تخمین زمان مطالعه: 13 دقیقه

آيا مى توان از آياتى هم چون آيه ى 67 سوره ى بقره و آيه ى 69 سوره ى مائده، كه مى فرمايد: «كسانى كه (به پيامبر اسلام) ايمان آورده اند و كسانى كه به آيين يهود گرويدند و نصارى و صائبان (= پيروان يحيى) هرگاه به خدا و روز رستاخيز ايمان آورند و عمل صالح انجام دهند، پاداششان نزد پروردگارشان مسلَّم است و هيچ گونه اندوهى براى آن ها نيست» كثرت گرايى دينى را نتيجه گرفت؟[1]


اين آيه، كثرت گرايى دينى ـ به معناى حقّانيّت همه ى اديان و اين كه پيروى از هر شريعتى موجب نجات است ـ را تأييد مى كند. چه، مضمون آن اين است: هر كسى پيرو هر شريعتى كه باشد، همين كه به خداوند و روز قيامت ايمان داشته، عمل صالح انجام دهد، اهل نجات است؛ پس هيچ لزومى ندارد كه همه به دين اسلام در آيند. پيروان هر دينى مى توانند بر شريعت خود وفادار مانده، طبق آن عمل كنند! بايد توجه داشت كه مسئله ى نجات و رستگارى، سعادت مند شدن و به بهشت رفتن، لازمِ اعمِ داشتنِ دين حقّ و اعتقاد به آن است. برخى چنين پنداشته اند كه فقط و فقط تنها راه سعادت و نجات، آن است كه انسان ها تابع تنها دينِ حقّ، كه همانا دين ايشان است، باشند؛ در غير اين صورت، در هيچ شرايطى، هيچ كس نمى تواند اهل نجات باشد. از ديگر سوى، منتقدين اين نظريه، مشاهده كردند كه برخى از پيروان شرايع ديگر، تحت تأثير آموزه هاى دينى خود، انسان هايى پاك و پاى بند به اصول انسانى و اخلاقى بار آمده اند.[2] طبيعتاً اين سؤال براى ايشان پيش آمده است كه چگونه ممكن است اين همه انسان پاك، به صرف اين كه تابع فلان دين يا شريعت نيستند، اهل نجات نباشند؟! در پاسخ به اين سؤال، راه حلّى كه ايشان ارايه كرده اند «پلوراليسم دينى» است. به عبارت ديگر، براى اين كه بتوانند اهل نجات بودن همه يا بيش تر انسان ها را توجيه كنند، قائل به حقّانيّت همه ى اديان شده اند و اين كه هر شريعتى قابليت اتّباع و پيروى دارد. امّا چنين راه حلّى براى نجات اهل عالم، نه تنها يگانه راه حل نيست و بلكه به دلايل متعدد عقلى و نقلى، عقيم و مردود است. چه، از نظر اسلام، راه نجات، مساوى با تابعيت از دين حقّ نيست؛ بلكه لازمِ اعمِ آن است؛ يعنى بسيارى از انسان ها كه تابع و معتقد به دين نيستند، مى توانند در شرايطى، اهل نجات و بهشت باشند. بنا بر اين بايد بين دو مسئله ى «نجات» و «حقّانيّت اديان» تفكيك قائل شد.[3] پس از بيان اين مقدمه، توجه به چند نكته ى زير ضرورى است: يك. بايد دانست كه اين آيه و امثال آن، در مقام پاسخ گويى به يهوديان و مسيحيان و برخى مسلمين است كه هر يك به دين خود باليده، آن را از اديان برتر مى پنداشتند. آن ها گمان مى كردند كه به صرف داشتنِ اسم مسلمان، نصرانى يا يهودى، اهل نجات خواهند بود. خداوند در آيات 62 بقره و 69 مائده در ردّ اين توّهم مى فرمايد كه صرف داشتن اسم، مشكلى را حل نمى كند بلكه فقط و فقط داشتن ايمان حقيقى و خالص به خداوند و روز رستاخيز كه با عمل صالح همراه باشد، مى تواند شما را از زمره ى اهل نجات گرداند و از خوف و حزن آن روز عظيم رهايى بخشد.