حدیث /

تخمین زمان مطالعه: 11 دقیقه

شیخ طوسي در مقدمه کتاب تهذيب الاحکام مي گويد: «ستايش خداوندي را سزاست که صاحب حق و مستحق آن است، و درود خدا بر بنده برگزيده ‌اش محمد ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ باد، يکي از دوستان در مورد تباين و تضاد و تناقضي که در احاديث اصحاب ماست که هيچ روايتي نيست مگر آن که در مقابل آن روايتي مخالف با آن نباشد، با من مذاکره کرد، و چنان اين احاديث مخالف همديگرند که از بزرگترين اعتراضات مخالفان ما بر مذهب ما همين تضاد اخبار و روايات است...». و سيد دلدار علي لکنهويي شيعه مذهب در کتاب اساس الاصول مي گويد: احاديثي که از ائمه روايت شده اند به شدّت مختلف و متضادند، چنانکه تقريباً هيچ حديثي نيست مگر آن که در مقابل آن حديثي مخالف با آن هست، و هيچ روايتي نيست مگر آن که روايتي ديگر با آن مخالف است، تا جايي که سبب شده تا بعضي افراد ناقص از مذهب بر گردند... حسين بن شهاب الدين کرکي در کتابش، «هدايه الأبرار إلي طريق ائمه الأطهار» چنان که در اول کتاب بيان کرده هدفش دفع تناقض در ميان روايات ماست که سبب شده به خاطر آن بعضي از شيعه از مذهب بر گردند. ما مي گوييم: علماي شيعه به تناقضات موجود در مذهبشان اعتراف كرده اند. خداوند مى فرمايد: {Qوَلَوْ كَانَ مِنْ عِنْدِ غَيْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فِيهِ اخْتِلافاً كَثِيراًQ}؛ اگر از سوى غير خدا بود، اختلاف فراوانى در آن مى‏ يافتند. (النساء / 82).


بعد از قرآن کريم بهترين مائده معنوي آسماني که انسان ها را بر سر خوان پر نعمت هدايت خود گرد مي آورد و خوراک روح و روان آنها را از سفره دانش هاي غيبي فراهم مي سازد، همانا احاديث دلنشين پيشوايان معصوم ـ عليهم السلام ـ است. و دانش اسلامي و ديني آن است که بر محور قرآن و احاديث خاندان عصمت و طهارت بچرخد و شناخت اسلام جز از طريق شناخت و فهميدن قران و روايات با درايت کامل آن دو، ميسور نمي باشد گفتار و رفتار معصومين بر ما حجت است چون قرآن کريم از يک طرف مقام پيامبر و طبعا مقام معصومين ـ عليهم السلام ـ را مقام تبيين و تشريح جزئيات وحي الهي مي داند (سوره نحل آيه 44). و از طرفي ديگر اوامر و نواهي رسول خدا را بر همه واجب و لازم مي شمارد آنجا که مي فرمايد: «آنچه پيامبر به شما داد بگيريد و از آنچه شما را بازداشت باز بايستيد.» دليل اين مطلب را نيز در جاي ديگر بيان نموده و فرموده است در پيامبر اکرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ از سر هوس سخن نمي گويد اين سخن به جز وحيي که به پيامبر مي رسد چيز ديگري نيست». و از سوي سوم پيامبر اکرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ در حديث معروف ثقلين انسان ها را به پيروي از قرآن و عترت خويش ترغيب نموده و نجات امت را درگرو پيروي از ثقل اکبر و اصغر دانسته که از هم جدا شدني نيست واين کلام آن حضرت بدين معني است که همان گونه که قرآن مصون از خطاء و... است، مفسرين قرآن که خاندان پيامبر اکرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ مي باشند نيز عملا و قولا مصون از لغزش اند وگرنه پيامبر آنان را قرين قرآن قرار نمي داد و به پيروي بدون قيد و شرط از آنان دستور نمي داد. از آنچه گفته شد نتيجه مي گيريم قول و فعل ائمه ـ عليهم السلام ـ بر ما حجت است همانطوري که تقرير و امضاء آنان حجت است و نيز نتيجه مي گيريم که باطل و کذب و تناقض در رفتار و گفتار آنان راه ندارد زيرا به دلائلي عقلي و نقلي و آيات و روايات قطعي و متواتر در جاي خود عصمت آنان ثابت شده است. امّا مسأله اختلاف در روايات، عوامل متعددي دارد که به برخي اجمالا اشاره مي شود تا روشن شود که بين روايات صادره از مقام عصمت اختلاف به صورت عام و خاص، مجمل و مبين، ناسخ و منسوخ محکم و متشابه وجود دارد، همان گونه که در قرآن اين نحوه اختلاف به چشم مي خورد، امّا اختلاف به نحو تناقض و تباين به گونه اي که روايتي روايت ديگر را تکذيب کند، (هر دو روايت از يک معصوم باشد يا از دو معصوم) در رواياتي که صدورش از معصوم قطعي باشد، قطعا وجود ندارد و ضد و نقيضي هم اگر در ميان روايات به چشم مي خورد مربوط به رواياتي است که به معصوم نسبت داده شده و اين مطلب امري نيست که اختصاص به عصر بعد از پيامبر اکرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ و يا اختصاص به روايات شيعه داشته باشد بلکه در زمان حيات پيامبر اکرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ اخبار ضد و نقيض به پيامبر اکرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ نسبت داده مي شد به گونه اي که حضرت را وادار به ايراد خطبه اي در اين زمينه کرد چنان که امام علي ـ عليه السلام ـ مي فرمايد: «در زمان حيات پيامبر اکرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ آن قدر دروغ به آن حضرت بستند که حضرت برخاست خطبه خواند، و فرمود: هر کس عمدا به من دروغي ببندد بايد جايگاه خويش را در آتش دوزخ مهيا سازد». بنابراين نخستين عامل اختلاف روايات به صورت تناقض (چه در عصر پيامبر اکرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ و چه بعد از آن) وجود گروهي از منافقان و دشمنان نفوذي اسلام در عصر پيامبر اکرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ مي باشد که قرآن در سوره هاي مختلف به آنها اشاره کرده است و خط نفاق آنان بعد از آن حضرت به صورتي پررنگ تر از سابق ادامه يافت، اينها يکي از عوامل و بلکه عمده عامل جعل حديث به شمار مي رود اينها همان دشمنان شکست خورده اسلام بودند که لباس نفاق بر تن پوشيدند و در ظاهر به صفوف مسلمانان پيوستند ولي در باطن به خراب کاري مرموزانه خود ادامه دادند و يکي از طرق مهم تخريب آنها اين بود که اهداف خود را در لباس اخبار پيامبر پوشاندند تا مسلمين را به انحراف بکشانند و مسلمانان ساده دل و خوش باور سخنان آنان را به عنوان صحابه رسول خدا پذيرا شدند و مشکل عظيمي درجامعه اسلامي و حوزه علمي به وجود آورد و فضاي روايات اسلامي را تا حدي تيره و تار کرد و بعدها هر چند در اثر تلاش دانشمندان حديث و رجال و... تا حد زيادي فضا روشن شد، ولي رسوباتي از اخبار جعلي و کذب باقي ماند. متاسفانه جاعلان حديث دستاويز حاکمان جور شده بودند و به خوردن بيت المال مسلمين رو آورده بودند، و در جعل روايات به نفع بعضي از حاکمان ظلم هم چون معاويه آنقدر افراط کردند که بر آگاهان، دروغگو بودن اين افراد روشن شده. ابن ابي الحديد مي گويد: معاويه به واليان شهرها نامه نوشت و به آنها ابلاغ کرد که هرکس فضائل عثمان را نقل مي کند، مورد احترام ويژه