تخمین زمان مطالعه: 10 دقیقه
برادر ارجمند؛ خوشحالیم که با شما همراه و همکلام شدیم. ضمن آرزویبهترینها برای شما در سال جدید، نکاتی را در مورد سوالی که مطرح نمودید تقدیم میکنیم، هرچند این ابهام برای ما وجود دارد که از زاویه پدر و مادر دارید به اینموضوع نگاه می کنید یا از زاویه فرزند خانواده، به هر حال امیدواریم مفید واقعشوند؛ 1. اگر خانواده را به شکل یک زنجیره به هم پیوسته در نظر بگیریم،باید گفت هر یک از حلقههای این زنجیره، متناسب با جایگاه خود، مسائل و مشکلات خاصخودشان را دارند. فرزندان بعد از والدین عنصر دیگر خانواده را تشکیل میدهند و به سهمخود بر رشد یکدیگر به ویژه از لحاظ رشد اجتماعی تأثیر متقابل دارند. 2. ترتیب تولدفرزند، از جمله عواملی است که در روند رشد اجتماعی کودک تأثیر میگذارد. آدلر، ترتیب تولدرا به عنوان یکی از اصلیترین عوامل مؤثر اجتماعی در دوران کودکی دانست که برماهیت سبک زندگی فرد اثر میگذارد. او معتقد بود پدر و مادرها با هر بچهای طور خاصیرفتار میکنند و طرز برخورد آنان با ترتیب تولد بچهها رابطه دارد. آدلر اعتقادداشت؛ با وجود این که همشیرها والدین یکسانی دارند و در یک خانه زندگی میکنند،محیطهای اجتماعی یکسانی ندارند. بزرگتر یا کوچکتر بودن از همشیرهای دیگر و قرارداشتن در معرض نگرشهای متفاوت والدین، شرایط کودکی مختلفی را به وجود میآورد کهبه تعیین نمودن شخصیت کمک میکند. 3. فرزند اولیا ارشد خانواده، مزایا و کمبودهایی دارد که در کودکان بعدی مشاهده نمیشود.مزایایی از قبیل جلب توجه و محبت بیش از حد والدین و برآوردن سریع نیازها درکودکان بعدی کمتر به چشم میخورد. همچنین بیتجربگی والدین که در تربیت کودک اولوجود دارد در مورد فرزندان بعدی کمتر است. در مجموع، فرزندان بعدی از مهارتهایاجتماعی و رفتارهای دوستانه بیشتری برخوردارند و لذا محبوبیت زیادتری را میانهمسالان خود کسب میکنند و علاوه بر ارتباط با والدین، با برادران و خواهران خودنیز ارتباط مثبت دارند و بهتر میتوانند آنها را معلم و راهنمای خویش قرار داده واز آنها تقلید کنند. در واقع فرزند نخستین، تنها کودکی است که تا به دنیا آمدنفرزند دوم، ارزش و اعتبار خاصی دارد و به تنهایی توجه والدین را جلب میکند. اینفرزندان، هرچند از جنبه هوشی، تواناییهای گویایی و پیشرفت تحصیلی نسبت به برادرانو یا خواهران خود برتری نشان میدهند، معمولاً سازگاری اجتماعی و اعتماد به نفسکمتری دارند و به والدین خود بیشتر وابستهاند. از طرفی احساس مسئولیت و همکاریآنان بیش از بقیه است و بسیار تلاش میکند تا خود را با معیارها و انتظارات والدینتطبیق دهند و در این راستا به موفقیتهایی نیز دست مییابند. این کودکان معمولاًتشکیلاتی و وظیفهشناسند، گرچه در کارهای خود نوعی وسواس و محافظهکاری دارند. 4. معمولاًفرزند دوم از فرزند اول سازگارتر است و سرعت رشد بیشتری هم دارد. افزایش تجربه وپختگی والدین در پرورش کودک، موجب میشود که در نظارت و سرپرستی فرزند دوم زیادهروینکنند. از این رو، فرزند دوم مستقلتر و بینیازتر از فرزند نخست خواهد بود.فرزند دوم، خواهر یا برادر بزرگترش را رقیبی در نظر میگیرد که باید بر او غلبهکند لذا از دید آدلر، فرزندان دوم رقابتجوتر و بلندپروازتر از خواهران و برادران خودهستند. از آنجا که با تولد فرزنددوم، توجه و محبت نسبت به فرزند اول کمتر میشود. از این رو فرزند نخست، به منظورجلب توجه والدین و ارضای نیاز وابستگی، با فرزند دوم رقابت میکند، به ویژه اگروالدین به فرزند دوم بیشتر توجه کنند. 5. فرزندانمیانه/ وسط؛ از سومینفرزند به بعد به استثنای آخرین فرزند، را کودکان میانه مینامند. فرزند وسطمعمولاً سعی میکند به فرزند اول برسد و در حوزههایی که بزرگترین فرزند تخصصندارد، به کمال برسد. آدلر معتقد است فرزندان وسط