خلود در بهشت و جهنم /

تخمین زمان مطالعه: 19 دقیقه

برای پاسخ به این سؤال به مطالب زیر دقت فرمایید.


برای پاسخ به این سؤال به مطالب زیر دقت فرمایید. 1- مطلب اول : انسان موجودی است که همه ی کمال های شایسته ی خود را بالفعل ندارد اما قابلیت تحصیل آنها را داراست . مثلا در ابتدای تولد عالم نیست ولی می تواند عالم بشود. »و الله اخرجکم من بطون امهاتکم لا تعلمون شیئا و جعل لکم السمع و الأبصار و الأفئده لعلکم تشکرن ; و خدا شما را از شکم مادرانتان در حالى که چیزى نمى دانستید بیرون آورد و براى شما گوش و چشمها و دلها قرار داد باشد که سپاسگزارى کنید «, (نحل / 78). هرگاه انسان به یک قضیه علم پیدا کرد ، قابلیت عالم شدن به آن قضیه را به فعلیت رسانده و همین حرکت از قابلیت به فعلیت کمال او به شمار می آید. انسان در سیر تکاملی خود همواره می تواند کمال جدیدی را تحصیل کند و کمال حد ایستایی و پایانی ندارد مگر کمال خداوند که بی نهایت است و کمال فوق آن فرض نمی شود. پس انسان همواره می تواند به خدا نزدیکتر شود پس این سؤال که پس از به کمال رسیدن چه می شود سؤال باطلی است چرا که به کمال رسیدن برای انسان هرگز نهایتی ندارد. 2- مطلب دوم : آیا سیر تکاملی انسان به سوی خدا پس از انتهای حیات دنیوی و آغاز حیات برزخی به اتمام می رسد؟ برای پاسخ به این سؤال باید جوانب مختلف مسأله در ضمن چند نکته بررسی شود: نکته ی اول : از دیدگاه فلسفه حرکت و تکامل از قوه و قابلیت به فعلیت فقط در موجودات مادی است . یعنی فقط موجود مادی است که می تواند صنعتی را که الان در او به صورت بالفعل نیست به فعلیت برساند و موجودات مجرد از ماده هرگز چنین حالتی ندارند و تمام کمالات خود فقط به صورت بالفعل دارا هستند و هیچ کمالی در آنها به صورت بالقوه و قابلیت و استعداد وجود ندارد. روح انسان نیز از موجودات مجرد است اما تا زمانی که به بدن مادی تعلق دارد, به دلیل تعلقش به ماده می تواند صفات بالقوه ی خود را به فعلیت برساند و به این معنا تکامل داشته باشد اما به محض جدا شدن روح از بدن , سیر تکاملی او - به این معنا که صفات بالقوه را به فعلیت برساند - نیز به پایان می رسد. برای مطالعه بیشتر این مسأله ر.ک : علامه طباطبایی , نهایه الحکمه , مؤسسه النشر الاسلامی , ص 198. نکته ی دوم : حال که روح پس از مرگ فاقد تکامل اختیاری - به معنای به فعلیت رساندن قابلیت ها - است آیا راه کمال و نزدیک تر شدن به خدا بر روی او بسته است ؟ از آیات قرآن مجید و روایات چنین به دست می آید که راه کمال در آخرت نیز وجود دارد. این ادله را می توان به چهار دسته تقسیم کرد: الف. دسته ی اول : روایاتی که دلالت بر رسیدن ثواب به میت در قبر دارد: مانند روایت معاویه بن عمار که از امام صادق سؤال کرد: »چه چیزهایی بعد از مرگ به انسان می رسد؟ امام فرمود: سنت حسنه ای که او ایجاد کرده ]یا مسأله ای که او آموزش داده است [ و بعد از مرگ او هر کس به آن سنت عمل کند, او نیز مانند عمل کننده ی به سنت پاداش خواهد دید بدون اینکه چیزی از پاداش عمل کننده کم شود, و صدقه ی جاریه ای که بعد از مرگ او نیز جریان دارد (یعنی وقف ) و فرزند پاکی که برای پدر و مادر مرحومش دعا می کند، حج انجام می دهد و صدقه می دهد و بنده آزاد می کند و نماز و روزه انجام می دهد. راوی سؤال کرد: پس من پدر و مادرم را نیز در حج شریک کنم و آنها را نیز قصد کنم ؟ فرمود: آری «, (وسائل الشیعه , کتاب الطهار, باب 28 از ابواب الاحتضار, حدیث 6; المکتبه الاسلامیه , ج 2, ص 256). و یا روایت دیگری از امام صادق (ع ) که فرمود: »بر میت در قبر چیزهایی می رسد از قبیل نماز و روزه و حج و صدقه و نیکی و دعا. اجر این اعمال هم برای انجام دهنده است و هم برای میت «, (همان , حدیث 3, ص 655). و فرمود: هر مسلمانی که از جانب میت عمل صالحی انجام دهد خدا اجر او را دو چندان کند و میت نیز از آن نفع می برد.«, (همان , حدیث 4, ص 655). از این روایات به دست می آید که پس از مرگ نیز ثواب هایی به میت می رسد و در برخی از روایات تخفیف عذاب , (همان , حدیث 1, ص 655) هم وارد شده است . تخفیف عذاب و اعطای ثواب نوعی کمال برای میت به شمار می آید. ب. دسته دوم : آیاتی که دال بر تزکیه ی برخی از انسان ها در قیامت است : »ان الذین یشترون بعهدالله و أیمانهم ثمنا قلیلا اولئک لا خلاق لهم فی الاذخره و لا یکلمهم الله و لا ینظر الیهم یوم القیامه و لا یزکیهم و لهم عذاب الیم ; کسانی که عهد و پیمان خدا و سوگندهای خود را به بهای ناچیزی می فروشند آنان را در آخرت بهره ای نیست ; و خدا روز قیامت با آنان سخن نمی گوید و به (نظر رحمت به ) ایشان نمی نگرد و (آنان را) پاکشان نمی گرداند و عذابی دردناک خواهند داشت «, (آل عمران / 77). جمله ی »و پاکشان نمی گرداند« دلیل بر این است که برخی از انسان ها در آخرت مشمول تزکیه و پاک کردن الهی می شوند, یعنی خداوند در آخرت آنها را از ناپاکی ها پاک می سازد. همین پاک شدن نوعی کمال برای این دسته از انسان هاست . به عبارت دیگر انسانی که در طول حیات دنیوی خود با عبادت و بندگی در تزکیه ی نفس خود کوشیده است , خداوند متعال پس از مرگ نیز او را تزکیه می کند. و این تزکیه ی پس از مرگ پاداش و ادامه ی همان تزکیه ای است که او در دنیا انجام داده است . تعبیر به تزکیه انسان ها در روز قیامت در آیات دیگری نیز آمده است , (بقره / 174) ج- دسته سوم : آیاتی که دال بر هدایت راه پس از ورود مؤمنان به بهشت است : »فاما الذین آمنوا بالله و اعتصموا به فسیدخلهم فی رحمه منه و فضل و یهدیهم الیه صراطا مستقیما; و اما آنان که به خدا گرویدند و به او تمسک جستند, به زودی خدا آنان را در جوار رحمت و فضل خویش درآورد و ایشان را به سوی خود, به راهی راست هدایت کند«, (نساء / 175). این آیه دلالت دارد بر این که مؤمنان پس از ورود به بهشت , به راه مستقیمی هدایت می شوند و هدایت راه حتما در پی خود حرکت در راه را دنبال خواهد داشت و حرکت در راه به معنای به کمال رسیدن است . در آیات دیگری نیز هدایت پس از ورود به بهشت تأکید شده است , (حج / 23 - 24). 4. دسته ی چهارم : آیاتی که دلالت بر غفران در قیامت دارد: »الذی خلقنی فهو یهدین و الذی هو یطعمنی و یسقین و اذا مرضت فهو یشفین و الذی یمیتنی ثم یحیین و الذی اطمع ان یغفرلی خطیئتی یوم الدین ; (ابراهیم در مقام معرفی خداوند گفت :) آن کس که مرا آفرید و همو هدایتم می کند و آن کس که او به من خوراک می دهد و سیرابم می گرداند و چون بیمار شوم , او مرا درمان می بخشد و آن کس که مرا می میراند و سپس زنده ام می گرداند و آن کس که امیدوارم روز پاداش را مشمول مغفرت خود ساخته و گناهم را بر من ببخشاید«, (شعراء / 78 - 82). با قطع نظر از این که مراد از خطیئه حضرت ابراهیم چیست , غفران او حتما بالا بردن درجات او در آخرت است , (برای این سه دسته از آیات ر.