قرار دهند و نام و نام پدر ناقل و خويشاوندانش را بنويسند تا به همه آنان پاداش دهيم، مدتي بر اين منوال گذشت تا اينکه معاويه بخشنامه ديگري صادر کرد و در آن نوشت روايات در فضائل عثمان فزوني يافت، از اين پس از مردم بخواهيد تا در فضائل ديگر صحابه مخصوصا آن دو خليفه به نقل حديث بپردازند و هر حديثي که در فضيلت علي ـ عليه السلام ـ نقل شده با نقل مشابه آن درباره صحابه ديگر به مقابله با آنان برخيزند. بنابراين اگر روايات جعلي با همديگر و يا با روايت صحيح و معتبر تناقض داشته و مغاير باشد، هيچ ارتباطي با روايات صادره از معصومين ـ عليهم السلام ـ ندارد و مربوط به جاعلين است که در اثر همين مشکل جعل حديث و روايات جعلي بود که دو علم درايه و رجال براي تشخيص روايات معتبر از غير معتبر به وجود آمد و علما معياري براي شناخت روايات معتبره به دست آوردند و مطرح کردند. دومين عامل که سبب شده روايات ضد و نقيض بين روايات اسلامي وجود داشته باشد مسأله حفظ و دقت راوي و عدم آن است زيرا: برخي از راويان اخبار، با دقت تمام خبر را از معصوم نقل کرده اند در حالي که بعضي ديگر از راويان بي بندوبار و کم حافظه با ظن و گمان اخباري را نقل مي کرده اند که با واقعيت انطباق نداشته و ندارد و اين گونه روايات که نسبت به معصوم داده شده و در آن ها تناقض وجود دارد هيچ ربطي به روايات معتبره ندارد وضد و نقيض موجود در اين روايات نظير ضد و نقيض و تباين و مغايرتي است که در کلام و کلمات سائر انسان ها وجود دارد و به هيچ وجه دليل بر وجود تناقض روايات شيعه نمي شود. سومين عامل براي وجود اخبار مختلف (نه متناقض) اين نکته است که راوي، کلامي را از معصوم ـ عليهم السلام ـ شنيده که بعدا و درجاي ديگر آن حکم را نسخ کرده و اين راوي بدون اطلاع از ناسخ و کلام بعدي، کلام و روايت اولي را که نسخ شده است؛ نقل کرده است. در حالي که اگر از ناسخ و منسوخ اطلاع مي داشت مي فهميد که هيچ مغايرتي وجود ندارد زيرا يکي ناسخ و ديگري منسوخ است به هر حال آنچه چنين راوي نقل کرده ناقص است و اين اشتباه گاه در اثر تساهل است و گاهي در اثر عدم آگاهي و اطلاع از مفاهيم الفاظ صورت مي گيرد و گاه علت اين نقل نادرست روايت، اين نکته است که انسان جائز الخطاء است، سبب هر چه باشد نتيجه يکي است و آن انتقال نادرست به ديگران است. پس اگر اشکالي هم هست مربوط به راوي است وگرنه کلام معصوم اگر به طور صحيح به ديگران منتقل مي شد فهميده مي شد که در آن مغايرتي وجود ندارد. و به موجب وجود همين اشتباهات است که يکي از شرائط قبول حديث را در علم درايه ضابط بودن راوي قرار داده اند. يکي ديگر از عوامل و موجبات اختلاف روايات اين است که روايات، نظير آيات قرآن، عام و خاص دارد بدين معنا که گاهي حکم عامي بيان مي شود که شامل همه افراد است مثلا در حديثي از پيامبر اکرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ نقل شده است که «مردم بر اموال خويش سلطه کامل دارند». به عامل تقيه نيز در اينجا مي توان اشاره کرد. چرا که برخي روايات ائمه در زمان خلفاي جور، در شرايط تقيه صادر شده و بر مذهب عامه سخن گفته شده که رجوع به روايات مکرر ديگر و قرآن و اصول مذهب رافع مشکل است. ولي در جاي ديگر مي فرمايد: «کسي حق ندارد ضرر و زياني به عمد يا به غير عمد به ديگري