فضایل خلفا-فضایل عثمان-فتوحات عمر-مدح خلفای راشدین /

تخمین زمان مطالعه: 10 دقیقه

اگه دوستان اهل سنت از کارهای به ظاهر خوب خلفا مثل فتوحات و بخشش اموال برای اسلام و آزاد کردن بنده و ... بگویند، چه جوابی به آنها بدهیم؟ لطفا برای هر کدام دلیلی بیاورید.


مقدمه: از آنجا که سوال هم پاسخ تاریخی و هم پاسخ کلامی لازم دارد، چند نکته مهم مرتبط با سوال مورد بررسی قرار می گیرد:1 باید توجه نمود که وجود پاره ای از خصلت های خوب(احیانا)در خلفاء مانع نخواهد بود که اشتباهات بزرگ ایشان نسبت به بحث امامت و وصایت علی (ع) نادیده گرفته شود- ضمن ان که این فضایل فقط در منابع اهل سنت امده است.البته به فرض هم ثابت شود علی (ع) در این فضایل سرامد اصحاب پیامبر بود-. سوال اساسی درباره خلفاء این است که چرا وصیت های مکرر پیامبر در مورد علی با بی مهری و خود سری خلفا روبرو شد؟ توجه به رفتار و گفتار آن حضرت نشان مى دهد که ایشان پس از درگذشت پیامبر(ص) هرگز کسى را براى خلافت شایسته تر از خود نمى دانسته اند.(((حضرت هنگام به خلافت رسیدن و پس از مخالفت طلحه و زبیر به ایشان مى فرماید: «فَوَاللَّهِ ما زِلْتُ مَدْفوعا عَنْ حَقّى، مُستَأثَرا عَلى، مُنْذُ قَبَضَ اللَّهُ نَبِیهُ(ص)...»؛ نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتى، خطبه 6، (مؤسسه فرهنگى تحقیقاتى امیرالمؤمنین(ع)). پس سوگند به خدا، من همواره از حق خویش محروم ماندم. از هنگام وفات پیامبر(ص) تا امروز حق مرا از من باز داشته و به دیگرى اختصاص داده اند. آن حضرت، در خطبه سوم نیز حقانیت خود را براى جانشینى پیامبر این گونه بیان مى فرماید: «و آگاه باشید به خدا سوگند که فلانى (ابن ابى قحافه)، مراد خلیفه اول ابابکر است. جامه خلافت را بر تن کرد، در حالى که مى دانست جایگاه من نسبت به حکومت اسلامى، چون محور آسیاب است به سنگ آسیاب که دور آن حرکت مى کند. او مى دانست که سیل علوم از دامن کوهسار من جارى است و مرغان دور پرواز اندیشه ها به بلنداى ارزش من نتوانند پرواز کرد. پس من رداى خلافت را رها کرده، دامن جمع نمودم و از خلافت کناره گیرى کردم و همواره در این اندیشه بودم که آیا با دست تنها براى گرفتن حق خود به پاخیزم؟ یا در این محیط خفقان زا و تاریکى که به وجود آورده اند، صبر پیشه سازم؟ محیطى که پیران را فرسوده، جوانان را پیر، و مردان با ایمان را تا قیام قیامت و ملاقات پروردگار اندوهگین نگه مى دارد! پس از ارزیابى درست، صبر و بردبارى را خردمندانه تر دیدم. پس صبر کردم در حالى که گویا خار در چشم و استخوان در گلوى من مانده بود و با دیدگان خود مى نگریستم که میراث مرا به غارت مى برند.همان، خطبه 3.«)))احقاق الحق کتابی است در حدود 35 جلد که همه روایات این کتاب، از مأخذ اهل سنت است و اگر کسی با انصاف این روایات را بررسی کند خواهد دید که علی علیه السلام درمنابع اصیل اهل سنت چگونه معرفی شده است و معلوم میشود که پس از پیامبر خدا امامت با اوست و جز او کسی حق امامت و زعامت مسلمانان را ندارد. «الغدیر» هم کتابی است که همه ان با استفاده از مأخذ و منابع اهل سنت گرد آمده است. این در حالی است که در میان اهل سنت کتابی مانند احقاق الحق نیست که درآن حقانیت ابوبکر و عمر بن خطاب را با استفاده از روایات شیعه اثبات کنند..سوال این است که این جایگاه والا ی علی چرا با ان عکس العمل از طرف خلفا روبرو شد؟ و خلیفۀ اول نیز بارها اقرار کرد: اقیلونی اقیلونی فلست بخیرکم و علی فیکم 9 مرا رها کنید؛ من بهترین شما نیستم در حالی که علی در بین شماست!به اعتراف خود ابی بکر تا علی (ع)در میان مردم است نوبت به او نمی رسد.