ک : استاد محمد شجاعی , قیام قیامت , صص 101 - 113). 3- مطلب سوم : با توجه به دو مطلب پیشین , این سؤال مطرح می شود که چگونه است که از یک طرف راه تکامل انسان پس از مرگ بسته می شود و از سوی دیگر قرآن راه کمال را برای مؤمنان در آخرت باز می داند آیا این دو با هم تناقض ندارند؟ پاسخ این است که تکامل انسان در دنیا از نوع تکامل اختیاری و حرکت از صفات بالقوه به فعلیت است . و این نوع از تکامل با اطاعت از احکام الهی و راهنمایی های عقل و دین در همین دنیا حاصل می شود و راه چنین تکاملی پس از مرگ بسته می شود. تکاملی که پس از مرگ برای انسان حاصل می شود ناشی از امور زیر است : الف. آنچه پس از مرگ او در دنیا انجام می شود و افعال اختیاری او در دنیا در انجام آن اعمال مؤثر بوده است . مثلا وصیت کرده که برای او حج بجا آورند; یا کسی را اجیر کرده که برای او حج بجا آورد. و یا ملکی را وقف کرده که باقیات صالحات است و یا سنت و عادت حسنه ای را در جامعه بجای گذارده و مردم پس از او به آن سنت عمل کند و او در ادامه ی این سنت نقش داشته باشد. و یا فرزندان صالحی را تربیت کرده که او در رفتار نیکوی آنان مؤثر بوده است . در همه ی این مثال ها, میت در زمان حیات خود کاری را انجام داده که ثمره ی آن پس از مرگش نیز به او می رسد و این نوع از تکامل در آخرت گرچه در آخرت است اما منتسب به افعال اختیاری او در دنیا است . ب. هرگاه انسان ها برای گذشتگان خود دعا کنند و یا خیری را برای او بفرستند, مثلا صدقه ای از برای او بدهند یا عبادتی مانند نماز و حج برای او انجام دهند و از خدا بخواهند که ثواب آن را به میت مورد نظرشان برساند, در این موارد اگر خداوند خواسته ی آنان را اجابت کند, ثواب آن به میت مذکور می رسد گرچه آن میت هیچ نقشی - مانند مثال های امر اول - در انجام آنها نداشته باشد. ج. شفاعت شفاعت کنندگان می تواند مقام میت را بالا ببرد. شفاعت چه در بخشش گناهان باشد چه در بالا بردن مقام , باعث تکامل انسان شفاعت شونده می شود. شفاعت می تواند ناشی از قابلیتی باشد که او در حیات خود کسب کرده است - مانند آنچه در امر اول گفته شد - و یا ناشی از قابلیتی باشد که دیگران با دعا برای او تحصیل کرده اند - مانند آنچه در امر دوم گفته شد -. د. آنچه درباره ی تزکیه مؤمنان در آخرت یا هدایت راه به آنان پس از ورود به بهشت گفته شد, می تواند علاوه بر این که ناشی از یکی از امور سه گانه پیشین است تجلی تزکیه اختیاری او در دنیا و پیروی اختیاری از هدایت الهی در دنیا باشد. به این بیان که انسان با عبودیت و تزکیه ی نفس در این دنیا قابلیت کمالاتی را پیدا می کند و بروز آنها در این جهان مادی امکان ندارد و یا موانعی - از قبیل گناهان یا خطاها - مانع از بروز آن کمال ها می شود. خداوند متعال در آخرت آن موانع را پاک می کند و کمالات یاد شده امکان بروز پیدا می کنند. در هیچیک از این امور, تکامل اختیاری پس از مرگ برای انسان حاصل نشده است . به عبارت دیگر: سیر تکاملی انسان پس از مرگ به پایان نمی رسد ولی نوع حصول کمال قبل از مرگ و بعد از مرگ متفاوت است . 