تعریف و چیستی دین /

تخمین زمان مطالعه: 42 دقیقه

تعریف دین چیست؟ یک تعریف کلى از دین بیان کنید.


تعریف دینپرسش 1. تعریف دین چیست؟ یک تعریف کلى از دین بیان کنید. معناى لغوى : «دین» در لغت به معناى راستکار شدن، اطاعت نمودن، پاداش، عادت، حساب، کیش، پرهیزگارى و... آمده است. در اصطلاح، تعاریف گوناگونى درباره دین ارایه شده است. با توجه به تنوع و ناهمگونى هاى این تعاریف، لازم است ابتدا ویژگى ها و بایسته هاى تعریف مناسب را بررسى کنیم و سپس تعاریف موجود را به اختصار بازکاویم. بایسته هاى تعریف : اساسى ترین شروط تعریف عبارت است از:1. بیانگرى و وضوح[1]، به گونه اى که به روشنى معنا را به ذهن منتقل سازدو از ابهام و اجمال پیراسته باشد.2. فراگیر بودن و جامعیت[2]، به عبارت دیگر تعریف باید ـ حدالامکان ـ به گونه اى باشد که همه وجوه و ویژگى هاى ذاتى معرَّف را بر گیرد، نه این که بخشى را برگیرد و بخش دیگر را فروگذارد.3. تمایز[3] و مانعیت، تعریف باید از چنان مرزبندى دقیقى برخوردار باشدکه به خوبى بتواند بین معرَّف و امور دیگر تمایز نهد.[4]مشکل تعریف دین؛ تعریف دین به حد تام اگر محال نباشد به غایت دشوار است. این مسئله اختصاص به دین ندارد و بسیارى از دیگر امور به ویژه پدیده هاى انسانى و اجتماعى را نیز شامل است. در عین حال مى توان به تعریفى اعتمادپذیر که شامل عمده ترین لوازم آن باشد دست یافت.تنوع تعریف دین؛ اندیشوران و متفکران تلاش هاى زیادى در جهت ارایه تعریفى از «دین» کرده اند. هر یک از اندیشمندان از منظر خاصى به دین نظر کرده و تعریفى همسو با همان زاویه نگرش به دست آورده اند. تعاریفى که در این باب بیان شده بالغ بر صدها تعریف است که به گونه هاى مختلفى تقسیم پذیرند، از جمله:1. تعاریف روان شناختى[5]، 2. تعاریف جامعه شناختى[6]،3. تعاریف اخلاق گرایانه[7]، 4. تعاریف غایت گرایانه[8]،5. تعاریف کارکرد گرایانه[9]، 6. تعاریف خرد گرایانه[10]،7. تعاریف شهود گرایانه[11]، 8. تعاریف تحویل گرایانه[12]،و...[13].فارغ از نقدهایى که به طور خاص بر هر یک از گونه هاى یاد شده وارد است، ویژگى هاى غالب تعاریف یاد شده که ناشى از نوع نگرش غربى به دین است عبارت است از: 1. عدم جامعیت به عبارت دیگر هیچ یک از رهیافت هاى مزبور از شمول و جامعیت برخوردار نیست، بلکه به فرض صحت، تنها وجهى از وجوه «دین» یا «دین گرایى» و تدین مؤمنان را مورد توجه قرار داده و از دیگر وجوه و یا ماهیت اساسى دین غفلت نموده و گرفتار مغالطه «کنه و وجه» و یا «جزء و کل» و یا «لازم و ملزوم» گردیده است. 2. خاستگاه برون دینى غالب تعاریف اشاره شده داراى خاستگاه برون دینى است و فارغ از درون مایه و محتواى پیام و مضمون و مؤلفه هاى دین به تعریف دین پرداخته اند، در حالى که هر تعریفى از دین باید به درستى بر دین منطبق شود، لاجرم نمى تواند از درون مایه آن گسسته و بیگانه باشد. 3. بیگانگى نسبت به حقانیت و بطلان آن چه موضوع تعاریف یاد شده است اساسا دین هاى موجود و محقق است، با تفاوت ها و تمایزاتى از زمین تا آسمان. این خود یکى از رموز اساسى ناکامى تعاریف مورد اشاره در ارایه تصویرى اعتمادپذیر از دین است. دین هاى موجود و محقَّق داراى چنان تنوع و ناهمگونى هستند که به سختى مى توان وجوه مشترکى از آنها به دست آورد که به خوبى نمایانگر ماهیت و ارکان اساسى دین باشد.به عنوان مثال «گیسلر»[14] مى کوشد با شناخت عناصر مشترک ادیان به تعریف دینبپردازد. او مى گوید: «تلاش هایى که براى تعریف دین شده است عموما در کسب استقبال همگانى ناموفق بوده اند و با این همه بخش عظیمى از این تعاریف، حداقل شامل یک عنصر مشترک هستند: «آگاهى از امر متعالى»[15].آنچه گیسلر امر متعالى مى خواند نه خداوند، بلکه مفهومى اعم است؛ به گونه اى که بر خدا و غیر خدا انطباق مى پذیرد: «برهمن در مذهب هندو، نیروانا در مذهب بودیسم، تائو در مذهب تائوئیسم، همه در نظر شلایر ماخر، نیومن در دیدگاه اتو و وجود ـ وراى ـ وجود در تفکر تیلیخ تماما راه هاى لحاظ امر متعالى است»[16].اشکال جدى در این تعریف آن است که هیچ یک از شرایط تعریف را دارا نیست، زیرا:1. چندان واضح نیست که «امر متعالى» بر چه چیزى دلالت دارد و تهى از وضوح مفهومى است.2. دین صرفا آگاهى از «امر متعالى» و سرسپردگى در برابر آن نیست.3. «امر متعالى» چه بسا در مکاتب غیردینى نیز یافت شود، کما این که غایت برین در تفکر مارکسیستى کمون بزرگ و حل تضادها و نفى طبقات است. بنابراین تعریف یاد شده از مانعیت نیز برخوردار نمى باشد. روش اندیشمندان مسلمان : در برابر رویکردهاى یاد شده عالمان واندیشمندان مسلمان رویکردى دیگر برگزیده و در تعریف دین به امور زیر بهاى جدى داده اند:1. خاستگاه درون دینىعالمان دین غالبا در تعریف دین به متن و درون آن نظر کرده و کوشیده اند دین را آنچنان که خود معرفى مى کند و براساس درون مایه ها و مؤلفه هاى داخلى اش توصیف کنند.2. ناظر به دین «حق» بودنعالمان و اندیشمندان مسلمان عمدتا در جست و جوى تعریف دین حق و مقبول الهى (اسلام) بوده اند، نه ارایه تعریفى فراگیرنده نظام هاى عقیدتى باطل که دامنه آن آموزه هاى غیر توحیدى و خداگریز را نیز در بر گیرد.3. جامعیت و شمولتلاش عالمان مسلمان این بوده است که در مقام تعریف دین هیچ یک از مؤلفه هاى اساسى آن را فرونگذارند، البته چنان که گفته آمد ارایه تعریفى «جامع و مانع» از دین به سادگى امکان پذیر نیست، از این رو غالب اندیشمندان مسلمان کوشیده اند تا در حد امکان مهم ترین ویژگى ها و اوصاف دین را بنمایانند. برخى از این تعاریف عبارتند از:1. علامه طباطبایى(ره): دین را چنین معرفى مى کند: «دین عقاید و دستورهاى عملى و اخلاقى اسلام است که پیامبران از طرف خدا براى راهنمایى و هدایت بشر آورده اند. دانستن این عقاید و انجام این دستورها سبب خوشبختى انسان در دو جهان است.[17]او در جاى دیگر مى نویسد: «... آن [دین] روش مخصوصى در زندگى است که صلاح دنیا را به طورى که موافق کمال اخروى و حیات دائمى حقیقى باشد تأمین مى نماید. پس در شریعت باید قانون هایى وجود داشته باشد که روش زندگانى را به اندازه احتیاج روشن سازد...».[18]2. آیه اللّه  جوادى آملى: دین، «مجموعه معارف نظرى و عملى قدسى است؛ یعنى، مجموعه گزاره هاى ناظر به واقع و عمل که حول محور قدسى، شکل گرفته است. در حقیقت، دین «مجموعه معارف دست اول است که معمولاً در متونى مقدس گرد آمده است».با تطبیق تعریف مزبور بر اسلام، این دین عبارت است از: «مجموعه معارفى که در نسبت با خداوند، تدوین یافته و در متن مقدس قرآن و سنت گرد آمده اند».[19]3. آیة اللّه  مصباح یزدى: دین «مجموعه عقاید، اخلاق، قوانین و مقررات اجرایى است که خداوند آن را براى هدایت بشر فرستاده تا انسان، در پرتو آموزه هاى آن، هوا و هوس خود را کنترل و آزادى حقیقى خویش را تأمین کند. دین الهى به حقیقت انسان و نیازهاى او توجه داشته و برنامه کامل و همه جانبه اى ارایه مى کند که انتظارات او را از همه نظر برآورده سازد».