صلح حدیبیه /

تخمین زمان مطالعه: 10 دقیقه

چندی پیش در یکی از سایت­های اهل سنت مطلبی خواندم مبنی بر این مضمون که:همان طور که در جریان صلح حدیبیه پیامبر(ص) به علی(ع) دستور داد که لفظ "رسول الله" را از درون پیمان نامه پاک کند اما علی(ع) به خاطر ارادت زیاد به ایشان این امر را انجام نداد و در آخر خود پیامبر این کار را کردند، امتناع از آوردن قلم و کاغذ برای رسول خدا در زمانی که ایشان در بستر بیماری بودند از جانب عمر خطاب نیز ناشی از نگرانی ایشان برای حال رسول الله بوده است و این امر گناهی برای عمر محسوب نمی­گردد. حال بنده از حضورتان چند سوال داشتم:آیا ماجرای صلح حدیبیه و امتناع علی(ع) از انجام دستور رسول الله حقیقت دارد؟تحلیلتان از ماجرای فوق الذکر چیست؟


برای روشن شدن جواب, ابتدا اصل ماجرای صلح حدیبیه و امتناع از آوردن قلم و کاغذ را می آوریم و پس از آن داوری می کنیم آن چه در جواب این سؤال می آوریم از مآخذ و منابع اهل سنت است چون آنان منابع شیعه را نمی پیرند ولی مآخذ و منابع خودشان را می پذیرند.صلح حدیبیهیکی از قدیمی ترین مآخذ تاریخی اهل سنت, السیره النبویه نوشته ابومحمد عبد الملک بن هشام حمیری, معروف به سیره ابن هشام است که در سال 218 وفات کرده است. ماجرای نوشتن پیمان نامه حدیبیه, در این کتاب به این صورت آمده است:«پیامبر(ص) حضرت علی(ع) را فراخواند و گفت: بنویس: «بسم الله الرحمن الرحیم». سهیل بن عمرو گفت: من «بسم الله الرحمن الرحیم» نمی شناسم. بنویس: «بسمک اللهم». پیامبر گفت: بنویس: «بسمک اللهم» و علی(ع) «بسمک اللهم» را نوشت. سپس پیامبر گفت: بنویس: «هذا ما صالح علیه محمد رسول الله سهیل بن عمرو» سهیل گفت: اگر من به پیامبر بودن تو شهادت می دادم با تو جنگ نمی کردم. فقط نام خودت و نام پدرت را بنویس. پیامبر خدا(ص) گفت: بنویس: «هذا ما صالح علیه محمد بن عبدالله سهیل بن عمرو» این پیام نامه است که محمد بن عبدالله با سهیل بن عمرو منعقد کرده است.»سیره ابن هشام, ج 3, ص 331, س 19, چاپ مصر, 1936 میلادی, با تحقیق مصطفی سقا, ابراهیم ابیاری و عبدالحفیظ شلبیهمان طور که ملاحظه می کنید در این کتاب مسأله امتناع علی(ع) مطرح نشده بلکه پیامبر اسلام هر چه فرموده آن حضرت همان را نوشته است.در تاریخ طبری آمده است: «علی علیه السلام گفت: پیامبر مرا صدا زدو گفت: بنویس: «بسم الله الرحمن الرحیم». سهیل گفت: من «بسم الله الرحمن الرحیم» نمی شناسم. بنویس: «بسمک اللهم». من هم آن را نوشتم. بعد پیامبر گفت: بنویس: «هذا ما صالح علیه محمد رسول الله سهیل بن عمرو» سهیل بن عمرو گفت: اگر من به نوبت تو شهادت می دادم با تو نمی چنگیدم ولکن نام خودت و نام پدرت را بنویس. پیامبر گفت: بنویس: «هذا ما صالح علیه محمد بن عبدالله سهیل بن عمرو»؛تاریخ طبری, ج دوم, ص 281, از چاپ هشت جلدی, تحقیق عده ای از علماء, چاپ لبنان, از منشورات مؤسسه الاعلمی للمطبوعاتدر