زیدیه و شیعه اثنی عشری /

تخمین زمان مطالعه: 46 دقیقه

شیعه زیدیه چه عقایدی دارند چگونه به وجود آمدند تفاوت عقایدشان با شیعه دوازده امامی چیست؟چه دلایلی وجود دارد که شیعه دوازده امامی بر حق است؟ آیا در حال حاضر شیعه زیدی وجود دارد اگر دارد در کدام نقاط جهان زندگی می کنند و حدودا چند میلیون نفراند؟ لطفا توضیح بسیار مفصل دهید و در پایان چند کتاب برای مطالعه بیشتر معرفی کنید.


معرّف مذهب شیعه مسأله خلافت بلافصل علی(ع) و فرزندان اوست و ملاک انشعابات اصلی در فِرَق شیعه نیز باید همین امر دانسته شود؛ و دیگر اختلافات را نمی توان ملاک انشعاب اصلی فِرق شیعه دانست؛ بلکه دیگر اختلافات ، اگر تعیین کننده باشند، موجب پیدایش فِرق فرعی می شوند.بر این اساس می توان گفت که فرقه های اصلی شیعه عبارتند از: زیدیه، کیسانیه، امامیّه(شیعه دوازده امامی)، اسماعیلیه، فطحیه و ناووسیه. ولی از این فرقه های شش گانه تنها سه فرقه باقی مانده اند که عبارتند از: زیدیه ، اسماعیلیه و امامیه و سه فرقه ی دیگر منقرض شده اند. فرقه های دیگری نیز در مسأله امامت در تاریخ پدید آمده اند که چند صباحی بیش نپاییده و خیلی زود منقرض شده اند؛ لذا علمای ملل و نحل هنگام پرداختن به فرق شیعه به آنها اعتناء نمی کنند. نخستین فرقه ای که از مذهب شیعه منشعب شد کیسانیه است؛ که پیروان مختار ثقفی هستند و از آنجا که مختار در آغاز کیسان نام داشت ، کیسانیه نامیده شدند. اینها معتقدند که محمد بن حنفیه(فرزند امام علی(ع)) نیز امام است. گروهی از آنها او را امام بعد از علی(ع) می دانند و برخی دیگر او را امام بعد از امام حسین(ع) می شناسند. برخی از آنها نیز محمد بن حنفیه را مهدی موعود می پندارند و معتقدند که وی در کوه رضوی ـ در نزدیک مدینه ـ پنهان شده و روزی ظهور خواهد کرد. کیسانیه خود دارای سه فرقه ی فرعی به نامهای مختاریه(کیسانیه خالص)، حارثیه و عبّاسیه می باشد. زمان پیدایش این فرقه زمان امامت حضرت زین العابدین (ع) می باشد.زیدیّه: اینها زید بن علی(فرزند امام سجاد(ع) ) را امام چهارم می دانند و امام سجاد را تنها به عنوان پیشوای علم و معرفت می شناسند؛ چون به نظر اینها یکی از شرایط امام ، قیام مسلّحانه است و چون امام سجاد (ع) قیام مسلحانه نکرده است، لذا از نظر اینان امام محسوب نمی شود. پیدایش این فرقه مصادف با امامت حضرت باقر (ع) و بعد از قیام زید بن علی بوده است.فِرق فرعی زیدیه عبارتند از: جارودیّه، سلمانیّه یا جریریّه، صالحیّه و ابتریّه.بزرگترین موج انشعاب فرقه های شیعه بعد از شهادت امام صادق(ع) شروع شد که عبارتند از:1ـ ناووسیه: آنها معتقد بودند که امام صادق(ع) امام آخر و مهدی موعود است این فرقه منقرض شده است.2ـ فطحیه: اینها عبدالله افطح ، فرزند امام صادق(ع) را جانشین امام صادق(ع) می دانستند. این فرقه نیز بیش از هفتاد روز دوام نیاورد. چون عبدالله افطح هفتاد روز بعد از امام صادق(ع) وفات کرد.3ـ سمیطیه: اینها محمّد فرزند امام صادق(ع) را امام بعد از او می دانستند اینها نیز چند صباحی بیش دوام نیاوردند.4 ـ موسویّه یا مفضّله: اینها شاگردان خاصّ امام صادق(ع) بودند که امامت موسی بن جعفر(ع) را قبول کردند و شیعه ی دوازده امامی امتداد این فرقه است.5ـ اسماعیلیه: اینها کسانی هستند که اسماعیل ، فرزند بزرگ امام صادق(ع) را امام می دانستند. لازم به ذکر است که اسماعیل در زمان حیات امام صادق (ع) از دنیا رفته بود.