خواست و اراده خدا /

تخمین زمان مطالعه: 13 دقیقه

علوی - با سلامدر خیلی از ایات قران گفته می شود اگر خدا بخواهد شما هدایت می شوید، اگر خدا بخواهد انها ایمان می اورند و امثال اینها.....اگر می شود برایم توضیح دهید خواست خدا چگونه است و تفسیر امثال این ایت چیست؟با تشکر


علیکم السلام.پرسشگر گرامی! به اطلاع شریف می رسد. خواست الهی همان اراده و مشیت الهی است. مراد از خواست الهی درآیاتی که فرموده: اگر خدا بخواهد شما هدایت می شوید، اگر خدا بخواهد آنها ایمان می آورند، و ... ؛ خواست و اراده تکوینی همراه با اراده تشریعی است. یعنی پیوند اراده و خواست الهی با آزادی و اختیار و انتخاب انسان است. یعنی ضمن این که خداوند در اصل خلقت و آفرینش برای انسان نعمت عقل، آزادی، و قدرت انتخاب و اختیار داده، و راه ایمان و کفر و انجام کارهای خوب و بد را در نظر گرفته به لحاظ تشریع نیز آنها را تبیین کرده است . با این تفاوت که در اراده و خواست تشریعی تنها راه راست و عمل صالح و خوب خواسته شده است نه راه کج و عمل ناشایست، تا طبق آن مسأله ی ثواب و پاداش یا عذاب و عقاب دنیوی یا اخروی (بهشت و جهنم) معنا پیدا کند. توضیح این که:خدای سبحان دو نوع خواست و اراده دارد: یکی اراده تکوینی و دیگری اراده تشریعی . اراده تکوینی الهی خواست او بر آفرنش و خلقت هدفمند انسان و جهان و لوازم و ملزومات حیات و ممات آنها است که این اراده تخلف ناپذیر و حتمی و به طور حتم و یقین انجام شدنی است. این اراده درباره انسان و افعال و کردار و رفتار و اقوالش به این است که انسان عقل، اختیار و آزادی عمل داشته باشد. به عبارت دیگر خدای سبحان به انسان عقل، اختیار و اراده و آزادی داد و بر اساس آنها او را مکلف کرد و مورد خطاب خود و دستورات خود قرار داد.اما در مقابل این اراده، اراده و خواست تشریعی قرار دارد. خواست تشریعی یعنی خواستی که از طریق مبعوث کردن انبیاء و فرستادن وحی و کتابهای آسمانی و قرار دادن دین محقق می شود، و از انسان عمل به مضمون آن هم خواسته شده است. انسان گر چه در تکوین آزاد آفریده شده است و از درون مجهز به عقل و فطرت و نفس ملهمه شده، از بیرون نیز به هدایت انبیاء و اولیاء الهی آراسته شده است و شیطان و نفس اماره که موانع و مشکلات راه هستند او را تهدید نموده و به بدی و عصیان سوق می دهند. این چنین انسانی از جانب خدای سبحان مکلف به دستوراتی شده و از کارهایی منع گردیده است، و این معنای اراده تشریعی الهی است. به عبارت دیگر خدای سبحان از انسان آزاد و مختار می خواهد که یکسری کارها را انجام بدهد و یکسری کارها را انجام ندهد. و اگر این انسان به دستورات الهی با حسن اختیار خود گردن نهد، پاداش الهی مانند هدایت بیشتر، ایمان افزون تر و طی کردن راه کمال و رسیدن به قرب الهی را خواهد چشید و اگر با سوء اختیار خود، از دستورات الهی سرپیچی کند، گمراه گشته و کیفر خواهد شد و مورد غضب و سخط قرار خواهد گرفت. بنابر این خداوند متعال اراده کرده است که انسان به اختیار خود به سمت خوبیها برود و از بدیها پرهیز کند. و این اراده تشریعی الهی است که به معنای رضایت و کراهت الهی است . و راه درست را نیز به او از درون و بیرون نشان داده است . اما به انسان اختیار و اراده و آزادی داده است که به حسن اختیار خود یا سوء اختیار خود راه درست یا غلط را برود: «انا هدیناه السبیل اما شاکرا و اما کفورا»، (إنسان، آیه 3) و این معنای اراده تکوینی الهی است (ر. ک: المیزان، ج 5، ص 123؛عدل الهی، ص 312 - 314). لازم به ذکر است اراده تکوینی الهی بر اساس قرارداد نیست، بلکه بر اساس نظام علی و معلولی در جهان جریان دارد و اختیار و اراده آدمی به عنوان یکی از