[20] انسان و دینپرسش 2. راز دین گرایى انسان چیست و چگونه مى توان رابطه انسان و دین را توصیف کرد؟ به اختصار رابطه انسان و دین را با ویژگى هاى زیر مى توان توصیف کرد:1. ذاتى بودن؛گرایش انسان به دین امرى ذاتى، عمیق و ریشه دار است. دین نه تنها تأمین کننده بسیارى از حاجات انسان است، بلکه خود نیازى بنیادین و نهفته در ژرفاى وجود آدمى است.«تانه گى دوکه نه تن» مى نویسد: «حس مذهبى یکى از عناصر اولیه ثابت و طبیعى روح انسانى است. اصلى ترین و ماهوى ترین قسمت آن به هیچ یک از رویدادهاى دیگر قابل تبدیل نیست، بلکه نحوه ادراک فطرى وراء عقلى است که یکى از چشمه هاى آن از ژرفاى روان ناخود آگاه فوران مى کند و نسبت به مفاهیم زیبایى (مربوط به هنر) و نیکى (مربوط به اخلاق) و راستى (مربوط به علم)، مفهوم دینى، یا به طور صحیح تر، مفهوم مقدس، مقوله چهارمى است که داراى همان اصالت و استقلال سه مفهوم دیگر است»[21].«آلکسیس کارل» نیز بر آن است که: «احساس عرفانى [دینى] جنبشى است که از اعماق فطرت سرچشمه گرفته است و یک غریزه اصلى است»[22].همو مى گوید: «فقدان احساس اخلاقى و عرفانى در میان اکثریت عناصر فعال یک ملت، زمینه زوال قطعى ملت و انقیاد او را در بند بیگانه تدارک مى بیند؛ سقوط یونان قدیم معلول چنین عاملى بود.در نگاه «تولستوى» نیز «ایمان آن چیزى است که انسان با آن زندگى مى کند».[23]استاد مطهرى در توضیح این سخن مى گوید: «یعنى ایمان مهم ترین سرمایه زندگى است». به نظر وى مردم به برخى از سرمایه هاى زندگى مانند سلامت، امنیت، ثروت و رفاه و... توجه دارند، اما به یک سرمایه بزرگ که نامش ایمان است توجه ندارند؛ چرا که آنان اصولاً محسوسات و مادیات را بیش از معقولات و معنویات مى شناسند[24].در نظر «ویل دورانت» نیز دین روح زندگى است، او مى گوید: «زندگى بدون دین ملال انگیز و پست است، مانند جسدى است بى روح».[25]قریب به این مضمون را در سخن «ویلیام جیمز» مى توان یافت. او مدعى است: «ایمان یکى از قوایى است که بشر به مدد آن زندگى مى کند، فقدان کامل آن در حکم سقوط بشر است».[26]2. همگانى بودن؛لازمه ذاتى بودن دین گرایى همگانى بودن آن است.«اریک فروم» بر این نکته تأکید مى کند که: «هیچ کس نیست که به دینى نیازمند نباشد و حدودى براى جهت یابى و موضوعى براى دلبستگى خویش نیابد».[27]امروزه جامعه شناسان از انسان به عنوان هورلیجیوسوس (انسان دین ورز) سخن مى گویند، چرا که براساس جدیدترین پژوهش هاى جامعه شناختى از آفریقاى جنوبى گرفته تا آمریکا که پیشرفته ترین جامعه بشرى (از نظر فرهنگ مادى) است، بیشتر از نود و پنج درصد انسان ها به وجود خداوند ایمان دارند.[28]3. دیرینگى؛با توجه به ذاتى بودن گرایش به دین مى توان آن را یکى از نخستین مظاهر حیات بشر و به تعبیر دیگر همزاد او دانست. تاریخ زندگى بشر نشان مى دهد که در هیچ دوره اى بشریت بدون دین زندگى نکرده و همواره دین ورزى از بارزترین مظاهر حیات انسان بوده است.«ماکس مولر» در رابطه با دیرینگى مظاهر دیندارى در نوع انسان مى نویسد: «گذشتگان ما از آن زمان به درگاه خداوند سر فرود آورده بودند که حتى براى خدا نامى هم نتوانسته بودند بگذارند».[29]4. پایایى و مانایى؛نیاز انسان به دین امرى جاودان و زوال ناپذیراست. لازمه ذاتى بودن دین ورزى این است که دین هم چون دیگر غرایز و نیازهاى ذاتى انسان همپاى حیات بشر بپاید و آینده بشریت را هم چون گذشته در نوردد. لاجرم گسست بین انسان و دین را هرگز نمى توان و نباید انتظار داشت.بهاءالدین خرمشاهى پس از نقل سخن رونالد اینگلهارت، مبنى بر همگانى و همه جایى بودن دین ورزى مى نویسد: «همین واقعیت، نظر و نظریه اى را که مدعى بود با پیشرفت اجتماعى و افزایش رفاه مادى، دین و اندیشه دینى انحطاط مى یابد، ابطال مى کند»[30].5. جاذبه و نفوذ؛تأثیر گذارى ژرف و نفوذ دین در اعماق وجود آدمى پدیده اى وصف ناپذیر است. جاذبه حقیقت در دین و تناسب آموزه هاى آن با فطرت بشر چنان تأثیرى دارد که هیچ زبانى قادر به توصیف آن نیست. نمونه هایى از این تأثیر شگرف را مى توان در رخدادهاى تاریخى دین مانند قرار گرفتن ابراهیم در آتش، ذبح اسماعیل، ایمان آوردن ساحران فرعون به موسى و مصلوب شدن آنان توسط فرعون و هزاران حادثه دیگر جستجو کرد.«ارنست رنان» در پایندگى و ژرفایى تأثیر دین در نهاد انسان مى گوید: «ممکن است روزى هر چه را دوست مى دارم نابود و از هم پاشیده شود و هر چه را که نزد من لذت بخش تر و بهترین نعمت هاى حیات است از میان برود، و نیز ممکن است آزادى به کار بردن عقل و دانش و هنر بیهوده گردد ولى محال است که علاقه به دین متلاشى یا محو شود، بلکه همواره و همیشه باقى خواهد ماند و در کشور وجود من شاهدى صادق و گواهى ناطق بر بطلان مادیت خواهد بود».[31]همه آنچه گفته آمد را در یک آیه زیباى قرآن مى توان یافت که رمز دین گرایى انسان را چنین ترسیم کرده است: «فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفاً فِطْرَتَ اللّهِ الَّتی فَطَرَ النّاسَ عَلَیْها»[32]؛ «پیوسته رو به سوى دین پاک خداوند داشته باش که انسان ها را بر آن سرشته است و آفرینش الهى دگرگون نخواهد شد». عقل و دینپرسش 3. با وجود عقل چه نیازى به دین است و گستره این نیاز تا کجاست؟ در پاسخ توجه به چند مطلب، بایسته است:امام صادق (علیه السلام)  خطاب به هشام فرمود: «یا هشام! ان للّه على الناس حجتین: حجة ظاهرة و حجة باطنة: فامّا الظاهرة فالرّسل والانبیاء و الائمّة (علیهم السلام)  و اما الباطنة فالعقول»؛ «اى هشام! همانا که خداوند بر مردم دو گونه حجت دارد: حجتى آشکار و حجتى پنهان؛ حجت آشکار او، رسولان، پیامبران و امامان هستند و حجّت پنهان عقول ایشان است»[33].همچنین از آن حضرت خطاب به هشام آمده است: «یا هشام!انّ اللّه تبارک و تعالى اکمل للنّاس الحجج بالعقول و نصر النبیین بالبیان»؛ «اى هشام! همانا خداى متعال حجت ها را براى مردم، به وسیله عقل هایشان کامل کرد و انبیا را به وسیله بیان یارى نمود».با توجه به روایات یاد شده و دیگر دلایل مربوط به فلسفه دین و دیندارى درمى یابیم که نیاز انسان به دین گستره فراخ و فراگیرى دارد. دین نه تنها راهبر به سوى تأمین سعادت جاودان اخروى است؛ که در زیست این جهانى نیز به گونه هاى مختلف و در عرصه هاى گوناگون حیات فردى و اجتماعى و حوزه هاى روابط چهارگانه انسان یعنى: رابطه با خدا، رابطه با خود، رابطه با همنوعان و رابطه با طبیعت تأثیرات منحصر به فرد و بدیل ناپذیرى دارد. در یک تقسیم بندى مى توان خدمات و کارکردهاى دین را در چند حوزه اساسى تقسیم بندى کرد:1. حوزه هدایت، معرفت و دانایى،2. عرصه روان شناختى،3. عرصه اخلاق،4. حوزه تمدن و اجتماع.