- در مورد کارهای به ظاهر خوب که به نام خلفاء تمام شده است باید خاطر نشان کرد تمام این کارها باید درهمان ظرف زمانی تحلیل شود:الف- به علت نارضایتی ملل دیگر از حکومت های خود، زمینه خوبی برای پذیرش اسلام در میان ملت های دیگر وجود داشت. پوسیدگی درونی حکومتها باعث شد بسیاری از شهرها و مناطق بدون خونریزی و جنگ نظامی فتح شود. علت آن را هم باید در خود دین اسلام و تعالیم آن جستجو کرد.ب- براستی اگر سیری که رسول خدا برای آینده امت اسلامی ترسیم نموده بود بعد از پیامبر جامعه عمل می پوشید و خلافت به دست علی (ع) می رسید آیا علی (ع) در فتح و گسترش اسلام از خلفاء شایستگی کمتری از خود نشان می داد؟ مگرمجاهدت وسلحشوری فاتح خیبروقهرمان بدر و حنین کمتر از دیگران بود ؟ سوال مهمتر اینکه اگر خلافت بدست وصی رسول خدا یعنی امیرالمومنین می افتاد آیا دعوت سایر ملت ها به اسلام به همان روش خلفاء صورت می گرفت؟ مطمئناً هم کار نشر و ترویج اسلام در سطح وسیعتری بدست حضرت انجام می گرفت و هم شکل دعوت و روش فتح از طرف حضرت با خلفاء متفاوت می شد. اگر فتح و پیروزی بدست علی و بوسیله وی انجام می شد، امام فقط به فتح ظاهری و تسلط بر شهرها و جمع آوری غنیمت اکتفا نمی کرد بلکه به موازات اینها هم لشکریان اسلام و هم ملل تازه مسلمان را با عمق تعلیمات اسلام آشنا می نمود و کار تربیت و ارشاد و هدایت دیگران به برنامه ای مهم در حکومت حضرت تبدیل می شد. چنانکه پیامبر هم تنها به اسلام ظاهری اکتفا نمی کرد و از کوچکترین فرصت برای تربیت صحیح و آشنایی عمیق تر یارانش با اسلام استفاده می کرد.متاسفانه این مسئله بسیار مهم در لشکرکشی خلفاء نه فقط مورد غفلت واقع شد و بلکه کاملاً به دست فراموشی سپرده شد یعنی ایشان اهتمامی به فرهنگ سازی و عمق یافتن ایمان مردم از خود نشان ندادند. این سهل انگاری باعث شد علی (ع) بعد از بدست گرفتن زمام خلافت، نتواند سیره واقعی رسول خدا را در جامعه پیاده کند.در زمان خلافت علی افراد جامعه آنچنان از تعلیمات حقیقی اسلام فاصله گرفته بودند که یک مسلک فکری و عقیدتی بسیار خطرناک مثل خوارج چندین هزار طرفدار پیدا کرد و اصلاً پیدایش خوارج معلول دوری آنها از تعلیمات عمیق اسلامی بود. هم در شام و هم ایران، مسلمانان فاتح فقط به تعلیم شهادتین به تازه مسلمانان اکتفا می کردند و نه کاری جهت زدودن عقاید باطل از اذهان آنها صورت دادند و نه تلاشی برای ترویج فکر صحیح و جا انداختن عقیده درست انجام دادند. نپرداختن به ابعاد معنوی اسلام باعث شد در بسیاری از شهرها و مناطق، تازه مسلمان ها دوباره به کفر و ارتداد برگردند و مجدداً با تلاش دوباره بدست مسلمانان فتح شود. قرآن کریم علاوه بر آنکه اعراب را به پذیرش اسلام ترغیب می کرد آنها را به ایمان هم دعوت کرد. معلوم می شود تحصیل ایمان، هدفی بالاتراز پذیرش اصل اسلام است. قرآن می فرماید: «قَالَتِ الْأَعْرَابُ آمَنَّا ۖ قُل لَّمْ تُؤْمِنُوا وَلَٰکِن قُولُوا أَسْلَمْنَا وَلَمَّا یَدْخُلِ الْإِیمَانُ فِی قُلُوبِکُمْ» (اعراب گفتند ایمان آوردیم. به آنها بگو ایمان نیاورده اید بلکه بگویید ما اسلام آورده ایم. هنوز ایمان به قلب های شما داخل نشده است.) متاسفانه سرازیر شدن سیل غنیمت ها به مرکز حکومت اسلامی باعث شد مسلمانان در اثر مستی نعمت، آنچنان دچار تشتت اختلاف شدند که نتیجه سوء این پراکندگی تا قرن ها بر سر امت اسلامی سایه افکند. البته علی (ع) هر چند درخواست پذیرش مسئولیت را از طرف خلفاء در مورد خودش به صراحت رد می کرد اما نسبت به تربیت دینی مسلمانان و حتی تازه مسلمان ها بی تفاوت نبود. در بحبوحه این لشکرکشی ها امام با گسیل پاره ای از یاران خویش در میان سپاهیان، توانست به قدر امکان این عرصه خالی را پر کند و در رفع این نقیصه بکوشد. خواصی چون سلمان فارسی، عمار یاسر، حذیفه بن یمان، ... با همین هدف توسط امام در بعضی از لشکرکشی ها حضور یافتند. حتی بعضی از مورخین مثل باقر شریف قرشی، حضور امام حسن را در بعضی از فتوحات افریقا در همین راستا ارزیابی کرده اند.