سلسله علل در جهان جاری است و به همین دلیل هم مسئول است و اگر او مجبور به عملی باشد، هر چند آن عمل خوب باشد، تشویق او بی معنی است و هر چه عمل زشت باشد، رد و انکار او باز هم بی معنی است . زیرا تنها عمل از روی اختیار و اراده موجب تشویق و تنبیه و پاداش و کیفر است . در ادامه بی مناسبت نیست که مطالبی را در مورد هدایت و ضلالت انسان ذکر کنیم که مکمل بحث ما است. هدایت در لغت به معنى« دلالت و راهنمایى توأم با لطف و دقت است» و آن را به دو شعبه تقسیم کرده اند:« ارائه طریق» و« ایصال به مطلوب» و به تعبیر دیگر« هدایت تشریعى» و« هدایت تکوینى »( دقت فرمائید که هدایت تکوینى در اینجا به معنى وسیعى گرفته شده که هر گونه هدایتى را جز از طریق بیان قوانین و ارائه طریق شامل مى شود).گاه انسان راه را به کسى که طالب آن است با دقت تمام و لطف و عنایت نشان مى دهد، اما پیمودن راه و رسیدن به مقصود بر عهده خود او است. ولى گاه دست طالبان را مى گیرد و علاوه بر ارائه طریق او را به مقصد مى رساند.به تعبیر دیگر در مرحله اول( هدایت تشریعى) تنها به بیان قانون پرداخته، شرائط پیمودن راه و رسیدن به مقصد را بیان مى کند، ولى در مرحله دوم ( هدایت تکوینى )علاوه بر این، وسائل سفر را فراهم مى سازد، موانع را بر طرف، و مشکلات را حل، و مسافران این راه را تا مقصد همراهى و حمایت و حفاظت مى کند.در یک نگاه اجمالى به آیات قرآن به خوبى روشن مى سازد که قرآن هدایت و ضلالت را فعل خدا مى شمرد، و هر دو را به او نسبت مى دهد، و اگر بخواهیم همه آیاتى را که در این زمینه سخن مى گویند بشمریم سخن به درازا مى کشد همین قدر کافى است که در آیه 213 سوره بقره مى خوانیم «وَ اللَّهُ یَهْدِی مَنْ یَشاءُ إِلى صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ؛ خداوند هر کس را بخواهد به راه راست هدایت مى کند». و در آیه 93 سوره نحل آمده است:« وَ لکِنْ یُضِلُّ مَنْ یَشاءُ وَ یَهْدِی مَنْ یَشاءُ؛ ولى او هر کس را بخواهد هدایت مى کند و هر کس را بخواهد گمراه». شبیه این تعبیر در مورد هدایت و ضلالت و یا یکى از این دو در آیات زیادى از قرآن مجید به چشم مى خورد .( به عنوان نمونه : فاطر 8- زمر 23- مدثر 31- بقره 272- انعام 88- یونس 25- رعد 27- ابراهیم 4 را مى توان نام برد). از این بالاتر در بعضى از آیات صریحا هدایت را از پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله وسلم نفى کرده، به خدا نسبت مى دهد، چنان که در آیه 56 سوره قصص مى خوانیم:« إِنَّکَ لا تَهْدِی مَنْ أَحْبَبْتَ وَ لکِنَّ اللَّهَ یَهْدِی مَنْ یَشاءُ؛ تو هر کس را دوست دارى هدایت نمى کنى، ولى خدا هر کس را بخواهد هدایت مى کند»! و در آیه 272 سوره بقره مى خوانیم:« لَیْسَ عَلَیْکَ هُداهُمْ وَ لکِنَّ اللَّهَ یَهْدِی مَنْ یَشاءُ؛هدایت آنها بر تو نیست، ولى خدا هر کس را به خواهد هدایت مى کند».مطالعه سطحى این آیات و عدم درک معنى عمیق آنها سبب شده است که گروهى در تفسیر آنها به« ضلالت» بیفتند، و از طریق« هدایت» منحرف شوند، و زیر آوارهاى مکتب « جبر» مدفون گردند، حتى بعضى از مفسران معروف از این آفت مصون نمانده، و در این پرتگاه هولناک سقوط کرده اند، تا آنجا که هدایت و ضلالت را در تمام مراحل، جبرى دانسته، و عجب اینکه چون تضاد این عقیده با مساله عدالت و حکمت خداوند روشن بوده ترجیح داده اند که اصل عدالت را منکر شوند، تا اینکه خطاى خود را اصلاح کنند، اصولا اگر ما قائل به اصل جبر باشیم مفهومى براى تکلیف و مسئولیت و ارسال رسولان و انزال کتب آسمانى باقى نخواهد ماند. اما آنها که طرفدار مکتب اختیارند و معتقدند هیچ عقل سلیمى نمى تواند این سخن را پذیرا شود که خدا گروهى را مجبور به پیمودن طریق ضلالت کند و بعد آنها را به خاطر این کار اجبارى کیفر دهد، و یا گروهى را به اجبار هدایت کند و بعد بى جهت به آنها جز او پاداش ارزانى دارد، و امتیازى براى آنها به خاطر کارى که خودشان انجام نداده اند بر دیگران قائل شود، آنها طرق دیگرى براى تفسیر این آیات انتخاب کرده اند که مهمترین آن در ادامه مطلب ذکر خواهد شد.