عرفان و تصوف /

تخمین زمان مطالعه: 14 دقیقه

آیا فرقه تصوف بر حققند؟


قبل از پاسخ به این سوال توجه به دو نکته اساسى ضرورى است: یک. در هر رشته از عرفان اسلامى، دو ملاک اصلى باید باشد تا صحت آن رشته یا سلسله شناخته شود: 1. تقید به شریعت اسلام و انجام دادن مو به موى قوانین مطهر شرع؛ 2. تقید به داشتن اجازه راهنمایى و هدایت الهى براى پیروان و مشایخ هر سلسله تا آنکه رشته هر سلسله به معصوم«علیه السلام» برسد، یعنى، تقید به همان اصل ولایت منصوص. ازاین رو هر فرقه اى که یکى از این دو ملاک را نداشته باشد از جرگه عرفان مورد نظر اسلام خارج است. دوم. برخى گمان مى کنند معرفت و عرفان اسلامى درست و دینى است؛ ولى تصوف و صوفى گرایى نادرست و اضافه بر اسلام است. به عنوان مثال مدعى مى شوند که اصل عرفان، قرآنى است و در سیره معصومین«علیهم السلام» وجود دارد؛ ولى آنچه صوفیان انجام مى دهند، چنین نیست. «عرفان» واژه یا اصطلاحى است که فرایندى عمومى تر و طولانى تر را نشان مى دهد، اما تصوف به مرحله خاصى از عرفان اشاره دارد. عرفان به معناى معرفت یا حاصل کردن شناخت است که اولین مرحله یا گام آن شناخت فقر بنده در برابر استغناى حضرت حق است. عبودیت نیز فقط با این توجه و شناخت میسر مى شود و آخرین این مراحل، معرفت بالله و فناء فى الله و بقا بالله است.نگا: ولایت نامه، (مجموع کتب). چون قلم در وصف این مطلب رسیدهم قلم بشکست و هم کاغذ درید تصوف، مقام «صوف» یا «صفا» است؛ یعنى، صافى شدن از تعلق به ماسوى الله و رذایل نفسانى. صوف در اینجا در سه حرف «صبر، وفا و فنا» تعریف شده است. پس صوفى کسى است که مقامات عرفانى را سپرى کرده و به مقام صبر، وفا و فنا راه یافته است. به همین دلیل، عالمان و عارفان تفاوتى صریح میان عارف و صوفى نگذاشته اند؛ ولى در برابر عارف نمایان و صوفى نماها موضع گرفته اند.جامعه شناسى نظرى اسلام، صص 149 و 150. صوفى نهاد دام و سر حقه باز کردیعنى که مکر با فلک حقه باز کرد ازاین رو اهل عرفان، هر گاه با عنوان فرهنگى یاد شوند با عنوان «عرفا» و هرگاه با عنوان اجتماعى شان یاد شوند، غالباً با عنوان «متصوفه» یاد مى شوند.آشنایى با علوم اسلامى، مجلد عرفان، ص 186. بر این اساس عرفان و تصوف حقیقى مراحل چند گانه اى را پشت سر گذاشته است: ابتدا مرحله زمینه ها؛ یعنى، ترجیح آخرت بر دنیا، مبارزه با نفس و هواهاى نفسانى و اخلاص و توکل است. پس از رسول اکرم«صلى الله علیه وآله»، حضرت على«علیه السلام» را مى توان نخستین کسى دانست که در توسعه عرفان و تصوف اسلامى نقش مهمى داشته است و از این رو تمامى عارفان و صوفیان حقیقى، سر سلسله خود را به ایشان مى رسانند و خود را وامدار و شاگرد او تلقى مى کنند.شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید ، ج 1، ص 17. پس از آن حضرت اهل صفه و افرادى چون ابن عباس، سلمان فارسى، ابوذر، بلال و ... و پس از ایشان کسانى مانند اویس قرنى، حسن بصرى، سعیدبن جبیر و ... را مى توان نام برد. گفتنى است که ریشه و عامل اساسى پیدایش تصوف همان زهد و پرهیزگارى است.