بررسى هر یک از عرصه هاى یاد شده مجالى فراخ مى طلبد. آن چه اکنون اشاره مى شود کلیاتى در باب وجه حاجت به دین در کنار عقل و خرد بشرى است:1. آموزه هاى فراعقلى؛پاره اى از معارف و حقایق تنها از طریق وحى آسمانى در اختیار بشر قرار مى گیرد و شاهباز خرد و دانش بشرى به تنهایى توان پرواز در آن ساحت را ندارد. پاره اى از آموزه هاى مربوط به اوصاف و افعال الهى، عوالم هستى، سنن و قوانین فراطبیعى حاکم بر هستى و... از این قبیل اند.2. بهنگام سازى تجربه هاى دیریاب؛پاره اى ازحقایق زمانى در تور تجربه بشرى مى افتد که کار از کار گذشته و هیچ فرصتى براى استفاده و بهره بردارى از آن نمانده و چه بسا خسارتى جبران ناپذیر دامن گیر آدمى شده است. مسائلى چون ویژگى هاى سراى جاودان، جزئیات مربوط به سعادت و شقاوت آدمیان، نقش هر یک از کنش هاى این جهانى انسان در تعیین سرنوشت ابدى او، امورى هستند که تنها پس از خروج از نشئه دنیا به تجربه مى آیند و آن گاه دیگر فرصتى براى انسان نمانده تا سرنوشتى نیکو براى خود رقم زند و خود را از خسارت ابدى برهاند. تنها دین حق الهى است که همه این حقایق را به رایگان و به موقع - یعنى تا زمانى که در این جهان فرصت باقى است - در اختیار بشر مى گذارد و راه سعادت جاودان را به او مى نمایاند.3. آسان یاب سازى حقایق دشوار؛پاره اى از حقایق موثر در سعادت و بهروزى آدمیان اگر چه با کاوش هاى عقلانى یافتنى هستند؛ اما شناخت و درک آنها جز با کاوش هاى ژرف و دشوار، آن هم براى تنى چند از نخبگان، با طى مقدمات عدیده و در گذر طولانى زمان ممکن نیست، و دیگران از دریافت آنها و درک سعادت مبتنى بر آنها محروم خواهند ماند.یکى از فواید مهم و انحصارى دین این است که این گونه حقایق را سهل و آسان در اختیار همگان قرار مى دهد.«اتین ژیلسون»[34] در تبیین فلسفه «توماس آکویناس» مى نویسد:«آیا خدا روا مى بیند که حقایق فلسفى قابل قبول عقل را از طریق وحى به مردم افاضه کند؟ جواب این است که هرگاه این حقایق در زمره امورى باشد که علم بدان ها براى نجات بشر ضرورت دارد، چنین افاضه اى حاصل مى شود. اگر جز این مى بود، این حقایق و نجاتى که مشروط بدان هاست منحصر به تعداد محدودى از مردم مى شد و دیگران خواه به سبب حرمان از نور فطرى عقل، خواه به دلیل فقدان فراغ و فرصت براى بحث و فحص، خواه به جهت عدم جرأت به مطالعه و تحقیق از این موهبت محروم مى ماندند. علاوه بر این، کسانى هم که قادر به تحصیل این حقایق بودند رنج فراوان در این راه مى بردند و مدت مدیدى از عمر آنان در تفکر مى گذشت، و اکثر ایام حیات شان در جهلى که مى توانست منشأ خطر باشد سپرى مى شد»[35].4. پرورش عقل و خرد؛از جمله کارکردهاى دین شکوفاسازى خرد و رهاسازى آن از گرفتار آمدن در دام عوامل لغزنده، انحراف انگیز و مزاحمت آفرین است.استاد مطهرى در این باره مى نویسد: «ذهن و فکر انسان در بسیارى موارد دچار اشتباه مى شود. این موضوع نزد همه ما شایع و رایج است. البته منحصر به عقل نیست بلکه حواس و احساسات نیز مرتکب خطا مى شوند؛ مثلاً براى قوه باصره، ده ها نوع خطا ذکر کرده اند. در مورد عقل بسیار اتفاق مى افتد که انسان استدلالى ترتیب مى دهد و براساس آن نتیجه گیرى مى کند. اما بعد احیانا درمى یابد که استدلال از پایه نادرست بوده است»[36].ایشان سپس به تبیین لغزشگاه هاى اندیشه پرداخته و موارد زیر را به عنوان علل رخداد خطا در فکر و اندیشه بشر از دیدگاه قرآن یادآور مى شود:1. تکیه بر ظن و گمان به جاى علم و یقین.2. میل ها و هواهاى نفسانى.3. شتابزدگى.4. سنت گرایى و گذشته نگرى.5. شخصیت گرایى.[37]افزون بر نشان دادن لغزشگاه هاى اندیشه و راه چاره آن، دین حق از راه هاى دیگرى به رشد و شکوفایى خرد آدمیان مدد مى رساند از جمله:1. انگیزش و دعوت به سوى تفکر، اندیشه و خردورزى.2. تأیید و تقویت آموزه هاى عقلى از طریق نقل.3. سمت و سو دهى به عقل و خرد و فعال ساختن آن در جهت صحیح و مفید به حال بشریت.[38]4. پشتیبانى احکام عقلى توسط دین بدین معنا که وقتى عقل عملى ما، فضایل اخلاقى را به عنوان وظایف انسانى از ما درخواست مى کند، چه ضمانت اجرایى براى انجام چنین دستوراتى وجود دارد؟ در شرایط عادى اگر چه وجدان اخلاقى مؤثر است؛ ولى در نهایت - به ویژه در شرایط خاص - این دیانت و اوامر و نواهى الهى است که ما را وادار به انجام وظایف خود خواهد ساخت.[39] رابطه عقل و دین : از آنچه گذشت روشن مى شود که چرا با وجود عقل، انسان به دین نیازمند است. حقیقت آن است که دین مکمل عقل و خرد بشرى است و کار بشر با عقل تنها، به سامان نمى رسد. از طرف دیگر دین مؤید عقل، پرورش دهنده و رهاننده آن از اسارت و برطرف کننده موانع شکوفائى آن و جهت دهنده به کاوش هاى عقلانى نیز است. بنابراین کارکرد دین درباب عقل عبارت است از:1. تکمیل عقل؛2. تأیید عقل و پشتیبانى از احکام آن؛3. بیدارگرى، آزادسازى اندیشه و رشد و شکوفاسازى خرد؛4. جهت بخشى و سمت و سودهى به عقل؛5. آسان یاب سازى دستاوردهاى دیریاب خرد. کارویژه هاى دینپرسش 4. کار ویژه هاى معرفتى دین چیست؟ دین چه آموزه هایى دارد که از راه دیگر به چنگ نمى آید؟ یک. پاسخ به پرسش هاى بنیادینمهم ترین کارکرد معرفتى دین، پاسخ به اساسى ترین پرسش انسان یعنى «راز هستن» است. هر انسانى افزون بر حاجات مادى مانند خوراک، پوشاک، آسایش و رفاه، نیازمندى هاى دیگرى دارد که بسیار با اهمیت تر از آنهاست. از جمله دریافت پاسخى مناسب به پرسش از راز وجود است. هر انسان هوشیارى در هر عصر و زمان، متعلق به هر نژاد و ملیت و در هر وضعى از نظر پایگاه اجتماعى، سطح معلومات، و... پرسش هایى در این باره دارد که بدون دریافت پاسخى اعتمادپذیر هرگز قرار و آرام نخواهد داشت. عمده ترین این پرسش ها عبارتند از:1. از کجا آمده ام؟ اولین پرسش انسان این است که انسان و جهان چگونه و توسط چه عاملى پدید آمده اند؟ آیا جهان آفریدگار حکیم و دانا دارد یا نه؟2. آمدنم بهر چه بود؟ آیا آفرینش انسان و جهان هدفمند و در پى تدبیر و عاقبت نگرى بوده یا بى هدف و پوچ است؟3. به کجا مى روم آخر؟ جهان رو به کدامین سو دارد، فرجام جهان و انسان چیست و چه سرنوشتى فرا روى آنهاست؟پرسش نخست به گذشته و پیشینه عالم و آدم نظر دارد؛ پرسش دوم گذشته را به آینده مى پیوندد و پرسش سوم وضع حال را بررسى مى کند و نقش آن را در آینده پى مى گیرد.این پرسش در بردارنده پرسش هاى دیگرى است، از جمله:3ـ1. آیا حیات انسان محدود به همین چند روز دنیاست و با مرگ پایان مى پذیرد؛ یا گستره اى فراخ و جاودان دارد و مرگ چیزى جز پیدایش یک تحول و گذر از مرحله اى به مرحله دیگر نیست؟3ـ2. آیا انسان موجودى مجبور و محکوم سرنوشت است و همه چیز بدون دخالت نقش و اراده او تعیین شده، یا خود معمار شخصیت و سرنوشت خویش است و با تکیه بر بینش ها، خصلت ها و کنش هاى اختیارى خود مى تواند خوب و بد سرنوشت را رقم زند؟