اسماعیلیّه نیز فرقه های فرعی زیادی دارد که عبارتند از:1ـ اسماعیلیه خالص: اینها گفتند اسماعیل نمرده بلکه غایب شده است و روزی ظهور خواهد کرد.2ـ مبارکیّه: اینها به مرگ اسماعیل اعتراف دارند ولی معتقدند که امامت بعد از امام صادق(ع) از اسماعیل به فرزندش محمّد منتقل شده و در نسل او ادامه یافته است.3ـ قرمطیّه: اینها از مبارکیه منشعب شده و معتقدند که در مورد امامت اسماعیل بداء حاصل شده و امامت او به فرزندش رسیده است و محمد بن اسماعیل نمرده بلکه او هفتمین و آخرین امام است.اسماعیلیه را باطنیه، سبعیه، تعلیمیه، مُلحده و مزدکیّه نیز گفته اند. فاطمیان، نزاریّه، مستعلیه و آقاخانیّه نیز از فرقه های اسماعیلیه به شمار می روند. اسماعیلیه تاریخ مبسوطی دارد که جهت آگاهی از آن باید به کتب مفصل رجوع شود.مشهورترین و پرطرفدارترین و مدلّل ترین مذهب شیعه، شیعه امامیّه یا اثنا عشریّه است که به دوازده امام معصوم اعتقاد دارند و امروزه لفظ شیعه به نحو مطلق به این فرقه ی حقّه اطلاق می شود.برخی از اصحاب ملل و نحل فرقه های غلات(فرقه هایی که در مورد اهل بیت(ع) غلو می کنند) را هم از فِرق شیعه شمرده اند؛ ولی حقّ این است که اینها کافر بوده از جرگه ی مسلمین خارجند ؛ لذا آنها را نمی توان جزء فرقه های مسلمین شمرد.شیعیان حدود ۱۶ درصد از کل جمعیت مسلمانان را تشکیل می‌دهند. بزرگترین فرقه ی شیعه، شیعه جعفری یا شیعه اثناعشری یا شیعه امامیّه است که در اغلب کشورها کما بیش حضور دارند ولی بیشتر جمعیّت آن در کشورهای جمهوری اسلامی ایران، عراق، جمهوری آذربایجان، لبنان، افغانستان، پاکستان و کشورهای حاشیه ی خلیج فارس زندگی می‌کنند.بر اساس آمار سیا ورلد فکت‌بوک، ۸۹ درصد مردم ایران، ۶۰ تا ۶۵ درصد مردم عراق، ۳۰ درصد مردم کویت و ۱۶ درصد مردم امارات متحده عربی را شیعه ی دوازده امامی تشکیل می دهد. امّا آمار دقیقی از شیعیان لبنان، آذربایجان، عربستان سعودی، بحرین و قطر و سایر کشورها در دست نیست. همچنین طبق آمار، ۲۰ درصد مردم پاکستان شیعه هستند که بخشی از آنها بخصوص در کشمیر، اسماعیلی می باشند. بخشهایی از ترکیّه و سوریّه نیز علوی هستند که نوعی گرایش شیعی است.دومین فرقه ی مهمّ شیعه از نظر جمعیّت و تأثیرات فرهنگی، شیعه اسماعیلی است که به عنوان اقلیتی دینی در بیش از بیست و پنج کشور، در آسیا، آفریقا، اروپا و آمریکای شمالی پراکنده هستند؛ مهمترین تجمّع آنها در مناطقی از ایران ، عراق ، شام، یمن ، بحرین، افغانستان و شمال آفریقا می باشد.