[4] بنا بر اين، آيه ى مباركه در مقام بيان حقّانيّت اين شرايع در عرض يك ديگر نيست و نمى توان از اين آيات، به نفع كثرت گرايى دينى، طرفى بست. اين كه شرط نجات، «ايمان حقيقى به خداوند و روز واپسين» و «عمل صالح» است، با حقّانيّت هر شريعت در زمان خود نيز كاملا سازگار است (دقت كنيد). از قضا بر اين سازگارى دلايل فراوان قرآنى و روايى وجود دارد كه در ادامه ى بحث به برخى از آن ها خواهيم پرداخت؛ امّا نسبت به برداشت پلوراليسم دينى از آيات، نه تنها هيچ دليل و حتّى شاهدى وجود ندارد، بلكه اصلا اين برداشت، خلاف ظاهر آيه نيز مى باشد؛ چنان چه توضيحش خواهد آمد و بلكه بالاتر، دلايل محكم و فراوانى از قرآن و روايات در ردّ اين قرائت از آيه مى توان ارايه كرد. دو. اگر ادعا شود كه ظاهر آيه مطلق است و مُقيّد به زمان خاصّى نيست، يعنى اين طور نيست كه هر شريعتى فقط در زمان ظهور خود، حقّ است؛ پس مى توان حقّانيّت همه ى شرايع الهى را در عرض يك ديگر از آيه استفاده كرد؛ چنين ادعايى به دلايل فراوانى كه در ذيل به برخى از آن ها اشاره مى كنيم، باطل است: يكم. اين مطلب بر خلاف ظاهر آيه است. ظهور آيه اين است كه پيروان اين شرايع اگر ايمان به خدا و آخرت داشته، عمل صالح انجام دهند، اجرشان نزد خداوند محفوظ است و اهل نجات هستند. اين حقيقت كه مورد قبول قرآن نيز هست، اعم از اين است كه اين شرايع همه، بر حقّ نيز باشند يا نه؛ يعنى كاملا ممكن است كه بسيارى از شرايع بر حقّ نبوده و قابل پيروى نباشند، امّا پيروان آن ها تحت شرايطى خاص، اهل نجات باشند؛ چنان چه توضيحش خواهد آمد. دوم. اگر بنا بر فرض، كسى بتواند از اين آيه نظريه ى كثرت گرايى دينى را نتيجه بگيرد، با توجه به اين كه برخى از آيات قرآن، برخى ديگر را تفسير مى كنند[5] و نيز به فرموده ى قرآن كريم بايد آيات متشابه را به آيات محكم برگرداند و آن ها را در پرتوِ محكمات قرآن معنا و تفسير كرد،[6] در اين جا نيز با عنايت به مضامين مختلفى از قرآن كه بر خلاف اين نتيجه گيرى هستند، نمى توان چنين برداشت و قرائتى را از اين آيه پذيرفت؛ چرا كه: الف. به دليل آيه ى (إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللّهِ الْإِسْلامُ)[7] و ده ها آيه ى ديگر، حقيقت دين الهى و «صراط مستقيم» در نزد خداوند يكى بيش نيست[8] و آن چه متعدد است شرايع الهى است.[9] مهم ترين دليل تعدد شرايع، ضرورت مطابقت شرايع الهى با شرايط، نيازمندى ها و استعدادهاى انسان، در هر دوره است. توضيح آن كه در هر مقطع از مقاطع زندگى انسان، جوامع انسانى در يك حدى از استعدادها و نيازمندى ها بوده اند كه لازمه ى اين حقيقت، ظهور شريعتى بوده است كه بتواند انسان ها را در اين شرايط به سرمنزل مقصود برساند و ايشان را در صراط مستقيم الهى هدايت كند؛ پس با آمدن هر شريعتى، شريعت پيشين، ديگر كارايى خود را از دست داده و اصطلاحاً نسخ مى شود؛[10] يعنى ديگر نمى توان طبق آن عمل كرد. بنا بر اين پس از ظهور اسلام، كه به دليل صريح قرآن آخرين شريعت الهى است[11]، شرايع سابق همه منسوخ هستند و عمل به غير اسلام نزد خداوند پذيرفته نيست.