غزل شرر عشق  /

تخمین زمان مطالعه: 5 دقیقه

غزل شرر عشق خرّم آن دل که بود در حرم دلدارش خنک آن دیده که دارد شرف دیدارش


غزل شرر عشق خرّم آن دل که بود در حرم دلدارش خنک آن دیده که دارد شرف دیدارش سر تسلیم بنه در قدمش بی چه و چون به سرم کار همین است و مکن انکارش پیر دانای من آن دُرج گهرهای سخن که مرا آب حیات است همی گفتارش گفت جز تخم حضوری ندهد بار وصال خواجه در ملک دل این تخم سعادت کارش بوالعجب خانه ی پر نقش و نگاری است جهان صنع نقّاش ببین و هنر معمارش وارداتی که به دل می رسد از مکمن غیب ار بود هم نفسی بو که کنم اظهارش رهروان سوخته ی بی سر و بی سامانند شرر عشق ببین و اثر اطوارش عشق آن دُرّ یتیمی است که در ملک وجود هر کجا می نگرم گرم بود بازارش از کران تا به کران طلعت جانانه ی اوست از عیان تا به نهان مصطبه ی آثارش ز تجلاّی جمالش همه شیدایی او گل او بلبل او گلبن او گلزارش به تمنّای وصالش همه اندر تک و پوی نجم سرگشته ی او مهر و مه دوّارش(دیوان، ص78) (و کتاب شریف نامه ها برنامه ها / ابوالفضائل حضرت علاّمه حسن زاده ی آملی حفظه الله/ ص63) .

پرسمان دانشگاهیان

مرجع:

ایجاد شده در 1401/03/25



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image