4. چه باید بکنیم؟ اگر انسان داراى حیات جاودان و نویسنده کتاب سرنوشت خویش است چه باید بکند؛ چگونه خود و آینده اش را بسازد تا فرشته خوشبختى را در آغوش گیرد؟ راه سعادت چیست و هر یک از بینش ها، خصلت ها و کنش هاى آدمى دقیقا چه تأثیرى در نیک و بد سرنوشت دارند؟5. چه کسانى و چگونه در این راه پرپیچ و خم، راهنما و مددکار انسان مى باشند؟ پاسخ دقیق، جامع، معتبر، بهنگام و همه فهم این پرسش ها را تنها از طریق دین حق مى توان انتظار داشت.پاسخ این پرسش ها در بخش نظرى، «جهان بینى» خوانده مى شود و در بخش عملى، «شریعت» یا «ایدئولوژى» گفته مى شود.مهمترین آموزه هاى دین در این عرصه عبارت است از:1. خداشناسى؛ اسماء حسنى و اوصاف ذاتى و فعلى خداوند و چگونگى رابطه او با جهان و انسان.2. هستى شناسى؛ مشتمل بر پیشینه جهان، عوالم هستى و درجات و مراتب آن، سنت هاى حاکم بر هستى، فرجام جهان.3. انسان شناسى، ابعاد و مراتب وجود آدمى، استعدادها، توانش ها و گرایش هاى او.4. فرجام شناسى، غایت جهان و انسان؛ چگونگى حیات جاودان و عوامل مؤثر در آن.5. راه شناسى؛ نمایاندن راه سعادت و همه عوامل موثر در آن، نیز بیان موانع راه و چگونگى فراز آمدن در برابر آنها.6. راهنماشناسى؛ معرفى راهنمایان طریق و امدادگران آن که در مباحثى چون نبوت و امامت تبلور مى یابد.دو. تجربه دینى[40]انسان افزون بر تجربه هاى حسى با گونه دیگرى تجربه روبروست که از رابطه با موجودى مقدس، متعالى و فرامادى هم چون خدا، فرشتگان و رابطه جهان کثرت و ممکنات با وحدت مطلق به دست مى آید.در توضیح تجربه دینى بیان هاى متفاوت و متنوعى وجود دارد. برخى آن را «تجربه خدا»، «تجربه امر متعالى»، «احساس کشف یا شهود باطنى خداوند» و «تجلى خدا بر خود»، و یا «ظهور و خودنمایى خداوند در چیزى یا کارى» دانسته اند.بعضى نیز معناى عام ترى از تجربه دینى به دست داده اند. در نگاه دوم تجربه دینى عبارت است از هر گونه احساس، حال، مشاهده و دریافت شخصى از ماوراى طبیعت که موجب تنبه و توجه به آن عالم شود.تجربه دینى گونه هاى مختلفى دارد از جمله:1. تجارب تفسیرى[41]2. تجارب شبه حسى[42]3. تجارب وحیانى[43]4. تجارب احیاگر[44]5. تجارب مینوى[45] (ادراک امر قدسى و جلال و عظمت الهى)6. تجارب عرفانى[46]هر یک از گونه هاى تجربه دینى ویژگى هاى خود را دارند؛ برخى از تجارب یاد شده نیز مصادیق مشترکى دارند[47].تجربه هاى دینى وجوه اشتراک و تفاوت هایى با تجربه هاى حسى دارند.الف. وجه اشتراک آن دو این است که هر دو بر سه رکن استوارند:1. تجربه گر (مُدرِک)2. متعلق تجربه (مُدرَک)3. فرایند ادراک (تجلى مُدرَک بر مُدرِک)ب. در وجه افتراق و تمایز تجربه دینى از تجربه حسى گفته شده است:یک. تجربه حسى همگانى است؛ اما تجربه دینى خصوصى و ویژه است.دو. تجربه حسى همیشگى است؛ اما تجربه دینى نادر و دیریاب است.سه. تجربه حسى اکتسابى است؛ اما تجربه دینى آمدنى و افاضى است.چهار. تجربه حسى با واسطه صورت ها و مفاهیم است؛ اما تجربه دینى بى واسطه و مستقیم.پنج. تجربه حسى انتقال یاب و آزمون پذیر است؛ اما تجربه دینى انتقال ناپذیر و آزمون گریز.شش. متعلق تجربه حسى امور مادى است؛ اما تجربه دینى داراى متعلق قدسى است و انسان را با امر متعالى مواجه مى کند.[48]برخى از دیگر ویژگى هاى تجربه دینى در نگاه اندیشمندان عبارت است از:1. همراه با قداست و هیبت و رازآلودگى است.2. جذبه و فنا یا ایجاد توجه به خدا و انصراف از غیر او.3. تعهدآور و التزام بخش است.4. بعد غایى دارد و در تجربه گر، توانایى شگفت آورى ایجاد مى کند.5. شناختارى است و تجربه گر را به رشته اى از واقعیات و حقایق شناختى نائل مى سازد. دین و تجربه دینى : دین از چند سو در رابطه با تجربه هاى دینى به یارى انسان مى شتابد از جمله:1. انگیزش؛دین با معرفى خدا و دیگر حقایق فرامادى و تبیین رابطه نزدیک و تنگاتنگ انسان با آن ها، غفلت زدایى و عطف توجه انسان به امور متعالى، بیشترین زمینه هاى روانى و انگیزه دریافت تجربه معنوى و عرفانى را فراهم مى آورد.2. پرورش استعداد؛تزکیه و تهذیب نفس یکى از مهم ترین عوامل زمینه ساز و پرورش دهنده استعداد درک فیوضات الهى و کسب تجربه هاى دینى است. آموزه هاى عبادى و اخلاقى دین مهم ترین عامل پرورش و شکوفاسازى این استعداد روحانى و معنوى است. دین مهم ترین شکوفاگر دریافت تجربه هاى دینى و آموزنده راه دریافت آنها است.3. بیان و تفسیر تجربه؛تجربه هاى دینى - برخلاف تجربه حسى - عمدتا گرفتار تنگناى زبانى است. آنچه را که عارف با شهود و علم حضورى خود دریافت کرده نمى تواند از طریق واژه ها و مفاهیم بیان و یا تفسیر و تعبیر کند و از همین رو گرفتار شطحیات و زبانى کفرآلود مى شود.از جمله خدمات دین در این عرصه آن است که با زبانى همگانى مشهودات عارفانه را بازگو مى کند و ما را با تعبیر و تفسیر صحیح آن ها آشنا مى سازد و تا حد زیادى از تنگناى زبانى مى رهاند.4. سنجه تمایز تجربه هاتجربه هاى دینى و مکاشفات عرفانى به لحاظ بى واسطه و مستقیم بودن، معمولاً از خطا و اجمال و ابهام پیراسته اند و ارزش شناختارى بالایى دارند. در عین حال این گونه تجربه ها مراتب و مراحل و وجوه مختلفى دارند. هر کسى در خور استعداد نفس ممکن است به مرتبه اى از مراتب یا وجهى از وجوه آن حقیقت متعالى و اسمى از اسماء جمال و جلال حق نائل آید.به طور کلى عارفان کشف و شهود را به دو دسته تقسیم کرده اند: کشف صورى و کشف معنوى.کشف صورى؛ از طریق حواس پنج گانه و در عالم مثال صورت مى گیرد. این گونه تجربه ها برخلاف کشف معنوى، پیراسته از خطا و اجمال و مصون از دخالت شیاطین نیست و از همین رو نیازمند سنجه هایى براى تمایز تجربه حقیقى از تجربه پندارى است.[49]دین و عقل، دو مرجع مطمئن و کارساز است. عارف با ارایه دریافت هاى خود به آموزه هاى دین و عقل مى تواند بر صحت مشهود، یقین حاصل کند.سه. دین و علمدین حق، از چند سو به یارى دانش مى شتابد و در تولید و رشد و شکوفایى آن مؤثر است.بهاءالدین خرمشاهى مى نویسد: «دین به علم و علوم بیشتر مدد رسانده است، تا علم و علوم به دین»[50].تأثیرات مهم دین در عرصه علم عبارت است از:1. انگیزش، 2. ایجاد روحیه علمى، 3. جهت بخشى و سمت و سو دهى، 4. ارایه پیش فرض هاى متافیزیکى، انسان شناختى و دیگر علوم، 5. ارایه گزاره هاى علمى. دین و روان شناسىپرسش 5. از منظر روان شناختى دین چه فوایدى دارد؟ از نظرگاه روان شناختى دین کارکردها و ثمرات بسیارى براى انسان دارد. در میان دانش هاى جدید هیچ یک مانند روان شناسى نقاب از رازهاى شگفت دین و دیندارى برنکشیده و لزوم اجتناب ناپذیر آن را در همین زندگى دنیایى به طور ملموس روشن نساخته است. البته باید توجه داشت که اساسا روان شناسى در پى تعیین حق و بطلان و به تعبیر دیگر «ارزش صدق» دین نیست؛ چرا که تعیین این مسئله خارج از توان و کار ویژه هاى این دانش است. آنچه این دانش پى مى گیرد و در صلاحیت آن است ثمرات و کارکردهاى روانى دین فارغ از حقانیت و ارزش صدق آن است.