این کتاب هم مسأله پاک کردن کلمه رسول الله مطرح نشده است و پیامبر(ص) هر چه فرموده, علی(ع) همان را نوشته است. دکتر محمد حسین هیکل در کتاب «حیاه محمد» هم چنین آورده است: «پیامبر(ص) علی را صدا کرد و به او گفت: بنویس: «بسم الله الرحمن الرحیم» سهیل گفت: دست نگهدار, من «بسم الله الرحمن الرحیم» نمی شناسم. بنویسم: «باسمک اللهم» پیامبر خدا گفت: بنویس: «باسمک اللهم» سپس پیامبر گفت: بنویس: «هذا ما صالح علیه محمد رسول الله(ص) سهیل بن عمرو» سهیل فوری گفت: دست نگهدار. من اگر شهادت به پیامبر بودن تو می دادم با تو نمی جنگیدم بلکه نام خودت و نام پدرت را بنویس. پیامبر خدا گفت: بنویس: «هذا ما صالح علیه محمد بن عبدالله سهیل بن عمرو»؛حیاه محمد, ص 343 آخر صفحه, نوشته محمد حسین هیکل, چاپ مصر, در 543 صفحه, با مقدمه مصطفی مراغی, در سال 1935 میلادیدر این کتاب هم سخن از پاک کردن و پاک نکردن به میان نیامده است. پس نمی توان قاطعانه گفت که پیامبر گفت که پیامبر به حضرت علی(ع) فرمود عبارت رسول الله را پاک کن و به سخن دیگر در میان علمای اهل سنت این مسأله مورد اتفاق و اجماع نیست. حالا اگر فرض کنیم که مورد اتفاق است و حضرت علی(ع) دلش نخواست عبارت رسول الله را پاک کند این نشانه عشق کامل به نبوت است و این مخالفت با پیامبر نیست بلکه اطاعت کامل از پیامبر منحصر به حضرت علی(ع) بود و هیچ کس در تسلیم شدن در برابر پیامبر مانند آن حضرت نبود در حالی که در همین صلح حدیبیه عمر بن خطاب به شدت با پیامبر مخالفت کرد.مخالفت عمر بن خطاب در سیره ابن هشام, ج 3, ص 331, و مآخذ تاریخی دیگر آمده است و هیچ مورخی نمی تواند آن را انکار کند.بنابراین این چنین نبود که پیامبر اسلام(ص) به علی(ع) بفرماید که بنویس: «هذا ما عاهد علیه رسول الله سهیل بن عمرو» و علی(ع) هم فوری آن را بنویسد و پس از نوشتن اعتراض صورت بگیرد بلکه وقتی که پیامبر(ص) کلمه رسول الله را بر زبان می آورد سهیل اعتراض می کرد نه این که صبر بکند و علی(ع) بنویسد و پس از آن اعتراض کند بلکه راه و رسم نوشتن پیمان نامه ها و قراردادها این است که اول توافق می شود و پس از آن نوشته می شود.بنابراین در جریان حدیبیه رسول خدا(ص) به امام فرمود تا عنوان رسول الله را از معاهده محو کند. امام عرض کرد دست او نمی تواند این عنوان را محو کند. حضرت فرمود: محل آن را نشان بدهید تا پاک بکنم و امام چنین کرد.سیره رسول خدا, رسول جعفریان, ص 591, به نقل از المصف, ابن ابا تشیبه, ج 7, ج 7, ص 383اگر این نقل را بپذیریم در این صورت می گوییم: علی (ع) از شدت ایمان به پیامبر این عمل را انجام نداد و خود پیامبر آن کلمه را پاک کرد. این کار علی(ع) برای پیامبر(ص) آن کلمه را پاک کرد. این کار علی(ع) برای پیامبر لذتبخش بود چون می دید که حضرت علی(ع) سراسر وجودش ایمان به پیامبر است نه این که پیامبر از این کار ناراضی باشد. آن چه که پیامبر را در صلح حدیبیه آزار داد اعتراض عمر بن خطاب نسبت به برخی از مواد پیمان نامه بود در حالی که علی(ع) به پیمان نامه هیچگونه اعتراضی نداشت. اصلا همه مسلمانان می دانستند و می دانند علی(ع) هیچگاه مخالفت پیامبر(ص) نکرد. علاوه بر این, اگر پیامبر دستور بدهد, علی(ع) انجام می دهد ولی پیامبر(ص) در اینجا دستور نمی داد بلکه می فرمود: چنین بنویس و چنان بنویس.