برخورد با مخالف /

تخمین زمان مطالعه: 19 دقیقه

دراطرافیانم هستندکسانی که به شدت مخالف نظام ورهبری اند وبه شدت تحت تاثیراخبارماهواره اند با این افراد چگونه برخورد کنم؟


الف) راه کارها و اصول کلى در پاسخ به منتقدان:1. اولین وظیفه مهم، بالا بردن سطح آگاهى ها و اطلاعات سیاسى، اقتصادى و اجتماعى در خصوص مسائل مهم و اساسى کشور است. مسلما تا زمانى که ما به یک شناخت دقیق در مورد واقعیت هاى موجود و ساختارهاى سیاسى، اقتصادى، اجتماعى و فرهنگى، شرایط محیطى و بین المللى، توانمندى ها و محدودیت ها و نارسائى هاى کشورمان نداشته باشیم؛ در شناخت و دفاع از انقلاب اسلامى در مقابل شبهات و ایراداتى که مطرح مى شود، ناموفق خواهیم بود. بر این اساس ضمن اهمیت به برنامه هاى درسى خود، سعى کنیم تا درباره مسائل و تحولات اساسى کشور و وضعیت سیاسی ، فرهنگی ، اقتصادی ، فرهنگی و علمی و جایگاه منطقه ای و بین المللی ایران ، قبل و بعد از انقلاب ، دستاورد های مختلف آن ، برنامه های اساسی که در ابعاد مختلف در دست اجراست و دورنما و آینده ایران اسلامی ، آسیب شناسی مشکلات موجود و عوامل مؤثر در شکل گیرى آن، راهکارهاى اصلاح مشکلات و معضلات موجود و دست یابی به جامعه پیشرفته اسلامی ، از طریق منابع معتبر و آمارهای صحیح به دست بیاوریم.2. رعایت آداب گفت وگو و مناظره، در برخورد با دوستان و منتقدان:باید با کمال خونسردى و رعایت احترام به طرف مقابل، نکات و راه کارهاى ذیل را مورد توجه قرار دهیم:1.2. باور داشته باشیم که انتقاد و حساسیت نسبت به مسائل کشور و عملکرد مسؤولان، یکى از حقوق و وظایف اساسى مردم، در نظام اسلامى است و در صورتى که با شرایط و مکانیسم هاى صحیح اجرا شود، دستاوردهاى مثبتى را در حلّ و پیشگیرى از برخى مشکلات کنونى جامعه، در پى خواهد داشت.2.2. به میزان تحصیلات، آگاهى و تخصص فرد، شیوه استدلال و... افراد توجه داشته باشیم؛ زیرا در برخورد با آنان باید راه کارهاى متفاوتى اتخاذ کرد؛ مثلاً در مقابل یک شخص عادى، مى توان او را با ذکر چند نمونه خلاف آن مطالبى که استناد مى کند، قانع کرد؛ ولى در مقابل افراد تحصیل کرده با معلومات زیاد، باید از راه هاى دقیق تر و عملى ترى وارد شد.3.2. با کمال خونسردى و خوش رویى، انتقادات را شنید و آنها را ریشه یابى کرد که منظور اصلى شخصِ منتقد چه مى باشد. که براى این کار مى توانیم با طرح سؤالاتى اساسى و حساب شده، ضمن ایجاد شک و تزلزل در قاطعیت استدلالات وى، او را به چالش و موضع تدافعى کشاند و هدف و منظور اصلى او را ـ که در ارائه پاسخى دقیق حائز اهمیت مى باشد ـ دریافت. بنابراین مهم ترین کار براى درمان حالت تردید و انفعال، کسب اطلاعات صحیح و قرار گرفتن در جریان مسائل جارى کشور است.3. در مقام پاسخ گویى:1ـ3. اندیشیدن در استدلالات شخص انتقاد کننده و پاسخ هاى صحیح؛ در ایجاد رابطه با به کارگیرى چارچوبى صحیح در مقام پاسخ گویى ـ به نحوى که استدلالات شما را به صورت علمى، مرتب و همه را در اثبات هدفى واحد سازماندهى کند ـ مى توان پاسخ هاى درست ارائه داد. امام على(ع) مى