سیر تکاملی انسان /

تخمین زمان مطالعه: 8 دقیقه

شکی نیست که خدا کمال محض است اما محال است مخلوق او کمال محض باشد چون لازم می آید آن مخلوق نیز خدا باشد ومخلوقیت با خدا بودن در تناقض است . اما منظور از نقص و کمال در حرکت همان حالت بالقوه و بالفعل است (نقص = قوه ، کمال = فعلیت ) .


شکی نیست که خدا کمال محض است اما محال است مخلوق او کمال محض باشد چون لازم می آید آن مخلوق نیز خدا باشد ومخلوقیت با خدا بودن در تناقض است . اما منظور از نقص و کمال در حرکت همان حالت بالقوه و بالفعل است (نقص = قوه ، کمال = فعلیت ) . فعلیت در اصل مربوط به عالم تجرد است لذا در حرکت مبدأ، ماده و مقصد، عالم تجرد است و با حرکت، شئ ، به سمت تجرد مثالی یا عقلی خویش سیر می کند «الا الی ا الله تصیر الامور»(شوری/53) «الیه یصعد الکلم الطیب و العمل الصالح یرفعه»(فاطر/10) این آیه را اگر با توجه به آیه «انما المسیح عیسی ابن مریم رسول الله و کلمته القاها الی مریم»(نساء/171) معنی کنیم « کلم طیب » جود انسان مؤمن است که در اثر عمل صالح (حرکت ارادیِ لوجه الله وعلی فطرةالله ) به سمت ملکوت صعود می کند و لحظه موت - چه موت طبیعی و چه موت اختیاری - لحظه رسیدن به مقصد است. بنابراین در حرکت، شیء از مرتبه ضعیف خود به سمت مرتبه قوی خویش که مرتبه مثال وبالاتر ازآن مرتبه ی عقلی و بالاتر از آن مرتبه الهی اوست، طی مسیر می کند؛ در این سلوک، مبدأ و مسیر و سالک و مقصد، خودِ موجود متحرک است.- البته از آن حیث که خدا غایت الغایات است و در نهایت همه غایتها و مقصدها به او ختم می شوند مقصد همه ی امور، خداست - طبق نظریه تشکیک وجود، هر موجودی خود ذومراتب است. انسان موجودی است ذومراتب که از خاک و نطفه و علقه و مضغه و ... شروع می شود و تا مرتبه احدیت پیش می رود. آنچه خدا آفریده است ، کل این سلسله است. در قوس نزول تمام این مراتب وجودِ یک شئ به صورت وحدت تشکیکی موجود است؛ یعنی هر انسانی در خلقت از دنیا تمام مراتب وجودیش را از خاک ونطفه تا آخرین حد کمالش یکجا وبه صورت بسیط داراست اما وقتی به دار دنیا تنزل می کند و صورت مادی می یابد با مرتبه نازله اش، تنزل می یابد و به مرور زمان مراتب بالاتر او از عالم تجرد بر او نازل می شود ؛ البته به شرط اینکه خود با عمل اختیاری خود زمینه را برای این تنزل فراهم کند . وما از این ننزل تدریجی تعبیر می کنیم به حرکت . « و ان من شیء الا عندنا خزائنه و ما ننزّله الا بقدر معلوم»(حجر/21)( وهیچ چیزی نیست مگر اینکه خزائن آن (تمام حقیقت آن) در نزد ماست (درعالم غیب وعالم ربوبی است) وما آن را نازل نمی کنیم مگر به اندازه ی معلوم ومعین .) اینکه موجودات مادی ابتدا با مرتبه ضعیفشان به دنیا می آیند وبعد مراتب بالاتر را بدست می آورند این ناشی از خصوصیت ذاتی عالم ماده است . عالم ماده عالمی است سیّال که حرکت جوهری عین ذات آن است یعنی عالم ماده حرکت نمی کند بلکه خود عین حرکت و وجود سیال است ؛ لذا زمان و تدرّج نیز ذاتی عالم ماده است چون زمان مقدار حرکت است . لذا موجود مادی بودن اقتضا می می کند که شی درحرکت باشد ومدام از مرتبه ضعیف خود به مرتبه قویتر خود سیر کند . یا به عبارت دیگر مدام از عالم بالا مراتب وجودی خود را دریافت کند ؛چرا که ماده بخاطر ضعف وجودیش قادر به دریافت همه مراتب به صورت یکجا نیست . اگر بنا بود که خدا چنین موجودات رو به کمالی را نیافریند اساسا باید عالم ماده را نمی آفرید چرا که تمام موجودات مادی دائماً از نقص به کمال می روند ومرگ به معنی اعم آن برای همه ی موجودات مادی وجود دارد. در قوس صعود هر موجودی در مراتب خود سیر می کند تا به اعلی مرتبه ی وجود خود برسد؛ و اگر عمیقتر نظاره کنیم خواهیم دید که کل بنی آدم، از آدم تا قیامت همه یک حرکتند، همان طور که از نطفه تا یک انسان بالغ همه یک واحد حرکت و یک وجود سیال است. این ما و محدودیت نگاه ماست که عالم را تکه تکه می بیند.