تخمین زمان مطالعه: 11 دقیقه
پیش از ورود برای پاسخ به این سؤال، تذکر دو نکته لازم است:
1) اگر به محیط پیرامون خود توجه کنیم، در مییابیم که در عالم آفرینش، امور بسیار زیادی هست که ما فلسفهی آنها را نمیدانیم و اگر آنچه را که میدانیم، با آن چه را که نمیدانیم، مقایسه کنیم، درمییابیم که نادانستههای ما به مراتب بیش از دانستههای ماست؛ لذا اگر در عالم آفرینش، حکمت و فلسفهی چیزی را ندانستیم، نباید وجود هر گونه حکمت و فلسفهای را برای آن منکر شویم.
2) میان ندانستن سر غیبت و امکان وقوع غیبت، هیچ ملازمهای وجود ندارد؛ یعنی چنین نیست که اگر ما سر غیبت را درک نکنیم، مجبور به انکار وقوع آن شویم. همان گونه که ما سر وجود بسیاری از اشیای پیرامون خود را نمیدانیم، اما آنها را انکار نیز نمیکنیم؛ لذا وقتی پیامبر اکرم (ص) و سایر معصومین (ع) بر وقوع چنین حادثهای خبر دهند، ما به عنوان یک مؤمن آن را میپذیریم؛ ولو این که حکمت آن را درک نکنیم و خداوند تعالی، ایمان به غیب را یکی از صفات متقین دانسته است: (هدی للمتقین الذین یومنون بالغیب؛ این کتاب که در آن تردیدی نیست. هدایتی برای متقین است. همان کسانی که به غیب ایمان دارند.(بقره 2 - 3/2)
با این دو مقدمه، اکنون به سراغ پاسخهایی میرویم که ائمه اطهار (ع) در مقابل این سؤال مطرح کردهاند. این سؤال که غیبت چه سری دارد، در زمان خود ائمه اطهار (ع) و حتی از خود امام زمان (عج)، نیز پرسیده شده است. آن بزرگواران در پاسخ دو گونه برخورد کردهاند. در مواردی تصریح کردهاند که فلسفهی واقعی غیبت تا زمان ظهور ایشان هیچ گاه روشن نخواهد شد؛ اما در عین حال برخی حکمتها و فواید و مصلحتهایی را که موجب غیبت شده است، مطرح کردهاند و به این وسیله خواستهاند کاری کنند که ما خیال نکنیم واقعا هیچ مصلحتی در غیبت آن بزرگوار وجود ندارد و فقط تذکری است که این مصلحتها، همهی قضیه نیست و سر واقعی آن، امری بزرگتر است. اینک، احادیثی در هر دو مورد میآوریم:
در خصوص پاسخ اول - که سر واقعی غیبت تا زمان ظهور معلوم نخواهد شد - مثلا عبدالله بن فضل هاشمی از امام صادق (ع) روایت میکند:
(ان وجه الحکمة فی ذلک لا ینکشف الا بعد ظهوره، کما لا ینکشف وجه الحکمة لما اتاه الخضر من خرق السفینة و قتل الغلام و اقامة الجدار لموسی (ع) الا وقت افتراقهما؛ یابن الفضل، ان هذا الأمر امر من الله تعالی، و سر من سر الله و غیب من غیب الله، و متی علمنا أنه عزوجل حکیم، صدقنا بأن أفعاله و أقواله کلها حکمة و ان کان وجهه غیر منکشف لنا)(کمال الدین و تمام النعمة شیخ صدوق، به نقل از آیت الله صافی گلپایگانی، منتخب الأثر، صص 266 - 7)
(اما وجه حکمت در این مسأله جز بعد از ظهور او آشکار نخواهد شد؛ همان گونه که وجه حکمت کارهای خضر (ع)، یعنی خراب کردن کشتی، کشتن پسر بچه و تجدید بنای دیوار برای حضرت موسی (ع) تا زمان جداییشان معلوم نشد. ای پسر فضل! این مطلب، امری از امور الهی و سری از اسرار الهی و غیبی از غیوب الهی است و وقتی ما دانستیم که خداوند عزوجل حکیم است، تصدیق خواهیم کرد که همهی کارها و سخنانش حکیمانه است؛ ولو این که ما حکمت آنها را درنیابیم.)