فرماید: اهل السلامة من الزلل الفکر قبل الفعل؛ و الرّویة قبل الکلام.2ـ3. تکیه بر نقاط مشترک و مورد قبول همگان، خصوصا در استدلالات نقضى؛ مثلاً در مقام پاسخ به کسانى که عدم قاطعیت رهبرى در برخورد با مشکلات را علّت اصلى مشکلات مى دانند، مى توانید چنین استدلال کنید که: آیا شما در قاطعیت پیامبر اکرم(ص) و امام على(ع) شک مى کنید. مسلما در پاسخ ى گویند نه، بعد مى پرسید پس چرا در آن زمان، آن همه مشکلات وجود داشت که آن بزرگواران نیز از اصحاب خود شکوه و انتقاد مى کردند.آیا با وجود قاطعیت حضرت امام(ره)، در جامعه مشکلى وجود نداشت؟ و ... نتیجه اى که مى توان گرفت این است که هر چند قاطعیت رهبرى، امرى بسیار مهم در حل معضلات جامعه است؛ ولى این در زمانى مؤثر است که سایر شرایط و امکانات (از قبیل همکارى مسؤولان متعهد و متخصص، وفاق و وحدت گروه هاى اجتماعى، حساسیّت شدید و واقعى مردم در برخورد با مفاسد و...) نیز وجود داشته باشد؛ و گرنه به فرموده امام على(ع): و لکن لا رأى لمن لایطاع.3ـ3. در بررسى مشکلات جامعه، باید از دیدگاهى کلان و تحلیلى جامع نگر ـ با توجه به علل و عواملى که در تحقیق موضوع دخیل اند ـ برخوردار شد و به ریشه یابى دقیق مشکلات پرداخت. البته ضمن پذیرفتن خطا، تخلّفات و سوءاستفاده هاى برخى از مسؤولان (که در لایه هاى میانى و پایین ساختار اجرایى کشور قرار گرفته اند) شرایط، زمینه ها و زیرساخت هاى اجتماعى، فرهنگى و اقتصادى ـ که در به وجود آمدن این قبیل معضلات و نارسایى ها بسیار مؤثر مى باشند ـ اشاره کرده حل اساسى آنها نیز در گرو حل این زیرساخت ها است که آن هم نیاز به تغییر و اصلاح بسیارى از ساختارهاى معیوب دارد.4ـ3. باید موارد و دستاوردهاى مثبت انقلاب اسلامى (مانند استقلال و خودکفایى در بسیارى از زمینه ها، نهادینه شدن بسیارى از احکام و ارزش هاى اسلامى و...)، جدّیت و تلاش مسؤولان و عزم راسخ آنان در مبارزه و حل مشکلات، اشاره به تذکّرات و هشدارهاى مقام معظم رهبرى از سال هاى گذشته و...) را شناخت و آنها را به دیگران بیان کرد. سپس آنان را به توطئه دشمنان ـ که در صدد بزرگ نمایى مشکلات کشور ما در جهت تضعیف روحیه مردم و ایجاد شک و تردید در توانمندى هاى نظام اسلامى القا مى شود ـ متوجه ساخت. افزون بر مطالب فوق لازم است بگوییم اینکه شما مورد هجمه برخی مخالفان و یا ناآگاهانی که خود در جهل مرکب خویش گرفتارند و شما را به ناآگاهی متهم می سازند امر عجیبی نیست و در مقابل چنین افرادی باید آنها را به دو دسته تقسیم کرد: برخی از آنها از مسائل خبر دارند و هدفشان صرفا تخریب نظام اسلامی و دستاوردهای آن می باشد و هر گونه استدلال و منطقی هم برایشان آورده شود باز به دنبال آن هستند که از در دیگری وارد شده ، بهانه دیگری پیدا نموده و به تخریب نظام بپردازند که اساسا صحبت با چنین افرادی بی فایده می باشد چرا که هیچ افق روشنی همچون رسیدن به حقیقت در برابر آنها وجود ندارد . اما دسته ای دیگر از آنها کسانی هستند که به دلیل ناآگاهی و جهالت ، به تخریب می پردازند و معمولا نیز خود از