تمایل دارند در برابر ظلم، بیعدالتی،احساس تحقیر شدن یا مورد سوء استفاده قرار گرفتن یا نداشتن جایگاه در گروه، حساسباشند. زمانی که فرزند جدید در خانواده متولد میشود، کودک وسط به دلیل رقابت بافرزند آخر، اغلب احساس خلع شدن میکند. کودک وسط، دارای یک رهبر در پیش و یک تعقیب کننده درپس و در محاصره آن چیزی است که اغلب به عنوان رقیب ادراک میشود. چنین فرزندانیممکن است احساس کنند؛ نه امتیازهای کوچکترین فرزند را دارند و نه حقوق بزرگترینفرزند را، به این معتقد باشند که افراد در برابر آنها غیر منصفاند، احساس کننددوست داشتنی نیستند یا به خانواده خود تعلق ندارند و به طور آشکاری درگیر گروههمسالان میشوند. گاهی پدر و مادر معمولاً به سبب توجه خاصی که به نخستین و آخرینکودک دارند، در پرورش فرزندان وسط کمی غفلت میکنند. این کودکان، بر خلاف نخستینکودک، در پی درگیری و اثبات برتری خود بر خواهران و برادران نیستند. کودکانی هستندکه به آسانی تلقینپذیر و تحت تأثیر دیگران قرار میگیرند. 6. آخرینفرزند ؛ فرزندانآخر هرگز به ضربه عزل شدن به وسیله فرزند دیگر مواجه نمیشوند و اغلب محبوبخانواده میشوند، مخصوصاً اگر همشیرها چند سال بزرگتر باشند. فرزندان آخر که بهوسیله نیاز پیش افتادن از همشیرهای بزرگتر برانگیخته میشوند، اغلب به میزان بسیارسریعی رشد میکنند و در بزرگسالی در هر کاری که به عهده میگیرند، غالباً پیشرفتزیادی دارند. رشد فرزندان آخر معمولاً سرعت چشمگیری دارد و اگر خیلی نازپرورده شوند، ممکناست که در بزرگسالی در کنار آمدن با مشکلات زندگی دچار مشکل گردند. فرزندان آخر، معمولاً باهمکاری خواهران و برادران بزرگتر، رشد میکنند و در نتیجه الگوهای تربیتی والدین وخواهران و برادران در آنها بازسازی میشود و به دلیل اینکه از هر طرف مورد رسیدگیو توجه قرار میگیرند، زمینه نازپروردگی و لوس باز آمدن آنها فراهم میشود؛ امااندکی هشیاری از جانب والدین و سایر اعضای خانواده میتواند از بروز این حالتهاجلوگیری کند . به نظر آدلر فرزند آخر،بیشترین توجه خانواده را به خود جلب میکند و پدر و مادرها معمولاً فرزند آخر رالوس و ننر میکنندو دیرپایی حالت کودکانه در آخرین فرزند کاملاً مشهود است. 7. در موردتفاوت تک فرزندی و چندفرزندی می توان گفت: تک فرزند هرگز جایگاهقدرت و برتری ای را که در خانواده دارد، از دست نمی دهد و همواره کانون توجه است. تک فرزندان که زمانبیشتری را با والدین می گذرانند، اغلب زود پخته می شوند و رفتارها و نگرش ها ی بزرگ سالی را نشان می دهند. این کودکاندر محیط ها ی خارج از خانه(هم چون مدرسه، و...)که دیگر در کانون توجه قرار نمیگیرند، دچار مشکلاتی می شوند. آدلر معتقداست تکفرزندها خودخواهتر از دیگراناند و در دوران بزرگسالی نیز همانند کودکیخود، شدیداً در پی آن هستند که مرکز توجه باشند. به همین دلیل احتمال بیشتری وجوددارد که ضربات شدید روانی را تجربه کنند . اگر والدین فرصت لازم برای معاشرت با همسالان و دیگران رابه فرزند یگانه خود ندهند و نیز توجه و اضطراب بیش از حد و غیر معمولی نسبت بهفرزندشان داشته باشند، به طوری که همیشه او را بچهای تلقی کنند که نیاز به کمکدارد، باعث خواهند شد که زمینههای ناهنجاریهایی در رشد اجتماعی و شخصیتی فرزندیگانه به وجود بیاید. پدر و مادرها به ویژه مادرها، بچه های تکفرزند خود را لوسمیکنند. چنین بچههایی بعداً وقتی مورد محبت و تحسین دیگران قرار نمیگیرند، مشکلپیدا میکننددر مجموع، نتایج برخی از پژوهشها، نشان دهنده ویژگیهای مثبت تکفرزندها در زمینه عاطفی- رفتاری است، در حالی که نتیجه برخی از تحقیقات دیگر،برعکس بوده و ویژگیهای نامطلوبی را برای تک فرزندان نشان میدهند. 