تخمین زمان مطالعه: 13 دقیقه
بر اساس آموزه هاى اسلامى عملى که همراه تفکر و علم یقینى است ، از جایگاه ممتازى برخوردار مى باشد . البته نکته اى که در اینجا وجود دارد این است که احکام صادره از طرف ولى فقیه اگر چه که تفکر پیرامون آنها و حتى اظهار نظر و انتقاد سازنده ممنوع نبوده ، اما این موضوع نباید به مخالفت عملى و اختلال در جامعه منجر شود . در بررسى و تبیین موضوع فوق ابتدا باید توجه داشت گفتار ولى فقیه به سه بخش تقسیم مىشود : 1. فتوا ، 2. توصیهها و بیانات ارشادى ، 3. احکام حکومتى که یا مستقیماً خود صادر مىکند و یا از مجارى قانونى ( مانند مجلس شوراى اسلامى ) صادر مىشود . بخش اول ، براى مقلدان او لازمالاجرا است و اظهار نظر و حتى انتقاد در آن به معناى مناظره علمى و فقهى است که جایز و مطلوب مىباشد ولى نیازمند تخصص لازم و قدرت اجتهاد است . بخش دوم ، الزامى نمىآورد و نقش عمده آن آگاهى بخشى ، روشنگرى و هدایت است . اظهار نظر و انتقاد ، بحث و تحقیق درباره این امور جایز است و حتى اگر شخصى ، نظرى مخالف با رهبرى داشت ، اطاعت از این گونه توصیههاى رهبرى - تا جایى که با قانونى مخالفت نکند الزامى نیست . در این موارد او مىتواند بلکه بنا به اهمیت موضوع باید آراى خود را به رهبر برساند و وظیفه مشاوره را در این باب انجام دهد . البته آراى خود را در سطح جامعه ، نباید به گونهاى تبلیغ کند که باعث بىحرمتى و تضعیف رهبر و حکومت اسلامى شود . بخش سوم ، اطاعت از دستورات و احکام ولایى و حکومتى یا قوانین مدون جمهورى اسلامى - که به یک اعتبار احکام ولى فقیهاند براى همگان ( حتى غیر مقلدان او ) لازم و واجب است و تخلّف از آن به هیچ وجه جایز نیست ( حتى اگر شخصى آن قانون را خلاف مصلحت بداند ) زیرا روشن است در هر قانون و کشورى ، اگر رعایت قوانین و دستورات الزامى ، تابع سلیقههاى متنوع شود ، آن کشور با هرج و مرج مواجه شده و قوانین آن ضمانت اجرایى نخواهد داشت . براساس آموزههاى اسلامى و منابع معتبر دینى ، اطاعت از چنین دستوراتى واجب مى باشد . چنانکه امام صادق ( علیهالسلام ) در روایت مقبوله عمر بن حنظله ، مىفرماید : H « . . . مَنْ کَانَ مِنْکُم مِمَّنْ قَدْ رَوَى حَدیثَنَا وَ نَظَرَ فِى حَلَالنَا وَ حَرَامنَا وَ عَرَفَ اَحکَامَنَا فَلیرضُوْا بِهِ حَکَماً فَاِنِّى قَدْ جَعَلْتُهُ عَلَیکُمْ حَاکِماً فَاِذَا حَکَمَ بِحُکمِنَا فَلَمْ یقبَلْ مِنهُ فَاِنَّمَا استخَفّ بِحُکْمِنَا وَ عَلَینَا رَدٌّ وَ الرَّادُّ عَلَینَا کَالرَّادُّ عَلَى اللّهِ وَ هُوَ عَلَى حَدِّ الشِّرکِ بِاللَّهِ » E 1 « مردم باید به کسانى از شما ( شیعیان ) که حدیث و سخنان ما را روایت مىکنند و در حلال و حرام ما به دقت مىنگرند و احکام ما را به خوبى باز مىشناسند ( عالم عادل ) ، مراجعه کنند و او را به عنوان حاکم بپذیرند . من چنین کسى را بر شما حاکم قرار دادم . پس هرگاه به حکم ما حکم کند و از او پذیرفته نشود ، حکم خدا کوچک شمرده شده و بر ما رد شده است و آن که ما را رد کند ، خدا را رد کرده است و چنین چیزى در حد شرک به خداوند است » 2 . علاوه بر این ، روایات متعدد دیگرى نیز هست که همگى بیانگر لزوم اطاعت از ولى فقیه است و مخالفت با ولى فقیه را در حد مخالفت با ائمه ( ع ) و مخالفت با خداوند مى داند . بر این اساس در دوران غیبت همواره پیروى و اطاعت از مجتهدین واجد شرایط معمول بوده است و در قانون اساسى براى جلوگیرى از اختلاف نظر فقها و لزوم وحدت رهبرى در حکومت ، یک نفر مجتهد واجد شرایط به عنوان ولىفقیه قرار داده شده است که در مسائل مربوط به حکومت و مملکت بر همه مردم حتى بر دیگر مراجع لازم است از ولىامر پیروى نمایند . در اصل پنجم قانون اساسى کشورمان آمده : « در زمان غیبت حضرت ولى عصر ( عج ) ، در جمهورى اسلامى ایران ولایت امر و امامت امت بر عهده فقیه عادل و با تقوى ، آگاه به زمان ، شجاع ، مدیر و مدبر است » و در اصل پنجاه و هفتم آن نیز مىخوانیم : « قواى حاکم در جمهورى اسلامى ایران عبارتند از : قوه مقننه ، قوه مجریه و قوه قضائیه که زیر نظر ولایت مطلقه امر و امامت امت بر طبق اصول آینده این قانون اعمال مىگردند » . بنا بر مبانى دینى و حقوقى فوق اطاعت از فقیه جامعالشرایط در عرصه مدیریت جامعه اسلامى امرى کاملاً ضرورى است . البته در همین موارد هم - به ویژه قبل از صدور حکم ، تحقیق و بحث علمى ، مىتواند به عنوان مشورت براى حکومت اسلامى ارائه شود . در نهایت مرجع تصمیمگیرى ، شخص ولىفقیه یا مجارى قانونى منصوب از ناحیه او است . و بعد از صدور حکم نیز اظهارات علمى و انتقادات سازنده که جنبه مخالفت عملى با ولایت فقیه و ایجاد اخلال و هرج و مرج در جامعه نداشته باشد ، پذیرفتنى و در جهت ارتقاى مدیریت جامعه موثر و لازم است . آنچه وظیفه حکومت اسلامى است و از مسؤولان انتظار مىرود ، گوش دادن به انتقادات و فراهم آوردن بسترى است که مردم بتوانند دیدگاههاى خود را از عملکرد مسؤولان و . . . از طریق مجارى و ساز و کارهاى معین - بدون هیچنگرانى و ترس به سمع و نظر آنان برسانند و آنان با انتقادهاى مردم ، برخوردى منطقى داشته باشند یعنى ، در صورت درست بودن بپذیرند و یا مردم را آگاه کنند . افزون براین از نکات قابل توجه در بحث ولایتفقیه و تبعیت از دستورات او ، این مسئله است که لزوم تبعیت از دستورات و احکام ولایى ولىفقیه هرگز به معنى سلب اراده و بىتوجهى و تعطیلى عقل نبوده و نباید باشد چنانکه آیتالله خامنهاى همواره بر مخالفت با رویه مطلق گرایى ، ممنوعیت تفکر و تبعیت محض ، تأکید کردهاند ، ایشان در پاسخ به سؤال دانشجویى درباره اولویت داشتن نتیجه حاصله از پژوهش نسبت به نظر و موضع رهبرى مىفرمایند : « البته نتیجه حاصله از پژوهش ملاک است . » همچنین رهبر معظم انقلاب در پاسخ به نامه جمعى از دانش آموختگان و پژوهشگران حوزه علمیه مى فرمایند : « . . . آنگاه که نخبگان ما نقطه تعادل میان « هرج و مرج » و « دیکتاتورى » را شناسائى و تثبیت کنند ، دوران جدید آغاز شده است . آرى ، نباید از « آزادى » ترسید و از « مناظره » گریخت و « نقد و انتقاد » را به کالاى قاچاق و یا امرى تش ریفاتى ، تبدیل کرد چنانچه نباید بجاى مناظره ، به « جدال و مرا » ، گرفتار آمد و بجاى آزادى ، به دام هتاکى و مسئولیت گریزى لغزید . آن روز که سهم « آزادى ، سهم « اخلاق » و سهم « منطق » ، همه یکجا و در کنار یکدیگر ادا شود ، آغاز روند خلاقیت علمى و تفکر بالنده دینى در این جامعه است و کلید جنبش « تولید نرم افزار علمى و دینى » در کلیه علوم