جهالت خود آگاه نیستند و جهل خود را عین علم می دانند که از این قبیل جهل، به جهل مرکب یاد می شود که در آن فردی نسبت به موضوعی جهل دارد و از جهل خویش هم آگاهی ندارد که در چنین شرایطی نیز بهترین راه این است که آنها را با دلیل و برهان و استدلال از جهالتشان آگاه نماییم . در این میان به نظر می رسد شما به دلیل قدرت بیان بالا و احتمالا اطلاعات خوبی که دارید مشکلی از نظر مواد استدلال هم نداشته باشید و صرفا مشکل شما متهم شدن شما به بی اطلاعی از اوضاع جامعه به دلیل جوانی و کم تجربگی باشد که در چنین مواردی نیز شما باید مدعی باشید . چرا که پاسخ استدلال ، صرفا استدلال و منطق می باشد و نه متهم کردن افراد و در واقع تخریب شخصیت افراد که این کار عین مغالطه می باشد . چرا که در چنین شرایطی به جای پاسخ منطقی به پرسش ، به شخصیت او تاخته شده و شخصیت او مورد اتهام قرار می گیرد بدون اینکه توجه به این نکته شود که اساسا جوانی فرد هیچ ارتباطی به قوت استدلال وی ندارد و چه بسا جوانی و حتی نوجوانی کم سن و سال استدلالی را مطرح نماید که بزرگان از پاسخ به آن عاجز بمانند و بالعکس ممکن است فرد صاحب تجربه ای استدلالی را مطرح نماید که کودکی به آن پاسخ دهد . لذا شما باید این افراد را نسبت به عمل غلطشان که با هدف فرار از پاسخگویی صورت می گیرد آگاه کنید . از سویی دیگر ممکن است شما علیرغم داشتن قدرت بیان خوب و مناسب و نیز اطلاعات نسبت به اندیشه های رهبری در زمینه بحث هایی که صورت می گیرد منفعل شده و نتوانید پاسخ مطلوب را ارائه دهید که در مورد این قبیل مسائل نیز همین مرکز آمادگی دارد تا با دریافت سوالاتی که احساس می کنید که پاسخی برای آنها ندارید همچون معضلات اقتصادی و اجتماعی ، ناکارآمدی نظام و ... به هر کدام از آنها پاسخ مطلوبی را ارائه دهد تا شما در مباحث خود از آنها استفاده کنید و بنابر این در صورتی که نسبت به این موضوعات ابهامی دارید و یا شبهاتی از این قبیل را می شنوید که قادر به پاسخگویی به آنها نیستید ما از شما خواهشمندیم تا این سوالات و شبهات را به صورت دقیق ، موردی و به تفکیک در مکاتبات بعدی خود طرح نمایید تا در حد امکان نسبت به پاسخگویی آنها بپردازیم . چرا که نکته هایی که شما مطرح کرده اید که باعث ابهام شما شده است بسیار کلی هستند و پاسخ به هر کدام از آنها نیازمند نامه مجزا و پاسخ جداگانه ای می باشد که بهتر است در مکاتبات بعدی به صورت دقیقتر آن را مطرح و پاسخ خویش را دریافت نمایید و در این نامه ما صرفا به صورت کلی به اطلاع شما می رسانیم که علت بسیاری از شبهات و سوالاتی که مطرح می شود بالا بودن سطح انتظارات از نظام اسلامی و برخی انتظارات نابجا ، بزرگنمایی برخی مسائل منفی در عین ندیدن جنبه های مثبت ، عجله برای ثمره دادن همه برنامه های نظام و .... می باشد . توضیح این مطلب اینکه گاهی اوقات انتظاری که از نظام اسلامی می رود این است که همه آنچه به عنوان ایده آل های حکومت مطلوب مطرح می باشد باید در این نظام هم موجود باشد لذا با بروز ضعف و مشکل در گوشه ای از کشور شبهه انگیزی