هدایت تشریعی و شرایط لازم برای برخورداری از آن :«هدایت تشریعى» به معنى ارائه طریق، جنبه عمومى و همگانى دارد و هیچ قید و شرطى در برخورداری از آن لازم نیست، چنان که در آیه 3 سوره دهر آمده «إِنَّا هَدَیْناهُ السَّبِیلَ إِمَّا شاکِراً وَ إِمَّا کَفُوراً؛ ما راه را به انسان نشان دادیم خواه شکرگزارى کند یا کفران». و در آیه 52 شورى مى خوانیم:« وَ إِنَّکَ لَتَهْدِی إِلى صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ؛ تو همه انسانها را به صراط مستقیم دعوت مى کنى»، بدیهى است دعوت پیامبر مظهر دعوت خدا است چرا که هر چه او دارد از خدا دارد. و در باره جمعى از منحرفان و مشرکان در آیه 23 سوره نجم آمده است « وَ لَقَدْ جاءَهُمْ مِنْ رَبِّهِمُ الْهُدى ؛ هدایت الهى از سوى پروردگار به سراغ آنها آمد».هدایت تکوینى و شرایط لازم برای برخورداری از آن :اما «هدایت تکوینى» به معنى ایصال به مطلوب و گرفتن دست بندگان و گذراندن آنها از تمام پیچ و خم هاى راه، و حفظ و حمایت از آنها تا رساندن به ساحل نجات که موضوع بحث بسیارى دیگر از آیات قرآن است هرگز بى قید و شرط نمى باشد، این هدایت مخصوص گروهى است که اوصاف آنها در قرآن بیان شده، و اضلال که نقطه مقابل آن است نیز مخصوص گروهى است که اوصاف آنان نیز بیان گشته. گر چه بعضى از آیات مطلق است ولى بسیارى دیگر از آیات قید و شرط آن را دقیقا بیان کرده، و هنگامى که این آیات« مطلق» و« مقید» را کنار هم مى چینیم مطلب کاملا روشن مى شود و هیچ ابهام و تردیدى در معنى آیات باقى نمى ماند، و نه تنها با مساله اختیار و آزادى اراده انسان مخالف نیست، بلکه دقیقا آن را تاکید مى کند.اکنون به توضیح زیر توجه نمائید:قرآن مجید در یک جا مى گوید:« یُضِلُّ بِهِ کَثِیراً وَ یَهْدِی بِهِ کَثِیراً وَ ما یُضِلُّ بِهِ إِلَّا الْفاسِقِینَ؛ به وسیله آن ضرب المثل، گروهى را گمراه و گروهى را هدایت مى کند، اما جز فاسقان را گمراه نمى سازد» (بقره 26). در اینجا سرچشمه ضلالت، فسق و خروج از اطاعت و فرمان الهى شمرده شده.در جاى دیگر مى گوید:« وَ اللَّهُ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ؛ خداوند قوم ستمگر را هدایت نمى کند» (بقره 258). در اینجا تکیه روى مساله ظلم شده و آن را زمینه ساز ضلالت معرفى کرده است.در جاى دیگر مى خوانیم:« وَ اللَّهُ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْکافِرِینَ؛ خداوند قوم کافر را هدایت نمى کند»(بقره- 264). در اینجا کفر به عنوان زمینه ساز گمراهى ذکر شده.باز در آیه دیگر مى خوانیم:« إِنَّ اللَّهَ لا یَهْدِی مَنْ هُوَ کاذِبٌ کَفَّارٌ؛ خداوند هدایت نمى کند کسى که دروغگو و کفران کننده است» (زمر- 3). در اینجا نیز دروغگویى و کفران را مقدمه ضلالت شمرده است.و در جاى دیگر آمده:« إِنَّ اللَّهَ لا یَهْدِی مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ کَذَّابٌ؛ خداوند هدایت نمى کند کسى که اسرافکار و بسیار دروغگو است» (غافر- 28). یعنى اسراف و دروغگویى عامل گمراهى است.البته آنچه در اینجا آوردیم قسمتى از آیات قرآن در این زمینه است، بعضى از این آیات با همین مفاهیم کرارا در سوره هاى مختلف آمده.نتیجه اینکه قرآن ضلالت الهى را مخصوص کسانى مى شمرد که داراى این اوصافند: «کفر»،« ظلم»،« فسق»،« دروغ»،« اسراف» و« کفران».