و معارف دانشگاهى و حوزوى زده شده است . بى شک آزادیخواهى و مطالبه فرصتى براى اندیشیدن و براى بیان اندیشه توام با رعایت « ادب استفاده از آزادى » ، یک مطالبه اسلامى است و « آزاد ى تفکر ، قلم و بیان » نه یک شعار تبلیغاتى بلکه از اهداف اصلى انقلاب اسلامى است . و من عمیقا متاسفم که برخى میان مرداب « سکوت و جمود » با گرداب « هرزه گوئى و کفرگوئى » طریق سومى نمى شناسند و گمان مى کنند که براى پرهیز از هر یک از این دو ، باید به دام دیگرى افتاد . حال آنکه انقلاب اسلامى آمد تا هم « فرهنگ خفقان و سرجنبانیدن و جمود » و هم « فرهنگ آزادى بى مهار و خودخواهانه غربى » را نقد و اصلاح کند و فضائى بسازد که که در آن ، « آزادى بیان » ، مقید به « منطق و اخلاق و حقوق معنوى و مادى دیگران » و نه به هیچ چى ز دیگرى ، تبدیل به فرهنگ اجتماعى و حکومتى گردد و حریت و تعادل و عقلانیت و انصاف ، سکه رائج شود تا همه اندیشه ها درهمه حوزه ها فعال و برانگیخته گردند و « زاد و ولد فرهنگى » که به تعبیر روایات پیامبر اکرم ( ص ) و اهلبیت ایشان ( علیهم السلام ) ، محصول « تضارب آرا و عقول » است ، عادت ثانوى نخبگان و اندیشه وران گردد . بویژه که فرهنگ اسلامى و تمدن اسلامى همواره در مصاف با معضلات جدید و نیز در چالش با مکاتب و تمدنهاى دیگر ، شکفته است و پاسخ به شبهه نیز بدون شناخت شبهه ، ناممکن است . اما متاسفانه گروهى بدنبال سیاست زدگى و گروهى بدنبال سیاست زدائى ، دائما تبدیل فضاى فرهنگى کشور را به سکوت مرداب گونه یا تلاطم گرداب وار ، مى خواهند تا در این بلبشو ، فقط صاحبان قدرت و ثروت و تریبون ، بتوانند تاثیرگذار و جریان سازى باشند و سطح تفکر اجتماعى را پائین آورده و همه فرصت مل ى را هدر دهند و اعصاب ملت را بفرسایند و درگیرى هاى غلط و منحط قبیله اى یا فرهنگ فاسد بیگانه را رواج دهند و در نتیجه صاحبان خرد و احساس ، ساکت و مسکوت بمانند و صاحبدلان و خردمندان ، برکنار و در حاشیه مانده و منزوى ، خسته و فراموش شوند . در چنین فضائى ، جام عه به جلو نخواهد رفت و دعوى ها ، تکرارى و ثابت و سطحى و نازل مى گردد ، هیچ فکرى تولید و حرف تازه اى گفته نمى شود ، عده اى مدام خود را تکرار مى کنند و عده اى دیگر تنها غرب را ترجمه مى کنند و جامعه و حکومت نیز که تابع نخبگان خویش اند ، دچار انفعال و عقبگرد مى شوند . چنانچه در نامه خود توجه کرده اید ، براى بیدار کردن عقل جمعى ، چاره اى جز مشاوره و مناظره نیست و بدون فضاى انتقادى سالم و بدون آزادى بیان و گفتگوى آزاد با « حمایت حکومت اسلامى » و « هدایت علما و صاحبنظران » ، تولید علم و اندیشه دینى و در نتیجه ، تمدن سازى و جامعه پردازى ، ناممکن یا بسیار مشکل خواهد بود . براى علاج بیمارى ها و هتاکى ها و مهار هرج و مرج فرهنگى نیز بهترین راه ، همین است که آزادى بیان در چارچوب قانون و تولید نظریه در چارچوب اسلام ، حمایت و نهادینه شود . » ( پاسخ رهبر معظم انقلاب به نامه جمعى از دانش آموختگان و پژوهشگران حوزه علمیه ، 16 / 11 / . 