اگر پیامبر(ص) می فرمود: دستور می دهم پاک کن. علی(ع) هم پاک می کرد. قابل تصور نبود که حضرت علی(ع) از دستور پیامبر(ص) سرپیچی کند. سرپیچی از دستور پیامبر(ص) گناه بزرگ است و علی(ع) دست به چنین عملی نمی زند. آیت الله سبحانی در فروغ ابدیت چنین آورده اند: «در این لحظه علی(ع) با کمال ادب عرض کرد: مرا یارای چنین جسارت نیست که رسالت و نبوت تو را از پهلوی نام مبارکت محو کنم. پیامبر از علی(ع) خواست که انگشت او را روی آن بگذارد تا شخصا آن را پاک کند. علی(ع) انگشت پیامبر(ص) را روی آن لفظ گذاشت و پیامبر(ص) لقب رسول الله را پاک نمود.»فروغ ابدیت, ج دوم, ص 591, چاپ اول, سال 1351 شمسی, به نقل از ارشاد مفید, ص 61, اعلام الوری, ص 106 و بحار الانوار, ج 20, ص 368کدام انسان با انصاف این عمل علی(ع) را مخالفت به حساب می آورد؟! این کار که نشانه اخلاف و ارادت صادقانه و قابل تحسین و ستایش است و این مخالفت نیست بر خلاف آن چه که در مسأله قلم و کاغذ پیش آمد و مقایسه این دو و یکی دانستن آنها, به هیچ وجه درست نیست. مسأله قلم و کاغذاین مسأله را هم از مآخذ حدیثی و تاریخی اهل سنت می آوریم. یکی از کتاب های بسیار مهم اهل سنت «صحیح بخاری» است و در میان آنان کتابی مهم تر از این نیست. کتاب دیگر آنان که در درجه دوم قرار دارد «صحیح مسلم» است. اول صحیح بخاری و دوم صحیح مسلم است.درباره قلم و کاغذ در صحیح بخاری چنین آمده است:ابن عباس گفت: هنگامی که بیماری رسول خدا سخت شد فرمود: قلم و کاغذ بیاورید تا مکتوبی بنویسم که بعد از آن گمراه نشوید. عمر بن خطاب گفت: سختی و درد بر او مسلط شده است کتاب خدا کافی است. صحابه اختلاف کردند و سر و صدا بالا گرفت. پیامبر(ص) فرمود: از من دور شوید پیش من قیل و قال سزاوار نیست. ابن عباس می گفت: سخت ترین مصیبت آن لحظه ای بود که بین کتابت و پیامبر حائل شدند.»صحیح بخاری, به شرح کرمانی, جزء 1-2, ص 126, ح 114, باب کتاب العلم, چاپ دوم, بیروت, 1401 قمریدر صحیح مسلم چنین آمده است:«روز پنچشنبه, چه روز سختی بود. در حالی که اشک از چشمان ابن عباس می ریخت گفت: رسول خدا فرمود: لواز کتابت بیاورید تا مکتوبی بنویسم که پس از آن هرگز گمراه نشوید. آنان که در خدمت پیامبر(ص) بودند گفتند: پیامبر هذیان می گوید.»