کلام /

تخمین زمان مطالعه: 5 دقیقه

در برخي روايات آمده است كه فرزند امام صادق ـ عليه السلام ـ به نام عبدالله به دروغ ادعاي امامت نموده است و نيز برادر امام حسن عسكري (جعفر كذاب) نيز چنين ادعايي داشته است با توجه به اينكه فرزندان نيك و بد ناشي از تربيت والدين و رعايت حلال و حرام خصوصاً امرار معاش به وجود مي آيند پس چطور شده است كه فرزندان ائمه اطهار ـ عليهم السلام ـ اين گونه بد كردار و كذاب شده اند و اگر بگوييم اين كار ناشي از بدي مادران شان بوده پس چرا امامان با علم غيبي كه داشته اند به صورت آگاهانه با اين زنان ازدواج نموده اند؟


راجع به اين بخش از سؤال كه چرا «عبدالله» و «جعفر كذاب» با اين كه امام زاده و فرزند امام معصوم بودند، به ناحق در مقابل امام زمان خود ادعاي دروغين امامت كرده اند بايد گفت:اولاً نه تنها در ميان فرزندان ائمه ـ عليهم السلام ـ بلكه در ميان فرزندان انبياء نيز چنين افرادي وجود داشته اند كه نمونه بارز آن فرزند نوح است، قرآن درباره فرزند ناصالح نوح مي گويد: «يا نوح انه ليس من اهلك، انه عملٌ غير صالح؛[1] اي نوح او از اهل تو نيست، او عمل غير صالح است».با اين كه حضرت نوح اولين پيامبر «اولوالعزم» است در عين حال فرزند او كارش براثر نافرماني خدا به جايي مي رسد كه خداوند خطاب به حضرت نوح مي گويد او از اهل تو محسوب نمي شود و فردي كه عمل كرد بدي او سبب شده كه يك مجسمه غير صالح بشود يعني حقيقت وجودي او ناصالح است.[2] از اين جريان كه براي فرزند حضرت نوح پيش آمده و قرآن آن را بازگو نموده است به خوبي مي توان فهميد در شكل گيري شخصيت يك فرد تنها تربيت و تغذيه مؤثر نيست بلكه صدها عامل ديگر نيز نقش دارد، چون فرزند نوح از نظر مسايل تربيت و تغذية حلال و مانند آن هيچ مشكلي نداشته است در عين حال كار آن به جايي كشيده مي شود كه قرآن از او به «عمل غير صالح» ياد كرده است. بنابراين در كنار مسئله تربيت خانواده، و تغذية حلال مسايل ديگر نظير شرايط محيط زندگي اجتماعي و دوستان، و امور فرهنگي جامعه بخصوص اين مسئله كه به هر حال انسان موجود مختار و با اراده است و مسير زندگي خود را با اراده و اختيار خود بر مي گزيند و عوامل از اين قبيل در شكل گيري شخصيت افراد نقش غير قابل انكار دارد، پس يكي از پاسخ هاي سؤال ياد شده اين است كه هرگز نبايد تربيت و تغذيه به عنوان علت تامه در شكل گيري شخصيت انسان مؤثر تلقي شود، و بايد عوامل ديگر نيز در نظر گرفته شود، بخصوص هواي نفس و رياست طلبي نقش مهم در گمراه كردن افراد دارد و مقاومت در برابر آن ها بدون توفيق الهي كار آساني نيست، و عبدالله و جعفر كذاب مثل فرزند نوح از قاعده كلي ياد شده استثنا نيستند يعني عواملي چون مختار بودن، شرايط محيط اجتماعي و تبليغات سوء بر عليه ائمه و هواي نفس و وسوسه هاي شيطان و رياست طلبي و صدها مسئله ديگر، تربيت سالم و تغذية حلال آن ها را در واقع بي اثر ساخت و آنان را در پرتگاه سقوط و گرفتار ادعاهاي كاذب نمود.ثانياً: هيچ استبعادي ندارد كه گاهي از فرد خوب و صالح و مؤمن فردي ناصالح و بد بدنيا بيايد و يا بالعكس، در قرآن خداوند مي فرمايد: «تخرج الحيّ من الميّت و تخرج الميّت من الحيّ؛[3] زنده را از مرده بيرون مي آوري و مرده را از زنده خارج مي سازي». براي اين آيه چند تفسير وجود دارد، يكي از آن ها كه هيچ منافاتي با تفسيرهاي ديگر آن ندارد اين است كه مراد آية مرگ و زندگي معنوي است يعني از نظر قرآن ايمان، واقعاً حيات و كفر، مرگ است، بنابراين در اين آيه قرآن كريم مسأله بهم ريختن قانون «توارث» را كه بعضي آن را از قوانين قطعي طبيعي دانسته اند، اشاره كرده و اعلام مي دارد كه چه بسا از فرد مؤمني فرزند كافر پديد و يا از شخص كافري فرزند مؤمن متولد شود و از اين رهگذر قانون «توارث» به هم بريزد، روي اين حساب است كه در برخي روايات از رسول خدا در ذيل آية ياد شده آمده است كه مراد آيه اين است كه گاهي مؤمن از صُلب كافر و گاهي كافر از صُلب مؤمن پديد مي آيد.[4]علّامه طباطبائي (ره) در تفسير اين آيه چنين تصريح كرده: «منظور آيه از بيرون كردن زنده از مرده و بالعكس، به وجود آوردن مؤمن از صُلب پدر كافر، و بيرون آوردن كافر از صُلب مؤمن است بدليل اين كه خداي تعالي ايمان را حيات و نور و كفر را مرگ و ظلمت خوانده است»[5].و در تفسير مجمع البيان با اشاره به روايتي از امام محمدباقر ـ عليه السلام ـ و امام صادق ـ عليه السلام ـ آمده است، كه آية ياد شده ناظر به آن است كه گاهي مؤمن از كافر و كافر از مؤمن متولد مي شود.[6]با توجه به مسايل ياد شده و روايات كه در ذيل اين آيه آمده، پاسخ سؤال بخوبي بدست مي آيد، زيرا گرچه تربيت ائمه ـ عليهم السلام ـ كامل و تغذية اولاد آن ها سالم بوده است، اما بر اساس سنّت الهي گاهي چنين مي شود كه افراد بد و ناصالح از صُلب پاك ترين افراد بدنيا مي آيد و هم چنان كه گذشت اصلي ترين عامل اختيار و اراده انسان است كه مي تواند بر همه عوامل و زمينه ها غلبه كرده و انسان را به راه راست ببرد و يا به بيراهه بكشاند. و جريان عبدالله و جعفركذاب مي تواند از اين باب باشد. معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:1.منشور جاويد، جعفر سبحاني، ج 5، نشر جامعه مدرسين، قم.2.حيات حقيقي انسان در قرآن، جوادي آملي، نشر مركز اسراء.3.صورت و سيرت انسان در قرآن، جوادي آملي، نشر مركز اسراء. .

سامانه پاسخگویی به سوالات و شبهات

مرجع:

ایجاد شده در 1400/12/28



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image