آیا کسانى که داراى این اوصافند شایسته ضلالت و گمراهى نیستند؟! و به تعبیر دیگر کسى که مرتکب این امور مى شود آیا ظلمت و حجاب قلب او را فرا نمى گیرد؟! باز به عبارت روشنتر این اعمال و صفات آثارى دارد که خواه ناخواه دامن انسان را مى گیرد، پرده بر چشم و گوش و عقل او مى افکند، و او را به ضلالت مى کشاند، و از آنجا که خاصیت همه اشیاء و تاثیر همه اسباب به فرمان خداوند است، مى توان اضلال را در تمام این موارد به خدا نسبت داد، اما این نسبت عین اختیار بندگان و آزادى اراده آنها است.این در زمینه مساله ضلالت، و اما در مورد« هدایت» نیز شرائط و اوصافى در قرآن بیان شده که نشان مى دهد آن هم بدون علت، و بر خلاف حکمت الهى نیست.قسمتى از اوصافى که استحقاق هدایت مى آورد و لطف الهى را جلب، در آیات زیر آمده.در یک جا مى خوانیم:« یَهْدِی بِهِ اللَّهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضْوانَهُ سُبُلَ السَّلامِ وَ یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ بِإِذْنِهِ وَ یَهْدِیهِمْ إِلى صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ؛ خداوند بوسیله قرآن کسانى را که از رضا و خشنودى او پیروى مى کنند به راههاى سلامت، هدایت مى کند، و از تاریکیها به فرمانش به سوى روشنایى مى برد، و آنها را به راه راست رهبرى مى نماید» (مائده 16).در اینجا پیروى فرمان خدا، و جلب خشنودى او، زمینه ساز هدایت الهى شمرده شده است.در جاى دیگر مى خوانیم:« إِنَّ اللَّهَ یُضِلُّ مَنْ یَشاءُ وَ یَهْدِی إِلَیْهِ مَنْ أَنابَ؛ خداوند هر کس را بخواهد گمراه مى سازد، و هر کس را که بازگشت به سوى او کند هدایت مى نماید» (رعد 27). در اینجا نیز« توبه و انابه» عامل استحقاق هدایت شمرده شده است.در آیه دیگر مى فرماید:« وَ الَّذِینَ جاهَدُوا فِینا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنا؛ کسانى که در راه ما جهاد کنند آنان را به راههاى خود هدایت مى کنیم» (عنکبوت 69). در اینجا« جهاد» آنهم« جهاد مخلصانه و در راه خدا» به عنوان شرط اصلى هدایت ذکر شده است.و بالآخره در آیه دیگر مى خوانیم: «وَ الَّذِینَ اهْتَدَوْا زادَهُمْ هُدىً؛ کسانى که گامهاى نخستین هدایت را برداشته اند خداوند بر هدایتشان مى افزاید» (سوره محمد ص 17). در اینجا پیمودن مقدارى از راه هدایت به عنوان شرطى براى ادامه این راه به لطف خداوند ذکر شده.نتیجه اینکه تا از سوى بندگان توبه و انابه اى نباشد، تا پیرو فرمان او نباشند تا جهاد و تلاش و کوششى صورت نگیرد، و تا گامهاى نخستین را در مسیر حق برندارند، لطف الهى شامل حال آنان نمى شود، دست آنان را نمى گیرد و ایصال به مطلوب نمى کند.آیا شمول هدایت نسبت به کسانى که داراى این اوصافند بیحساب است و یا دلیل بر جبرى بودن هدایت محسوب مى شود.ملاحظه مى کنید آیات قرآن در این زمینه بسیار روشن و گویا است، منتهى کسانى که نتوانسته یا نخواسته اند جمع بندى صحیحى از آیات هدایت و ضلالت کنند گرفتار چنان اشتباه خطرناکى شده اند، و« چون ندیدند حقیقت، ره افسانه زدند» باید گفت زمینه این« ضلالت» را نیز خودشان فراهم ساخته اند! به هر حال مشیت الهى که در آیات هدایت و ضلالت روى آن تکیه شده، هرگز به معنى مشیت بى دلیل و خالى از حکمت نیست، بلکه در هر مورد شرائط خاصى دارد که آن را هماهنگ با حکیم بودن او مى کند. جهت اطلاع بیشترر. ک:- عدل الهی، انسان و سرنوشت از استاد شهید مطهری.- هدایت در قرآن استاد آیت الله جوادی آملی. - آموزش فلسفه ، استاد آیت الله مصباح یزدی. .

پرسمان دانشگاهیان

مرجع:

ایجاد شده در 1401/03/25



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image