اهل سنت و عزاداری /

تخمین زمان مطالعه: 15 دقیقه

آیا عزاداری و گریه برای اموات در منابع اهل سنت وجود دارد؟


عزاداری و گریه در میان اهل سنت و در منابع آنان به وفور دیده می شود و این مطلبی نیست که آنان بتوانند آن را انکار کنند چراکه حتی در قرآن کریم و سیره نبوی و سیره اصحاب به کرات ما مشاهده می کنیم که انبیا و اولیای الهی و بالاخص شخص نبی مکرم اسلام و اصحاب آن حضرت عزاداری و گریه می کرده اند و هیچ منعی هم از ناحیه آنان صادر نشده است اما متاسفانه برخی از اهل سنت با استناد به برخی روایات ضعیف در صدد نهی و منع از آن برآمده اند که در این پاسخ همه این مطالب را بررسی و جواب خواهیم داد.مقدمه گریه کردن ریشه در فطرت انسان دارد، قرآن کریم گریه را شیوه انبیا الهی می داند، روایات زیاد بر توصیه و سیره رسول اکرم در باره گریه موجود است. که به برخی از این مباحث می پردازیم: 1) گریه در فطرت: گریه کردن و عزاداری کردن بر گذشتگان و همچنین سوگوارى، امرى برخاسته از احساس پاک و فطرت سلیم هر انسان است. و جنبه فطرى و ذاتى دارد. عکس العمل هاى روحى و روانى بشر در هنگام مواجهه وبرخورد با پیش آمدهاى شادى آور و یا اندوهگین در طول تاریخ بر کسی پوشیده نیست. هنگام روبرو شدن با پدیده اى غیر منتظره احساسات درونى تحریک و عکس العمل متناسب از او دیده مى شود.این حالت در برابر حوادث تلخ به مصائب ورنجها تعبیر مى شود و انسان عکس العمل خود را با اشک وگریه وافسوس ابراز مى دارد.همان گونه که در برابر حوادث و صحنه هاى خوش وخوشحال کننده، حالت درونى خود را باشادى وخوشى اظهار مى کند.مادرى که فرزند و یا یکى از عزیزانش را از دست داده وقطرات اشکش حکایت از رنج درونى و روحى او دارد، در مرگ عزیزش بى تابى مى کند نمونه اى روشن از احساسات فطرى مادرانه است، که نه تنها مذمّت وسرزنش نمى شود؛ بلکه تحسین برانگیز و غرورآفرین نیز مى باشد. بنابراین، گریه و نوحه سرایی خواستگاه اصلى آن فطرت و نهاد انسان ها است، و نفى آن به معناى نفى فطریّات خواهد بود.2) گریه در قرآن: قرآن کریم گریه را شیوه دیرینه انبیای الهی می شمارد؛ آنجا که یعقوب برای یوسف سرشک غم ریخت، یادآور می شود(یوسف/76؛ محمد بن حسن ، تفسیر التبیان، ج 6، ص 184.) و گریه نوح را بیان می کند.( هود/2؛ به نقل احمد بن ابی سعد میبدی، تفسیر کشف الاسرار، ج 4، ص 382.) نیز برخی از مفسران گریه یوسف را بر قبر مادر بیان کرده اند و نسبت به این صفت پسندیده و عاطفی از صالحان و مؤمنان سخن گفته اند.( یوسف/20؛ تفسیر کشف الاسرار، ج 5، ص 32) 3) گریه در توصیه پیامبر(ص): رسول گرامى اسلام حضرت محمد مصطفى(ص) چنین امرى را سزاوار و شایسته دانسته، بر گریه کردن توصیه مى فرمود. درمنابع اهل سنت روایات زیادی در این رابطه آمده است. اسامه بن زید مى گوید: روزى فرزند دختر پیامبر درگذشت، دختر آن حضرت، این واقعه را به پدر خبر داد. رسول خدا(ص) به همراه سعد بن عباده، معاذ بن جبل، ابى بن کعب، زید بن ثابت و جمعى از یاران به منزل دختر غم دیده خویش رفت، پیامبر مهربان کودک را در بغل گرفت و بشدت گریست و اشکان مبارک سرازیر گشت؛ سعد با مشاهده گریه پیامبر، با تعجب پرسید: چرا گریه مى کنید؟! رسول خدا(ص) در پاسخ چنین فرمود: رحمة یجعلها فى قلوب عباده، انما یرحم اللَّه من عبادة الرحماء؛ ترحم بر این کودک است که خداوند در دل بندگان خود رحمت قرار مى دهد، و خداوند بندگان رحیم خود را مورد رحمت قرار مى دهد.