صوفیه و خرقه /

تخمین زمان مطالعه: 11 دقیقه

لطفا در مورد خرقه و انواع آن در حوزه تصوف بیشتر برایم توضیح دهید؟


در ابتدا پرسش شما را پاسخ داده و در ادامه چند نکته را به استحضار می رسانم:الف) تعریف «خرقه» و انواع آن:«خرقه» یکی از شعائر صوفیه است. متصوفه لباسى را «خرقه» مى نامند که پیر طریقت (قطب و یا شیخ) بر تن مریدى که تحت ولایت او داخل شده، مى پوشاند (اصطلاحات الصوفیه، عزالدین کاشانى، ذیل خرقه). پوشاندن خرقه از جمله آداب و رسوم صوفیان است که مشایخ ایشان در ابتداى تصرف ولایى باطنى در احوال مریدان آن را مستحسن داشته اند (مصباح الهدایة و مفتاح الکفایه، عزالدین محمود کاشانى، ص147). کلمات «دلق» و «یشمینه» نیز به معناى خرقه است. در خرقه معناى بیعت مرید با مراد، مندرج است. رسم پوشیدن خرقه و خرقه دادن پیر به مرید در تمام سلسله هاى صوفیه به عنوان نماد انتقال آموزه ها و میراث معنوى و در واقع اجازه تشرف مرید به تصوف است که ادعا می شود این سنت صوفیانه به امیرالمؤمنین على(ع) و پیامبر اکرم(ص) مى رسد. عزالدین کاشانى «خرقه» را به دو نوع «خرقه ارادت» و «خرقه تبرک» و شیخ نورالدین آذرى طوسى هم آن را به پنج نوع: «خرقه توبه»، «خرقه اراده»، «خرقه تبرک»، «خرقه تصرف» و «خرقه ایمان» تقسیم مى کند. (مرتضى کربلایى، فصلنامه هفت آسمان، شماره 35)سید حیدر آملى ضمن برشمردن دوگونه خرقه «صورى» و «معنوى»، خرقه را نزد خواص، همان سرّ ولایت می داند که به استشهاد «کنت نبیاً و آدم بین الماء و الطین» بالأصالة از آنِ پیامبر اکرم(ص) است و این سرّ بالعاریة به حضرت آدم(ع) منتقل شده و از آدم به حضرت شیث(ع) و از شیث به ترتیب مذکور به حضرت محمد(ص) و بعد حضرت على(ع) و اولاد ایشان و سپس شاگردان ایشان منتقل گرده و این سرّ ولایت تا روز قیامت به اوصیاى باطنى و اولاد معنوى این بزرگواران منتقل مى شود. (مرتضى کربلایى، فصلنامه هفت آسمان، شماره 35).ب) در اینجا نظر شما را به چند نکته ضروری جلب می کنم:1. بی پرده باید گفت که «خرقه» یکی از بدعت های صوفیه در اسلام است. حقیقت آن است که خرقه در ارتقای مقام معنوی و منزلت روحانی سالکان عرفان و پویندگان صراط الهی، ثمری ندارد و به قول ناصر خسرو: اگر از خرقه کس درویش بودی/ رئیس خرقه پوشان میش بودیبلکه باید اذعان کرد که صوفیه با این گونه تقیدات، آداب و رسوم، زمینه جدایی و بزرگ انگاری خود را از جماعت مسلمین فراهم کرده اند. تاریخ صوفیه پر است از تزویرها و زورگویی ها و زراندوزی هایی که در این لباس توسط خرقه داران صورت گرفته است که تنها نمونه کوچکی از آنها را می توان در اشعار برخی از شاعران آزاده دید؛ آنجا که کار خرقه را جلوه می دهند / ناقوس خدعه و نام پیر هست. یا حافظ گوید: نقد صوفی نه همه صافی بی غش باشد / ای بسا خرقه که مستوجب آتش باشد. یا باز سراید: خدا را کم نشین با خرقه پوشان/ رخ از رندان بی سامان بپوشان/ در این خرقه بسی آلودگی هست/ خوشا وقت قبای می فروشان.