می شود که این نظام ، نتوانسته است به اهداف خود برسد و شبهاتی از قبیل آنچه در سوال شما مطرح شده است پرسیده می شود . یا اینکه گاه نسبت به برخی موارد بزرگنمایی صورت می گیرد و از همان موارد برای تخریب نظام استفاده می شود مثل اینکه برخی رسانه های غربی با تصویر برداری از برخی مناطق حاشیه ای و مصاحبه با افراد بی بضاعت در پایان تصویری تیره و تار از ایران ارائه می دهند که بیننده خارجی تصور می کند در تمام ایران همین وضعیت حاکم است و یا اینکه در استدلال های برخی افراد از کشف یک پرونده فساد که اتفاقا خود دستگاه های نظام اعم از وزارت اطلاعات و دستگاه قضایی آن را کشف و مورد پیگیری قرار داده و نسبت به آن اطلاع رسانی صورت داده اند چنین استدلال می شود که کل نظام، آلوده به این فساد می باشد و حال آنکه عقلا و منطقا نمی توان چنین استتاجی از این مساله نمود و در هر موردی باید این مساله مورد بررسی قرار گیرد که آیا این پرونده تا چه میزان به نظام مربوط می باشد ؟ و دستگاههای مرتبط با نظام تا چه میزان به این پرونده آلوده شده اند ؟ واکنش نظام به آن چه بوده است ؟ آیا اهمال صورت داده است و یا اینکه در حال رسیدگی می باشد ؟ آیا چنین پرونده هایی تا چه میزان در یک کشور وجود دارد ؟ آیا به یک رویه طبیعی تبدیل شده و همچون ویروسی جامعه را کاملا به خود آلوده نموده است و یا اینکه چنین پدیده هایی تنها مواردی خاص هستند که از غفلت یا کم توجهی های غیر عمدی دستگاه های نظارتی سوء استفاده کرده و بروز یافته اند ؟ و در صورت چنین مساله ای این غفلت ها تا چه میزان وجود دارد و آیا قابل اغماض می باشد ؟ و ... و دهها سوال دیگر که با پرسیدن و پاسخ دادن به آنها میزان قصور و تقصیر نظام را در این پرونده ها باید جستجو کرد و به همین سادگی نمی توان با چند مثال احکامی همچون فساد نظام ، ناکارآمدی نظام و امثال اینها را صادر کرد .نکته دیگر عجله بیش از حد برای ثمره دادن برنامه های نظام می باشد . به گونه ای که برخی تصور می کنند نظام اسلامی در مدت 34 سال عمر خود باید به تمام قله هایی که در مسیر آن قرار گرفته بود می رسید و همه مشکلات یک شبه حل می شد بدون اینکه به هیچ یک از اقتضائات و موانع در راه ثمر دادن برنامه های نظام توجهی شود و این در حالی است که توجه به چند نکته در این زمینه بسیار ضروری می باشد :1– همانگونه که می دانید هر نظام سیاسی اجتماعی تازه تاسیسی علاوه بر نیازمندی به بنیانهای قوی تئوریک و برنامه های عملیاتی کارآمد و قابل اجرا نیازمند زمان کافی برای تحقق ایده آل های خود می باشد به عنوان مثال آنچه امروزه به نام مدرنیته غربی می شناسیم حاصل بیش از چهارصد سال تجربه ای است که این نظام داشته است و نظام های سیاسی اجتماعی برآمده از آن که امروزه در کشورهای غربی شکل کامل آن را مشاهده می کنیم و در کشورهای غیر غربی نیز عمدتا پرتو ها و مظاهری از آن را مشاهده می کنیم حاصل نزدیک به چهارصد سال فراز و فرود و کش و قوس مربوط به آن می باشد . هر چند تجربه تاریخی نشان داده است که با وجود گذر چند صدساله ، تحقق