حقوق /

تخمین زمان مطالعه: 8 دقیقه

آيا احکامي مانند چند همسري ظلم به زن نيست؟


1. در نظام حقوقي اسلام بيش از هر مکتب ديگري تساوي حقوق زن و مرد رعايت گرديده است. در آغاز بايد فرق بين تساوي (Equality) و تشابه (Similarity) را به خوبي دريافت. بي توجهي به اين مسأله موجب خلط و مغالطه بسياري مي شود. تشابه به معناي همانندي و همشکلي روبناهاي حقوقي است. اين همان جرياني است که فمينيسم (Feminism) غربي در دام آن گرفتار آمد و پنداشت که تبعيض زدايي در روابط زن و مرد در گرو وضع حقوق کاملاً مشابه است. در حالي که اين رويکرد نه سودي براي مرد در پي داشت و نه براي زن؛ بلکه روند انهدام بنيان خانواده را سرعت بخشيد و برآيندهاي ناگواري براي جامعه بشري در پي آورد. تساوي به معناي برابري است نه يکنواختي. در تساوي شرايط گوناگون، تفاوت هاي طبيعي، وظايف و جوانب مختلف ملاحظه مي شود و چه بسا احکام نامشابهي وضع مي گردد، بدون آن که بر کسي ستمي روا شود. ولي در تشابه همه اين امور ناديده انگاشته شده و فقط به يکنواختي روبناهاي حقوقي بسنده مي شود. بنابراين بايد توجه داشت که هرگونه عدم تشابه قواعد حقوقي به منزله نفي تساوي نيست و هر نوع تشابه و يکنواختي به منزله رعايت تساوي نمي باشد. ۲. تفاوت هاي حقوقي به معناي تفاوت در ارزش ها و کمالات انساني نيست و اسلام بر برابري زن و مرد در کرامت هاي انساني تأکيد فراوان دارد. 3. چند همسري که از دير باز تاکنون در جوامع مختلف هميشه وجود داشته است به صورت هاي گوناگوني ظهور و بروز داشته که فقط يک صورت آن، آن هم با تصحيح ها و تعديل هايي در اسلام مورد پذيرش واقع شده است. اولين صورت چند همسري، نوعي کمونيسم جنسي است که در آثار افلاطون و عمل مارکسيست هاي افراطي در آغاز جنبش مارکسيستي مشاهده شده است ولي از آنجا که اين نظريه موجب برانداختن نهاد خانواده مي شود، نزد همگان مردود و حتي از جانب طرفداران آن بزودي ممنوع اعلام گرديد. صورت دوم چند همسري، چند شوهري است. اين نظريه هم جز آنکه از باب جدل در برابر نظرية چند زني از آن سخن رود طرفدار جدي ندارد، چرا که از يک سو با طبيعت و فطرت عفيفانة زن ناسازگار است و از سويي ديگر موجب گم شدن نسب فرزندان مي گردد و از سوي سوم چه بسا بيماريهايي را براي زن و از طريق او براي همسر و فرزندان پديد مي آورد. صورت عموم چند همسري، چند زني است که رايج ترين صورت چند همسري در طول تاريخ بوده است. اسلام، اگر چه اين صورت را پذيرفته ولي آن را هم مشروط به رعايت عدالت در حقوق واجب همسران است و ثانياً تعداد همسران همزمان محدود به چهار نفر است. برخي از نکته هايي که براي چنين تشريعي مي توان ذکر کرد به قرار زير است: الف) چند همسري يک ضرورت اجتماعي است، مخالف با طبيعت مردان نيست بر خلاف چند شوهري که مخالف طبيعت زنانه است. چه بسا حوادث طبيعي و اجتماعي آن را به صورت يک امر اضطراري درآورد. ب) چند همسري راهي براي استيفاي حق ازدواج توسط زنان. چند همسري ظاهراً امتيازي براي مردان به نظر مي آيد ولي واقعيت اين است که اين اصل گاهي در جهت تحقق حق ازدواج زنان است، زيرا در صورت نفي چند همسري جمعيت بسياري از زنان، از دختران ازدواج ناکرده تا بيوگان شوهر از دست داده بدون همسر باقي مي مانند و عملاً از استيفاي حق ازدواج خويش بي بهره مي گردند. تنها در صورت جواز اصل چند همسري است که اين جمعيت فراوان مي توانند از اين حق طبيعي و خدادادي خود استفاده نمايند. به علاوه اينکه اگر چند شوهري تجويز گردد نه تنها از تعداد دختران ازدواج ناکرده و بيوگان شوهر از دست داده کاسته نمي گردد بلکه بر عکس بر تعداد آنها افزوده مي شود. بنابراين بهترين راه حل همان راه سوم است البته با قيود و شرايطي که اسلام بيان کرده است. در قرون پيشين، مستشرقين و اسلام شناسان غربي، مسألة چند زني را بر اسلام خرده مي گرفتند. اما تحقيقات، واقعيات و رخدادهاي قرن حاضر، اهميت اين حکم را بر همگان ثابت کرده است بطوري که انديشمنداني چون گوستاولوبون در اين رابطه از در تحسين برآمدند و به حکمت آن گواهي دادند. گوستاو لوبون مي گويد: «در اروپا هيچيک از رسوم مشرق به قدر تعدد زوجات بد معرفي نشده و دربارة هيچ رسمي هم اين قدر نظر اروپا به خطا نرفته است. نويسندگان اروپا، تعدد زوجات را شالودة مذهب اسلام دانسته و در انتشار ديانت اسلام و تنزل و انحطاط ملل شرقي، آن را علة العلل قرار داده اند... رسم تعدد زوجات ابداً مربوط به اسلام نيست، چه قبل از اسلام هم رسم مذکور در ميان تمام اقوام شرقي از يهود، ايراني، عرب و غيره شايع بوده است... راستي من متحيرم و نمي دانم که تعدد زوجات مشروع مشرق از تعدد زوجات سالوسانة اهل مغرب چه کمي دارد و چرا کمتر است؟ بلکه من مي گويم که اولي از هر حيث بهتر و شايسته تر از دومي است...». وي مي گويد: «مذهبي که توانست زن را از درجة پست و ذلت نجات بخشيده به اوج عزت و رفعت نائل سازد، مذهب اسلام بوده است، نه مذهب مسيح چنانکه عامه خيال مي کنند. زيرا مي بينيم که در قرون وسطي رؤسا و سردارهاي ما با آنکه مسيحي بودند معهذا پاس احترام زن را نگه نمي داشتند و از بررسي تواريخ قديمه در اين مطلب شبهه باقي نمي ماند که قبل از اينکه مسلمين رعايت و احترام زن را به اسلاف ما بياموزند، امرا و سرداران ما نسبت به کمال وحشيگري سلوک مي نمودند...». 4. اما اينکه حکمت اين تفاوت چيست؟ يعني چرا زنان نمي توانند چند شوهر داشته باشند اما تعدد زوجات براي مردان جايز است؟ مي توان به امور زير اشاره کرد: الف) آمارهاي موجود در سطح جهان نشان مي دهد ميزان جمعيت زنان و دختران بيشتر از مردان است. اين آمار ريشه هاي فراواني دارد به عنوان مثال ميزان بيماري و مرگ و مير مردان بيشتر از زنان است همچنين، ميزان تولد دختر غالباً بيش از پسر مي باشد. بنابراين تکيه بر «تک زني» (Monogamy) باعث مي شود همواره تعدادي از زنان تا آخر عمر از نعمت ازدواج محروم بمانند و در تجرد و عزوبت به سر برند؛ و اين ظلمي فاحش در حق آنان است. ب) علاوه بر اين در طول تاريخ همواره بر اثر حوادث اجتماعي مانند جنگ ها تعداد بيشماري از مردان تلف مي شوند و همسران آنان بي سرپرست مي مانند و غالباً مردان جوان هم حاضر به ازدواج با آنان براي اولين بار نيستند. بنابراين اگر از نظر قانون و نظام اجتماعي، اينان نتوانند به عنوان همسر دوم گزينش شوند، همواره بدون شوهر خواهند ماند و اين نيز ظلم بر آنان است. ج) از نظر روان شناسي تفاوتي اساسي بين ساختار رواني، گرايش ها و عواطف زن و مرد وجود دارد. روان شناسان معتقدند که زنان بطور طبيعي «تک شوهر گرا» مي باشند و فطرتاً از تنوع همسر گريزانند، و خواستار پناه بردن زير چتر حمايت عاطفي و عملي يک مرد مي باشند و تنوع گرايي در زنان نوعي بيماري است، ولي مردان تنوع گرا و چند زن گرا هستند. د) زنان در ايام خاصي از هر ماه بخاطر عادت ماهانه (حيض) قابليت تأمين نيازهاي جنسي مردان را ندارند بعلاوه اينکه بعد از يائسگي نيز قابليت باروري خويش را از دست مي دهند و اين در حالي است که در مردان چنين نيست. بنابراين بخاطر دلايلي که ذکر شده و نيز دلايل متعدد ديگري که بخاطر اختصار از نقل آنها صرف نظر مي کنيم در مي يابيم که حکم اسلام مبني بر تعدد همسر اولاً امضاي چيزي بوده که قبل از اسلام در تمام فرهنگها موجود بوده است و مقتضاي طبيعت مردان و زنان مي باشد و ثانياً اسلام در حکم به تعدد زوجات، حدود معيني براي آن قائل شده است و آن را از بي حد و حصر بودن خارج ساخته و بدينوسيله حقوق زن را تأمين نموده است. اما در مورد زنان اينگونه نيست. يعني زنان به دلايل مختلفي نمي توانند بطور همزمان چند شوهر داشته باشند. ما در اينجا به چند دليل اشاره مي کنيم: الف) چنانکه قبلاً هم گفته شد، اين خلاف طبيعت و روحيات زن مي باشد، ب) بدينوسيله بهداشت نسل به خطر مي افتد، ج) شناخت انساب و تميز آنها از بين خواهد رفت. د) چند شوهري نه تنها با طبيعت انحصار طلبي و فرزند دوستي مرد ناموافق است، با طبيعت زن نيز مخالفت دارد. تحقيقات روان شناسي ثابت کرده است که زن بيش از مرد خواهان تک همسري است. ممکن است گفته شود که امروز پيشرفت علم، مشکل تشخيص فرزند را حل کرده است. بنابراين زنان مي توانند بصورت همزمان چند شوهر داشته باشند. در پاسخ بايد گفت: اولاً يکي از حکمتهاي تحريم چند شوهري، مشکل شدن شناخت انساب است ثانياً هنوز پيشرفتهاي علم پزشکي در تشخيص نسب فرزند به حد کمال نرسيده و اگر هم برسد راه يافتن احتمال خطا در آن امکان خواهد داشت ثالثاً غيرت امري ذاتي و طبيعي است و پيشرفت هاي علم نمي تواند با آن مبارزه کند. رابعاً چند شوهري بطور طبيعي و فطري مردود است، لذا نه تنها اسلام و ديگر اديان توحيدي، بلکه بطور گسترده اي در طول تاريخ و در ميان جوامع بشري گريز جدي از آن وجود داشته است. .

مرجع:

ایجاد شده در 1400/10/19



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر

آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image