تصوف در اسلام، صص 61 و 60. این گرایش و بینش مراحل جوانى خود را با شخصیت هایى چون رابعه عدویه (م 135 ه . ق) پشت سر گذاشت و با عارفانى چون بایزید بسطامى (م 261 یا 264 ه . ق) مرحله رشد و رواج خود را طى نمود و با صوفیان حقیقى اى چون ابن فارض (م 632 ه . ق) و ابن عربى (560 - 638 ه . ق) مرحله نظم و کمال خود را به انتها رساند.عرفان نظرى، صص 123 - 183. در اینجا توجه به دو نکته ضرورى است: یکم. از قرن دهم به بعد، عرفان شکل دیگرى پیدا مى کرد و همه یا اغلب اقطاب صوفیه، آن برجستگى علمى و فرهنگى را که پیشینیان داشته اند، ندارند. شاید بتوان گفت که تصوف رسمى از این به بعد، غرق آداب و ظواهر و احیاناً بدعت هایى چند شد.خدمات متقابل اسلام و ایران، صص 664 - 665. دوم. عده اى که داخل در هیچ یک از سلسله هاى تصوف و عرفان نیستند، در عرفان نظرى محى الدین ابن عربى متخصص مى شوند؛ مثل صدرالمتألهین شیرازى (م 1050 ه . ق)، ملامحسن فیض کاشانى (م 1091ه . ق) و قاضى سعید قمى (م 1103 ه . ق).عرفان نظرى، ص 193. در مقابل این تصوف و عرفان حقیقى و راستین تصور خاصى از قرن هفتم هجرى در میان عده اى پدیدار گشت و موجب به وجود آمدن تصوف غیر حقیقى و دروغین شد. این گروه، فرد را بر جمع برترى داده و او را از جمع جدا مى کردند و به خود مشغول مى داشتند. به او توصیه مى کردند که به اطراف خویش نگاه نکند، چون تمرکزش را از اندیشه درباره خدا از دست مى دهد! این گروه با برداشت افراطى از آیات مذمت دنیا و نیز آیاتى که در تشویق بر زهد و تقوا است، بخش عمده اى از فقه را - که دانش اجتماعى زیستن اسلام است - بى اعتبار ساختند. بریدن از خلق خدا، گریز از مسؤولیت هاى اجتماعى، فاصله گرفتن از قدرت سیاسى جامعه، فرو رفتن در خود با غفلت از اطراف، کمترین آموزه هایى بود که این طیف بر آن پاى مى فشردند. این جریان بستر را براى پدید آمدن «تصوف دروغین» و «خانقاه سازى» و فاصله گرفتن از مسجد فراهم ساخت.مقالات تاریخى، ج 7، صص 260 - 272؛ شرح بر مقامات اربعین، صص 282 - 286. برخى از این گروه، پیامبر«صلى الله علیه وآله» و مردم عصر بعثت را چنان وا نموده اند که گویى پیغمبر«صلى الله علیه وآله» شخص درویشى بوده است که در خانقاهى در مکه مى نشسته و براى درویش هاى دیگر درس تصوف مى داده است! تصویرى که اینان از قرآن و شخصیت پیامبر«صلى الله علیه وآله» و حضرت على«علیه السلام» عرضه کرده اند، تحریف عمدى در تعلیمات اسلامى نیست؛ بلکه ریشه در نگرش یک سویه به دین و آموزه هاى آن دارد. چنین نگاهى به دین، بى اعتنایى مطلق به دنیا و به فکر خود بودن را تقویت کرده و بى اعتنایى توأم با ترحم را نسبت به مردم افتاده در چاه طبیعت به دنبال مى آورد.تصوف، به عنوان یک گرایش خاص، در اواسط قرن دوّم هجرى آغاز شد و در نیمه دوّم قرن چهارم، به صورت یک مکتب مطرح گردید؛ امّا بسیارى از اصول و مسائل آن، در قرن ششم و هفتم تبلور یافت و تازه همین اصول هم داراى ابهام بود.