درک این مسأله به حدی برای انسانهای عادی دشوار است که حتی خود امام زمان (عج) در توقیعی، در عین حال که برخی مصلحتهای این غیبت را متذکر میشود، توصیه میکند: (از حقیقت این امر خیلی جست و جو نکنید که آن را نخواهید دانست: (اما علم ما وقع من الغیبة، فان الله عزوجل یقول: یا أیها الذین آمنوا لا تسئلوا عن أشیاء ان تبدلکم تسؤکم، فاغلقوا باب السؤال عما لا یعینکم، و لا تکفلوا علم ما قد کفیتم)(کمال الدین و تمام النعمة، به نقل از منتخب الأثر، ص 267؛ و الاحتجاج طبرسی، ج 2، ص 284، به نقل از کلمة الامام المهدی، ص 290)
(اما علت رویداد غیبت، پس خداوند تعالی فرموده است: (ای کسانی که ایمان آوردهاید! از چیزهایی که اگر برایتان آشکار شود، ناراحتتان میکند، سؤال نکنید.) پس باب سؤال را بر آنچه به حالتان فایده ندارد، ببندید و خود را برای دانستن آنچه که از شما نخواستهاند، در زحمت نیندازید.)
اما در احادیث، برخی وجوه دیگر نیز به عنوان برخی مصالح مترتب بر غیبت ذکر شده است؛ از جمله:
1) به گردن نداشتن بیعت و تعهد نسبت به هیچ حکومت جائری: چنان که در همین توقیع فوق الذکر آمده است: (اما علم ما وقع من الغیبة، انه لم یکن لأحد من آبائی و قد أوقعت فی عنقه بیعة لطاغیة زمانه، و انی أخرج حین أخرج و لا بیعة لأحد من الطواغیت فی عنقی) (منبع پیشین)
(اما علت رویداد غیبت! همانا هیچ یک از پدران من نبودند مگر این که بیعت و تعهدی در مقابل حکومتهای طاغوت زمان خود داشتند، ولی من هنگامی که قیام میکنم، تعهدی نسبت به هیچ یک از طاغوتها بر عهدهام نیست.)
2) در برخی از احادیث، علت آن خوف از کشته شدن ذکر شده است. مثلا در کتاب الغیبة از (شیخ طوسی)، از (زراره) نقل شده است: [که امام صادق (ع) فرمود: ان للقائم غیبة قبل ظهوره، قلت: لم؟ قال: یخاف القتل؛ (به نقل از منتخب الأثر، ص 269) و ظاهرا همین حدیث با سلسله اسناد دیگری در کتاب شریف کافی نیز آمده است و میدانیم که امامان ما، همگی توسط دشمنانشان به شهادت رسیدند؛ به ویژه آخرین امامان؛ یعنی امام هادی (ع) و امام عسکری (ع) که در همان سنین جوانی شهید شدند و دشمنان درصدد بودند تا امام زمان (عج) را نیز در همان طفولیت به شهادت برسانند. البته اصل این مطلب، حدوث غیبت را توجیه میکند و نه بقای غیبت را. هر چند از این حیث که تا وقتی اسباب و علل ظاهری برای حفظ جان ایشان و برقراری حکومت عدل مهیا نشود، جان ایشان همچنان در خطر است، میتوان آن را توجیهی برای بقای غیبت نیز دانست.
3) آزمایش و امتحان مؤمنان: در احادیث متعددی، یکی از حکمتهای غیبت، آزمایش و امتحان مؤمنین برای جدا شدن مؤمنین واقعی از مدعیان دروغین دینداری معرفی شده است. میدانیم که یکی از سنتهای الهی، سنت ابتلا و امتحان است و خداوند هر کس را که ادعای ایمان داشتن میکند، مورد امتحان قرار میدهد تا صدق یا کذب ادعایش آشکار شود: (أحسب الناس أن یترکوا أن یقولوا آمنا و هم لا یفتنون - و لقد فتنا الذین من قبلهم فلیعلمن الله الذین صدقوا و لیعلمن الکاذبین)(عنکبوت 2 - 3/29)
(آیا مردم پنداشتند که تا گفتند: ایمان آوردیم! رها میشوند و مورد آزمایش قرار نمیگیرند؟ به یقین کسانی را که پیش از اینان بودند، آزمودیم تا خدا آنان را که راست گفتهاند، معلوم دارد و دروغگویان را نیز معلوم کند.)