( احمد بن شعیب،‌ سنن النسائى، ج 4، ص 22؛ محمد بن اسماعیل بخارى صحیح بخارى، ج 1، ص 223 .) نیز پس از پایان نبرد احد رسول اکرم(ص) راهى شهر مدینه شد، در آن هنگام زنان انصار در سوگ شهداى خویش مى گریستند. پیامبر با شنیدن صدای عزاداران، از شهادت و غربت عمویش حمزه یاد کرد و فرمود: و لکن حمزة لا بواکى له(ابن عبدالبرّ، قرطبى، الاستیعاب، ج 1، ص 275.) ؛ اما عمویم حمزه گریه کننده اى ندارد. پیامبر پس از اندکى استراحت، صداى ناله زنان انصار را شنیدند که براى حمزه مى گریستند. ابن عبدالبر مى گوید: تا به امروز زنان انصار پیش از گریه بر مردگان خویش، نخست بر حمزه مى گریند.( ابن عبدالبرّ، قرطبى، الاستیعاب، ج 1، ص 275؛ مسند احمد، ج 2، ص 40.)همچنین پس از کشته شدن جعفر پسر ابى طالب در نبرد موته، پیامبر به خانه او رفت و با حضور خویش تسلى دل خاندان او گردید، آن حضرت به هنگام خروج چنین فرمود: على مثل جعفر فلتبک البواکى؛ سزاوار است بر مثل جعفر گریستن، پس گریه کنندگان بر همچون جعفر بگریند. ( احمد بن یحیى، بلاذرى، انساب الاشراف، ج 2، ص 298.) روزى رسول خدا (ص) در تشییع جنازه یکى از مسلمانان حضور یافتند و عمر نیز به همراه ایشان حرکت کرد. عمر تا صداى گریه زنان را شنید برآشفت و آنان را از گریستن نهى کرد! رسول خدا(ص) رو به عمر کرده، چنین فرمود: یا عمر! دعهُنَّ، فان العین دامعة و النفس مصابة و العهد قریب(ابوعبداللَّه، مستدرک حاکم، ج 1، ص 381؛ مسند احمد، ج 2، ص 323، کنز العمال، ج 15، ص 621)؛ اى عمر! کارى به آنان نداشته باش، بگذار بگریند، همانا که چشم گریان است و نفس، مصیبت زده است و پیوند با تازه درگذشته بسیار نزدیک. 4) گریه و عزاداری در سیره رسول الله(ص): گریه در غم و اندوه از دست رفته را مى توان در سیره و حیات پیامبر اکرم(ص) دید؛ مورخان گونه هاى مختلفى از گریستن آن حضرت را در فقدان خویشان و یاران عزیزش روایت کرده اند؛ از جمله مى توان به موارد ذیل اشاره کرد: 1 - گریه بر عبدالمطلب: پس از درگذشت حضرت عبدالمطلب، حضرت محمد(ص) بر جد عزیزش گریست؛ ام ایمن مى گوید: أَنا رأیت رسول اللَّه یمشى تحت سریره و هو یبکى(سبط ابن الجوزى،‌تذکرة الخواص، ص 7.)؛ من پیامبر را دیدم که در پى جنازه عبدالمطلب راه مى رفت در حالیکه مى گریست. 2 - گریه بر ابوطالب: درگذشت حضرت ابوطالب، عموى با ایمان و حامى عزیز پیامبر، نیز بر آن حضرت بسیار گران آمد، حضرت على(ع) مى فرماید: چون خبر رحلت پدرم ابوطالب را به پیامبر دادم، ایشان گریست و آنگاه فرمود: اذهب فاغسله و کفّنه و واره غفراللَّه له و رحمه(ابن سعد، الطبقات الکبرى، ج 1، ص 123.)؛ او را غسل دهید و کفن کنید و به خاک بسپارید، خداوند او را بیامرزد و مورد رحمت خویش قرار دهد. 3- گریه بر آمنه: مسلم در صحیحش از نبی مکرم(ص) روایت کرده است: زار قبر امّه فبکى و ابکى من حوله؛ پیغمبر اکرم، قبر مادرش آمنه را، زیارت کرد و گریه کرد، و تمام کسانى که در اطراف رسول اللَّه بودند، گریستند. ( ابوعبداللَّه، المستدرک، ج 1، ص 357؛ ابن شبّه، تاریخ المدینة، ج 1، ص 118.) 