در نقد این بدعت باید گفت: الف) مستمسک صوفیان برای پوشیدن خرقه، حدیث امّ خالد و نیز لباس های مندرس و وصله دار پیامبر (ص) و علی (ع) است در حالیکه اولاً: عزالدین کاشانى از بزرگان ایشان، امکان تمسک به حدیث ام خالد را براى تصحیح پوشیدن خرقه به شیوه متصوفه بعید مى داند اما به جهاتی مستحسن می شمرد (عزالدین کاشانى، مصباح الهدایة و مفتاح الکفایه، ص148) و ثانیاً: لباس های وصله دار و مندرس آن بزرگواران از روی زهد و زیّ مردمی ایشان بود نه از روی تفنن و خود نمایی و کسب آوازه و برای ارضای شهوت شهرت. ثالثاً: خرقه، لباس شهرت و نماد جدایی صوفیه از عامه مسلمین و وسیله تفاخر بزرگان ایشان شده است و این در حالیست که لباس شهرت مورد نکوهش و مذمت اولیاء دین و مذهب است؛ چنانکه از پیامبر اکرم (ص) روایت است که فرمود: «من لبس ثوب شهره البسه الله الثوب المذله یوم القیامه؛ هر کس لباس شهره بپوشد، خداوند در روز قیامت لباس ذلت بر اندامش می پوشاند» (تبلیس ابلیس، ابن جوزی، ص 195).2. باید دانست «عرفان» و «تصوف» با وجود شباهت های ظاهری در برخی از آداب خود، اساساً متمایز با یکدیگر و مجزای از هم هستند؛ چراکه عرفان شیعه ریشه در آموزه های ثقلین دارد؛ یعنی منشأ آن قرآن و سنت (قولی، فعلی و تقریری) معصومین (ع) است، اما تصوف ریشه ای التقاطی داشته که هم از آموزه های نوافلاطونیان و هم نحله های معنوی مسیحی و حتی شبه عرفان های هندی و شرقی وام گرفته است.تصوف از ابتدا جریانی بدلی به موازات حرکت مکتب اهل بیت(ع) بوده است(ر ک: شناخت قرآن، سید علی کمالی دزفولی، بخش مکتب تفسیری متصوفه) که معصومین(ع) بارها به صراحت خطر آنها را به مسلمانان گوشزد کرده و طریقه آنها را مخالف راه و روش حقه خود دانسته اند؛ چنانکه امام رضا(ع) می فرماید:‌ «کسی دم از صوفیه نمی زند مگر از روی خدعه یا گمراهی و یا [در خوشبینانه ترین صورت] از روی حماقت».(الاثنی عشریه، شیخ حر عاملی) پس بدیهی است که متصوفه در برهه هایی از تاریخ خود (مانند این زمان)، شرط ادامه حیات خود را در خلط حدود و مرزهای معرفتی عرفان و تصوف تشخیص دادند! در این باره مطالعه کتاب «در کوی صوفیان»، نوشته سید تقی واحدی صالح علیشاه، مفید خواهد بود.اما مکتب تصوف دارای انحرافات بسیاری است که ما تنها مواردی از آنها در اینجا را برمی شماریم: 1. ولایت گریزی و پیروی از مکتب خلفاء؛ همه بزرگان و سلسله داران متقدم صوفیه به گواهی تاریخ، از پیروان مکتب فقهی، اعتقادی و سیاسی اهل تسنن بوده اند. تأسی از مکتب خلفاء (در مقابل مکتب اهل بیت) نه تنها آنان را از عرفان حقیقی و اسلامی ـ شیعی که اولین مولّفه آن «ولایت پذیری» است، دور کرد بلکه زمینه ساز انحرافات بزرگ دیگری نیز گردید که به آنها اشاره خواهد شد. 2. جعل عنوان «قطب» در مقابل «امام معصوم»؛ در این زمینه بازخوانی نوشته‌های صوفیه در شأن رهبران خود، موجب اعجاب و شایان تأمل است؛ مانند نوشته یکی از دراویش ذهبی در وصف سرکرده فراماسونر فرقه ذهبیه اغتشاشیه احمدیه، آنجا که می‌نگارد: «رکن رکین و بلد امین، وارث اقطاب الولایه و الهدایه مروج الشریعه الغراء المصطفوی و قائد الطریقه البیضاء المرتضوی، کهف الابدال و الاوتاد الزمان، قطب الاولیا الکاملین، ابوالوقت مولانا الاعظم، استاد دکتر حاج عبدالحمید گنجویان متعناالله بطول بقائه و ارواحنا فداه و افاض الله علینا و علی جمیع المسلمین انوار هدایته و ولایته...»