این غیبت نیز، خود امتحانی برای مؤمنین است؛ هم امتحان ایمانشان و هم امتحان عملشان. اما امتحان ایمانشان از این حیث است که طولانی شدن غیبت او باعث میشود تا عدهای که ایمانشان استوار نیست، در مورد او تردید کنند؛ چنان که از پیامبر اکرم (ص) روایت شده است: (و ذاک الذی یغیب عن شیعته و أولیائه غیبة لا یثبت فیها علی القول بامامته الا من امتحن الله قلبه للایمان) (آیت الله صافی گلپایگانی، منتخب الأثر، ص 101)
(و آن، همان کسی است که از شیعیان و دوستانش غایب میشود؛ چنان غیبتی که جز کسانی که خداوند قلبشان را برای ایمان داشتن مورد امتحان قرار داده است، کسی بر قول به امامت او ثابت قدم نمیماند.)
یا از امام باقر (ع) در پایان حدیث مفصلی که دربارهی کیفیت ظهور امام زمان میباشد، آمده است: (و ذلک بعد غیبة طویلة لیعلم الله من یطیعه بالغیب و یؤمن به) (همان، ص 292)
(و آن بعد از غیبت طولانی است تا خداوند معلوم گرداند که چه کسی او را در غیب اطاعت میکند و به او ایمان دارد.)
یا از امیرالمؤمنین (ع) نقل شده است: (و لیبعثن الله رجلا من ولدی فی آخر الزمان یطالب بدمائنا و لیغیبن عنهم تمییزا لاهل الضلالة حتی یقول الجاهل مالله فی آل محمد من حاجة) (همان، ص 299 و 263)
(و قطعا خداوند مردی از فرزندانم را در آخرالزمان بر خواهد انگیخت که به خونخواهی ما قیام میکند. او از مردم غایب میشود تا گمراهان مشخص شوند و این غیبت آن قدر طولانی میشود که جاهلان خواهند گفت: خداوند دیگر به اهل بیت پیامبر (ص) اعتنایی نمیکند.)
قریب به همین مضمون از پیامبر اکرم (ص) نیز نقل شده است.(همان، ص 262)
اما امتحان عملی به این است که آن قدر ناگواریها، دشواریها و گناهان مردم را احاطه میکند و به تعبیر پیامبر اکرم (ص): (لیأتین علی الناس زمان لا یسلم لذی دین دینه الا من یفر من شاهق الی شاهق، و من حجر الی حجر کالثعلب باشباله) (منتخب الأثر، ص 437)
(زمانی میرسد که هر کس بخواهد دینش را حفظ کند، چارهای ندارد جز این که از کوهی به کوهی و از سوراخی به سوراخ دیگر فرار کند؛ همانند شغالی که دائما آشیانهی خود را عوض میکند.)
در احادیث مختلف، این گناهان فراگیر و معروف شدن منکرها و منکر شدن معروفها مفصلا توضیح داده شده است. (برای نمونهای از این احادیث، رک: منتخب الأثر، ص 424 - 438، به ویژه حدیث نهم که از کتاب شریف کافی نقل شده است.)
برای همین دشواری امتحان است که در احادیث آمده است: (حفظ ایمان در آخرالزمان، از نگه داشتن گوی آتشین در دست، دشوارتر است.)
4) آماده شدن اوضاع جهان برای پذیرش توحید و عدالت فراگیر:
میدانیم که هدف از ارسال این همه پیامبر و انزال این کتابهای آسمانی، اشاعهی خدا پرستی و گسترش عدالت در همهی ابعاد بوده و حضرت مهدی (عج) کسی است که قرار است این تلاشهای انبیا و اولیای حق را به سرانجام رساند؛ چنان که در احادیث آمده است: (اذا قام القائم لم یعبد الا الله عزوجل) (منتخب الأثر، ص 471)
چون قائم قیام کند، جز خدای عزوجل معبودی پرستش نشود.)
و نیز امام باقر (ع) فرمودند: (اذا قام القائم ذهب دولة الباطل) (همان، ص 471)
(هنگامی که قائم قیام کند، دولت باطل از میان برود.)