برساند». مطابق اين حديث سلطه اشخاص بر اموال شان محدود مي شود تا جايي که ضرر به ديگران نباشد. حالا اگر کسي حکم عام و روايت آن را شنيده و از خاص بي خبر بوده کلام عام پيامبر اکرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ را به گونه اي به ديگران مي رساند که با حکم خاص تضاد دارد ولي آنها که روايت خاص و روايت عام را شنيده اند، مي دانند که هيچ تضادي وجود ندارد و مسأله نظير قوانين عرفي مي ماند که در جايي قانوني را به صورت عام جعل مي نمايند و بعد از جاي ديگر تبصره را بر آن مي افزايند. و افرادي که از تبصره خبر ندارند، تصور مي کنند که دو قانون وجود دارد. از آنچه گفته شد مي توان نتيجه گرفت که اختلاف روايات به صورت تباين و تناقض با عصمت معصومين سازگاري ندارد و به وسيله جاعلان احاديث در ميان روايات ديگر جا داده شده امّا اختلاف دو روايت يکي به صورت عام و يکي خاص، يکي محکم و ديگري متشابه (که تغييرهاي متعددي را بر مي تابد و روايت محکم ميايد رفع ابهام از آن مي کند) و يکي به صورت منسوخ و ديگري ناسخ و ... در صورتي که هر دو کنار قرار هم قرار گيرد، هيچ اشکالي ايجاد نمي کند فقط شبهه تضاد در فرضي است که انسان به يکي از آن دو دسترسي پيدا کند و ارتباط ديگري را با آن نداند و يا اصلا از آن بي خبر باشد، که اين تضاد که در واقع شبهه مغايرت است باز هم ربطي به معصوم ـ عليهم السلام ـ ندارد و آنچه اشکال دارد و مي تواند شبهه آفرين باشد اين است که دو کلام و روايتي با هم تناقض داشته باشد و هر دو هم از امام صادر شده باشد. بنابراين آنچه در سئوال پرسشگر محترم اشاره شده جوابش اين است که: تناقض در کلام معصوم ـ عليهم السلام ـ يک مطلب است و تناقض بين دو روايتي که منسوب به معصوم است امر ديگري است و بين اين دو و آنچه از کلام معصومين و از قرآن کريم بدور است و قرآن و کلام معصومين مصون از آن است، وجود اختلاف به شکل تناقض است که به هيچ وجه نه در قرآن چنين تناقضي هست و نه در کلام معصومين ـ عليهم السلام ـ . امّا وجود اختلاف بين دو آيه و يا دو روايت به صورت عام و خاص، ناسخ و منسوخ و... هيچ اشکالي ندارد چنان که در محاورات عقلاء و عرف نيز از اين قبيل اختلافات وجود دارد. و آن اختلافي راکه قرآن کريم (سوره نساء 82) نفي مي کند و نبود آن را در قرآن دليل بر حقانيت کلام الله مي داند، اختلاف به صورت تناقض در کلمات و آيات قرآن است و دامان کلام معصومين ـ عليهم السلام ـ نيز از چنين اختلاف منزه است. زيرا سخن معصومين نيز برگرفته از علم الهي است و علم الهي اختلاف نخواهد داشت. بنابراين جمله اي که درسئوال آمده است که: «علماي شيعه به تناقضات موجود در مذهب شان اعتراف کرده اند» به هيچ وجه صحيح نيست زيرا مذهب شيعه برگرفته از قرآن و عترت است که هر دو به دليل عقلي و نقلي (آيات و روايات) محفوظ از هر خطائي است. و آنچه امثال شيخ طوسي در کتاب استبصار آورده است از نوع تناقضات در کلام معصومين نيست، بلکه شيخ رواياتي را آورده که در ظاهر به نظر مي رسيد با هم اختلاف دارند، اما با بررسي آنها مشخص مي شود که هيچ حديث صحيح و معتبري از امام ـ عليه السلام ـ نقل نشده است که حديث معتبر ديگري با آن مخالف باشد. .

مرجع:

ایجاد شده در 1400/10/19



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image