لازم به ذکر است بسیاری از فتوحات با مشورت و نظر مساعد علی (ع) انجام می گرفت حضرت هنگامی که مساله خلافت را پایان یافته دید و اصرار انها بر این امر را مشاهده نمود خلفاء را در بحرانی ترین لحظات و در حساس ترین موقعیت های جنگی راهنمایی نمود و از خیر خواهی نسبت به مصالح عالیه اسلامی هیچگاه دریغ نکرد. به عنوان مثال می توان به واقعه تاریخی ذیل اشاره کرددر زمانی جنگ مسلمانان با ایرانیان به مرحله حساسی رسیده بود به گونه ای که خلیفه(عمر بن خطاب) شدیدا احساس خطر کرده و چاره را در آن دیده بود که خود شخصا به میان صحنه کارزار رفته تا مسلمانان با دیدن او روحیه گرفته و در نبرد با ایرانیان پیروز شوند. وقتی که در باره این تصمیم با حضرت علی(ع) مشورت کرد، حضرت(ع) با آن مخالفت کرده و این نکته را یادآور شد که صلاح آن است که تو به عنوان قطب و مرکز آسیای اسلام در مرکز حضور داشته و از آنجا به چرخاندن سنگ آسیای اسلام به وسیله عرب های مجاهد بپردازی و اگر تو از مرکز خارج شوی از سویی تعدادی از اعراب بادیه نشین که هنوز مسلمانی در میان آنان رسوخ نیافته، طمع تصرف مرکز را در سر می پروراند، و به مدینه حمله خواهند کرد و از سوی دیگر ایرانیان با دیدن تو خواهند گفت که این اصل و ریشه عرب است و اگر او را از بین ببریم از شر اعراب راحت خواهیم شد، بنابراین با شدت بیشتری به مسلمانان حمله خواهند کرد. آن حضرت(ع) در ضمن این مشاوره عباراتی را بیان کرد که از آن تأیید ضمنی این فتوحات استفاده می شود که آن عبارات چنین است: ‹‹ان هذا الامر لم یکن نصره و لا خذلانه بکثره و لابقله و هو دین الله الذی اظهره و جنده الذی اعده و امده حتی بلغ ما بلغ و طلع حیث طلع و نحن علی موعود من الله و الله منجز وعده و ناصر جنده؛ شکست و پیروزی در این جنگ با زیادی و کمی نیروهای جنگجو میسر نشده است، زیرا این دین خدا بوده که او آن را آشکار کرده و این سپاهیان لشکریان خداوند هستند که خداوند آنها را مهیا ساخته و یاری رسانده است تا به اینجا رسیده است (اشاره به پیروزی های مسلمانان) و ما با امید به وعده خداوند حرکت کرده ایم (و منتظر انجام آن هستیم) و خداوند حتما وعده اش را وفا کرده و سپاهش را پیروز خواهد گردانید›› (نهج البلاغه، خطبه 146). شبیه این ماجرا نیز درباره جنگ مسلمانان با رومیان و قصد عمر برای حضور در صحنه نبرد نیز نقل شده است (البدایه و النهایه، ج 4، ص 205). و جالب آن است که در هنگام مشورت دهی اصحاب، شخصیت های بزرگی همچون طلحه و عثمان، خلیفه را ترغیب به حضور در صحنه نبرد می کردند، اما عمر هنگامی که سخنان درست حضرت علی(ع) را همراه با استدلال های محکم او را شنید، رو به اصحاب کرده و گفت: وای بر شما، همه شما از گفتن سخنانی مانند آنچه ابوالحسن(حضرت علی (گفت، ناتوان بودید (موسوعه الامام علی بن ابی طالب(ع)، ج 3، صص91-93).جهت مطالعه بیشتر منابع زیر پیشنهاد میشود:1-حیات فکری سیاسی امامان شیعه، رسول جعفریان. 2-تاریخ سیاسی اسلام، رسول جعفریان. 3-سیری در تاریخ تشیع، داود الهامی. 4-سیره الائمه الاثنی عشر، هاشم معروف حسنی5- تاریخ خلفا، رسول جعفایان، انتشارات دلیل ما.6- تاریخ اسلام در آثار استاد مطهری، انتشارات معارف .

پرسمان دانشگاهیان

مرجع:

ایجاد شده در 1401/03/25



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image