4-مطلب چهارم . بسیاری از جهنمیان با تحمل عذاب گناهانشان پاک می شود و لیاقت ورود به بهشت را پیدا می کنند. خداوند متعال فرمود: »و ان منکم الا واردها کان علی ربک حتما مقضیا ثم ننجی الذین اتقوا و نذر الظالمین فیها جثیا; و همه شما وارد جهنم می شوید, این امری است حتمی و فرمانی است قطعی , سپس آنها را که تقوا پیشه کردند از آن رهایی می بخشیم , و ظالمان را در حالی که به زانو درآمده اند در آن رها می کنیم «, (مریم / 71 - 72). رسول اکرم (ص ) فرمود: »کسی که در قلبش ذره ای از ایمان موجود باشد بالاخره از آتش جهنم خارج خواهد شد«, (کنزالعمال , 284). پس جهنمیان نیز با عذاب جهنم راه کمال را طی می کنند و عذاب جهنم برای آنان رحمت است . 5- مطلب پنجم : آیا کافرانی که جاودان در عذاب جهنم هستند هیچ راه کمالی دارند؟ بی شک آن بخش از عذابی که به دلیل اعمال جاهلانه و بدون لجاجت و عناد آنان بوده با چشیدن عذاب آن پاک می شود و مانند جهنمیانی که در مطلب چهارم گفتیم این مقدار از کمال را دارند ولی آن گناهی که به سبب آن خالد در جهنم شده اند پاک شدنی نیست و آن عناد و شرک عمدی آنان است . در روایتی از پیامبر اکرم (ص ) است که فرمود: »همانا اهل آتش جاودان در آتش اند به دلیل نیت آنها در دنیا. آنان در دنیا می خواستند اگر جاودان باشد همواره با خدا مخالفت کنند... و به دلیل نیت است که جاودان در آتش اند.«, (الکافی , ج 2, ص 85, حدیث 5). و خداوند متعال در قرآن فرمود: »ان الله لا یغفر ان یشرک به و یغفر ما دون ذلک لمن یشاء; خداوند (هرگز) شرک را نمی بخشد و پایین تر از آن را برای هر کس بخواهد می بخشد«, (نساء / 48 و 116). از این نصوص می توان چنین فهمید که کافران و مشرکانی که جاودان در آتش هستند خودشان راه کمال خودشان را بسته اند. این نوع عذاب آنان نه تنها از بین نمی رود بلکه دائم در حال شدت و بیشتر شدن است . خداوند متعال فرمود: »فانهم لاکلون منها فمالئون منها البطون ثم ان لهم علیها لشوبا من حمیم ثم ان مرجعهم لالی الجحیم ; پس دوزخیان حتما از آن (میوه های درخت زقوم که از قعر آتش سوزان می روید) می خورند و شکم ها را از آن پر می کنند, سپس ایشان را بر سر آن , آمیغی از آب جوشان است , آنگاه بازگشتشان بی گمان به سوی جهنم است «, (صافات / 66 - 68). و نیز فرمود: »و من ورائه جهنم و یسقی من ماء صدید یتجرعه و لا یکاد یسیغه و یأتیه الموت من کل مکان و ما هوت بمیت و من ورائه عذاب غلیط; دوزخ پیش روی او است , و به او آبی چرکین نوشانده می شود, آن را جرعه جرعه می نوشد و نمی تواند آن را فرو برد, و مرگ از هر جانبی به سویش می آید, ولی نمی میرد و عذابی سنگین به دنبال دارد«, (ابراهیم / 16 - 17). از این آیات به دست می آید که عذاب جهنمی رو به تشدید است و این بدان دلیل است که کفر و عناد او در دنیا پوشیده بوده و باید در منازل آخرت قدم به قدم پرده ها بر کنار رود و باطن واقعی انسان ها نمایان شود با هر عذابی , کفر و عناد او نمایان تر می شود و باطن پلید او واضح تر می شود و عذاب او نیز متناسب با این پلیدی شدت می گیرد. همانگونه که مؤمن نیز که باطن پاک او در دنیا پوشیده بوده باید در منازل آخرت , قدم به قدم پرده ها بر کنار رود و باطن واقعی او نمایان تر شود و لذا در هر منزلی بر کمال او افزوده می شود. به عبارت دیگر مؤمنان در آخرت