سومین فرقه ی موجود شیعه در عصر حاضر زیدیّه است که عمدتاً در اطراف خلیج فارس سکنی دارند و محلّ تجمع اصلی آنها ظاهراً در کشور یمن می باشد. کشور یمن در جنوبی ترین منطقه شبه جزیره عربستان قرار دارد و  سرزمینی است سبز و خرم. از لحاظ مذهبی حدود 45 درصد جمعیت یمن را پیروان مکتب زیدیه تشکیل مى دهند در حالیکه اهل سنّت که اغلب شافعی مذهبند 53 درصد و درصد اندکی هم شیعیان اسماعیلیه هستند. شیعیان و اهل سنّت یمن همگی محب و شیفته اهل بیت(علیهم السلام) هستند و آداب و رسوم مذهبی آنان بسیار مشابه به شیعیان دوازده امامی است. ولی با کمال تاسف در سالهای اخیر وهابیت در این کشور قدرتمند شده و تلاش دارد اصالت های فرهنگی و مشترکات مذاهب را تحت پوشش باورهای خود قرار دهد. اساسا یمنی ها اسلام خود را مدیون حضرت علی(ع) می دانند چون نخستین بار پیامبراعظم(ص) حضرت علی(ع) و چند نفر دیگر از صحابه را برای تبلیغ اسلام به یمن فرستادند. نکته جالب توجه اینکه از جمعیت 20 ملیونی یمن حدود 5 ملیون از سادات و ذریه پیامبر بوده که 90% آنها سادات حسنی و بقیه سادات حسینی اند.از لحاظ تاریخی زیدیه به دو دسته زیدیان جارودی و زیدیان غیرجارودی تقسیم می شوند. جارودیان که علاوه بر اعتقاد به قیام و انقلاب،  وابستگی و علقه شدید به اهل بیت(ع) داشته و اندیشه های شیعی در آنها پررنگ است و در مقایسه با اهل سنت، به شیعیان امامی نزدیک هستند،  همواره جریان اصلی در میان زیدیه بوده اند. جریان دوم زیدیه که بیشتر حدیث گرا هستند،  از لحاظ اعتقادی متشیع به حساب می آیند. حتی کسانی همچون ابوحنیفه هم که افکار انقلابی زید را می پسندید ولی در موراد دیگر همچون مسأله امامت با زید همراه نبودند نیز به همین معنا متشیع و زیدی به حساب آمده اند. این جریان در طول تاریخ وجود داشته ولی همیشه در اقلیت بوده اند و انعکاس چشمگیری در طول تاریخ جز در چند برهه نداشته‌اند.شیعیان زیدیه جارودی به جانشینی بلافصل حضرت علی(ع) پس از پیامبر (ص) اعتقاد دارند و خلفای سه گانه راغاصب می دانند. آنها برای امامت، چهارده شرط قائلند که تقریبا همان شرایط ما برای ولی فقیه است الا اینکه امام باید از اولاد حضرت زهرا(س) باشد. آنها فقط برای پنج تن آل عبا قائل به عصمت هستند. در حوزه های علمیه ایشان، از روایات امام باقر (ع) و امام جعفر صادق (ع) بسیاراستفاده می شود. در کنار نهج البلاغه و صحیفه سجادیه، کتاب اربعین حدیث امام خمینی(ره) نیز تدریس می شود.آنها مراسم عید غدیر و عاشورا را باشکوه برگزار می کنند. اعتقاد مردم یمن (خصوصا شیعیان زیدی) به ظهور منجی امام مهدی(عج) نیز بسیار قوی است به طوریکه در پنج سال اخیر، کتاب عصر ظهور نوشته شیخ علی کورانی، از پرفروشترین کتابها در کشور یمن بوده است.در حال حاضر تنها منبع موثق و معتبر فارسی درمورد عقاید زیدیه کتابدرسنامه تاریخ وعقاید زیدیه تالیف مهدی فرمانیان و سیدعلی موسوی نژاد از نشر ادیان می باشد.از علمای معاصر زیدیه می توان علامه مجد الدین المؤیدی که با 100 سال عمر هم اکنون در قید حیات است را نام برد. او نماینده فعلی جریان زیدیه جارودی  و صاحب تألیفات بسیار است و ساکن استان صعده،  مرکز جریان جارودی زیدیه می باشد. عالم دیگری که در این منطقه ساکن است سید بدر الدین الحوثی است که از سادات طباطبایی و از علمای بنام و صاحب تألیف است.  