[12] با توجه به خاتميّت و ناسخيّت دين اسلام نسبت به شرايع پيشين الهى چگونه مى توان «كثرت گرايى دينى» را از آيات 62 بقره و 69 سوره ى مائده نتيجه گرفت؟! ب. به دليل آيات متعددى از قرآن كريم، جهانى بودن شريعت پيامبر اسلام از قطعيّات قرآن است. خداوند در سوره ى اعراف، آيه ى 158 مى فرمايد: (قُلْ يا أَيُّهَا النّاسُ إِنِّي رَسُولُ اللّهِ إِلَيْكُمْ جَمِيعاً...)؛ بگو: اى مردم! من فرستاده ى خدا به سوى همه ى شما هستم؛...».[13] معناى جهانى بودن دين اسلام آن است كه اين شريعت الهى، همه ى انسان ها را به پيروى از خود فرا مى خواند و آن را موجب هدايت و نجات بشر مى داند[14] و مخالفت با پيامبر اسلام را موجب كفر[15] و دخول در آتش[16]معرفى مى كند. اكنون سؤال اين است كه اگر همه ى شرايع الهى در عرض يك ديگر، حقّ باشند و عمل بر طبق هر يك از آن ها مورد قبول و تأييد خداوند باشد، با توجه به اين كه همه ى اين شرايع از سوى يك شارع و به منظور هدفى واحد آمده اند، چه معنايى دارد كه در پايان، شريعت و پيامبرى از سوى شارع مقدس فرستاده شود كه اولا، رسالتش جهانى باشد و ثانياً، مخالفت با آن موجب كفر و دخول در آتش شود؟![17] ج. آيات متعددى از قرآن كريم بر تحريف شدن كتب آسمانى پيشين دلالت مى كند.[18] در سوره ى بقره آيه ى 75 مى فرمايد: (أَ فَتَطْمَعُونَ أَنْ يُؤْمِنُوا لَكُمْ وَ قَدْ كانَ فَرِيقٌ مِنْهُمْ يَسْمَعُونَ كَلامَ اللّهِ ثُمَّ يُحَرِّفُونَهُ مِنْ بَعْدِ ما عَقَلُوهُ وَ هُمْ يَعْلَمُونَ)؛ آيا انتظار داريد به (آيين) شما ايمان بياورند، با اين كه عده اى از آنان، سخنان خدا را مى شنيدند و پس از فهميدن، آن را تحريف مى كردند. در حالى كه علم و اطلاع داشتند؟[19] با توجه به اين حقيقت قرآنى، چگونه مى توان از حقّانيّت اين كتب آسمانى دم زد و پيروى از آن ها را توصيه نمود؟! بنا بر اين، اگر هم بتوان «كثرت گرايى دينى» را از آيه ى مورد بحث نتيجه گرفت، با توجه به ناسخ بودن و جهان شمول بودن دين اسلام و تحريف ساير شرايع، بايد اين برداشت از آيه را توجيه كرد و در مقام جمع با آيات مذكور ديگر، آن را معنا كرد. وجه جمع بين اين آيات اين است كه حقّانيّت و لازم الاتباع بودن هر شريعتى مختصّ به زمان ظهور همان شريعت است[20] و هر شريعتى با آمدن شريعت جديد منسوخ مى شود و ديگر عمل به آن مقبول شارع مقدس نيست؛ بنا بر اين، پس از ظهور اسلام، شريعت اسلام ناسخ شرايع پيشين است و تنها شريعتِ لازم الاتباع الهى مى باشد. و حداكثر مطلبى كه مى توان از آيه ى 64 بقره