8. کودکان در روابط تنگاتنگ و صمیمی خود با خواهر و برادرها، مهارتهای اجتماعی وشناختی مهمی را میآموزند. بسیاری از صاحبنظران معتقدند روابط خواهرها و برادرهانقش مهمی در رفتارهای ضد اجتماعی و اجتماعپسند کودکان و برخی ابعاد شخصیت، هوش وپیشرفت آنان دارد. تحقیقات این حوزه نشان دادهاند؛ خواهرها و برادرها به طورمستقیم(با الگو شدن یا تقویت رفتارهای مناسب و نامناسب) و به طور غیرمستقیم(بااسترس ایجاد کردن برای پدر و مادر که مهارت پدر و مادری کردن والدین را تحت الشعاعقرار میدهد) بر رشد یکدیگر تأثیر میگذارند. 9. خواهر و برادر بزرگتر در جایگاه همراه وهمدم، موضوع دلبستگی، الگو و معلم؛ و خواهر یا برادر کوچکتر در جایگاه طالب کمک،شاگرد، مقلد و همبازی قرار میگیرد. پیوند عاطفی بین خواهر و برادر تقریبا همیشهقوی است، و به رغم بسیاری از وجوه مثبت در اغلب روابط خواهر و برادری، تعارض بینآنها در ذهن والدین، جنبه برجستهتری دارد. دان و کندریک(1982) بر اهمیت نقشتعاملات بین خواهر و برادر در تسهیل اجتماعی شدن هر دو کودک تأکید دارند. به طورکلی، اغلب در تعاملات بین خواهران و برادران خردسال، تعدیل متقابل رفتار رخ میدهد.رفتارهایی مثل بازی خیالی، رعایت نوبت و شریک شدن، همه به وسیله تعامل بین خواهر وبرادر تسهیل میشوند. همچنین کودکان در تعامل با خواهر و برادر یاد میگیرند کهچگونه برای حل ستیزهها از مذاکره استفاده کنند. در نهایت، کودکان بزرگتر به عنوانالگویی هستند برای خواهر و برادر کوچکتر، که خود نقش شاگرد را برای آموزشهای آنهاایفا میکنند. 10. محققان دریافتند؛ کودکانی که برادر و خواهر بزرگتری دارند در مقایسه با کودکاندیگر، در وظایف اجتماعی شناختی و آزمون نظریه ذهن که مستلزم آگاهی از حالات درونیو تفاوت در دیدگاهها است، عملکرد بهتری دارند(رافمن [1] ، پرنر [2] ، نایتو [3] ، پارکین[4] وکلمنتس [5] ، 1998). این قبیلمطالعات نشان میدهند که خواهر و برادر، مانند والدین نقش مهمی در اجتماعی شدنکودکان ایفا میکنند(کمپبل، 2006، ص 154). 11. از نظر رشد عاطفی، شواهدی وجود دارد که هم نتایج مثبت و هم نتایج منفی رامبتنی بر روابط خواهر و برادری نشان میدهد. به عنوان مثال، همشیران دارای روابطمثبتتر، اعتماد به نفس بالاتر و احساس تنهایی کمتری دارند. همچنین در نمود بیرونیآنان، مشکلات رفتاری کمتری دیده میشود، علاوه بر اینکه مسئولیت پذیری اجتماعیبیشتر و عملکرد شناختی بهتری دارند، ارزش بیشتری برای خود قائلند، استقلال بالاتریدارند و اجتماعیترند. از طرف دیگر دعوای خواهر و برادری با افزایش افسردگی درکودکان همراه است، در حالی که صمیمیت همشیران با افزایش کارایی در میانهمسالان(برای دختران) و کاهش افسردگی در آنان(برای هر دو جنس) همراهی دارد. 12. دوست عزیز در مجموع باید توجه داشته باشیم که ترتیب تولد وتعداد فرزندان به طور معمول تاثیراتی روی رشد فرزندان خواهد گذاشت اما مهمتر ازترتیب تولد و تعداد فرزندان شیوه تربیتی و کیفیت رابطه والدین با کودکان است که دررشد و سلامت و شخصیت آنها تاثیر می گذارد. برخی از روانشناسان معتقدند تربیت تکفرزند و حتی دو فرزند سخت است اما در خانواده ای که صاحب سه فرزند و بیشتر هستندتربیت آسانتر و رشد عاطفی و اجتماعی فرزندان بهتر صورت می گیرد. البته شرایطخانوادگی و فردی باید در نظر گرفته شود و این نکته در فرض معمول و وجود دیگر شرایطبیان شده است. امیدواریم توانسته باشیم پاسخ شما را بدهیم. دعاگوی شما هستیم و اگرسوالی بود خوشحال می شویم که باز هم با ما در میان بگذارید. یا علی مدد در پناه خدا [1] . Ruffman, T. [2] . Perner, J. [3] . Naito, M. [4] . Parkin, L. [5] . Clements, W.A.
.
پرسمان دانشگاهیان
تماس با ما
آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود
09111169156
info@parsaqa.com
حامیان
همكاران ما
کلیه حقوق این سامانه متعلق به عموم محققین عالم تشیع است.