ایده آل های نظام مدرن غربی که تحقق بهشت زمینی برای بشریت و ایجاد بالاترین سطح رفاه مادی و آرامش روحی و روانی بوده است به دلیل نگاه تک بعدی به ساحت انسان و دور شدن از حقیقت ومعنویت با مشکلات فراوانی برخورد نموده است اما به هر حال نظام های تکوین شده فعلی هم حاصل بیش از 400 سال تجربه می باشد . بنابر این امروزه که نظام جمهوری اسلامی ایران که خود را دنباله رو نظام دینی دوران اولیه اسلام می داند و از طرفی هم خود را نیازمند استخراج ابزارهای پی ریزی نظام اسلامی از دل دین دانسته و هم نیازمند تطابق آموزه های دینی با مقتضیات زمان و مکان می داند ، نیازمند زمان کافی برای اجرای برنامه های خود می باشد و از سویی با توجه به اینکه در این فرآیند ، سی سال زمان بسیار اندکی برای تحقق ایده آل ها می باشد بنابر این بر فرض که تمامی شرایط دیگر نیز مساعد بوده باشد و به لحاظ نرم افزاری و سخت افزاری نیز همه امکانات فراهم بوده باشد اما به دلیل زمان اندکی که در اختیار نظام اسلامی بوده است نباید انتظار داشت که در این مدت کوتاه تمامی ساختار های نظام اصلاح شده و جامعه ای صد درصد اسلامی را شاهد باشیم . 2 – از طرفی تحقق حکومت ایده آل و مطلوب امری است که بسیار سخت می باشد و تنها حکومت ایده آل و مطلوب حکومتی است که پس از قیام جهانی حضرت مهدی عج تاسیس خواهد شد و در نتیجه نباید انتظار داشت که تمامی ایده آل های حکومت مطلوب و دینی و نظام سیاسی اجتماعی اسلام در نظام اسلامی تحقق یابد بلکه آنچه که باید انتظار داشت این است که نظام اسلامی اولا در مسیر تحقق ایده آل ها قرار گیرد و ثانیا تا اندازه ای که در توان وی می باشد در راه رسیدن به ایده آل ها تلاش نماید و در این راه دچار تساهل وکاستی نشود . بنابر این میزان قصور و تقصیر نظام اسلامی در راه تحقق اهداف و اصلاح ساختارها را باید با توجه به توانمندی ها ، فرصت ها و امکاناتی که در اختیار دولت اسلامی قرار گرفته و نیز با در نظر گرفتن موانعی که بر سر تحقق اهداف ایجاد می گردد ارزیابی نمود که به نظر می رسد با در نظر گرفتن این مسائل کارنامه عملکرد نظام جمهوری اسلامی کارنامه خوبی باشد هر چند به دلایل متعدد کاستی های فراوانی هم در این مسیر وجود دارد که نیازمند عزم و اراده جدی برای رفع این کاستی ها می باشد . بنابر این نظام جمهوری اسلامی بر پایه اصول و ارزشها شکل گرفته است و ساختار آن بر اساس مبانی مترقی اسلام استوار شده است که به زیبایی در قانون اساسی ترسیم شده است ، در حقیقت قانون اساس تبلور ارزش ها ی اسلامی و منشور اصلی جمهوری اسلامی است از این رو در ارزیابی حکومت جمهوری اسلامی باید بر اساس قانون اساس به بررسی و تحلیل پرداخت البته این بدان معنا نیست که ما در جمهوری اسلامی جامعه ای کاملااسلامی و بدون نقص را تحقق بخشیده ایم بلکه جمهوری اسلامی گامی در جهت تحقق جامعه اسلامی بوده است و تا دستیابی به مقصد نهایی فاصله وجود دارد مرحوم امام در این باره فرمودند:اینجانب هیچگاه نگفته و نمی گویم که امروز در این جمهوری به اسلام بزرگ با همه ابعادش عمل