پژوهشى در نسبت دین و عرفان، صص 41 - 43. از این رو برخورد امامان«علیهم السلام» به طور عمده با رفتارها و کردارهایى بود که با روح اصیل اسلام منافات داشت و این قبیل رفتار و اعمال را نباید به پاى گرایشى خاص چون عرفان و تصوف راستین و حقیقى گذاشت.در احادیث مستند و موثق،نگا: سفینةالبحار، ج 2، صص 65-64. روایتى وجود ندارد که به طور مستقیم این مشرب فکرى را با همین عنوان مطرح و تخطئه کند؛ چرا که اصلاً این گرایش در جهان اسلام به تدریج شکل گرفت. امّا در عین حال برخى از کسانى که با روح و جامعیت اسلام چندان آشنایى نداشتند، دست به اعمالى مى زنند که در اسلام تخطئه شده است. «اسلام» دین عملى، حقیقت بین و معتدلى است که پیروان خویش را به «میانه روى» و «اعتدال» توصیه مى کند؛ یعنى دستور مى دهد که مسلمانان به نعمت هاى این دنیا به حد اعتدال متنعم شوند؛ ولى آخرت را هم فراموش نکنند و جامعه مسلمین بر اساس احکام الهى اداره شود. به هر روى، منظور نظر اسلام سعادت دنیوى و اخروى است: «ابْتَغِ فِیما آتاکَ اللَّهُ الدَّارَ الْآخِرَةَ وَ لا تَنْسَ نَصِیبَکَ مِنَ الدُّنْیا ...»؛ قصص (28)، آیه 77. «و با آنچه خدایت داده، سراى آخرت را بجوى و سهم خود را از دنیا فراموش مکن». و نیز:«قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِینَةَ اللَّهِ الَّتِى أَخْرَجَ لِعِبادِهِ وَ الطَّیِّباتِ مِنَ الرِّزْقِ قُلْ هِىَ لِلَّذِینَ آمَنُوا فِى الْحَیاةِ الدُّنْیا خالِصَةً یَوْمَ الْقِیامَةِ کَذلِکَ نُفَصِّلُ الْآیاتِ لِقَوْمٍ یَعْلَمُونَ»؛ اعراف (7)، آیه 32.؛ «[ اى پیامبر! ]بگو: «زیورهایى را که خدا براى بندگانش پدید آورده، و [ نیز ]روزى هاى پاکیزه را چه کسى حرام گردانیده است؟ «بگو» این [ نعمت ها] در زندگى دنیا براى کسانى است که ایمان آورده اند و روز قیامت [ نیز ]خاص آنان مى باشد» این گونه آیات [ خود ]را براى گروهى که مى دانند به روشنى بیان مى کنیم». بر این اساس احادیث فراوانى که دلالت مى کند بر اینکه پیامبر«صلى الله علیه وآله» و امامان معصوم«علیهم السلام» از افراط و مبالغه در زهد و ریاضات سخت و عبادات به حد افراط - که با روح عرفان و تصوف راستین منافات دارد - جلوگیرى مى کردند؛ به عنوان مثال وقتى عثمان بن مظعون به تقلید برخى از زهّاد مسیحى، مى خواست خود را اخصا نموده و زنش را طلاق دهد و سر به بیابان ها بگذارد؛ پیامبر«صلى الله علیه وآله» مانع کار او شد و او را به اعتدال دعوت فرمود. یا وقتى ابن عمر روزه هاى طولانى مى گرفت و تمام شب را به مناجات مى گذرانید، آن حضرت «صلى الله علیه وآله» او را از افراط نهى کرد.