جلسه پانزدهم /

تخمین زمان مطالعه: 15 دقیقه

جلسه پانزدهم فصل ششم تعدد زوجات و عوامل آن


جلسه پانزدهم فصل ششم تعدد زوجات و عوامل آن بحث امروز ما درباره تعدد زوجات و علل و عوامل آن است . این بحث صرفا یک بحث اخلاقى است نه فقهى ؛ اجتماعى و غیره . ازدواجهائى که بعد از ازدواج دیگر مى شود اقسامى دارد. 1- ازدواجهاى ضرورى قسم اول که ضرورت اقتضا مى کند این است که مثلا خانم اولى مریض ‍ است و نمى تواند غریزه جنسى او را ارضاء کند، نمى تواند کارهاى خانه را انجام دهد در این جا شوهر مجبور است همسر دیگرى را انتخاب کند. از احکام با اهمیت اسلام همین ازدواج ضرورى است . مسیحیت که این تعدد زوجات را ندارد در یک درد سر عجیبى واقع شده است و بعضى اوقات هم یک قوانین کثیفى در این مورد وضع مى کنند. این قسم ازدواج که ضروررى است بسیار کم است . مثلا یک زنى نازا باشد و خودش یا شوهر راضى به این امر نباشند، بچه بخواهد و نتواند بدون بچه زندگى کند ضرورت اقتضا مى کند زن دوم بگیرد و در این موارد یعنى در موارد ضرورى سفارش مى کنم که خانم ها خود اقدام کنند و یک زنى که تناسب روحى با خودشان دارد براى شوهرشان انتخاب کنند این قسم اول از تعدد زوجات که ضرورت اقتضا مى کند. 2- ازدواجهاى هوسى قسم دوم ، تعدد زوجات هوسى است . مرد خیال مى کند زن دوم یک لذت دیگرى دارد. یک آدم هوسباز و عیاشى است . زن اولى را گرفته است زن دوم مى گیرد؛ زن سوم مى گیرد و اگر بتواند؛ براى خودش حرمسرا تهیه مى کند. چیزى که باید این جا عرض کنم این است که اگر ازدواج هوسى شد از جهت اخلاقى خطرناک است زیرا متابعت کردن از غرایز، انسان را به وادى خطرناکى سوق مى دهد. همه غرایز چنین است . اما غریزه جنسى یک خصوصیتى دارد هیچ یک از غرایز حد یقف ندارد یعنى به جائى برسد که سیر شود؛ از قدرت سیر شود؛ از ریاست سیر شود. این چنین نیست . غریزه جنسى هم اگر متابعت شود از او سیر نخواهد شد اگر کسى مسلط بر کره زمین هم بشود باز دنبال این است که آیا مى تواند بر یک کره دیگر تسلط پیدا کند؟! بقول امام صادق (علیه السلام ) اگر کسى یک دریا طلا و یک نهر نقره داشته باشد سیر نمى شود. و غریزه جنسى یک خصوصیت دیگرى هم دارد و باندازه اى خطرناک است که بعضى از خلفاى بنى امیه و بنى عباس و بعضى از سلاطین ایران حرمسرا داشتند. دنبال زنهاى مردم بودند. یعنى با فرضى که صد زن با جمال و جوان را یک جا جمع کرده بودند و در سال هم به همه آنها نمى رسیدند باز دنبال این بودند که یک زن با جمال جوان ولو زن مردم را پیدا کنند و تصاحب کنند. روانشناسها این را چین روحى مى گویند یعنى هرچه به او بدهند سیر نمى شود مثل این که هرچه آب بخورد سیراب نمى شود. غریزه جنسى هم گرسنگى جنسى پیدا مى کند و از کجا پیدا مى شود روانشناسها مى گویند اگر چشم چران شد، اگر دنبال زنهاى مردم شد اگر خانمى العیاذ بالله بدحجاب یا بى حجاب و چشم چران و بى عفت شد این گرسنگى غریزه جنسى پیدا مى کند. با فرضى که مرد زن جوان و زیبا دارد زن دوم دارد، سوم دارد باز هم دست از چشم چرانیش برنمى دارد و بالاخره سیر نمى شود و مثل هارون الرشید حرمسرا مى خواهد وقتى هم که حرمسرا تهیه