پاره اى از کارکردهاى روان شناختى دین و دین ورزى عبارتند از:1. معنا بخشیدن به حیاتاز مهم ترین کارکردهاى اساسى دین تبیین معناى زندگى است. هر انسانى از خود مى پرسد که این زندگى براى چیست؟ درد و رنج و مرگ و میرها چه معنا دارد؟ و در مجموع آیا جهان ارزش زیستن دارد یا نه؟ یافتن پاسخى صحیح در برابر این پرسش ها زندگى ساز است و ناکامى در برابر آن زندگى سوز. دین با تبیین جاودانگى، حکمت و هدفمندى هستى و جهت گیرى رو به خیر و کمال و تعالى آن، در پرتو تدبیر خداوند حکیم و رحمان و رحیم، خرد پذیرترین و دلپسندترین معنا از حیات انسان و جهان را به دست مى دهد.«کارل یوستاویونگ»[51] در اهمیت این مسئله مى نویسد: «در میان همه بیمارانى کهدر نیمه دوم حیاتم با آنها مواجه بوده ام، یکى هم نبوده که مشکلش در آخرین وهله، چیزى جز مشکل یافتن یک نگرش نسبت به حیات باشد. با اطمینان مى توان گفت که همه آنان از آن رو احساس بیمارى مى کرده اند که چیزى را که ادیان زنده هر عصر، به پیروان خود، عرضه مى دارند، از دست داده اند و هیچ یک از آنان قبل از یافتن بینش دینى خود، شفاى واقعى نیافته است».[52]«ویکتور فرانکل»[53] نیز قدرت دین را عقیده به «اَبَر معنى»[54] مى داند، یعنى دین بهترین معنى براى زندگى کردن است.[55]برخى از جامعه شناسان نیز برآنند که گوهر دین واکنش در برابر تهدید به بى معنایى در زندگى بشر و تلاش در جهت نگریستن به جهان به مثابه حقیقتى معنادار است.[56]پاره اى از بروندادهاى روان شناختى تفسیر دینى حیات عبارت است از:1-1. احساس خوش بینى و رضایت،1ـ2. مطبوع سازى زندگى در مجموعه هستى،1ـ3. ایجاد امیدوارى،1ـ4. مسئولیت پذیرى،1ـ5. نشاط و حرکت.آموزه هاى دینى نگرش فرد به نظام هستى و قوانین آن را خوشبیانه مى سازد.[57]از نظر استاد مطهرى فرد با ایمان در کشف هستى هم چون شهروند کشورى است که قوانین و تشکیلات و نظامات آن را صحیح و عادلانه مى داند و به حسن نیت کارگزاران آن ایمان دارد. لاجرم:اولاً، زندگى براى او مطبوع و دلپذیر مى شود.ثانیا، زمینه هاى ترقى و تعالى را براى خود و دیگران فراهم مى بیند و روح «امیدوارى» در او پدید مى آید.ثالثا، اگر چیزى موجب عقب ماندگى او شود آن را جز از ناحیه کم کارى و بى تجربگى و مسئولیت گریزى خود و امثال خود نمى داند. او همچنین پاره اى از رنج ها و دشوارى ها را زمینه ترقى و تکامل خود مى داند. این اندیشه به طور طبیعى شخص را به غیرت مى آورد و با «خوش بینى» و «امیدوارى» به حرکت و جنبش در جهت اصلاح خود وا مى دارد و از دشوارى ها استقبال مى کند.در مقابل فرد بى ایمان شهروندى را مى ماند که قوانین، تشکیلات و کارگزاران کشورش را فاسد مى داند و از قبول آنها هم چاره اى ندارد. درون چنین فردى انباشته از عقده ها و کینه ها است. او هرگز به فکر اصلاح خود نمى افتد، از جهان لذت نمى برد و هستى براى او زندانى هولناک است که یا باید از چنگ آن بگریزد و یا با رنج و سختى آن را تحمل کند. زبان حال او در جهان این است که:در کف شیر نر خونخواره اىغیر تسلیم و رضا کو چاره اىاز این رو قرآن مجید مى فرماید: «وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِکْرِی فَإِنَّ لَهُ مَعِیشَةً ضَنْکاً»[58].با توجه به آنچه گذشت مى توان تاثیر معناى دینى حیات بر روان و کنش فرد را به شکل زیر ترسیم کرد:معناى دینى حیات ــــ> خوش بینى ــــ < مطبوع سازى زندگى ــــ> امیدوارى ــــ< مسئولیت پذیرى ــــ> جنبش و حرکت اصلاحى«ویکتور هوگو» در این باره مى گوید: «راستى اگر انسان اینطور فکر کند که عدم است و بعد از این زندگى نیستى مطلق است، دیگر اصلاً براى او زندگى ارزشى نخواهد داشت. آن چیزى که زندگى را براى انسان گوارا و لذت بخش مى سازد، کار او را مفرّح مى سازد، به دل او حرارت و گرمى مى بخشد، افق دید انسان را خیلى وسیع مى کند، همان چیزى است که دین به انسان مى دهد، یعنى اعتقاد به جهان ابدیت، اعتقاد به خلود، اعتقاد به بقاء بشر، اعتقاد به اینکه تو اى بشر! فانى نیستى و باقى خواهى بود، تو از این جهان بزرگترى، این جهان براى تو یک آشیان کوچک و موقتى است، این جهان فقط یک گاهواره است، براى دوران کودکى توست، دوران بیشتر دوران دیگرى است»[59].2. بهداشت، سلامت و آرامش روانیکى از نیازهاى مهم انسان سلامت و آرامش روان است. در دنیاى کنونى علیرغم پیشرفت هاى خیره کننده علمى و تکنولوژیکى بشر روز به روز اضطراب، دلهره، افسردگى و ناآرامى بیش از پیش بر انسان چیره شده و حاجت به آرامش روحى و روانى بیشتر احساس مى شود. نقش دین در سلامت و آرامش روان از جهات مختلفى حایز اهمیت است. در این باره تحقیقات انجام شده توسط روان شناسان قابل توجه است:الف. دیندارى و تحمل فشارهاى روانىتحقیقات انجام شده نشان مى دهد انگاره هاى دینى نقش مؤثرى در تسکین آلام روحى، کاهش اضطراب و تحمل فشارهاى روانى دارند و افراد مذهبى از ناراحتى روانى بسیار کمترى رنج مى برند.[60]ب. دیندارى و افسردگىبراساس تحقیقات بین دین و افسردگى، استرس و اضطراب نسبت معکوس وجود دارد.[61] این مسئله در عصر حاضر مورد توجه بسیارى از روان شناسان واندیشمندان است.«ویلر»[62] بر آن است که فرد مذهبى از طریق اعتقادات دینى بر مشکلات چیرهمى شود و از طریق اعمال مذهبى و شرکت در مراسم دینى به شبکه وسیع حمایت هاى اجتماعى متصل مى شود.«میدور»[63] نیز اظهار مى دارد که وابستگى دینى چون بدیل دیگر متغیرهاى مؤثربر سلامت روان مانند وضعیت اقتصادى و حمایت هاى اجتماعى عمل مى کند و منجر به کاهش شیوع افسردگى مى شود.[64]ج. دیندارى و بزهکارىبررسى ها گواه بر آن است که بین دیندارى و بزهکارى و جرم و جنایت رابطه منفى وجود دارد و رفتارهاى مذهبى مى تواند بین آنها تمایز افکند.[65]د. دیندارى و کاهش مصرف الکل و مواد مخدربراساس تحقیقات انجام شده توسط «ادلف»[66]، «اسمارت»[67]، «اوتار»[68]،«دیویدز»[69]، افراد مذهبى از مواد مخدر استفاده نمى کنند و یا بسیار کم مصرف مى کنند.از نظر «لوچ»[70] و «هیوز»[71] به ویژه در میان عناصر مذهبى اصول گرایان کمتر از همهبه مواد مخدر گرایش دارند و هر اندازه ایمان دینى فرد قوى تر باشد احتمال استفاده از مواد مخدر و الکل در او کمتر یا مساوى با صفر است.[72]ه. دین دارى و کاهش خودکشىمسئله خودکشى یکى از بحران هاى جدى، تمدن کنونى بشر است.روزنامه اطلاعات مورخه 17/9/47، صفحه «عبور از پنج قاره» تحت عنوان فوق مى نویسد: «سازمان بهداشت جهانى اخیرا آمار جالبى درباره خودکشى در کشورهاى مختلف جهان انتشار داده است. به موجب این آمار در هشت کشور صنعتى جهان خودکشى در بین افراد 15 تا 44 ساله سومین علت مرگ و میر در این کشورها را تشکیل مى دهد.