و در تفسیر آیهی: (اعلموا أن الله یحیی الأرض بعد موتها؛ (حدید 17/57) بدانید که خداوند، زمین را پس از مرگش زنده میگرداند.) فرمودهاند: (یحییها بالقائم (ع) فیعدل فیها فیحیی الأرض بالعدل بعد موتها بالظلم) (منتخب الأثر، ص 478)
(خداوند زمین را به وسیلهی قائم احیا میکند. پس او زمین را پس از این که به خاطر ظلم مرده بود، با عدل زنده میکند.)
پس، آشکار است که خداوند نمیخواهد این برقراری توحید و عدالت اجباری باشد؛ بلکه میخواهد خود مردم به این کار مایل شوند و اگر اجباری در کار بود، میتوانست از همان ابتدا این اجبار را پدید آورد. حال آن که چنین نکرد؛ بلکه در قرآن کریم نیز فرمود: (لقد ارسلنا رسلنا بالبینات و انزلنا معهم الکتاب و المیزان لیقوم الناس بالقسط؛(حدید 25/57) ما پیامبران خود را فرستادیم تا خود مردم برای برقراری قسط و عدل بپاخیزند.)
بنابراین، خود مردم باید به رشدی برسند که خواهان عدالت شوند و زمینه را برای عدالت آماده سازند تا حضرت مهدی (عج)ظهور کند. برای این است که در احادیث متعددی به این نکته اشاره شده است که تا مردم با یکدیگر همدل و از ته دل خواهان اجرای عدالت نشدهاند، ایشان ظهور نمیکند. البته این منافاتی با فراوانی ظلم در جامعه ندارد؛ یعنی از طرفی در جامعه، ظالمانی هستند که جهان را پر از ظلم ساختهاند؛ اما شرط ظهور این است که بسیاری از انسانها نیز از این ظلم و ستمها به ستوه آمده باشند و آماده باشند که با جان و دل برای گسترش عدالت و رفع این ظلمها تلاش کنند. معنای زمینه سازی برای ظهور، همین تربیت خود و افراد دیگر است؛ به نحوی که هم خود عادلانه رفتار کنند و هم با جان و دل آماده برای گسترش عدالت باشند. مثلا در توقیعی از امام زمان (عج) آمده است:(ولو أن أشیا عنا - وفقهم الله لطاعته - علی اجتماع من القلوب فی الوفاء بالعهد علیهم لما تأخر عنهم الیمن بلقائنا، و لتعجلت لهم السعادة بمشاهدتنا علی حق المعرفة و صدقها منهم بنا، فما یحبسنا عنهم الا ما یتصل بنا مما نکرهه و لا نؤثره منهم)(احتجاج طبرسی، ج 2، ص 325، دومین نامهی امام زمان (عج) به شیخ مفید، به نقل از کلمة الامام المهدی، ص 200)
(و اگر چنان که شیعیان ما - که خداوند توفیق طاعتشان دهد - در راه وفای به پیمانشان همدل میشوند، یمن ملاقات ما برایشان به تأخیر نمیافتاد و سعادت دیدار ما بر مبنای شناختی راستین و صداقتی از جانب آنها نسبت به ما، زودتر نصیبشان میشد. پس ما را از ایشان دور نمیدارد؛ مگر آن کارهایشان که از نظر ما ناپسند است و ما از آنان روا نمیدانیم.)
البته چنان که در ابتدا گفتیم، اینها و موارد دیگری که احیانا در برخی احادیث دیگر یافت میشوند، همگی از جمله فوایدی هستند که بر غیبت آن حضرت مترتب است؛ وگرنه سر واقعی آن تا زمان ظهور ایشان بر مردمان معلوم نخواهد شد.
برای تفصیل این بحث، رجوع کنید به:
1. آیت الله صافی گلپایگانی، نوید امن و امان، صص 121 - 150
2. منتخب الأثر، پاورقی صص 266 - 272) .
موتور جستجوی پرسش و پاسخ دینی امین
تماس با ما
آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود
09111169156
info@parsaqa.com
حامیان
همكاران ما
کلیه حقوق این سامانه متعلق به عموم محققین عالم تشیع است.