سیر صعودی و کافران سیر نزولی دارند و سیر هر کدام ادامه ی مسیری است که در دنیا داشته اند. مطلب ششم : به نظر می رسد تا اینجا پاسخ سؤال شما روشن شده است و اگر هنوز سؤالی درباره ی این مطالب برای شما باقی است می توانید دوباره با ما مکاتبه کنید. اما ای دوست عزیز, مناسب است نکته ای را از سؤال شما برداشت می شود به عنوان درسی وجدانی دوباره مطالعه کنیم . این که شما احساس می کنید جاودانگی در بهشت ارضا کننده نیست و حتما باید بعد از بهشت هم منزل دیگری باشد و یا اینکه احساس می کنید جاودانگی لذت های بهشتی خسته کننده است و انسان را ارضا نمی کند, خبر از یک نکته ی بسیار عمیق و آموزنده دارد و آن نکته این است که شما لذت های بهشت را مانند لذت های دنیا می دانید و به وجدان خود می دانید که لذت های دنیا نمی تواند روان انسان را ارضا کند. یعنی ناخودآگاه می دانید که انسان برای این لذت های دنیا خلق نشده است و موجودی برتر از این دنیا است . انسان موجودی است که دنیای فانی هرگز او را ارضا نمی کند. در روایات نیز آمده است که »ای فرزندم تو برای آخرت آفریده شدیه ای نه برای دنیا«, (نهج البلاغه , نامه ی شماره ی 31). و نوع لذت های بهشتی با وجود انسان سازگار است چه پایین ترین مرتبه ی بهشت که عبارت است از همین مثال های , (ر.ک : الرعد / 35; محمد / 15) درخت و میوه و حورالعین و... و چه مراتب بالاتر که رضوان الهی , (ر.ک : توبه / 72) است .جهت توضیح بیشتر به سؤال شما نظر سه تن از عالمان برجسته را ارائه مى کنیم: 1. شهید مرتضى مطهرى: براى پاسخ به این سؤال ذکر مقدمه اى لازم است. انسان همیشه دنبال دارا شدن است و این که انسان دنبال چیزى مى رود و بعد که آن را واجد شد، شوقش کاهش مى یابد و بلکه حالت تنفر و دلزدگى پیدا مى کند، دلیل آن است که، آنچه انسان در عمق دلش مى خواسته آن چیز نبوده است؛ خیال مى کرده آن بوده ولى در اصل دنبال چیز برتر یعنى کمال مطلق بوده است. انسان طالب کمال است آن هم کمال نامحدود، چون از محدودیت که نقص و عدم است، تنفر دارد. به هر کمالى که مى رسد، اول همان بارقه کمال نامحدود او را به سوى این کمال محدود مى کشاند، خیال مى کند مطلوب و گمشده اش این است. دنبال یک اتومبیل یا خانه یا فلان مُد مى رود و تصورش این است که گمشده واقعى اش این است. وقتى که مى رسد و آن را کمتر از آنچه مى خواست مى بیند، باز دنبال چیز دیگر مى رود به آن هم که رسید چون اشباع نمى شود، مجددا از آن دلزده شده و دنبال دیگرى مى رود و... حال اگر این انسان به چیزى یا جایى رسید که کمال مطلق است (یعنى به آنچه که در نهادش قرار داده شده است) در آنجا آرام مى گیرد، دلزدگى هم دیگر پیدا نمى کند، طالب تحول هم نیست. درست مانند رود خروشانى که به اقیانوس مى رسد و یکمرتبه از خروش مى افتد. با ذکر این مقدمه در پاسخ به سؤال فوق باید گفت اگر آنچه که در بهشت هست از نوع آن چیزهایى است که در دنیاست، مطلب از همین قرار است که در سؤال آمده یعنى آنجا هم انسان دچار دلزدگى و خستگى خواهد شد. امّا در بهشت انسان به چیزى مى رسد که عین خواسته نهایى اوست و آن کمال مطلق است. بعد از آن کمال نیست، که انسان دچار خستگى و دلزدگى شود و در آرزوى مافوق آن باشد. قرآن هم ظاهرا براى همین نکته بوده است که این تعبیر را درباره بهشت مى کند: (لایَبْغُونَ عَنْها حِوَلاً) سوره کهف، آیه 108 یعنى بر عکس نعمت هاى دنیا که وقتى داشته باشد خسته و طالب تحول و تجدد مى شود. اگر به انسان چیزى بدهیم که ماوراى آن چیزى نیست و آن «همه چیز» باشد دیگر خستگى معنا ندارد. اینجاست که عرفا نظرى پیدا کرده اند. آنها روى همین حساب، صد در صد معتقدند که مطلوب واقعى انسان یعنى آنچه که در آرزوى انسان است، غیر از غریزه هاست. غریزه حساب دیگرى است، یک نیروى تقریبا مادّى و حیوانى است که انسان را مى کشاند. آن چیزى که به صورت هدف و ایده و کمال آرزو در انسان واقعا وجود دارد، غیر از خدا هیچ چیز نیست. حافظ مى گوید: روشن از پرتو رویت نظرى نیست که نیست     منت خاک درت بر بصرى نیست که نیست ناظر روى تو صاحب نظرانند آرى      سرّ گیسوى تو در هیچ سرى نیست که نیست یا سعدى مى گوید: به جهان خرّم از آنم که جهان خرم از اوست      عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست نه فلک راست مسلّم نه ملک را حاصل      آنچه در سرّ سویداى بنى آدم از اوست آنچه که در سّر سویداى بنى آدم مى دانند همین است که او جز با خداى خودش با هیچ جا پیوند واقعى ندارد؛ با هر چه پیوند داشته باشد پیوندى است موقتى و مجازى، و روزى این پیوند را خواهد برید (معاد، استاد شهید مرتضى مطهرى، ص 172 ـ 170). 2. آیت اللّه جوادى آملى: ما اگر معناى ثبات را از سکون جدا کنیم و براى ما روشن شود که به دارالقرار مى رسیم این سؤال براى ما مطرح نیست. ما یک ساکن داریم و یک ثابت. مثلاً درختى اینجا ساکن است، امّا بالاخره از بین مى رود. امّا معادلات ریاضى ثابت هستند و زمان ندارند. نه در مکان خاصى و نه در زمان خاصى قرار دارند. قضایاى ریاضى نه در مکانى هستند که بشوند متمکّن و نه تاریخ و زمان دارند که بشوند متزّمن. اگر چیزى نه زمان دار بود و نه مکان دار، ثابت است و نه ساکن. آیا قانون علیت خسته مى شود؟ این ها ثابت اند نه ساکن، انسان هم به دار ثبات و دارالقرار مى رسد. خستگى مال بدن است و روح هم چون متعلق به آن است خسته مى شود. وگرنه یک موجود مجرد ثابت است، آنجا روح همراه بدن نیست بلکه بدن همراه روح است. پس مرگ و زوال هم در آن نیست. ما از این موجودات ثابت زیاد داریم فرشتگان و عالم مثال ثابت هستند. 3. آیت الله حسن زاده آملى: به فرموده خداى متعالى: لَهُم ما یَشاؤون فیها/(در بهشت) براى آنان هر چه بخواهند حاضر است(ق(50): 35). این آیه و آیات مشابه دلالت مى کند که خواسته هاى نفس در عالم آخرت به انشاء (ایجاد) اوست بلکه همه لذّت ها و رنج هاى او در آن عالَم از مقوله فعل اند نه اِنفعال. لذّت هاى دنیوى همه از قبیل انفعال اند یعنى از خارج بر نفس وارد مى شوند و در وى اثر مى کنند به خلاف لذت هاى آخرت که از باب فعل و تأثیر و انشاء نفس اند. در روایت آمده است که فرشتگان باید از اهل بهشت اجازه بگیرند تا برآنان وارد شوند و بالاترین سلطنت ها همین است که اهل بهشت هر چه اراده کننده بشود. و آن چه ملالت و خستگى را به دنبال دارد انفعال نفسانى است نه فعل و تأثیر و انشاء نفس و لذا در عالم آخرت هیچگونه خستگى و مَلالتى وجود ندارد. (هزار و یک نکته، حسن زاده آملى، نکات 796 و 923). .

پرسمان دانشگاهیان

مرجع:

ایجاد شده در 1401/03/25



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image