می شود و اشخاصی از روی جهالت و عقده و بی اتضباطی بر خلاف مقررات اسلام عمل نمی کنند،لکن عرض می کنم که قوه مقننه و قضائیه و اجراییه با زحمات جان فرسا کوشش در اسلامی کردن این کشور می کنند و ملت دهها میلیونی نیز طرفدار و مدد کار آنان هستند (صحیفه نور ،قم :تسنیم ،1378 ص39) مقام معظم رهبری نیز در این مورد فرمودند :ما تا تحقق جامعه ای کاملا اسلامی که سعادت دنیا و آخرت جامعه را تامین نماید فاصله داریم و ملت ایران هنوز در نیمه راه است و هنوز تحقق اهداف بزرگ و حقیقتش به نحوی که مورد علاقه او و منطبق بر اصول اسلامی باشد ،تلاش بیشتری می طلبد (منشور دولت اسلامی،باز خوانی مواضع و انتظارات مقام معظم رهبری از قوه مجریه ،قم :دفتر جریان شناسی تاریخ معاصر ،1384 ص 25)نکته دیگر این است که هر چند نظام جمهورى اسلامى که بر اساس آموزه هاى دین مبین اسلام تشکیل شد، از ابتدا تاکنون تمامى سعى و تلاش خود را در جهت تحقق و اجراى کامل تعالیم و ارزش هاى اسلامى در سطح جامعه به کار بسته است و در این راه تا آن جا که امکانات مادى و معنوى اجازه داده از هیچ تلاشى دریغ نکرده است اما باید به این نکته نیز توجه داشت که وجود نظام سیاسى و حقوقى منطبق با دین در صورتى در اجراى کامل تعالیم و ارزش هاى اسلامى در سطح جامعه موفق خواهد بود که سایر شرایط و زمینه هاى لازم (از قبیل وجود منابع انسانى مورد نیاز، کارگزاران و مدیرانى صالح، مردم وفادار و همیشه در صحنه، کفایت منابع مادى و اقتصادى و..). مهیا بوده و به علاوه موانع و مشکلات (از قبیل تهدیدات خارجى و تهاجمات نظامى و فرهنگى، محاصره هاى اقتصادى و سیاسى و نظامى، بدعت ها و سنت هاى غلط، دنیاگرایى تجمل پرستى و..). وجود نداشته باشد؛ وگرنه هرگز آن حکومت دینى در اصلاح کامل جامعه موفق نخواهد بود. این موضوع درباره حکومت امیرالمؤمنین(ع) نیز مطرح است. حضرت على(ع) از سوى خداوند متعال به عنوان ولى جامعه اسلامى و هم تراز پیامبر اکرم(ص) معرفى شده و هیچ تردیدى در حقانیت و مشروعیت حکومت ایشان وجود ندارد. در قرآن کریم ابلاغ ولایت ایشان به وسیله پیامبر اکرم(ص)، موجب اکمال دین و اتمام نعمت و راضى بودن به دین اسلام دانسته شده است. (مائده، آیه 3) اما با نگاهى به تاریخ پنج ساله حکومت مولاى متقیان و اوضاع اجتماعى حاکم بر آن دوران، روشن مى شود که موانع زیادی فراروى آن حضرت بوده است. جنگ هاى داخلى صفین، جمل و نهروان، تهدیدات دشمنان خارجى، کمبود نیروى انسانى توانمند و تربیت یافته، کثرت مشکلات، گستردگى بدعت ها و سنت هاى فاسد و آلودگى هاى مزمن اجتماعى، تغییر چارچوب نظام ارزشى و... تنها گوشه اى از مشکلات موجود در برابر حکومت عدل امام على(ع) است. دنیاگرایى مردم، خیانت و یا نافرمانى برخى کارگزاران و فرماندهان آن حضرت و... از مسائلى بودند که آن حضرت در تمام دوران حکومت خود با آن روبه رو بودند؛ ولى در همان حال آن حضرت شایسته ترین فرد براى حکومت و زمامدارى جامعه اسلامى در اوضاع آن روز بود و این نابسامانى ها هیچ گاه تردیدى در اصل مشروعیت ولایت آن حضرت ایجاد نمى کند. حال