تألیفات او بسیار نزدیک با مکتب امامیه است مثلاً کتابی دارد به عنوان «من هم الرافضة» و در این کتاب تلاش می کند ثابت کند رافضی‌ها امامیه و پیروان امام صادق(ع) نیستند بلکه در مرحله اول،  بنی امیه و دشمنان اهل بیت(ع) هستند و در تألیف دیگری با عنوان «آل محمد لیس کل ام?» به اثبات این مطلب می پردازد که سادات و اهل بیت(ع)،  مقام بلندی داشته و دارند. ایشان در ایام جنگهای یمن در دهه 90 به ایران کوچ کرد و چند سالی در ایران به همراه فرزند خود حسین الحوثی میهمان بود و زندگی بسیار ساده و زاهدانه ای داشت.رییس جمهور کنونی یمن،دوازده سال رئیس جمهور یمن شمالی بود و از سال 1990 میلادی که اتحاد دو بخش شمالی و جنوبی یمن شکل گرفت، 19 سال است رئیس جمهور یمن متحد است(جمعا 31سال). هر چند در ظاهر در خانواده ای زیدی مذهب به دنیا آمده ولی حکومت او رویکردى سکولار دارد و اساسا حکومت دینى نیست بلکه به نوعى برخلاف دین اسلام به ویژه مذهب شیعه فعالیت می کند. او فارغ‌التحصیل دانشگاه نظامی بغداد بوده و با اعضای حزب بعث و صدام معدوم، روابط ویژه‌ای داشته است و به صدام صغیر معروف می باشد. دیکتاتور یمن که علی عبدالله صالح از سى سال پیش به پشتوانه سعودى ها در رأس حکومت یمن قرار گرفته، مذهب زیدیه را به حاشیه رانده، و دست سلفى هاى را برای بسط نفوذشان در یمن بازگذاشته است و به نوعى یمن را  به حیاط خلوت سیاسى و مذهبى عربستان تبدیل کرده است. بعد از اینکه وهابیت سلفى با حمایت عربستان در یمن قدرت و پایگاه پیدا مى کنند، اغلب دانشگاه ها و حوزه هاى علمیه دینى زیدیه به حاشیه مى روند و فعالیتشان محدود مى شود. به میراث فکرى و فرهنگى ائمه زیدیه کمتر توجه می شود در مقابل کتابهای وهابیت به فور در یمن منشر و توزیع می شود. صعده مرکز گرایش زیدی جارودی، با وجود اهمیّت چندجانبه و استراتژیکی که دارد، در حاشیه قرار مى گیرد. این تبعیض مذهبی و سیاسی خلاء عمیقی را در منطقه ایجاد می کند و تبدیل به بستری می شود برای شکل گیری تحولی عمیق در تاریخ سیاسی معاصر یمن.زیدیه در تاریخ اسلام، از چند جهت مورد توجه‌اند:1-رهبری جنبش‌های ضد اموی و عباسی: بخش مهمی از نهضت‌های شیعی ضد اموی- عباسی توسط زیدیان رهبری شده است. قیام زید بن علی در کوفه، یحیی بن زید در خراسان، نفس زکیه (محمد بن عبدالله بن حسن بن امام حسن (ع)) در مدینه، ابراهیم بن عبدالله (برادر نفس زکیه) در بصره، شهید فخّ (حسین بن علی بن حسن بن حسن بن امام حسن (ع)) در مدینه؛ ابن طبا طبا در کوفه (سال 199 ه ق) و ...2-دولت‌های شیعه زیدی : 3 دولت معروف زیدی‌ها در تاریخ اسلام، عبارتند از:1-2- دولت ادریسیان در مغرب اسلامی : ادریس بن عبدالله بن حسن بن امام حسن (ع) پس از حضور و شکست قیام شهید فخّ، به شمال آفریقا گریخت و با حمایت پاره‌ای از قبائل آن منطقه، دولت ادریسیان را در 172 ه.ق بنا نهاد. این دولت، تا سلطه دولت فاطمیان بر مغرب دوام یافت و از سال 305 ه.ق تحت الحمایه دولت فاطمی شد و بالاخره در سال 375 ه.ق کاملا منقرض گردید.2-2- دولت علویان در طبرستان: این سلسله با داعی کبیر (از نوادگان زید) در 250 ه.ق آغاز شد و مناطقی چون آمل، ساری و گرگان را در برگرفت. پس از او داعی صغیر (م 278 ه.