4 - گریه بر ابراهیم: ابراهیم تنها پسرى بود که در مدینه نصیب رسول خدا ( ص ) شد ، اما در یک سالگى درگذشت و پدر را در غم فقدان خویش به سوگ نشاند. پیامبر اکرم (ص) در ماتم فرزندش گریه نمود، و در برابر پرسش یاران که از علت گریه پیامبر بر مرده جویا شده بودند، چنین پاسخ فرمود: تدمع العینان و یحزن القلب و لانقول مایسخط الربّ؛ اشک چشم جارى مى شود و دل غمگین مى گردد، ولى سخنى که خدا را به سخط و غضب آورد بر لب نمى آورم. ( ابن عبدربه اندلسى،‌ العقد الفرید، ج 3 ، ص 19.) 5 - گریه بر فاطمه بنت اسد: فاطمه بنت اسد، همسر حضرت ابوطالب و مادر حضرت على(ع)، در نزد پیامبر بسیار محبوب بود، همو در سرپرستى رسول خدا(ص) بسیار اهتمام ورزید. چون فاطمه در سال سوم هجرى درگذشت، پیامبر که او را همچون مادر خویش مى دانست از رحلت اش بسیار اندوهناک شد و گریست، مورخان مى گویند: صلّى علیها و تمرغ فى قبرها و بکى؛ پیامبر بر او نماز خواند و در قبرش خوابید و بر او گریست.( محب الدین طبرى،‌ ذخائر العقبى، ص 56 .) 6 - گریه بر حمزه: حمزه فرزند عبدالمطلب، از چهره هاى برجسته و قهرمان اسلام بود که در نبرد احد به شهادت رسید. رسول خدا(ص) در شهادت عموى خویش بسیار غمگین شد و او را سیدالشهداء نامید و در فراقش گریست: لمّا رأى النبى حمزة قتیلا، بکى فلمّا راى ما مثّل به شهق؛ پیامبر چون پیکر خونین حمزه را یافت گریست و چون از مثله کردن او آگاهى یافت با صداى بلند گریه سر داد.( برهان الدین حلبى، السیرة الحلبیة، ج 2 ، ص 247.) 7- گریه بر یاران: فقدان برخى یاران پیامبر(ص)، قلب او را مى آزرد و اشک مبارکش را جارى مى ساخت؛ رسول خدا در حالى که بر مرگ عثمان بن مظعون مى گریست، بر پیکر بى جان او بوسه زد. ان النبى قبّل عثمان بن مظعون و هو میت و هو یبکى. (المستدرک على الصحیحین، ج 1، ص 261؛ السنن الکبرى، ج 3، ص 407.) 5) عمل کرد اصحاب: در میان یاران و اصحاب پیامبر، گریه و سوگوارى بر اموات امرى رایج بود، در تاریخ نمونه هاى بسیارى از سوگوارى اصحاب را ثبت کرده اند؛ به عنوان مثال مى توان به موارد ذیل اشاره کرد: گریه امیر المؤمنین علیه السّلام‌ برای محمد بن ابی بکر:صاحب کتاب تذکره الخواص می‌نویسد: بلغ علیا قتل محمد بن أبی بکر فبکی وتأسف علیه ولعن قاتله(تذکره الخواص، ص 102)؛ خبر کشته شدن محمد بن أبی بکر به امیر المؤمنین علیه السّلام‌ رسید آن حضرت با شنیدن این خبر گریست و متأسف گردید و قاتلینش را مورد لعن قرار داد. به گفته سعید بن مسیب، به هنگام فوت رسول گرامى اسلام، شهر مکه از شدت ناله و گریه مردم به لرزه درآمد. لما قبض النبى(ص) ارتجت مکة بصوت. ( ابوعبداللَّه فاکهى ، اخبار مکة ، ج 3 ، ص 80 .) عایشه مى گوید: پس از فوت رسول خدا(ص) برخواستم و ( در سوگ پیامبر ) به همراه سایر زنان بر صورت و سینه مى زدیم: و قمتُ التدم اضرب صدرى مع النساء و اضرب وجهى.( ابن هشام، السیرة النبویة، ج 4، ص 305.)