تخمین زمان مطالعه: 5 دقیقه

چرا ايمان به معاد، از اصول دين است؟


در اين باره دلايل نقلى و عقلى فراوانى وجود دارد؛ از جمله: 1. قرآن كريم بيش ترين اهتمام و توجهش را به مسأله ى معاد، پيآمدهاى آن و رابطه اش با مبدأ متعالى معطوف داشته است، و حدود يك سوم آيات قرآن از معاد سخن مى گويد. اين امر خود نشانگر جايگاه اصولى، محورى و سرنوشت ساز معادباورى است. مطلع كتاب انسان ساز قرآن، يادآور معاد و روز بازپسين است: (مالِكِ يَوْمِ الدِّينِ[1])؛(خداوندى كه) مالك روز جزاست. (وَ بِالاَْخِرَةِ هُمْ يُوقِنُونَ[2])؛ و به رستاخيز يقين دارند (پرهيزكاران). 2. روايات اسلامى نيز به پيروى از قرآن كريم براى معادباورى جايگاه ويژه اى قايل اند؛ چنان كه رسول اكرم (صلى الله عليه وآله) مى فرمايد: انّ الله يبغض كلّ عالم بالدنيا جاهل بالاخرة[3]؛ خداوند كسى را كه در كار دنيا دانا و در كار آخرت نادان است دشمن مى دارد. هم چنين امام باقر(عليه السلام) مى فرمايد: از جمله نصايح لقمان به فرزندش اين بود كه اگر در مرگ شك كردى، خواب را از خود بردار (نخواهى توانست) و اگر از زنده شدن پس از مرگ شك كردى، بيدار شدن از خواب را از خود بردار (نخواهى توانست)؛ پس بدان كه وجود تو در اختيار ديگرى است؛ خواب به منزله ى مرگ، و بيدار شدن پس از خواب به منزله ى زنده شدن پس از مرگ است.[4] اين روايت شريف، با تشبيه اصل معاد به حقيقتى ملموس كه شبانه روز با آن سر و كار داريم، انديشه و آهنگ رستاخيز را در بلنداى جان انسانى مى نشاند. مولاى متقيان على(عليه السلام) نيز مى فرمايد: همّ خود را در معاد قرار ده تا صالح شوى.[5] در اين حديث راه ورود در جرگه ى صالحان، همت گماردن به امر معاد معرفى شده است. 3. از آن جا كه اسلام آموزه هاى راستين اديان الهى پيشين را مى پذيرد[6] و اصل معاد در تمام اديان پيشين مطرح بوده است[7]، طبيعى است كه چنين باورى در مكتب اسلام نيز در رديف اصول قرار مى گيرد. هنگام هبوط آدم (عليه السلام) به زمين، خداوند به توده ى آدميان چنين خطاب فرمود: (فِيها تَحْيَوْنَ وَ فِيها تَمُوتُونَ وَ مِنْها تُخْرَجُونَ)؛ در زمين زندگانى خواهيد نمود و در همان جا مى ميريد و از آن بيرون آورده مى شويد.[8] در آيه اى ديگر از زبان حضرت نوح(عليه السلام) چنين آمده است: (وَ اللّهُ أَنْبَتَكُمْ مِنَ الْأَرْضِ نَباتاً ثُمَّ يُعِيدُكُمْ فِيها وَ يُخْرِجُكُمْ إِخْراجاً)[9] خداوند شما را از «خاك» بيرون آورد سپس به آن باز مى گرداند و از آن بيرون مى آورد. و در آيه اى ديگر از زبان حضرت ابراهيم (عليه السلام) مى فرمايد: (رَبَّنَا اغْفِرْ لِي وَ لِوالِدَيَّ وَ لِلْمُؤْمِنِينَ يَوْمَ يَقُومُ الْحِسابُ)؛ پروردگارا من، پدر و مادرم و مؤمنان را روزى كه حساب برپا مى شود بيامرز.