ق) و ناصر اطروش (م 304 ه.ق) و آخرین سلسله، حسن بن قاسم مقتول در 316 ه.ق بود. بدین گونه سلسله علویان طبرستان، شصت واند سال ادامه یافت.3-2- دولت علویان یمن: این سلسله، حدود هزار سال ادامه یافت. در جستار دوم این سلسله، به ایشان پرداختیم.3-دیدگاه‌های کلامی - فقهی زیدیه: زیدیان از فرقه‌های مطرح در مذاهب اسلامی‌اند. آثار و نگاشته‌های عالمان زیدی، از قرن دوم هجری تا کنون، مجموعه‌ای مهم و قابل اعتنا در میراث اسلامی است. (ر.ک. مقاله معرفی آثار منتشر شده زیدیه، نشریه هفت آسمان، ش 14/161)3-1- زیدیان، چه باورهایی دارند؟در میان عقاید زیدیه، غیر از باورهای شایع و فراگیر در میان فرق و مذاهب اسلامی، چند باور خاص دیده می‌شود که در تمامی فرقه‌های زیدیه مشترک می‌نماید:•باور به عدل الهی•باور به اختیار انسان و نفی جبر•تاکید بر اصل امر به معروف و نهی از منکر•اعتقاد به امامت امامان علی(ع) ، حسن(ع) و حسین(ع)•امامت پس از امام حسین(ع)، در فرزندان امام حسن (ع) یا امام حسین (ع) است.•دعوت و قیام، از شرایط «امام» است (علاوه بر شرایط عمومی چونان: عدالت، دانایی دینی و ...). این نکته، از اصول بسیار مهم در تفکر سیاسی زیدیه است.•باور به ظهور مهدی(ع)•نفی تقیّه (کتمان مذهب و باور دینی)3-2- تفاوت عقاید زیدیان، چشمگیر استاگر باورهای فوق، حلقه مشترک «مذهب زیدیه» است. اختلافات عقاید زیدیان بسیار گسترده و فراوانند؛ از جمله:•آیا امامت امام علی(ع) به نصّ صریح پیامبر (ص) بوده است؟ در میان زیدیان، فرقه جارودیه این دیدگاه را دارند . و با این نگرش، خلفای اول و دوم را تکفیر یا تفسیق می‌کنند. اما برخی از فرقه‌های دیگر زیدیه، چنین باوری را ندارند (فرقه بتریّه یا صالحیّه و ....)•آیا امامت مفضول با وجود افضل مجاز است؟ پاسخ فرقه‌های زیدیه، به این پرسش یکسان نیست. جارودیه آن را پذیرا نیستند. اما فرقه‌های بتریّه (یا صالحیه) و یا فرقه سلیمانیه آن را می‌پذیرند و در نتیجه، خلیفه اول و دوم را با همین نگرش، تایید می‌کنند.•آیا تعدد امام در زمان واحد مجاز است؟ این پرسش، به ویژه در شرایط استقرار دولت‌های متعدد زیدی جدی‌تر مطرح شد، و موافقان و مخالفان بنامی دارد.•مهدی منتظر چه کسی است؟ در حالی که در مواردی فرقه‌های زیدیه، تحت شرایط سیاسی - اجتماعی به ظهور مهدی باورمند شده بودند، چونان تطبیق آن بر نفس زکیه (محمد بن عبدالله بن حسن بن امام حسن) و یا امام حسین بن قاسم عیانی (م 404 ه.ق) و ...در مورد فرد اخیر (که از امامان علوی یمن بود) فرقه‌ای به نام حسینیّه در یمن به وجود آمد که تا چندین قرن دوام داشت و معتقد بودند که او مهدی موعود است و... (ر.ک. مقاله: مهدویت و فرقه حسینیه زیدیه، سید علی موسوی‌نژاد، نشریه هفت آسمان، ش 27/127)اما بخش عمده‌ای از فرقه‌های زیدیه اعتقاد دارند که مهدی(ع) هنوز به دنیا نیامده است و در آینده ظهور خواهد کرد.•اعتقاد به رجعت و خصایل خاص امامان: در حالی که پاره‌ای از فرقه‌های زیدیه چونان جارودیه، به رجعت و یا علم غیب و خصایل منحصر در امامان، باورمندند. برخی دیگر از فرقه‌های زیدی چونان باوری را ندارند.