باز اگر عمیقتر نگاه کنیم کل نظام مادی یک واحد سیال است و کل این نظام با یک حرکت به سمت عالم مثال در صیرورت است؛ و قیامت آن لحظه ای است که کل عالم ماده قبض نفس می شود و باز اگر عمیقتر نظاره کنیم در می یابیم که این عالم ما که ابتدا و انتهایی دارد باز خود قطعه ای از یک حرکت بزرگتر است. قبل از این عالم، عوالمی بوده است و بعد از آن نیز عوالمی خواهد بود. این ما هستیم که محدود می بینیم و خیال می کنیم که دانه غیر از درخت است در حالی که درخت امتداد همان دانه است، از دانه تا درخت یک واحد سیال است.این ما هستیم که یک واحد سیال به نام درخت را به دانه ،جوانه ،نهال ودرخت تقسیم می کنیم والّا همه ی اینها یک واحد ممتد وسیّال است .کل عالم ماده نیز یک واحد سیال است .باز اگر خوب نظاره کنیم می یابیم که عالم ماده و مثال و عقل همگی یک واحد ذومراتبند. وخدای عالم، یک موجود بیشتر نیافرید و آن وجود عالم بود لکن این وجود ،وجودی ذو مراتب است وعالم ماده مرتبه ای از آن وپایینترین مرتبه آن است ؛وهر چیزی که در عالم ماده است بخشی ومرتبه ای از وجود آن است نه همه ی آن به قول عارف شبستری : «صورتی در زیر دارد آنچه دربالاستی » . این همه کثرت که می بینیم ، ناشی از ظلمت ماهیت است و ماهیت حد عدمی وجود است. اگر دیده ی وجودیاب باز شود و پرده ی ماهیت را بدرد، خواهد دید که کل عالم امکان یک وجود منبسط است و بس؛ و وجود سراسر کمال است.«الَّذینَ یَذْکُرُونَ اللّهَ قِیامًا وَ قُعُودًا وَ عَلى جُنُوبِهِمْ وَ یَتَفَکَّرُونَ فی خَلْقِ السَّماواتِ وَ اْلأَرْضِ رَبَّنا ما خَلَقْتَ هذا باطِلاً سُبْحانَکَ فَقِنا عَذابَ النّارِ»(آل عمران/191) این آیه را شب زنده داران قبل از نماز شب تلاوت می کنند. اینان که دائم الذکرند در خلقت آسمانها و زمین(کثرتها) تفکر دائم می کنند(فعل مضارع دلالت بر استمرار و دوام می کند.) و ناگهان از کثرت به وحدت می رسند ومی گویند: «رَبَّنا ما خَلَقْتَ هذا باطِلاً » نه «رَبَّنا ما خَلَقْتَ هولاء باطِلاً»؛ اینها عالم را یک وجود واحد می یابند اگر چه هنوز به وحدت کامل نرسیده اند و ربّ را جدا از خود و عالم و خود را« ما» می بینند.بنابر این، اولا :خدا یک وجود بیش نیافرید وآن وجود کل ممکنات بود که وجودیست دارای مراتبِ بهم پیوسته « اناکل شئ خلقناه بقدر ومامرنا الّا واحدة کلمحٌ بالبصر » (قمر 49 و50 ) ( ما هر چیزی را با اندازه خلق کردیم وامر ما یکی بیش نیست وآن نیز مثل چشم برهم زدنی [دفعی] است.) ثانیا : وجود عالم ماده وموجودات مادی که همواره از نقص به کمال می روند تنها بخشی از حقیقت آنهاست نه همه آن؛ وبخش اعظم وجود آنها در عالم بالاست ثالثا : کمال هرموجودی به حسب خود اوست؛مثلا قورباغه در قورباغه بودن خود کامل است اگر چه نسبت به انسان ناقص است ؛یک نوزاد نیز در نوزاد بودن خود کامل است اگرچه نسبت به انسان بالغ ناقص است . اگر خدا قورباغه یانوزاد را نمی آفرید جای اشکال داشت ومی شد به خدا اشکال کرد که چرا قورباغه یا نوزاد را که امکان وجود داشت نیافریده است لذا این وجوداتی که نسبت به هم کمال ونقصی دارند باید می بودند تا کل نظام که یک نظام یکپارچه است کامل باشد .موجودات عالم بمنزله اعضاء یک پیکرند که نبود هر کدام آنها باعث نقص کل نظام می شود به قول شیخ محمود شبستری :« جهان چون چشم و خطّ و خال و ابروست      که هرچیزی بجای خویش نیکوست .» رابعا : خود همین حرکت از نقص به کمال یک حقیقت و نحوه ای از وجود است واگر خدا موجود رو به کمال نمی آفرید نقصی در نطام خلقت وجای این حقیقت در عالم خالی بود در حالی در خلقت خدا هیچ چیز ی فروگذار نشده است « ونیست هیچ جنبنده ای در زمین و هیچ پرنده ی پرواز کننده به دو بال مگر اینکه آنها نیز امّتهایی هستند مثل شما وما هیچ چیزی را در این کتاب فرو نگذاشتیم سپس همه ی آنها به سوی پر وردگارشان محشور می شوند .» (انعام 38 ) « درخلقت خدای رحمان هیچ تفاوتی(هیچ تضاد واختلافی ) نمی بینی پس دوباره چشم بگردان آیا سستی در خلقت می بینی . باز دوبره بنگر تا نگاهت خسته و زبون به سویت باز گردد.)( الملک 3 و 4 )با آرزوی توفیق برای شما منتظر سوالات بعدی شما هستیم . .

پرسمان دانشگاهیان

مرجع:

ایجاد شده در 1401/03/25



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image