[10] در قرآن از زبان حضرت موسى (عليه السلام) آمده است: (قالَ مُوسى إِنِّي عُذْتُ بِرَبِّي وَ رَبِّكُمْ مِنْ كُلِّ مُتَكَبِّر لا يُؤْمِنُ بِيَوْمِ الْحِسابِ)[11]؛ موسى(عليه السلام) گفت: من به پروردگارم و پروردگار شماها پناه مى برم از شرّ هر متكبرى كه به روز حساب باور ندارد. ايمان به رستاخيز از اولين باورهاى حضرت مسيح (عليه السلام) بود. او در حالى كه طفل شيرخوارى بود درباره ى مسأله ى معاد، قومش را چنين مورد خطاب قرار داد: (وَ السَّلامُ عَلَيَّ يَوْمَ وُلِدْتُ وَ يَوْمَ أَمُوتُ وَ يَوْمَ أُبْعَثُ حَيًّا)[12]؛ درود بر من، روزى كه متولد شدم و روزى كه مى ميرم و روزى كه زنده و برانگيخته مى شوم. 4. نوع انسان وقتى در خود و جهان آفرينش مى انديشد سه سؤال اساسى براى او مطرح مى شود: مبدأ هستى كيست؟ پاپان زندگى چيست؟ از چه راهى مى توان بهترين برنامه ى زيستن را شناخت و برنامه چيست؟ اديان توحيدى داراى سه اصل كلّى مشترك اند: توحيد، نبوت و معاد. اين سه اصل، پاسخ اين سه پرسشِ محورى و اساسى و سرنوشت ساز است.[13] بنابراين، اصل بودن معاد در كنار دو اصل ديگر آشكار مى گردد؛ زيرا بحث درباره ى معاد از جمله مسائلى است كه با وجود و زندگى انسان كاملا در ارتباط است.[14] شخصى از پيامبر (صلى الله عليه وآله) خواست به او قرآن بياموزد؛ حضرت يكى از ياران خود را به او معرفى نمود تا قرآن را از او بياموزد. آنها در گوشه ى مسجد به قرائت سوره ى زلزال پرداختند. وقتى به آيه ى (فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّة خَيْراً يَرَهُ وَ مَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّة شَرًّا يَرَهُ) رسيدند، آن شخص كمى فكر كرد و پرسيد: اين جمله وحى است؟ معلم گفت: آرى. او گفت: بس است مرا، درس خود را گرفتم. معلم جريان را خدمت پيامبر تعريف كرد. حضرت فرمود: رَجَعَ فقيهاً؛ همه چيز را فهميد و رفت[15]. از اين داستان عبرت آور، اهميت معاد و اثر آن در زندگى و كارهاى انسان روشن مى شود. پی نوشتها:[1]. سوره ى فاتحه، آيه ى 4. [2]. سوره ى بقره، آيه ى 4. [3]. نهج الفصاحه، ترجمه ى ابوالقاسم پاينده، ص162، ح 796. [4]. سيد مصطفى حسينى دشتى، معارف و معاريف، ج5، ص2093. [5]. محمد محمدى رى شهرى، ميزان الحكمه، ج 1، ص 37، ح 133. [6]. سوره ى انعام، آيه ى 92؛ (وَ هذا كِتابٌ أَنْزَلْناهُ مُبارَكٌ مُصَدِّقُ الَّذِي بَيْنَ يَدَيْهِ)؛ و اين (قرآن كريم) كتابى است كه ما آن را نازل كرديم، كتابى است پر بركت، كه آنچه را پيش از آن آمده تصديق مى كند. و نيز ر.ك: سوره ى بقره، آيه ى 89 و101. [7]. جعفر سبحانى، منشور عقايد اماميه، ص185؛ محمد صادقى، عقائدنا، ص242. [8]. سوره ى اعراف، آيه ى 25. [9]. سوره ى نوح، آيه ى 17 ـ 18. [10]. سوره ى ابراهيم، آيه ى 41. [11]. سوره ى غافر، آيه ى 27. [12]. سوره ى آل عمران، آيه ى 33. [13]. محمدتقى مصباح يزدى، آموزش عقايد، ج1، ص31. [14]. جعفر سبحانى، عقايد اسلامى، ص519. [15]. اصغر قائمى، اصول اعتقادات، ص162. منبع: آخرين سفر، رحيم لطيفى، انتشارات مركز مديريت حوزه علميه قم (1385) .

راسخون

مرجع:

ایجاد شده در سه روز پیش



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image