و 69 مائده برداشت كرد، اين است كه پيروان ساير اديان الهى در شرايط خاصّى مى توانند اهل نجات باشند؛ چنان چه توضيحش خواهد آمد. 3. همان طور كه اشاره شد، حداكثر برداشت و مطلبى كه از اين آيه به نفع پيروان شرايع الهى غير اسلام، مى توان استفاده كرد آن است كه طبق منطق قرآن، ايشان در شرايط خاصّى مأجور و اهل نجات و بهشت هستند. اگر پيروان شرايع الهى ايمان حقيقى به خداوند و روز جزا داشته باشند، يعنى قلب و دل ايشان تسليم حقيقت باشد؛ هم چنين عمل صالح با نيت خالصِ تقرب به سوى خدا، انجام دهند، در صورتى كه به دين حقّ دست رسى نداشته باشند و به اصطلاح قرآن «مُسْتَضْعَف» باشند، در اين شرايط، اوّل اين كه ايشان «مسلمان فطرى» هستند، هر چند «مسلمان رسمى و اسمى» نيستند و دوم اين كه، در قبال اعمال خيرشان پاداش خواهند گرفت و در نهايت اهل نجات خواهند بود. البته به موجب اين كه از نعمت اسلام بى بهره اند، طبعاً از مزاياى استفاده از اين برنامه ى الهى محروم مى مانند. از اعمال خير آن ها آن اندازه مقبول است كه با برنامه ى الهى اسلام منطبق است، مانند انواع احسان ها و خدمت ها به خلق خدا؛ امّا عبادات مجعوله كه اساسى ندارند، طبعاً نامقبول است و يك سلسله محروميت ها كه از دست نارسى به برنامه ى كامل ناشى مى شود شامل حال آن ها مى گردد.[21] اما در صورتى كه با وجود رسيدن به با حداقل با وجود امكان رسيدن به حق، تعصب و عناد بورزند و حقيقت را نپذيرند، در اين صورت هيچ عمل خيرى از ايشان پذيرفته نخواهد شد و گرفتار شقاوت ابدى خواهند شد. آيات و رواياتى كه دلالت مى كند اعمال منكران نبوت يا امامت مقبول نيست، ناظر به آن است كه آن انكارها از روى عناد و لجاج و تعصّب باشد؛ امّا انكارهايى كه صرفاً عدم اعتراف است و منشأ عدم اعتراف هم قصور است نه تقصير، مورد نظر آيات و روايات نيست، اين گونه منكران از نظر قرآن كريم مُسْتَضْعَف و مُرْجَوْن لاَِمْرِ اللّه به شمار مى روند.[22] خلاصه اين كه با توجه به مطالب مذكور به هيچ بيانى نمى توان از آيات 62 بقره و 69 مائده به نفع پلوراليسم دينى استفاده كرد. پی نوشتها:[1]. محقق: على مهدوى فريد، كار شناس ارشد الهيات و معارف اسلامى.[2]. گفت و گو با دكتر محمد لگن هاوزن، كتاب نقد؛ سال اوّل، شماره ى 4، ص 14. [3]. عبدالله جوادى آملى، كتاب نقد، آيت الله علاّمه جوادى آملى و پلوراليسم دينى، سال اوّل، شماره ى 4، ص 351. [4]. علاّمه سيد محمدحسين طباطبايى ، الميزان فى تفسير القرآن، (قم: موسسه ى مطبوعاتى اسماعيليان، چ3، 1393 هـ.ق)، ص 192 و 193؛ ناصر مكارم شيرازى، تفسير نمونه، (تهران: انتشارات دارالكتب الاسلاميه، چ2، فروردين 1353)، ص 191. [5]. علاّمه سيد محمدحسين طباطبايى، الميزان فى تفسير القرآن، همان، ص 11. [6]. سوره ى آل عمران، آيه ى 7. [7]. سوره ى آل عمران، آيه ى 19؛ هم چنين ر.