شبیه این روایت را احمدبن حنبل در مسندش اینگونه ذکر می کند:حدثنا عبد الله حدثنی أبی ثنا یعقوب قال ثنا أبی عن إسحاق قال حدثنی یحیى بن عباد بن عبد الله بن الزبیر عن أبیه عباد قال سمعت عائشة تقول مات رسول الله صلى الله علیه وسلم بین سحری ونحرى وفى دولتی لم أظلم فیه أحدا فمن سفهی وحداثة سنى ان رسول الله صلى الله علیه وسلم قبض وهو فی حجری ثم وضعت رأسه على وسادة وقمت ألتدم مع النساء واضرب وجهیاحمد بن حنبل در مسند از عایشه نقل میکند که وقتی پیامبر ازدنیا رفت سر پیامبر در دامن من بود من از روی نادانی و سفاهت سر پیامبر را بر بالش نهاده بلند شدم و با دیگر زنان شروع کردم به سر و سینه زدن.. (مسند احمد - الإمام احمد بن حنبل - ج 6 - ص 274)در روایتی دیگر حاکم در مستدرک نقل می کند:عن أبی وائل قال قیل لعمر بن الخطاب رضی الله عنه أن نسوه من بنی المغیره قد اجتمعن فی دار خالد بن الولید یبکین وإنا نکره أن یؤذینک فلو نهیتهن فقال عمر ما علیهن أن یهرقن من دموعهن سجلا أو سجلین ما لم یکن لقع ولا لقلقه یعنی باللقع اللطم وباللقلقه الصراخ به عمر بن خطاب گفته شد: زنانی از بنی مغیره در خانه خالد بن ولید اجتماع کرده‌اند و گریه می‌کنند و از این اکراه داریم که موجب اذیت تو گردد اگر ممکن است آن‌ها را از این کار نهی کن. عمر گفت: چه اشکالی دارد چند قطره اشک بریزند البته مادامی که به ضربه به خود و فریاد نینجامد.( المستدرک على الصحیحین، ج 3، ص336.)6)چرا گروهی از اهل سنت مخالف منش پیامبر(ص) در عزاداری عمل می کنند:متاسفانه گروهى از عالمان اهل سنت، سوگوارى و گریه بر اموات وگذشتگان را تحریم کرده و بر خلاف توصیه و روش نبى اسلام و شیوه اصحاب عمل کرده اند. بدون شک با تامل به مستندات گفته هایى که در منابع اهل سنت وجود دارد، تحریم و ممنوعیت عزادارى افسانه اى بیش نخواهد بود. آنان تعدادی روایات را در ممنوعیت گریه و عزادارى برشمرده اند؛ از جمله: 1- به پیامبر این سخن را نسبت داده اند که مرده به جهت گریه و شیون بازماندگان در قبر عذاب مى شود: المیّت یعذب فى قبره بما نیح علیه(محمد بن اسماعیل بخارى، صحیح بخارى، ج 1، ص 223؛ مسلم بن الحجاج قشیرى؛ صحیح مسلم، ج 3، ص44.)؛ میت به جهت گریه بازماندگان در قبر عذاب می شود و ان المیّت لیعذب ببکاء اهله علیه(همان)؛ میت به جهت گریه اهل او عذاب می شود. 2- به روایت سعید بن مسیب، عایشه به هنگام فوت پدرش ابوبکر، مجلس سوگوارى برپا نمود. چون خبر آن به عمر رسید، وى دستور داد تا از آن جلوگیرى کنند. اما عایشه از دستور خلیفه سرپیچى کرد. در واکنش، عمر، هشام بن ولید را مامور ساخت تا نزد عایشه رفته و با زور شلاق از نوحه و گریه عزاداران جلوگیرى نماید. زنان چون از ماموریت هشام آگاه شدند، مجلس را ترک کرده و پراکنده شدند. آنگاه عمر این سخن را خطاب به آنان گفت: تردن ان یعذب ابوبکر ببکائکن! ان المیت یعذب ببکاء اهله علیه؛ مى خواهید با گریه خود ابوبکر را عذاب کنید! همانا مرده با گریه نزدیکان خویش عذاب مى شود. (صحیح الترمذى، رقم الحدیث 1002 .) 3- این سخن نیز از عایشه نقل شده است که گفت: با رسیدن خبر شهادت جعفر بن ابى طالب، زید بن حارثه و عبدالله بن رواحه، آثار حزن و اندوه در سیماى پیامبر اکرم نمایان شد. من از گوشه اى او را که نشسته بود نظاره مى کردم. در آن حال مردى به حضور ایشان رسید و گفت: اى رسول خدا! زنان بر جعفر گریه مى کنند! پیامبر در واکنش به او فرمود: فارجع الیهن فاسکتهن، فان ابین فاحث فى وجوههن التراب؛ برگرد و آنان را ساکت ساز، اگر آرام نشدند خاک بر صورتشان بپاش!.