نگا: تاریخ تصوف در اسلام، صص 10 و 11. امام صادق«علیه السلام» نیز روزى سراغ یکى از صوفیان افراطى را گرفت که در جواب گفتند: «وى گفته است: در خانه مى نشینم، روزه مى گیرم و عبادت خداى مى کنم روزى من خواهد آمد!! امام فرمود: این از کسانى است که دعایشان مستجاب نمى شود»امام صادق و تصوف اسلامى، صائب عبدالحمید، ترجمه عبدالله امینى؛ نگا: روزنامه جام جم، صفحه اندیشه شماره 871.. همچنین به حضرت گفتند: فلانى نیازمند شده، فرمود: اینک چه مى کند؟ گفتند: در خانه اش مانده، خدا را عبادت مى کند. پرسید: غذا و خوراک از کجا مى آورد؟ گفتند: یکى از دوستانش به او مى دهد. فرمود: به خدا سوگند! آن که غذا مى دهد، از او عابدتر است»همان.. به هر حال، تخطئه چنین روش هایى از سوى معصومین«علیهم السلام» براى این بود که مردم از راه هدایت و صراط مستقیم خارج نشوند و به دنبال افرادى که اسلام را در تمام ابعاد آن مطرح نکرده و برداشت درستى از آن نداشته اند، نروند و راهبران اصلى را - که همان ائمه«علیهم السلام» بودند - فراموش نکننددر این خصوص نگا: تصوف و تشیع، صص 548 - 550.. چنان که بعدها در تاریخ ،تصوف دروغین رشد نموده و عده اى مردم را از روح اصلى آموزه هاى دینى و اسلامى دور نگه داشتند.نگا: تاریخ ایران اسلامى، ج 2، صص 208، 213، 234 و 237. البته این شیوه برخورد نباید به صورت عام و فراگیر نسبت به عرفان راستین و تصوف حقیقى مطرح شود؛ چراکه بسیارى از آموزه هاى اصیل عرفانى، ریشه در گفتار و کردار ائمه و معصومین«علیهم السلام» دارد.برای روشن شدن موضوع , لازم است مقدمه ای بعنوان تاریخچه تصوف ذکر شود و آن اینکه : در زمان پیامبر اکرم (ص ) پیروان آن حضرت را به اسلام و ایمان نسبت می دادند و مسلم و مؤمن می نامیدند و آنانکه محضر پیامبر را درک کرده بودند صحابه نامیده می شدند و نسل بعد را که با صحابه پیامبر محشور بودند تابعین خوانده اند. بعد اسم زاهد و عابد بمیان آمد و سپس اسم عباد و زهاد به عده ای اطلاق گشت که از دنیا کناره جسته و خود را وقف عبادت و ریاضت نموده بودند, و با این عمل طریقه و روش خاصی در عالم اسلام بوجود آوردند. تا اینکه در حدود اوائل قرن دوم هجری کم کم اسم صوفی و طریقه تصوف پیدا شد. از معروفترین چهره های تصوف در این دوره می توان به ابوهاشم کوفی , و ابراهیم ادهم , ذوالنون مصری ... اشاره کرد. و این طریقه (تصوف ) در ابتدای امر میان مسلمین ساده و از حدود ریاضت و عزلت و مجاهده نفسانی و اخلاقی خارج نبود. ولی از قرن سوم به بعد دامنه تصوف وسعت یافت و مایه های ذوقی در آن پیدا شد; و اساس آن را محمد بن عبدالله بن مستره ابن نجیح معروف به ابن مستره متوفای سال 319 هجری نهاده است . وی در سال 300 هجری تعلیمات خود آغاز کرد و مردی تارک دنیا و ناسک بوده و در صومعه ای واقع در شهر قرطبه در اسپانیا می زیسته است . تعلیمات وی بعدها به توسط محی الدین معروف به ابن عربی متوفای سال 560 هجری تکمیل و تدوین گردید, (تاریخ تصوف , عمید زنجانی , عباسعلی ). و بر اثر انشعاباتی که در قرون بعد در تصوف پیدا شد و رشته ها و فرقه های متعددی بوجود آمد. هر دسته و فرقه در صدد حفظ موقعیت خود در برابر فرقه های دیگر و گروه متشرعین برآمده و هر