این کشورها عبارتند از: آلمان غربى، اتریش، کانادا، فنلاند، دانمارک، مجارستان، سوئد و سوئیس».کارشناسان سازمان جهانى بهداشت که این آمار را پس از ده سال مطالعه کرده اند همچنین اعلام کرده اند که خودکشى در کشورهاى در حال توسعه نیز به طور وحشتناک رو به افزایش گذاشته است. در این کشورها حتى جوانان کمتر از 15 سال نیز دست به خودکشى مى زنند.آمارى که از طرف کارشناسان مزبور تهیه شده نشان مى دهد که به طور کلى طبقات تحصیل کرده و روشنفکر بیش از طبقه کارگر اقدام به خودکشى مى کنند. مثلاً در انگلستان عده زیادى از پزشکان در سال هاى اخیر خودکشى کرده اند. تنها در آلمان غربى همه ساله دوازده هزار نفر خودکشى مى کنند و شصت هزار نفر دیگر به نحوى در صدد خودکشى بر مى آیند.مهمترین علت خودکشى آلمانى ها بیمارى عصبى است. در حال حاضر در آلمان غربى بیش از یک میلیون نفر از فشار عصبى رنج مى برند و ممکن است هر آن دست به خودکشى بزنند.[73]در مقابل تحقیقات نشان مى دهد خودکشى در کسانى که در مراسم دینى شرکت مى کنند نسبتى بسیار کمتر از دیگران دارد.کامستاک[74] و پاتریچ[75] در یک بررسى نشان دادند احتمال خودکشى در افرادى کهبه عبادتگاه ها نمى روند چهار برابر بیش از شرکت کنندگان در محافل دینى است.[76] همه پژوهش ها نشان مى دهد یکى از علل مهم خودسوزى ضعیف بودن اعتقادات مذهبى بوده است.یک بررسى که در کشور اردن توسط «داراکه»[77] (1992) انجام شده استنشان مى دهد تعداد خودکشى در ماه رمضان در مقایسه با ماه هاى دیگر سال، کاهش قابل توجهى را نشان مى دهد.[78]و. دیندارى، رضایت از ازدواج و کاهش طلاقمسئله ناپایدارى خانواده و گسست آن یکى از بحران هاى بزرگ دنیاى متمدن کنونى و در پى آورنده نتایج ویرانگر روانى و اجتماعى است. براساس مطالعات انجام شده «مذهب» مهم ترین عامل پاى بندى به خانواده، رضایت از ازدواج[79]و کاهش طلاق است و این مسئله عامل مهمى در بهداشت روانى خانواده ها به شمار مى رود. تحقیقات نشان داده است مردانى که همسرانشان را طلاق داده و یا از آنها جدا شده اند ده برابر بیش از دیگران در معرض ابتلا به بیمارى هاى روانى هستند.[80]3. سازگارسازى جهان درون و برون؛ کاهش رنج هابهره دیگرى که از تفسیر دینى حیات برمى خیزد «ایجاد سازگارى بین جهان درون و برون» و لاجرم کاهش رنج ها و ناراحتى ها است.بدون شک در مواردى بین خواسته ها و تمایلات انسان و آنچه در جهان خارج وجود دارد تفاوت هایى مشاهده مى شود. گاه این تفاوت ها به گونه اى است که شرایط خارجى براى انسان رنج آفرین و ملال انگیز است.این تفاوت ها مى تواند به گونه هاى مختلف باشد مثل:1. تفاوت بین خواسته هاى ما و نظام تکوین، مانند: شرور و آفاتى چون مرگ و میرها، سیل، زلزله، نقص عضو، بیمارى و... .2. بین تمایلات ما و واقعیات اجتماعى مثل: حاکمیت نظام استبدادى و... .از طرف دیگر در مواردى واقعیات خارجى به سهولت و در شرایطى که ما در آن قرار داریم تغییرپذیر است؛ در چنین وضعیتى انسان ها به طور معمول در جهت تغییر جهان خارج به سود تمایلات خود مى کوشند؛ اما گاه جهان خارج اصلاً تغییرپذیر نیست، یا در شرایط مورد نظر شخص دگرگون نمى شود؛ و یا تغییر آن مستلزم هزینه هایى تحمل ناپذیر و نامعقول است. در این موارد بهترین راه سازگارسازى درون با خارج است و دین نیرومندترین عامل آشتى دهنده این دو جهان است. دین با تفسیرى که از جهان و ناملایمات و رنج هاى آدمى در آن مى دهد، نه تنها ناسازگارى آن دو را از میان برمى دارد؛ بلکه با دادن نقش عبادى به تحمل دشوارى ها و این که بزرگ ترین اولیاى الهى چشنده تلخ ترین رنج هایند شیرین ترین رابطه را بین آن دو ایجاد مى کند؛ به طورى که انسان مؤمن مى گوید: «زیر شمشیر غمش رقص کنان باید رفت»، از همین رو «الیسون» بهترین راه مقابله با مشکلات تغییرناپذیر را مقابله مذهبى مى داند.[81]این که حضرت اباعبداللّه  الحسین (علیه السلام)  در سرزمین سوزان کربلا و دیدن آن همه رنج و مصیبت و زخم هاى بسیار بر جان و توان خویش فرمود: «رضا الله رضانا اهل البیت» و زینب کبرى پس از تحمل آن همه دشوارى طاقت فرسا مى فرماید: «ما رأینا الا الجمیل» عالى ترین نمایش شکوه ایمان در سازگارى جهان درون و برون و شیرین نمودن رنج و سختى در جهت مقاصد و اهداف بلند الهى و انسانى است. بدین ترتیب نه تنها رنج انسان کاهش مى یابد، بلکه در مواردى شیرین و دلپذیر مى شود و این جز در سایه دین و ایمان دینى امکان پذیر نیست.4. هدف بخشى و ایده آل پرورىیکى از مهم ترین کارکردهاى دین ارایه ایده آل و آرمان مطلوب است.«ایده آل» اصل یا موضوعى است که مورد گرایش انسان قرار گیرد و هدف تلاش ها و کوشش هاى او باشد.«ایده آل» موجب شکل گیرى نوع انتخاب آدمى است. شخص به طور آگاهانه یا ناخودآگاه همه پدیده ها را با آن مى سنجد و ارزش داورى مى کند.ایده آل از مختصات زندگى بشرى و از عناصر اساسى آن است. انسان، زمانى مى تواند از یک زندگى حقیقى برخوردار باشد که آگاهانه براى خود ایده آل و آرمان انتخاب کند.انسان ها در طول تاریخ ایده آل هایى چون رفاه، ثروت، شهرت، مقام، عشق، زیبایى، دانش و... انتخاب کرده اند لیکن بهترین ایده آل آن است که داراى شرایط زیر باشد:4ـ1. منطقى باشد.4ـ2. قابل وصول باشد.4ـ3. تمایلات سودجویانه و خودخواهانه و «من طبیعى» آدمى را کنترل کند.4ـ4. در انسان چنان کششى ایجاد کند که از درون به سوى هدف اعلاى حیات حرکت کند. چنین آرمانى تنها از دین حق و معناى دینى حیات بر مى خیزد[82].«میلر بروز» از قول «اینشتین» مى گوید: «علم، ما را از آنچه هست آگاه مى کند و دین (وحى) است که ما را به آنچه که سزاوار است که باشد مطلع مى کند»[83].5. پاسخ به احساس تنهایىیکى از رنج هاى بشر که در جهان صنعتى و پیدایش کلان شهرها به شدت رو به تزاید نهاده است مسئله احساس تنهایى است. منظور از احساس تنهایى در این جا، تنهایى فیزیکى یعنى جدایى از دیگران نیست؛ بلکه گونه هاى دیگرى هم چون ناتوانى دیگران در پاسخ دهى به برخى از نیازهاى انسان، عدم درک دیگران از شخص و یا سرگرمى دیگران به کار خود و جستجوى منافع خویش و عدم توجه عمیق، جدى، خیرخواهانه و دیگر خواهانه در جهت تأمین خواسته ها و نیازهاى شخص است.