کرد باز هم سیر نمى شود. به زنها هم زنگ خطر بزنم آن زنهائى که بدحجابند، چشم چرانند آن زنهائى که چشمشان بغیر از شوهر به دیگرى هم توجه دارد وضع این زنها از نظر روانشناسى خطرناک است . خطرش هم بسیار بزرگ است حتى روانشناسها مى گویند زن اگر این حالت را پیدا کند یعنى چنین روحى پیدا کند تمایل دارد مواضع حساس خود را مثل بالاى آرنج دست ، بالاى زانو، سینه و امثال اینها را نشان نامحرم بدهد. لذا بعضى از زنهاى بى ادب پیراهن آستین کوتاه مى پوشند براى این که بروند بازار و دست خود را به کاسب بنمایانند. بعضى از زنهاى بى ادب وضعشان به این جا مى رسد که با چادر رنگى حتى بدون جوراب سر کوچه مى نشینند. چادرش را هم عقب مى زند تا ساق پایش را نامحرم ببیند این بى ادبى از نظر روانشناسها ریشه دارد و ریشه آن گرسنگى غریزه جنسى است . بعضى پیرمردها با فرضى که از حیث غریزه جنسى ناتوانند اما چشم چرانند اگر کاسب باشد شاید در روز بیش از پنجاه چشم چرانى مى کند. و این از نظر اسلام وضع خطرناکى است . از نظر روانشناسى هم وضع خطرناکى است . یک جمله در پرانتز به خانم ها بگویم بطور مسلم در جلسه ما نیستند امیدوارم که در میان آن زنهائى هم که صداى رادیو را گوش مى دهند نباشند و آن این که سر کوچه نشستن زن ، سر کوچه نشستن مرد غلط است . از زنا بدتر است مخصوصا اگر بدحجاب هم باشد. معلوم است وقتى دو تا سه تا زن سر کوچه نشستند علاوه بر این که نامحرم مى آید و آنها را مى بیند و آنها مسبب گناهند و گناهش بزرگ است باید بدانند که این زن بى ادب است ، این زن بى شخصیت است . اگر شخصیت داشت با چادر رنگى ، العیاذ بالله پاى بدون جوراب سر کوچه نمى نشست . در خانه مى نشست . اگر کار خانه دارد خانه دارى مى کرد، بچه دارى مى کرد و اگر کار نداشت مطالعه مى کرد، نوار دینى ، نوار ذوقى ، اجتماعى گوش مى داد و مسلم است که اگر چند زن یکجا بنشینند بى غیبت شان نیست و احتمالا تهمت و چشم چرانى هم در کار خواهد بود. بنابراین آنچه در بعضى جاها رسم شده است که زنها سر کوچه مى نشینند بدانند این ننگ اجتماعى است و دلیل بر این است که او بى ادب است ؛ این زن بى شخصیت است ؛ فاسق است و بداند با روش ‍ حضرت زهراء (علیها السلام ) سازگار نیست و اگر بگوید من مرید زهراء(علیهاالسلام ) هستم قطعا دروغ گفته است و حضرت زهراء(علیها السلام )از این گونه زنها بیزار است . پس قسم دوم از تعدد زوجات ، تعدد زوجات هوسى است . یعنى از راه هوى و هوس زن دوم مى گیرد و بعضى اوقات هم خود را و دیگران را گول مى زند. یک عنوان غلطى هم روى آن مى گذارد مى خواهد ثواب کند زن دوم مى گیرد بجاى این که ثواب کند چه مصیبتها بار مى آورد براى خودش ، براى زن دومش و زن اولش . براى این که بدروغ مى خواسته است ثواب کند و این ازدواج هوسى است یعنى کسى که زن دارد و احتیاج به زن هم ندارد و زن دوم مى گیرد. این از نظر علماى علم اخلاق خیلى بد است بد بودنش از این جهت است که علماى علم اخلاق یک جمله اى دارند که همان روزهاى اول به شاگردانشان سفارش ‍ مى کنند. ایاک ثم ایاک ثم ایاک والتوغل فى المشتهیات مواظب باش که در مشتهیات نفس فرو نروى ، مشتهیات نفسانى ، یعنى خواهشهاى دل ، تو را مشغول نکند. مواظب باش پرخور نباشى ؛ پرخواب نباشى ؛ تنبل نباشى ؛ پرحرف نباشى و بالاخره مواظب باش تعادل در غرائز جنسى را حفظ کنى . لذا از نظر اخلاق این کار یعنى ازدواج هوسى ، ازدواج عیاشى ، ازدواج تجملى ، کارى است غلط و با وفادارى با همسر اول سازگار نیست . یک جمله اى از یکى از علماى بزرگ نقل مى کنند انسان تعجب مى کند راستى افرادى که خود را ساخته باشند به چه مقامهاى بلندى مى رسند چه حرفها و کارهاى بلندى دارند. یکى از مراجع نجف که در کربلا زندگى مى کرده مرحوم آقا سید ابراهیم قزوینى بوده است . او در نزد طلبه ها خیلى مقام داشته است از نظر علمى بسیار بالا بوده و از نظر تقوى و اخلاق داراى مقامى بلند و محبوبیت خاصى در میان طلاب بوده است . دختر فتحعلیشاه به نام ضیاءالسلطنه از شوهر طلاق گرفته بود اما دختر جوانى بوده و دیگر نخواسته ایران بماند رفته مجاور کربلا شده و لذا بى سرپرست بوده است . کسى را به نزد مرحوم آقا سید ابراهیم قزوینى فرستاد که من دلم مى خواهد دست شما روى سرم باشد لذا تقاضا دارم مرا به عقد خودت درآورى من در خانه خود هستم و دست شما هم بالاى سر من باشد. ایشان جواب دادند که سلام به ضیاءالسلطنه برسان و بگو که من با شما تناسبى ندارم و کفو همدیگر نیستیم زیرا من پیرم و تو جوان ؛ تو شاهزاده اى و من طلبه ؛ تو متمولى و من فقیر. روز دیگر پیغام آمد که آقا من افتخار مى کنم که زن شما باشم ؛ من افتخار مى کنم دست شما بر سر من باشد و اسمش این باشد که من زن شما هستم و از نظر مالى من چیزى از شما نمى خواهم بلکه خانه اول شما را هم اداره مى کنم . مرحوم آقا سید ابراهیم دیدند این خانم رها نمى کند لذا آب پاک را روى دست او ریختند. گفتند سلام مرا به ضیاءالسلطنه برسان و به ایشان بگو من زنى دارم که چهل سال است با فقر من ساخته است با غربت من ، مشقت من ساخته است بعد از چهل سال و این زحمتهاى خانم در خانه ، این خانه دارى ، بچه دارى ، شوهردارى ، آن هم در فقر و غربت ، وفادارى اقتضا نمى کند که هوو سر او بیاورم و لذا راضى نیستم که با تو ازدواج کنم . این مطلب ممکن است براى بعضى از آقایان سنگین باشد اما عالى است مطلبى است رسا و من یک سفارش به آن کسانى که مى خواهند زن دیگرى بگیرند دارم که راستى اگر مى خواهید ثواب کنید خرج همسر دوم را بده و یک دختر و پسر را به هم برسان و مخارج این خانواده را به عهده بگیر این از هر ثوابى بالاتر است . امام موسى بن جعفر(علیه السلام ) فرمودند اگر من بتوانم یک هفته یک خانواده را اداره کنم براى من از هفتاد حج بالاتر است . 3- ازدواجهاى عقده اى قسم سوم ، تعدد زوجات عقده اى است . ازدواج عقده اى از کجا سرچشمه مى گیرد؟ انسان یک تمایلاتى دارد که گاهى ارضا مى شود و گاهى ارضا نمى شود. تمایل نابرآورده از ضمیر آگاه به ضمیر ناآگاه مى رود. یعنى وقتى از ضمیر آگاه اعتنا نشود روز اول ، روز دوم ، روز دهم ، روز پنجاهم کم کم به فراموشى سپرده مى شود که روانشناسها مى گویند از ضمیر آگاه به ضمیر ناآگاه رفت و در آن جا عقده مى شود و این عقده خیلى خطرناک است باندازه اى خطرناک است که چه زن و چه مرد گاهى یک جانى بتمام معنى مى شود مخصوصا اگر علم یا قدرتى به دستش باشد بواسطه آن علم یا قدرت دنیا را آتش مى زند چنانچه صاحبان مکاتب صهیونیستى دنیا چنین بودند. گاهى زن به وظیفه اش عمل نمى کند یعنى کوچکهاى بزرگى را که دیروز مى گفتم مراعت نمى کند مثلا شوهر وارد خانه مى شود بجاى این که با تبسم خانمش روبرو شود با قیافه اخموى او برمى خورد. روز دوم یک داد و فریادى هم مى شنود مرده شور بچه هایت را ببرد اینها چقدر به من اذیت مى کنند من دیگر سیر شدم این که نشد زندگى . روز سوم از او لباس ‍ گرانقیمت مى خواهد شوهر ندارد. روز چهارم همین جور. و اینها در اثر مرور زمان عقده مى شود مرد فکر مى کند چه باید کرد تعدد زوجات جلو مى آید مى گوید زن دوم مى گیرم شاید او مرا ارضا کند. آن عقده همانند تیغى که در دست شما فرو رود و اذیت کند او را ناراحت مى کند و همانند تیغى در روح ، او را مى آزارد زن دوم مى گیرد خیال مى کند زن دوم مى تواند او را ارضا کند بعضى اوقات مى بیند زن دوم هم کارى نکرد زن سوم مى گیرد شاید آن تیغ در روح در آید و کم کم چشم چرانیها درست مى شود. العیاذبالله بى عفتیها درست مى شود که از بحث ما خارج است . به این مى گویند تعدد زوجات عقده اى . از خانمها مى پرسم خانمها! تعدد زوجات عقده اى تقصیر کیست ؟ باید بگوئى تقصیر خودم که شوهر خود را ارضا نکردم . آن را که اسلام گفته بود عمل نکردى . آن را که روانشناسها گفته بودند عمل نکردى . کار مهم زن را که شوهردارى است و باید کوچکهاى بزرگ را مراعات کنى نکردى . اگر یک نارسائى در خانه بود اخم کردى حالا که به این جا رسید جزاى عمل خودت را بچش و من عقیده دارم این تعدد زوجات عقده اى که پیدا مى شود تقصیر خانمهاست . و اتفاقا باز هم زنگ خطر بزنم و بگویم تعدد زوجات ضرورى کم است پس چه چیز زیاد است ؟ چه کسى براى خانم هوو مى آورد؟ کارهاى زشت خانم ؛ نفهمیدگى ؛ کوتاهى و بالاخره نپختگى خانم . یک جریان تاریخى بگویم . اگر راستى چنین زنى پیدا شود تعدد زوجات عقده اى پیدا مى شود یا نه ؟ در زمان پیغمبر اکرم زنى بود به نام ام سلیم این زن انصارى است یعنى از اهل مدینه است شوهرى دارد کارگر اما متدین هر دو مرید اسلامند و به وظیفه رفتار مى کنند این زن شوهر فقط یک بچه دو سه ساله داشتند که مریض شد این آقا دنبال کار روزانه بود تا براى خانه چیزى تهیه کند. بچه بعد از ظهر از دنیا رفت . معلوم است ام سلیم کنار بچه اش نشست و گریه کرد و بعد از مدتى گریه کردن فکر کرد این بچه دیگر زنده نمى شود من اگر دل شوهرم را بسوزانم وقتى از کار مى آید این جمله را به او بگویم که بچه ات مرده است خیلى ناگوار خواهد بود لذا بچه را رها کرد و در جائى گذاشت که چشم شوهر به او نیفتد و مهیاى شوهردارى شد یعنى آن لباسى که باید بپوشد پوشید و آن زینتى که باید بکند کرد آنچه پیغمبر(صلى الله علیه و آله ) فرموده بود ایجاد کرد شوهر آمد همان گونه که دیروز گفتم خودش رفت و در را باز کرد و سلام کرد و در روى شوهر تبسم کرد از بچه سؤ ال کرد گفت الحمدلله خوب شد دروغ هم نگفت از درخت طوبى شیر مى خورد. نشستند و گفتند و خندیدند. شام خوردند و زن خود را به شوهر عرضه کرد. قبل از اذان صبح براى نماز شب بلند شدند هر دو غسل کردند و نمازشان را خواندند. آقا مى خواست به نماز پیغمبر اکرم (صلى الله علیه و آله ) حاضر شود. این جا جاى نیشتر زدن است . خانم به شوهرش گفت اگر کسى امانتى پیش تو بگذارد و بعد از مدتى بگوید امانت مرا بده و تو نگران بشوى و ندهى چه طور است ؟ گفت خیلى بد است زیرا خیانت در امانت گناه بزرگى دارد و من باید امانت را رد کنم . گفت اگر چنین است دو سه سال قبل پروردگار عالم یک امانتى به من و تو عنایت کرد و دیروز عصر آن را گرفت . بچه ات مرده است . برو نماز پیغمبر اکرم (صلى الله علیه و آله )، به رفقایت بگو بیایند بچه را دفن کنند. مرد گفت الحمد لله رب العالمین . نمى دانم براى چه حمد کرد براى هرچه حمد کند جا دارد ولى بهتر از همه حمد براى زنى که خدا به او داده است . به شما حضار محترم بگویم مخصوصا به خانمها که قرآن مى فرماید: والذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا(109) آن کسانى که براى ما کار کنند، صبر کنند، در راه ما کوشا باشند به آنها پاداش بزرگى مى دهیم چه پاداشى ؟ راه هاى خودمان را به آنها یاد مى دهیم . این به مقام بلندى مى رسد. مى دانى به کجا رسید؟ آقا آمد مسجد مثل این که پیغمبر اکرم منتظر بود تا این آقا به مسجد آمد و در صف نماز نشست . حضرت فرمودند که فلانى مبارک باد دیشب شما و از همین جمله پیغمبر این زن همان شب آبستن شد. یک بچه اى خدا به او عنایت کرد که فوق العاده نابغه بود حتى اهل دل درباره او چیزهائى نوشته اند و بالاخره پروردگار عالم همان شب بهتر از آن چه را گرفته بود به این زن و مرد داد. من از شما خانمها سؤ ال مى کنم اگر راستى کسى ام سلیم شد شوهرش هوو سرش مى آورد؟ نه . نه . پس اگر هوو آورد تقصیر توست . ازدواج عقده اى زیاد است وقتى هم دقت مى کنیم مى بینیم تقصیر خانم است براى این که شوهردارى نکرد؛ بچه دارى نکرد؛ خانه دارى نکرد. العیاذ بالله صبح آمد سر کوچه با یکى دیگر مثل خودش نشست هى گفتند و خندیدند. ظهر که شد به خانه رفت شوهر آمد دید منزل کثیف ؛ بچه ها کثیف ؛ خودش کثیف ؛ ناهار خبرى نیست . وقتى دید همه چیز لنگ است مى گوید هوو مى آورم شاید قدرى نظیف باشد؛ خانه را درست کند؛ خودش را درست کند؛ بچه ها را درست کند؛ به بچه ها برسد. بقول عوام فکر هندوستان به سرش ‍ زد. یک کار پر دردسر براى خودش و تو درست کرد. بعد این زن هى مى نالد. چه مى گوید؟ مى گوید: گلیم بخت کسى را که بافتند سیاه به آب زمزم و کوثر سفید نتوان کرد خانم ! گلیم بخت کسى را که بافتند سیاه یعنى چه ؟ خودت گلیم بخت خودت را سیاه مى بافى . خوب ، سیاه نباف ؛ سفید بباف . شوهردار باش ؛ خانه دار باش ؛ بچه دارى کن ببین دیگر شوهرت به فکر تجدید همسر مى افتد یا نه . الان طورى است که مردها به یکى هم معمولا نمى توانند برسند چه رسد بیشتر. اگر ازدواج کند تقصیر تو است براى این که تو شوهردارى نکردى عقده حقارت براى این بدبخت درست کردى او هم ازدواج کرد اسمش را هم مى گذاریم ازدواج عقده اى . .

پرسمان دانشگاهیان

مرجع:

ایجاد شده در 1401/03/25



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image