از مجموع نکات فوق، می‌توان دریافت که در میان فرقه‌های زیدی، «فرقه جارودیه» آن مذهب به شیعه دوازده امامی (امامیه) نزدیک‌ترند. شیعیان زیدی یمن، به این گرایش زیدی متصل هستند.معرفی منابع برای مطالعات تکمیلی در موضوع زیدیه شناسی از آنجا که این سلسله یادداشت‌ها، با انگیزه‌ی دریافت حوادث سیاسی یمن، نگاشته می‌شوند، به همین مختصر بسنده می‌کنیم. برای مطالعات اجمالی در زمینه «زیدیه» به نوشته‌های زیر می‌توانید مراجعه کنید:1-زیدیه، تاریخ و عقاید، مهدی زمانیان و سید علی موسوی‌نژاد، نشر ادیان، 13862-تاریخ فرق اسلامی، حسین صابری، ج 2، انتشارات سمت، 13833-دولت زیدیه در یمن، حسن خضیری احمد، احمد بادکوب، پژوهشکده حوزه و دانشگاه، 1380و برای مطالعات تفصیلی تر ، سه حوزه منابع معرفی می شوند :الف) کتاب‌ها و نگاشته‌هایی که در زمینه فرق و مذاهب اسلامی، نوشته شده‌اند؛چونان: مقالات الاسلامیین، ملل و نحل، فرق الشیعه، المقالات و الفرق، الفصل و ...ب‌)کتاب‌ها و مقالات که در خصوص «زیدیه» نوشته شده‌اند و از آن جمله:الزیدیه قراءة فی المشروع و بحث عن المکوّنات، عبد الله بن محمد حمیدالدین، صفاء، 1424الزیدیه فی موکب التاریخ، جعفر سبحانی، دارالاضواءالزیدیه نظریه و تطبیق، علی بن عبدالکریم الفضیل شرف الدین، بیروت، 1412ج‌)کتاب‌ها و آثار مولفان زیدی مذهب: در دهه‌های اخیر، آثار فراوانی از مولفان زیدیان - چه در یمن و چه در کشورهای دیگر- به چاپ رسیده است. پاره‌ای از آن را در تراث الزیدیه (سید علی موسوی نژاد، مرکز ادیان و مذاهب 1384) مولفات الزیدیه (سید احمد حسینی اشکوری، مکتبه نجفی مرعشی، قم 1413) و ... می‌توان دید.جهت مطالعه بیشتر رجوع شود به:فرق و مذاهب کلامی ، استاد علی ربانی گلپایگانی.تاریخ شیعه و فرقه های اسلام، دکتر محمّد جواد مشکورتاریخ شیعه، علامه محمد حسین مظفّرتاریخ اندیشه های کلامی در اسلام، عبدالرحمن بدوی بنیادهای کیش اسماعیلیان، برنارد لوئیساسلام نیز از حقیقت جویان می خواهد که اصول اسلام را با عقل و برهان بپذیرند. اگر کسی به دین حق راه یافت ، نوبت آن می رسد که از بین مذاهب آن دین ، مذهب حق را بیابد ؛ مثلا اگر کسی که دریافت اسلام دین حق است ، باید در مورد حقّانیّت مذاهب شیعه و سنّی تحقیق کند ؛ تا مذهب حق را یافته و از آن تبعیّت نماید.معیار حقانیّت در این مرحله از تحقیق، عقل، قرآن کریم و احادیث مورد قبول هر دو فرقه شیعه و اهل سنّت است؛ شخص محقّق در این مرحله باید کتب هر دو فرقه اصلی اسلام را ملاحظه نموده و آنها را باهم مقایسه نماید و عقل سلیم را قاضی کند تا حق برای او روشن شود. در این مرحله آثار کسانی مثل دکتر تیجانی سماوی که عمری را صرف تحقیق در این وادی نمودهو در نتیجه از تسنن برگشته و به تشیع گراییده می تواند راهگشا باشد.