[84]به عبارت دیگر انسان در این دنیا خود را در میان انبوه مردمانى مى یابد که همواره در بند خودخواهى هاى خویشند و حتى اگر اعمالى به ظاهر نیک و مفید به حال دیگرى انجام مى دهند عمدتا آمیخته به انواع درخواست ها، گرایش ها و خودخواهى هاى ظاهر و پنهان است و کسى صد در صد به خاطر «من» کارى براى «من» انجام نمى دهد. اما در نگرش دینى انسان هیچ گاه تنها نیست. خدا همواره با اوست «وَ هُوَ مَعَکُمْ أَیْنَ ما کُنْتُمْ»[85] نسبت به انسان رئوف و مهربان است «إنَّ اللّهَ بالناس لَرَؤفٌ رَحِیمٌ»[86] نیازهاى انسان را مى داند، در رفع آنها تواناست، به یارى انسان مى شتابد و دعاى او را اجابت مى کند، و در این جهت هیچ خواسته، نیاز و تقاضایى ندارد. «ما أُرِیدُ مِنْهُمْ مِنْ رِزْقٍ وَ ما أُرِیدُ أَنْ یُطْعِمُونِ. إِنَّ اللّهَ هُوَ الرَّزّاقُ ذُو الْقُوَّةِ الْمَتِینُ»[87] ؛ «من [در برابر نعمت آفرینش و هدایت] از آنان روزى نمى جویم و نمى خواهم که مرا طعامى بخشند، همانا خداوند بسیار روزى دهنده و داراى قدرت متین و استوار است».6. تقویت قدرت کنترل غرایزاز جمله خطراتى که همواره جامعه بشرى را مورد تهدید قرار داده و در عصر قدرت و تکنولوژى خطراتى صد افزون براى بشریت به بار آورده لجام گسیختگى غرایز، خودخواهى ها و تمایلات سرکش نفسانى است. این پدیده شوم نه تنها از جانب علم و دانش و فلسفه هاى بشرى مهار شدنى نیست، بلکه اربابان قدرت و دانش را نیز به اسارت خود در آورده و علم و تکنولوژى را نیز در این جهت، استخدام کرده است.مولوى در این باره مى گوید:اى شهان کشتیم ما خصم برونماند خصمى زان بتر اندر درونکشتن آن کار عقل و هوش نیستشیر باطن سخره خرگوش نیستقدرتى خواهم ز حق دریا شکافتا به ناخن برکنم این کوه قافآن عامل نیرومندى که انسان را از اسارت هواهاى نفسانى آزاد ساخته و قدرت رویارویى با طغیان هاى زندگى سوز نفس اماره را مى بخشد، ایمان استوار دینى است.«داستایوفسکى» مى گوید: «اگر خدا (دین) نباشد همه چیز مباح است».[88] یعنى غیر از خداباورى و ایمان مذهبى هیچ عامل دیگرى توان بازدارندگى از اعمال ضداخلاقى، بیمارى بى عدالتى، تجاوز و فساد و تباهى و رام کردن نفس اماره و سرکش آدمى را ندارد.[89]7. دیگر کارکردهاافزون بر آنچه گذشت کارکردهاى روان شناختى[90]، فرا روانشناختى[91]،روان تنى[92] و... براى دین ذکر شده که به ذکر عناوین آنها بسنده نموده و خواننده عزیز را به مطالعه و جستجوى بیشتر در این زمینه فرا مى خوانیم:1.هداشت و سلامت جسمانى، طول عمر، پایدارى در فعالیت هاى فیزیکى، تقویت سیستم ایمنى و دفاعى بدن، تسریع در بهبودى و کوتاه کردن دوران درمان[93].2. ایجاد خضوع، تعبد و تسلیم در جهانى آکنده از سرگردانى و تعارضات فکرى.[94]3. عشق و محبت، پاسخ به غرایز فرامادى بشر و ایجاد لذت هاى فراجسمانى،[95] تصفیه غم ها و جذب شادى ها.[96]4. کاهش اضطراب، ترس ها و وحشت ها؛ به ویژه ترس از مرگ.[97]5. افزایش قدرت کنترل و مدیریت ذهن (سایکو سیبرنیتک)[98] و تصویرسازىذهنى.[99]6. هویت بخشى، انسجام و تعادل شخصیت،[100] رهایى از آشفتگى و هماهنگ سازى افکار و احساسات.[101]7. شجاعت آفرینى و افزایش قدرت پایدارى در برابر دشمنان و زورمندان.[102]8. بهداشت و سلامت روح و حقیقت برین وجود آدمى.[103]9. ایجاد وقار و سنگینى و دورى از جلفى و سبکى.[104]10. کاهش و کنترل عملیات جنسى.[105]جمع بندى این مقال را با سخنى از «میلتون یینگر»[106] به پایان مى بریم.او در مقاله «دین و نیازهاى فرد»[107] مى نویسد: در پزشکى روان تنى، وقتى نکات زیررا ملاحظه کنیم، ارزش دین آشکار مى شود:1. دین، انسان را به یک فلسفه حیات مسلح مى کند و به عقل وى روشنگرى لازم را مى بخشد. دین براى یک فرد نقشى را ایفا مى کند که قطب نما براى یک کشتى و در دریاى زندگى جهت و راهنمایى در اختیار او مى نهد.2. دین بر اراده انسان تأکید مى نهد، آن را تقویت و فرد را کمک مى کند تا به فرمان هاى عقل گردن نهد.3. دین نیازهاى اساسى روح، به ویژه نیاز به عشق و جاودانگى را، تحقق مى بخشد[108]. پی نوشت ها: [1]Clarity.[2] Comclusiveness.[3] Exclusiveness.[4]. تمایز نیز دو گونه است: 1. تمایز در ذاتیات که آن را «حد» (Defenition)گویند و 2. تمایز در «عرضیات» (Description) که از آن به رسم تعبیر مى شود و هر یک از آن دو را تام باشد و ناقص.[5]Psychological.[6]Sociological.[7]Ethical.[8] Teleological.[9]Functionalistic.[10]Rationalistic.[11]Intuitional.[12] Reductional.[13]. اقسام یاد شده منحصر نیستند، افزون بر آن بین آنها تباین برقرار نیست، بلکه در مواردى تداخل در اقسام دارند. مثلاً تعریفى روان شناختى چه بسا تحویل گرایانه نیز باشد. براى آگاهى بیشتر ر. ک:الف. علامه محمد تقى جعفرى، فلسفه دین، بخش نخست، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامى.ب. علیرضا شجاعى زند، مشروعیت دینى دولت و اقتدار سیاسى دین، صص 42 - 39.[14] Norman L.gaisler.[15]. نورمن ال گیسلر، فلسفه دین، ج 1، ص 19.[16]. همان، ص 20.[17]. علامه سید محمد حسین طباطبایى، آموزش عقاید و دستورهاى دینى، ج 1، ص 15.[18]. ترجمه تفسیر المیزان، ج 2، ص 187.[19]. آیه اللّه  جوادى آملى، انتظار بشر از دین، ص 24 - 27.[20]. استاد محمد تقى مصباح یزدى، قلمرو دین، مجموعه سخنرانى ها در کانون گفتمان دینى.[21]. تا نِه گى دو کِه نِه تِن، حس مذهبى یا بعد چهارم روح انسانى، ترجمه مهندس بیانى، ص 14.[22]. آلکسیس کارل، نیایش، ترجمه دکتر على شریعتى، ص 55، تهران: تشیع.[23]. شهید مطهرى، یادداشتها، ج 4، ص 151، چاپ دوم، 1382.[24]. همان.[25]. دکتر صفدر صانعى، آرامش روانى و مذهب، ص 8، قم، پیام اسلام، چاپ ششم، 1350.[26]. همان، ص 6.[27]. شهید مطهرى، یادداشتها، ج 4، ص 162.[28]. بنگرید:الف. رونالد اینگلهارت، تحول فرهنگى در جامعه پیشرفته صنعتى، ترجمه: مریم وتر، تهران: کویر، 1373، ص 216.ب. ویرا سؤمرچا الیاده، فرهنگ و دین، ترجمه مترجمان ؛ زیر نظر بهاءالدین خرمشاهى، صفحه هفت، تهران: طرح نو، چاپ اول، 1374.[29]. علاءالدین حجازى، فرهنگ نماز، ص 27، تهران: بعثت، 1354.[30]. فرهنگ و دین، ص هفت.[31]. فرید وجدى، دایرة المعارف، به نقل از: شهید مطهرى، یادداشت ها، ج 4، تهران و قم: صدرا.[32]. روم 30، آیه 30.[33]. ابى جعفر محمدبن یعقوب کلینى، اصول کافى، ج 1، ص 16.[34] Gilson Etienne Henri.[35]. اتین ژیلسون، روح فلسفه قرون وسطى، ترجمه ع. داودى، ص 53، تهران: شرکت انتشارات علمى و فرهنگى، چاپ دوم، 1370.[36]. شهید مطهرى، آشنایى با قرآن، ج 3، ص 53، صدرا، چاپ هشتم، 1374.[37]. جهت آگاهى بیشتر بنگرید: همو، انسان و ایمان جهان بینى توحیدى، ج 1، صص 66 - 71، صدرا، چاپ یازدهم، 1374.[38]. جهت آگاهى بیشتر بنگرید: همان، صص 72 - 74.[39]. ر. ک: مظفر، اصول الفقه، ج 2، ص 109 ؛ شهید صدر، دروس فى علم الاصول ص 289 ؛ دفتر همکارى حوزه و دانشگاه، درآمدى بر حقوق اسلامى، ص 327.[40]. تجربه دینى یکى از مباحث مهم روان شناختى است ؛ در عین حال به لحاظ ارزش معرفتى آن در این قسمت مورد بررسى قرار مى گیرد.[41] Interpertive Experience.[42]quasi-sensory Experience.[43]Relevatory Experience.[44]Regenerative Experience.[45]Numinaus Experience.[46]Mystical.