کدام سلسله مشایخ خود را به نحوی به اصحاب پیامبر(ص ) و یا به یکی از ائمه اهلبیت (ع ) رسانیدند چنان که سلسله رفاعیه و کمیلیه خرقه و سلسله خود را به کمیل بن زیاد نخعی , و فرقه نقشبندیه به توسط ابراهیم ادهم به امام زین العابدین (ع ) و سلسله شطاریه به توسط بایزید بسطامی به امام جعفر صادق (ع ) و سلسله ذهبیه و بعضی از فرقه های دیگر به توسط معروف کرخی به امام علی بن موسی الرضا نسبت داده اند. و همچنین فرقه هائی که در مذهب مشایخ اولیه خود باقی مانده و پایبند به تسنن بوده اند سلسله ی مشایخ خود را به توسط, حسن بصری به امام علی (ع ) یا به ابوبکر خلیفه اول رسانیده اند, (همان ). اما واقع امر عدم همبستگی میان تشیع و تصوف است . چونکه تصوف از تشیع کاملا بیگانه است ; (لازم بذکر است که عرفای شیعی و علمای ربانی در ظاهر امر, شباهتی به تصوف دارند ولی در واقع امر چنین نیست ) زیرا اصول و قواعد تصوف با تشیع منافات دارد و هیچ گونه میان آن دو همبستگی وجود ندارد. مطالعات و تحقیقات در احوال و تراجم و مشایخ صوفیه می نمایاند که اقطاب و مشایخ اولیه و سرسلسله آنها از میان اهل سنت برخاسته اند. و تا قبل از روی کار آمدن دولت صفویه یک مرشدی نمی توان پیدا کرد که شیعه و پیرو اهل بیت باشد, (عرفان و تصوف , ص 316, الهامی , داود). وانگهی صوفیه قائل به شریعت و طریقت و حقیقت در طول هم است به گونه ای که اگر فردی به حقیقت رسید دیگر نیاز به شریعت را در خود احساس نمی کند. در صورتی که بنای اهلبیت (ع ) بر این بوده است که تأکید می کردند بر ظاهر شریعت محمدی (ص ). و خود ظاهر اگر درست باشد به دوستی باطن کمک خواهد کرد - الظاهر عنوان الباطن - و اضافه بر اینها ائمه (ع ) از این تیپ افراد ناراضی بودند و عدم رضایت خودشان را در قالب حدیثی بیان فرموده اند. مثلا امام صادق(ع) در جوابی را که امام صادق(ع) به سفیان ثوری داده است نارضایتی امام (ع) مشهود است. یا حدیثی که از امام حسن عسکری (ع) نقل شده که از امام صادق (ع ) پرسیدند ابو هاشم کوفی چگونه آدمی است فرمود: وی شخص فاسدالعقیده ای بوده و او همان کسی است که مذهبی را بدعت گذارد که آن را تصوف می نامند و وی این مذهب را پناهگاهی برای عقیده زشت و ناپسند خود قرار داد, (سفینه البحار, ج 2, ص 57, نقل از کتاب تاریخ تصوف , عمید زنجانی , ص 185). آشنایی از احوال صوفیه و تاریخچه آنها و پیدایش و علل آن در این مقال مختصر نمی گنجد, جهت اطلاع بیشتر در این زمینه ر.ک : 1. تاریخ تصوف , عباسعلی عمید زنجانی2. عارف و صوفی چه می گوید, جواد تهرانی3. تصوف و تشیع , هاشم معروف الحسنی , ترجمه : محمد صادق عارف 4. عرفان و تصوف , داود الهامی 5. فلسفه عرفان , دکتر سید یحیی یثربی 6. آشنائی با علوم اسلامی قسمت فلسفه و عرفان , شهید مطهری 7. دین عرفانی و عرفان دینی , علی شیروانی .

پرسمان دانشگاهیان

مرجع:

ایجاد شده در 1401/03/25



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image