ك: سوره ى بقره، آيات 130 تا 133؛ انعام، آيه ى 153 و يس، آيه ى 61؛ شورى، آيه ى 13. [8]. مرتضى مطهّرى، مجموعه آثار / ختم نبوت، (تهران، انتشارات صدرا، چاپ سوم، 22 بهمن 1372)، ج 3، ص 157. [9]. سوره ى مائده، آيه ى 48؛ حج، آيه ى 67. [10]. مرتضى مطهّرى، اسلام و مقتيضات زمان، (تهران: انتشارات صدرا، چ4، بهار 1368)، ص 353 الى 389. [11]. سوره ى احزاب، آيه ى 40. [12]. سوره ى آل عمران، آيه ى 85. (وَ مَنْ يَبْتَغِ غَيْرَ الْإِسْلامِ دِيناً فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْهُ وَ هُوَ فِي الآخِرَةِ مِنَ الْخاسِرِينَ)؛ هر كس جز اسلام (تسليم در برابر فرمان حق،) آيينى براى خود انتخاب كند، از او پذيرفته نخواهد شد؛ و او در آخرت از زيان كاران است. استاد مطهّرى در رابطه با اين آيه توضيحى دارد كه مطلب را تمام مى كند. ايشان مى گويد: «اگر گفته شود كه مراد از اسلام، خصوص دين ما نيست بلكه منظور تسليم خدا شدن است، پاسخ اين است كه البته اسلام همان تسليم است و دين اسلام همان دين تسليم؛ ولى حقيقت تسليم در هر زمانى شكلى داشته و در اين زمان، شكل آن همان دين گران مايه اى است كه به دست حضرت خاتم الانبيا(صلى الله عليه وآله) ظهور يافته است و قهراً كلمه ى اسلام بر آن منطبق است و بس». مرتضى مطهّرى، مجموعه آثار / عدل الهى، (تهران: انتشارات صدرا، چ4، بهمن 1372)، ج 1، ص 277. [13]. هم چنين ر.ك: سوره ى سَبَأ، آيه ى 28؛ فرقان، آيه ى 1؛ انبياء، آيه ى 107؛ انعام، آيه ى 19؛ تكوير، آيه ى 27... [14]. سوره ى اعراف، آيه ى 158؛ آل عمران، آيه ى 132؛ نساء، آيات 13 و 59 و 69؛ توبه ،آيه ى 71؛ نور، آيات 52 و 54؛... [15]. سوره ى آل عمران، آيه ى 32. [16]. سوره ى نساء، آيه ى 14. [17]. عبدالله جوادى آملى، تفسير موضوعى قرآن كريم: سيره ى رسول اكرم(صلى الله عليه وآله) در قرآن، (قم: مركز نشر اسراء، چ1، 1376 هـ.ش)، ج 9، صص 94 تا 102 و 159 و 169 تا 171؛ محمدتقى مصباح يزدى، راه و راهنما شناسى، (قم: موسسه ى آموزشى و پژوهشى امام خمينى1، چ1، پاييز 1376)، بخش دوم، ص 46 تا 56. [18]. البته شواهد و دلايلى از قرآن نيز وجود دارد كه برخى از مطالب تورات و انجيل كنونى، تحريف نشده اند و عين حقيقت مى باشند. براى مطالعه در اين زمينه ر.ك: سيد محمدحسين طباطبايى، الميزان فى تفسير القرآن، همان، ج 5، ص 341 و 342؛ ناصر مكارم شيرازى و ديگران، تفسير نمونه، (تهران: دارالكتب الاسلاميه، چ2، فروردين 1353)، ج 1، ص 146 تا 148. [19]. هم چنين ر.ك: سوره ى بقره، آيه ى 79؛ آل عمران، آيه ى 78؛ مائده، آيه ى 15 و... [20]. ناصر مكارم شيرازى، همان، ج 1، ص 191. [21]. مرتضى مطهّرى، مجموعه آثار / عدل الهى، ج 1، ص 341.[22]. همان، ص 342.منبع: پلوراليسم دينى ، رضا مصطفى لو، نشر مركز مطالعات و پژوهشهاى فرهنگى حوزه علميه (1380). .

راسخون

مرجع:

ایجاد شده در سه روز پیش



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image