!!! (مقدمه کتاب «مکاتیب عبدالله قطب»، انتشارات خانقاه احمدی) القابی که در جهان هستی، برازنده کسی جز امام معصوم (ع) نیست. 3. عدم تقیّد به شریعت و آداب دینی و بى توجهى و یا کم مهرى نسبت به احکام و تکالیف الهی. می توان گفت که دو ملاک سنجه عمده صحت ادعاهای اهل عرفان عبارتند از: الف)تقید به شریعت اسلام و انجام مو به موى قوانین مطهر شرع ب) داشتن اذن و اجازه راهنمایى و ارشاد از بزرگان اسلامی ـ به عنوان تأییدیه ـ تا آنکه رشته هر سلسله به معصوم (ع) برسد، یعنى، تقید به همان اصل ولایت منصوص اهل بیت (ع)؛ اما مدعیان متصوفه از هر دو عاری هستند 4. تقید به آداب و رسوم خرافى و اختراعات غیر دینی و ذکرها و وردهایى که نه تنها فاقد اسناد معتبرند بلکه یا بدعت بزرگان هر فرقه اند و یا برداشت های التقاطی از سنّت های غیر اسلامی می باشند 5. جعل «خانقاه» در مقابل «مسجد»؛ بنا بر گزارش عبدالرحمن جامی در «نفحات الانس»، اولین خانقاه توسط امیری ترسایی (مسیحی) در منطقه شامات (مرکز فرماندهی دشمنان اهل بیت) ساخته و تقدیم دراویش شد! به ویژه از قرن هفتم به بعد «خانقاه سازى» و فاصله گرفتن از مسجد رواج یافت (مقالات تاریخى، رسول جعفریان، ج 7، صص 272) 6. اعتقاد به سه رکن: شریعت و طریقت و حقیقت در طول هم؛ به گونه ای که برخی از فرقه های آنها معتقدند که اگر سالکی به حقیقت و یقین رسید دیگر نیازی به شریعت ندارد و می تواند اعمال عبادی و وظایف شرعی خود را انجام ندهد! در صورتی که بنای اهلبیت (ع) تأکید بر حفظ شعائر و ظواهر شریعت محمدی (ص) در همه احوال بوده است 7. اعتقاد به مهدویت نوعیه قطب فرقه در تقابل با مهدویت شخصیه امام زمان(ع)؛ آنها به نوع کلی موعود معتقدند نه شخصی مشخص به نام «حجت ابن الحسن العسکری(ع)»؛ پس در هر زمان اقطاب صوفیه می توانند موعود و نجات دهنده آنها باشند! در تاریخ تصوف کم نبوده اند کسانی که ادعای «مهدویت نوعیه» کرده و با توّهم امام زمان بودن خروج کرده اند! به عنوان مثال، در قرن هشتم درویش محمد نوربخش ـ سر سلسله نوربخشیه و ذهبیه از سلاسل معرفیه ـ به نام مهدی موعود خروج کرد اما به دست امیر تیمور گورکانی گرفتار و تأدیب گردید! 8. اعتقاد به عشق مجازی(عشق زمینی) به عنوان پل عبور به عشق حقیقی(محبت خدا)! 9. ابراز شطح یا همان کلمات متناقض نمایی که گاه به کفرگویی و یا خلاف منطق شریعت و عقل کشانده می شود. 10. انجام سماع یا همان رقص و حرکات موزونی که نه تنها مستندی در دین ندارد بلکه در تقابل با احکام شرعی می باشد. 11. عزلت گزینی و جامعه گریزی و دوری از وظایف اجتماعی، انقلابى و سیاسى به بهانه مذمت دنیا. صوفیه در طول تاریخ با برداشت افراطى از آیات مذمت دنیا و نیز آیاتى که در تشویق بر زهد و تقوا است، بخش عمده اى از فقه را که دانش اجتماعى زیستن اسلام می باشد، بى اعتبار ساختند. بریدن از خلق خدا، گریز از مسؤولیت هاى اجتماعى، فرو رفتن در خود با غفلت از اطراف، کمترین آموزه هایى بود که این طیف بر آن پاى مى فشرند.12. نزدیکی به حکومت های استکباری و همپیالگی با قدرت های استعماری؛ مانند سرسپردگی فرقه های صوفیه به رژیم پهلوی و یا تحت الحمایه بودن بیشتر اقطاب و بزرگان آنها از جانب دولت های انگلیس و آمریکا؛ کسانی چون قطب نعمت اللهیه (جواد نوربخش که مدتی پیش در انگلستان مرد)، قطب ذهبیه احمدیه(عبدالحمید