آیا مى توان بدلیل وجود آن مشکلات، حکومت امام على(ع) را نالایق و ناکارآمد معرفى کرد و یا این که آن جامعه را غیراسلامى دانست حکومت اسلامى موظف است، با تمامى امکانات و در حد توان خود، زمینه هاى کمال انسان ها را فراهم نموده، زمینه هاى فساد را از میان بردارد. اما آیا اینکه با فراهم بودن تمامى این زمینه ها و بسترسازى ها، همه افراد جامعه اصلاح و جامعه کاملاً اسلامى خواهد شد، در جواب مى توان به این آیه اشاره کرد که: «انّ الله لا یغیر ما بقوم حتى یغیروا ما بانفسهم...؛ خداوند هیچ قومى را تغییر نمى دهد؛ مگر آنان حال خود را تغییر دهند»، (رعد، آیه 11). بر مبناى این اصل مهم هرگونه تغییرى در سرنوشت انسان ها و اصلاح یا انحطاط اجتماعى و فردى یک جامعه، منوط به خواست و اراده انسان است. افراد یک جامعه، زمانى به طور کامل اصلاح مى شوند که بر اساس اراده، گزینش و کنش اختیارى خود بتوانند از شرایط محیطى ـ که به برکت حاکمانى عادل و الهى، قوانین مبتنی بر احکام و ارزش ها و معارف اسلامى به وجود آمده ـ استفاده کنند و راه تعالى و تکامل خود را در پیش گیرند. بنابراین وجود حاکمانى الهى و سایر شرایط محیطى (قوانین اسلامى، تأمین نیازهاى مادى و رفاه، امنیت و..). هر چند در روند تکاملى و اصلاح جامعه امرى کاملاً ضرورى و لازم است؛ اما به هیچ وجه کافى نیست؛ بلکه اراده و گزینش و کنش اختیارى خود افراد یک جامعه نیز، شرط دیگر این مجموعه است. از این رو شاهدیم که در طول تاریخ، با این که پیشوایان الهى (مانند پیامبر اکرم(ص) و ائمه معصومین(ع) در جامعه بوده اند و تمام شرایط و زمینه هاى رشد و تعالى براى مردم فراهم بوده است؛ اما چون همه افراد آن جامعه، به چنان درک و شناختِ عمیق نرسیده بودند، اصلاح کامل و فراگیر در جامعه محقق نشد. به علاوه، همان طور که پیشوایان معصوم ما، هرگز مدعى اصلاح کامل جامعه نبودند؛ هیچ یک از مسؤولان جامعه اسلامى ما نیز هرگز چنین ادعایى را ندارند و نخواهند داشت. البته آنان موظف اند زمینه هاى اصلاح جامعه را فراهم آورند؛ اما تا زمانى که خودِ افراد جامعه اراده نکنند، این برنامه عملى نخواهد شد. و جامعه اسلامی تمام عیار نیز محقق نخواهد شد. نتیجه آنکه بر اساس تعریف و ویژگی هایی که از جامعه اسلامی ارائه شده، جامعه ما معیارهای اساسی جامعه اسلامی را دارد و بر این اساس نمونه های اسلام عملی هم از حیث اجتماعی و ساختارهای خرد و کلان سیاسی (مانند حکومت اسلامی و نظام ولایت فقیه)، روابط اجتماعی، اقتصادی (مانند زکات, خمس، انفاق و ...)، فرهنگی (مانند حجاب، حج و ...) و ... وجود دارد. و هم از حیث فردی اکثریت افراد جامعه ما به اسلام معتقد و به آموزه ها و تعالیم آن عمل می نمایند. البته همچنان که گذشت جامعه اسلامی و نمونه های اسلام عملی دارای مراتب و درجاتی است و نمونه کامل آن از همه جهت، فقط در زمان امام زمان(عج) که تمامی شرایط و زمینه ها مهیا می باشد، تحقق خواهد یافت. .

پرسمان دانشگاهیان

مرجع:

ایجاد شده در 1401/03/25



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image