اگر کسی راه تحقیق را به درستی طی نمود؛ و با دلائل قاطع عقلی و نقلی به مذهب حق دست یافت، او به منبع حقیقت رسیده است؛ و از آن به بعد باید بکوشد که با مطالعه آثار رهبران آن مذهب و آثار علمای شاخص آن مذهب به اوج حقیقت صعود نماید ؛ و با عمل به احکام آن مذهب جان خود را مهیای ریزش انوار حقیقت کند. مثلا اگر کسی به حقّانیّت شیعه پی برده است؛ باید در درجه اوّل قرآن کریم را که منبع اصلی هدایت است، مورد توجه خاص قرار دهد؛ و با آن انس بگیرد؛ و مطابق آن عمل نماید؛ و در درجه بعد باید کتبی مثل نهج البلاغه امیر المومنین را راهنمای خود قرار دهد؛ و آثار امثال علامه طباطبایی, شهید مطهری و دیگر علمای اسلام را هم مطالعه نماید تا با عمق تعالیم مذهب شیعه آشنا شود. مفسران و دانشمندان شیعه و اهل سنت آیات فراوانى درباره فضایل و مناقب امیرالمؤمنین(ع) و اهل بیت(ع) ذکر کرده اند که نقل همه آنها از عهده این پاسخ خارج است. یکى از علماى اهل سنت، معروف به حاکم حسکانى، در کتاب شواهد التنزیل بیش از دویست آیه از این آیات را جمع آورى کرده است. در این جا به دو نمونه از این آیات که درباره ولایت و امامت حضرت على(ع) مى باشد، اشاره مى کنیم: 1. آیه تبلیغ: «یَا أَیهَا الرسُولُ بَلغ مَا أُنزِلَ إِلَیکَ مِن رَبکَ وَ إِن لَم تَفعَل فَمَا بَلغتَ رَسَالَتَهُ و اللَّهُ یَعصِمُکَ مِنَ الناسِ»؛ سوره مائده، آیه 67. اى رسول! آن چه را از سوى پروردگارت بر تو نازل شده ابلاغ کن و اگر چنین نکنى، رسالت الهى را نرسانده اى - نترس - خداوند تو را از - شر - مردم - و کسانى که تحمل شنیدن این پیام مهم را ندارند - حفظ مى کند. همه مفسران شیعه با تکیه بر روایات اهل بیت(ع) و نیز برخى از مفسران اهل سنت، ر.ک: شواهد التنزیل، حاکم حسکانى، ج 1، ص 249، ش 35، (مجمع احیاء الثقافة الاسلامیة، 1411 ه ق)؛ الدرالمنثور، جلال الدین سیوطى، ج 2، ص 298، (دارالمعرفة، 1365 ه ق)؛ اسباب النزول الآیات، الواحدى نیشابورى، ص 135، مؤسسة الحلبى و شرکاه - القاهره؛ تفسیر الکبیر، فخررازى، ج 11 - 12، ص 53، (المسألة الثالثه)، (نشردارالفکر، بیروت)؛ تفسیر المنار، محمدرشیدرضا، ج 6، ص 436 - 464، ذیل آیه 67 سوره مائده، (دارالفکر، بیروت). گفته اند که این آیه درباره على بن ابى طالب(ع) و مسأله غدیرخم است. لحن و خطاب این آیه، آن را از آیات قبل و بعد متمایز مى کند. پیامبر اکرم(ص) تنها در این آیه، نسبت به کتمان پیام، تهدید شده است که اگر نگویى، تمام آن چه را که در 23 سال رسالت گفته اى، هدر مى رود: «وَ إِن لَم تَفعَل فَمَا بَلغتَ رِسَالَتَهُ».بنابراین باید دید چه پیام مهمى است که این گونه بیان مى شود؟توجه به نکات ذیل، جهت گیرى محتوایى آیه را روشن مى کند: 1. سوره مائده، در اواخر عمر شریف پیامبر نازل شده است؛ 2. در این آیه به جاى «یَا أَیها النبِى»؛ تعبیر «یَا أَیهَا الرسُولُ» است که خود نشانه یک رسالت مهم است؛3. در این آیه به پیامبر هشدار داده شده است که اگر پیام الهى را ابلاغ نکند همه زحماتش هدر مى رود؛4. رسول خدا از جریانى هراس دارد و از این روى خداوند به او دلدارى مى دهد که ما تو را از شر مردم نگه مى داریم. پیامبر هیچ گاه از جان خود نمى ترسد؛ چرا که آن حضرت در روزگار تنهایى سنگ باران شد، یاران شکنجه شدند، و با مشرکان وارد درگیرى هاى نظامىِ طاقت فرسا شد، اما هرگز در هیچ میدانى نهراسید. حال در اواخر عمر در میان این همه یار و یاور ترس و نگرانى پیامبر از چیست؟