گنجویان در انگلستان)، قطب اویسیه (نادر عنقا در آمریکا)، قطب ذهبیه گمنامیه(منشی زادگان در آمریکاا). نگاه علماء و فقهای شیعی به صوفیه، نیز برگرفته از نگاه قرآن و مکتب اهل بیت به این گونه گروه هاست؛ گروه ها و جریاناتی که برخی از آنها را با تسامح و اغماض نیز نمی توان در دایره وسیع اسلام جای داد؛ چنانکه برخی از مراجع عظام تقلید نیز بر این نکته تأکید کرده اند، مانند: حضرت آیت الله العظمی صافی گلپایگانی در جواب استفتایی می فرماید: بسمه تعالی ـ صوفیه با فرقه ها و انشعابات بسیاری که دارند اگر چه در انحراف در یک سطح نیستند و چه بسا که برخی از آنان از ربقه اسلام شمرده نشوند، در مجموع منحرف اند و عقاید خاصه ای که دارند غیر اسلامی است، بنابر این مشارکت در ایجاد بناها و مراکز تبلیغی آنان و شرکت در محافل آنها خلاف شرع و حرام است. چون روش گروه مذکور برخلاف روش رسول اکرم (ص ) و ائمه هدی (ع ) است و در اسلام محلی بنام خانقاه وجود ندارد و بالاخره این روش انحراف از طریقه متشرعه که متلقاه از ائمه هدی (ع ) است و موجب اضلال می باشد. مباشرت در ساختن خانقاه و کمک مالی برای ساختن آن و همکاری با این گروه و موافقت با ساختن آن به هر شکلی حرام است. خداوند مومنین را از فتن مضله محفوظ بدارد. والله العالم، لطف الله صافی، 19 محرم الحرام 1420 البته ناگفته نماند که، با نگاهی به آثار ذوقی و ادبی صوفیه مانند انبوه دیوان های شعری به جای مانده از آنها و به حکم: «عیب می جمله بگفتی هنرش نیز بگوی»، بی انصافی است که تلاش های بزرگان و متقدمین دانشمند و باسواد این فرقه ها را در پرورش طبع و تقویت ذوق و تکامل قوه خیال و تخیلات شاعرانه و در نهایت فربهی ادبیات فارسی و حتی عربی نادیده گرفت. هر چند که در میان این مجموعه های ادبی و ذوقی، داستان های خلاف منطق دین و شریعت و یا خلاف حقیقت و یا خلاف عقل سلیم انسانی زیادی به چشم می خورد، مانند توصیف مثنوی از بایزید بسطامی و ساختن کرامات غیر قابل باور برای او در ابیات زیر: شیخ سوزن زود در دریا فکند/ خواست سوزن را به آواز بلندصد هزاران ماهی اللهی ای/ سوزن زر بر لب هر ماهی ایسر برآوردند از دریای حق/ که بگیر ای شیخ سوزنهای حق!!!در پایان برای آشنایی بیشتر با ماهیت درونی تصوف و شناخت بهتر مرزهای آن با عرفان حقیقی، مطالعه هر کدام از کتاب های ذیل پیشنهاد می شود:ـ آن سوی صوفیگری، احمد باقریان سارویـ در کوی صوفیان، سید محمد تقی واحدی (صالح علیشاه)ـ خرقه مستوجب آتش، سید محمد حسین فقیه ایمانی ـ رویشگاه تصوف، سید محمد حسین فقیه ایمانیـ نگرشی دیگر بر تصوف، شهاب الدین کاکوئیـ فرقه صوفیان، سید محمد محدثـ دیدی که راز پنهان خواهد شد آشکارا، مهدی عمادی شیرازیـ پرده پندار، علی دشتیـ در دیار صوفیان، علی دشتیـ در خانقاه بیدخت چه می گذرد؟، محمد مدنی (با مقدمه مفصل و مهم دکتر احمد عابدی)ـ جلوه حق، آیت الله ناصر مکارم شیرازیـ سلسله های صوفیه ایران، نورالدین مدرسی چهاردهیـ رهبران ضلالت، علی امیر مستوفیانـ مناظرات و مکاتبات، محمد مردانیـ موضع تشیع در برابر تصوف، داود الهامی .

پرسمان دانشگاهیان

مرجع:

ایجاد شده در 1401/03/25



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image