1381 ) از دیدگاه رهبر معظم انقلاب اسلامى ، وجود اختلاف نظر و سلیقه در جامعه امرى کاملاً طبیعى و مایه پیشرفت کشور است و حتى طرح مطالبى که مخالف نظر مشهور باشد ، اشکال ندارد ، « به شرط آنکه نحوه مطرح کردن و پرداختن به آن علمى باشد » . به نظر ایشان ، بررسى همه مسائل از جمله مسائل سیاسى در فضاى « آرام و با دید علمى » ، امرى کاملاً ضرورى است . « ضدیت با نظم و جهتگیرى آنارشیستى ، شایسته محیطهاى دانشگاهى نیست و صددرصد مخالف لوازم و ضروریات محیطهاى علمى است » . ( . ک : روزنامه کیهان ، 81 / 9 / 9 ، ص 2 . ) حضرت آیت الله خامنه اى در تبیین لزوم خوددارى از طرح کشمکش هاى فکرى در عرصه هاى عمومى مى فرمایند : « اختلافات فکرى ایرادى ندارد و بنده به معناى حقیقى و وسیع کلمه به آزادى بیان معتقدم اما اگر حرف ها و مسائلى که محل طرح و استدلال و بحث درباره آنها مجامع تخصصى و کارشناسى است بصورت اغواگرانه در محافل عمومى مطرح شود ، نمى توان این کار را آزادى بیان نامید . » ( دیدار مسؤولان و کارگزاران نظام با رهبر معظم انقلاب اسلامى ، 1384 / 8 / 8 . ) نتیجه اینکه تفکر ، انتقاد سازنده و اظهار نظر منطقى پیرامون احکام حکومتى ولى فقیه تا آنجا که به مخالفت عملى و اختلال در نظم و مصالح جامعه منجر نشود ، امرى جایز مى باشد . و در مواردى که فرد پس از تحقیق و پژوهش به اشتباه حکمى مطمئن شود ، لازم است این موضوع را از طریق ساز و کارهایى نظیر مجلس خبرگان رهبرى ، یا دفتر ارتباطات رهبرى ، به آگاهى ولى فقیه برساند . اما در نهایت این ولىفقیه است که تصمیم نهایى را اتخاذ مىکند . نکته دیگرى که مىتواند در مورد دغدغه شما به ذهن برسد ، بحث مخالف بودن با نظرات رهبرى است . حال مخالفت با نظرات رهبرى دو گونه متصور است : الف ) مخالفت اعتقادى ( قلبى ) یعنى در اعتقاد و بینش خود مسأله را نمىپذیرد و آن را صحیح نمىداند . چنین مخالفتى از دیدگاه دینى و عقلى و از نظرگاه قانونى جرم به شمار نمىآید . زیرا هر کس حق دارد نظرات مخصوص به خود را داشته باشد و در صورت امکان این نظرات را به مراکز تخصصى نیز ارائه کند . ب ) مخالفت عملى ، این گونه مخالفت مسلماً حرام و جرم است هم از نظر قانونى ، هم دینى و هم عقلى . علت این امر را اینگونه مىتوان بیان کرد حکم ولىفقیه براى همه افراد حوزه ولایت او ، چه موافق و چه مخالف ، و حتى خود او ، نافذ و از دیدگاه اسلام لازمالاجراست . زیرا اعطاى ولایت با امکان مخالفت عملى دیگران مستلزم هرج و مرج است در حالى که مسائل اجتماعى و حکومتى نیازمند وحدت و نظم مىباشد . هیچ قانون و نظام سیاسى چه دینى و چه غیردینى آشوب ، بىنظمى و قانونگریزى را برنمىتابد ، بنابراین اطاعت از نظرات اجتماعى ، سیاسى و دینى ولىفقیه در چارچوب شرع امرى الزامى براى تمامى افراد است ، هم از نظر شرعى ، قانونى و عقلى . ( 1 ) . ک : محمد بن یعقوب کلینى ، اصول کافى ، دارالتعارف ، 1401 ق ، ج 1 ، ص 67 محمد بن حسن عاملى ، وسائل الشیعه ، تهران : انتشارات اسلامى ، ج 18 ، ص . 98 ( 2 ) جهت آشنایى کامل با تفسیر و تبیین این روایت ، . ک : سید روحاللَّه موسوى خمینى ، ولایتفقیه ، تهران : مؤسسهتنظیم و نشر آثار امام ( رحمهالله ) ، 1374 ، صص 80 ، ج 77 و صص 106 - . 102
.
پرسمان دانشگاهیان
تماس با ما
آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود
09111169156
info@parsaqa.com
حامیان
همكاران ما
کلیه حقوق این سامانه متعلق به عموم محققین عالم تشیع است.