صحیح مسلم, به شرح نووی, جزء 11-12, ص 94, چاپ بیروت, 1392ق در همین صحیح مسلم این روایت به این صورت هم آمده است:«ابن عباس گفت: روز پنجشنبه چه روز غم انگیزی بود. سپس اشک از چشمان ابن عباس ریخت و گفت: بیماری پیامبر سخت شد پس از آن فرمود: قلم و کاغذ بیاورید تا مکتوبی بنویسم که پس از من گمراه نشوید. صحابه با هم اختلاف کردند در حالی که سزاوار نبود در محضر پیامبر سر و صدا به پا کنند و با هم بگو مگو بکنند. آنان که خدمت پیامبر بودند گفتند: پیامبر را چه شده است؟ آیا هذیان می گوید؟! از خودش بپرسید. پیامبر فرمود: رهایم کنید مرگ برایم بهتر است.»همان, ص 89در تاریخ طبری آمده است:«پیامبر خدا(ص) فرمود: لوازم کتابت بیاورید تا برای شما مکتوبی بنویسم که بعد از آن گمراه نشوید. آنان که آنجا بودند گفتند: پیامبر هذیان می گوید.»تاریخ طبری, هشت جلدی, ص 436, س 16, ج دومدر همین تاریخ آمده است:«ابن عباس گفت: چه پنجشنبه دردناکی!! درد بیماری برای رسول خدا سخت شد و پس از آن فرمود: قلم و کاغذ بیاورید تا مکتوبی بنویسم که بعد از من هر گز گمراه نشوید. صحابه با هم اختلاف و سر و صدا کردند, در حالی که نباید در محضر پیامبر به مشاجره پرداخت. عده ای گفتند: آیا پیامبر هذیان گفت؟! از خود او بپرسید. به پیامبر گفتند: چه می گویید؟ پیامبر فرمود: رهایم کنید که این حالی که دارم بهتر از آن چیزی است که مرا به آن می خوایند.»همان, س 6همان طور که ملاحظه می کنید پیامبر کاغذ و قلم خواست و عمر بن خطاب مانع این کار شد. پیامبر می خواست کاری بکند که مسلمانان پس از وفات پیامبر گمراه نشوند ولی عمر بن خطاب مانع این کار شد.در صحیح بخاری آمده است که ابن عباس گفت: «آن لحظه ای که برای پیامبر قلم و کاغذ نیاوردند, سخت ترین مصیبت است.»در همین کتاب آمده است که پیامبر همه آن افراد را از خانه بیرون کرد. این ها نشان می دهد که آنان پیامبر را آزردند و خواسته پیامبر را برآورده نکردند و پیامبر به خواسته اش نرسید. در این روایات آمده است که عمر بن خطاب گفت: پیامبر هذیان می گوید. کلمه عربی به کار رفته در سخن عمر بن خطاب «یهجر» است. یهجر یعنی چرت و پرت می گوید. نسبت دادن این مطلب به پیامبر نشانه عدم اعتقاد کامل به پیامبر است. و این نزدیک به کفر است.»حالا شما خودتان هر دو واقعه را بخوانید و داوری بکنید. با کمی دقت خواهید که مقایسه این دو واقعه, درست نیست و ماجرای نیاوردن لوازم کتابت, مخالفت صریح با دستور پیامبر است و پیامبر انزجار خود را از این افراد نشان داد و همه شان را از خانه بیرون کرد و ابن عباس آن لحظه ها را سخت ترین مصیبت می نامید و هرگاه به یاد آن لحظه ها می افتاد می گریست.بنابراین نقش حضرت علی(ع) در ماجرای صلح نامه حدیبیه در راستای اطاعت محض پیامبر(ص) و پیشرو اهداف عالیه اسلام تحلیل می شود و اما برخورد عمر در ماجرای حدیث قلم و دوات در نقطه مقابل پیامبر در تضاد با استمرار اهدافی است که پیامبر در آخر عمر خویش در صدد کتبی کردن آن بود. .

پرسمان دانشگاهیان

مرجع:

ایجاد شده در 1401/03/25



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image