ 197.9 ـ سوره بقره، آيه 187.10 ـ سوره توبه، آيه 103.11 ـ سوره نور، آيه 28.12 ـ سوره مائده، آيه 27.13 ـ نورالثقلين، ج 1، ص 615.14 ـ سوره طارق، آيات 13 ـ 14.15 ـ سوره منافقون، آيه 8.16 ـ سوره منافقون، آيه 7.17 ـ سوره فصلت، آيات 41‌ـ‌42.18 ـ سوره نساء، آيه 32.19 ـ سوره فاطر، آيه 27.20 ـ سوره انعام، آيه 141.21 ـ سوره انبياء، آيه30.22 ـ سوره بقره، آيه151.23 ـ سوره بقره، آيه 239.24 ـ نهج البلاغه، خطبه 1، بند 37.25 ـ سوره نساء، آيه113.26 ـ سوره بقره، آيه 216.27 ـ سوره بقره، آيه 177.28 ـ سوره شعراء، آيات 88 ـ 89.29 ـ سوره زمر، آيات 17‌ـ‌18.30 ـ سوره فصلت، آيه 33.31 ـ سوره نساء، آيه 69.32 ـ سوره نساء، آيه 162.مأخذ: ( تفسیر تسنيم جلد 1، ص 43) .

راسخون

مرجع:

ایجاد شده در سه روز پیش



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر

آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image