( ابن ابى شیبة، المصنف، ج 3، ص 265 .) 4- از نصر ابن ابى عاصم نقل است که: شبى عمر صداى نوحه عزاى زنى را از یکى از خانه هاى مدینه شنید، بى درنگ وارد خانه شد و زنان را پراکند و زن نوحه سرا را با تازیانه خود مضروب کرد، به گونه اى که روسرى او از سرش افتاد. همراهان خلیفه با مشاهده این صحنه به او گفتند: اى خلیفه! موهاى زن نمایان شد. عمر در پاسخ چنین گفت: أَجل، فلا حرمة لها؛ ولش کن، این زن احترام ندارد. (متقى هندى، کنزالعمال، ج 15، ص731.) بررسی و ردّ روایات: روایات فوق را که گروهی اهل سنت بدان استناد نموده اند؛ دارای اشکالات است که باید بررسی نماییم: 1-نووى یکی از علما اهل سنت مى گوید: روایات فوق از نظر عایشه پذیرفته نشده، او به راویان آن نسبت فراموشى و اشتباه مى دهد. زیرا خلیفه دوم و پسرش عبداللَّه این روایات را به صورت صحیح از پیامبر نگرفته اند. چنانکه ابن عباس نیز مى گوید: این روایات سخن خلیفه است نه سخن پیامبر(ص) (محیى الدین نووى، شرح النووى، ج 5، ص 308 .) 2 - روایتى که به جلوگیرى پیامبر از گریه منسوبان جعفر بن ابى طالب اشاره داشت نیز عارى از واقعیت است؛ زیرا: اولا؛ این روایت با روایات دیگرى که از ترغیب پیامبر اکرم بر گریه کردن حکایت داشت،( قبلا یادآوری نمودیم ) در تعارض است. دوما؛ در سند روایت فوق، شخصى بنام محمد بن اسحاق بن یسار بن خیار وجود دارد، که در نزد محدثان اهل سنت و علماى علم رجال آن طایفه مورد اعتنا نیست و آنان روایات ذکر شده توسط او را ضعیف و جعلى مى دانند عن ابن نمیر: انه یحدث عن المجهولین احادیث باطلة؛ او احادیث باطله را از افراد مجهول نقل می کرده است. عن احمد: کان ابن اسحاق یدلّس؛ ابن اسحاق فریب کار بوده است. عن ابى عبداللَّه: کان لایبالى عن من یحکى. و عنه ایضا: لیس بحجة. باکی نداشته، از هر کسی نقل حدیث نموده، هم چنین بیان نموده است که حجیت ندارد. عن یحیى بن معین: ...ضعیف. و عنه ایضا: سقیم لیس بالقوى. و عن النسائى: لیس بالقوى(ابن حجر عسقلانى،‌ تهذیب الکمال، ج 16، ص 80 -70)؛ احادیث او ضعیف وسقیم است قوی نیست. 3 - روایت ذکر شده از نصر بن ابى عاصم نیز دستخوش ضعف بوده و بدان نمى توان استناد کرد: سند آن روایت ضعیف است، زیرا در میان راویان فردى بنام ابراهیم بن محمد بن ابى یحیى به چشم مى خورد و عالمان نامدار اهل سنت او را دروغگو، جعل کننده حدیث و شخصى غیر قابل اعتماد دانسته اند. قال احمد: قال بشر بن المفضل: سألت فقهاء اهل المدینة عنه، فکلهم یقولون: کذّاب. و قال النسائى: لیس بثقة و لایکتب حدیثه؛( ابن حجر، همان، ج 1، ص 420.) بشر ابن مفضل گفته است درباره (نصر بن ابی عاصم) از فقهای مدینه سوال نمودم همه آنان گفتند دروغگوست، نسائی گفته است که او ثقه نیست حدیث او را ننوشته ام. نتیجه:به هر حال عزاداری و گریه هم در سیره پیامبر و هم در سیره اصحاب و هم در آیات قرآن وجود دارد و به این مطلب بسیاری از منابع و بزرگان اهل سنت اعتراف دارند. .

پرسمان دانشگاهیان

مرجع:

ایجاد شده در 1401/03/25



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر

آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image