[47]. جهت آگاهى بیشتر بنگرید: حمید رضا شاکرین، براهین اثبات وجود خدا در نقدى بر شبهات جان هاسپرز، صص 75 - 77، تهران: مؤسسه فرهنگى دانش و اندیشه معاصر، چاپ اول، 1385.[48]. تفاوت هاى دیگرى نیز در این باره ذکر شده است. جهت آگاهى بیشتر بنگرید: همان، صص 82 و 83.[49]. جهت آگاهى بیشتر بنگرید: محمدتقى فعالى، تجربه دینى و مکاشفه عرفانى، ص 230-218، تهران: مؤسسه فرهنگى دانش و اندیشه معاصر، چاپ اول، 1379.[50]. فرهنگ و دین، ص هفت.[51]karl Gustave Jung, See: "Modern Man in search of Asoul" P.284. Also: His "Philosophy of Religion".[52]. پییر آلستون، ملتون یینگر، محمد لگنهاوزن، دین و چشم اندازهاى نو، ترجمه غلامحسین توکلى، ص 163، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامى قم، بوستان کتاب قم، 1376.[53] Victor Frunkle.[54] Superlogo.[55]. جهت آگاهى بیشتر بنگرید: مجموعه مقالات اولین همایش نقش دین در بهداشت روان، ص 167-164، قم، نوید اسلام، چاپ اول، 1377.[56]. ملکم همیلتون، جامعه شناسى دین، ترجمه محسن ثلاثى، ص 179، تهران: تبیان، چاپ اول، 1377.[57]. خوش بینى داراى گونه هاى مختلف مثبت و منفى است. آنچه در اینجا مورد نظر است خوش بینى حقیقت و سازنده است.[58]. طه 20، آیه 124.[59]. محمد على فروغى، آئین سخنورى، ج 2، ص 325. ق: شهید مطهرى، امدادهاى غیبى در زندگى بشر، ص 42، تهران: صدرا، هفتم، 1372.[60]see linden thal j.j , meyers, T.K, Pepper M.P., Stern M.S.1470 Mental stutus and. Religious Behavior. Journal for the scietific study of Religion, 143-144.See also: Stark, R.(1471) Psyc lopathology and Religious Commitment Review of Religious Resaearch, 12, 165- 176see also: Gartner. J. Larson, D, B. Allen G. Religious Commitments and Mental Health: A Review Of the Empirical literature, Jornal: Rsychology and Theology. 14.6.26نیز بنگرید: اسلام و بهداشت روان، ج 2، ص 245، قم، معارف، چاپ اول، 1382.[61]see: pressman .P.Lyons, J.S., Larsin, D.B. and. Starnin, J.J (1990) Religious belief,Depression, and Ambulation Stutus in eldery woman with Broken Hips. American Journd Psychatiry, 147- 758-766.[62] Willer.[63]Meador.[64]. جهت آگاهى بیشتر بنگرید:الف. دکتراحمدعلى نوربالا، شواهد پژوهشى در رابطه بین وابستگى مذهبى و افسردگى مقاله اسلام و بهداشت روان، مجموعه مقالات، ج 1، ص 20-17، قم: معارف، چاپ اول، 1382.ب. دکتر قربانعلى اسداللهى، رابطه اعتقادات مذهبى در درمان بیمارى هاى افسردگى مقاله نقش دین در بهداشت روان (مجموعه مقالات) ص 47-41، قم: نوید اسلام، چاپ اول، 1377.[65]see: Gartner,J. Larson, D.B., Allen, G. (1991). Religious commitments and mentalHealth: A Review of the Empirical Literature, Joural Psychology and Theology, 19,6-26.[66]Adlof.[67]Smart.[68] Autar.[69] Dauids.[70]5 Loch.[71]Hughes.[72]Adolf, E,M. Smart,R.G (1485) Drug use and Rse and Religious affiliation, Feelings, British journal of Addiction.نیز بنگرید: اسلام و بهداشت روان مجموعه مقالات، ج 2، ص 23، قم، معارف، چاپ اول، 1382.[73]. ق: شهید مطهرى، یادداشت ها، ج 3، ص 389، تهران: صدرا، چاپ سوم، 1382.[74] Comstock.[75] Partridge.[76] Comstock, G.r Partidge, K.B. (1472) Church Abandance and Health. Journal ofChronic Disease. 25.665.672.[77] Darakeh.نیز بنگرید: اسلام و بهداشت روان، ج 1، ص 243-237.[78]. دکتر محمد قهرمانى و...، بررسى تأثیر روزه دارى بر وضعیت سلامت روانى مقاله نقش دین در بهداشت روان، ج1، ص 244، قم، معارف، چاپ اول، 1382.[79]see Glenn N.D. Weaver. C.N (1987) Multivariate, Multisurvey study Of Marriage,40,267-282see also: Sporawski. M.j,Houghson M.J.(1987) preceriptions for Happy marriage Adjustment and Satisfaction of Couples married so or more yearly, family coordinator, 27, 321, 327.[80]. بنگرید:الف. دکتر باقر غبارى بناب، مطالعاتى در قلمرو مشترک دین و روان شناسى مقاله، ص 100، حوزه و دانشگاه (فصلنامه)، شماره 29، زمستان 80.ب. دکتر محمد قهرمانى، و... بررسى تأثیر روزه دارى بر وضعیت سلامت روانى (مقاله)، دین و بهداشت روان، ج 1، ص 244، قم، معارف، چاپ اول، 1382.[81]. بنگرید: دکتر على نقى فقیهى، بهداشت و سلامت روان در آیینه علم و دین، ص 85، قم، حیات سبز، چاپ اول، 1384.[82]. جهت آگاهى بیشتر در این زمینه بنگرید: دکتر عبداللّه  نصرى، فلسفه آفرینش، ص 73 ـ 49، قم، معارف، چاپ اول، 1382.[83]. الثقافة الاسلامیة، ق: شهید مطهرى، یادداشت ها، ج 4، ص 188، تهران: صدرا، چاپ دوم، 1382.[84]. بنگرید: جوادى آملى، انتظار بشر از دین، ص 46 و 47، قم، اسراء، چاپ اول، 1380.[85]. حدید 57، آیه 4.[86]. بقره 2، آیه 143 ؛ حج (22)، آیه 65.[87]. ذاریات 51، آیه 58-56.[88]. شهید مطهرى، تعلیم و تربیت در اسلام، تهران و قم: صدرا، 1368.[89]. بنگرید:الف. همو، حکمت ها و اندرزها، ص 3.ب. همو، امدادها و غیبى در زندگى بشر، ص 86.[90] Psychologic.[91] Parapsychologic.[92] Psychosomcetic.[93]. بنگرید:الف. اسلام و بهداشت روان، مجموعه مقالات اولین همایش بین المللى «نقش دین دربهداشت روان»، ج 1، ص 28 و 153 ـ 187، قم، معارف، چاپ اول، 1382.ب. همان، ج 2، ص 27.ج. پت کورى، بازگشت به دعا در آستانه هزاره سوم، ترجمه عزیزاللّه  صوفى سیاوش.[94]. بنگرید:الف. ویلیام جیمز، دین و روان، ترجمه مهدى قائنى و...ب. شهید مطهرى، یادداشت ها، ج 4، ص 196، قم و تهران: صدرا، چاپ دوم، 1382.[95]. بنگرید :الف. همان، ص 158 و 159.ب. همان، ج 7، ص 19-15.ج. همو، امدادهاى غیبى در زندگى بشر، ص 39، قم : صدرا، چاپ هفتم، 1374.[96]. مجموعه مقالات اولین همایش دین در بهداشت روان، ص 167، قم، نوید اسلام، چاپ اول، 1377.[97]. بنگرید: شهید مطهرى، یادداشتها، ج 4، ص 122.[98] Psychocyberentic.[99]. اسلام و بهداشت روان مجموعه مقالات، ج 1، ص 161 - 177.[100]. بنگرید: مجموعه مقالات اولین همایش نقش دین در بهداشت روان، ص 165، قم، نوید اسلام، چاپ اول، 1377.[101]. شهید مطهرى، حکمت ها و اندرزها، ص 47.[102]. همو، یادداشتها، ج 4، ص 123 و 159-158.[103]. همان، ص 154.[104]. بنگرید:الف. ویلیام جیمز، دین و روان، ترجمه مهدى قائنى.ب. شهید مطهرى، همان، ص 169.[105]. مجموعه مقالات اولین همایش نقش دین در بهداشت روان، ص 167.[106] Milton Yinger.[107]"Religion and Individual Needs" in Seentific Study of Religion, p.1777-196.[108]. آلستون، م. یینگر، م. لگنهاوزن، دین و چشم اندازهاى نو، ترجمه غلامحسین توکلى، ص 162. .

پرسمان دانشگاهیان

مرجع:

ایجاد شده در 1401/03/25



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image