5. در این آیه، پیامى است که به لحاظ اهمیت با همه پیام هاى دوران نبوت و رسالت برابر است: «وَ إِن لَم تَفعَل فَمَا بَلغتَ رِسَالَتَهُ»؛6. محتواى پیام، باید مسأله اى اساسى باشد، وگر نه در مسایل جزیى و فردى، این همه تأکید و دلدارى لازم نیست؛ 7. پیام آیه، درباره توحید، نبوت و معاد نیست؛ چون این اصول، در روزهاى اول بعثت در مکه بیان شده و نیازى به این همه سفارش در اواخر عمر حضرت نداشته است؛8. پیام آیه، درباره نماز، روزه، حج، زکات، خمس و جهاد و... هم نیست؛ چرا که پیامبر اینها را در طول 23 سال دعوت خویش بیان فرموده و مردم نیز به آن عمل کرده اند و هراسى از ابلاغ آن در بین نبوده است. پس محتواى این پیام چیست که در این آخرین سوره نازل شده بر پیامبر آمده است؟روایاتى که از شیعه و اهل سنت نقل شده است، ر.ک: الغدیر، علامه امینى، ج 1، ص 214، (نشردارالکتاب العربى، بیروت)؛ شواهد التنزیل، حاکم حسکانى، ج 1، ص 249، ش 35، ذیل آیه 67 مائده، (نشر مجمع احیاء الثقافه الاسلامیه). ما را از تحیر نجات مى دهد و راهنمایى مى کند. روایاتِ فراونى زمان نزول این آیه را هجدهم ذى الحجه سال دهم هجرى در سفر حجةالوداعِ پیامبر اسلام دانسته است که آن حضرت در بازگشت به سوى مدینه، در منطقه غدیرخم، به امر الهى فرمان توقف داد، و همه در غدیرخم جمع شدند. در آن جا پیامبر خدا در انبوه یاران، بر فراز جهاز شتران رفت و خطبه اى طولانى خواند. از این جا معلوم مى شود که مسأله بسیار مهمى مطرح بوده که خطابه اى طولانى لازم داشته است تا مردم در آن گرماى سوزان و زمین داغ، بایستند و آن را بشنوند. ابتداى خطبه در بردارنده توحید و نبوت و معاد بود و تازگى نداشت. سخن تازه و مهم حضرت آن بود که خبر از رحلت خود داد و نظر آنان را نسبت به خود جویا شد. همه به کرامت، عظمت، خدمت و رسالت آن حضرت در حد اعلا اقرار کردند. وقتى پیامبر مطمئن شد که صدایش به همه در چهار طرف مى رسد، پیام مهم الهى را ابلاغ فرمود. آن جا بود که دست حضرت على(ع) را گرفت و بلند کرد و فرمود: «مَن کُنتُ مَولاهُ فَعَلِىٌّ مَولاهُ...»، هر که من مولا و رهبر اویم، على بن ابى طالب مولا و رهبر اوست.اقتباس از تفسیر نور، محسن قرائتى، ج 3، ص 137، ذیل آیه 67 مائده، ش 33، (نشر مؤسسه در راه حق، قم 1376 ه ش). بنابراین محتواى این پیام مهم، امامت، ولایت و رهبرى حضرت على(ع) بوده است. 2. آیه ولایت: «إِنمَا وَلِیکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الذیِنَ آمَنُوا الذینَ یُقیمُؤنَ الصلاةَ وَ یُؤتُونَ الزکاةَ وَ هُمْ راکِعُونَ»؛ سوره مائده، آیه 55.در روایات شیعه و اهل سنت آمده است که روزى فقیرى در مسجد از مردم کمک خواست و کسى به او چیزى نداد. حضرت على(ع) که مشغول نماز و در حال رکوع بود با انگشت دست راست به سائل اشاره نمود و سائل متوجه شد و انگشتر حضرت را از دستشان خارج ساخت. در این هنگام این آیه نازل شد: ولى شما تنها خداوند و پیامبرش و کسانى اند که ایمان آورده اند و نماز بر پا مى دارند و در حال رکوع، زکات مى دهند.ر.ک: شواهد التنزیل، حاکم حسکانى، ج 1، ص 209، ش 33، (مجمع احیاءالثقافة الاسلامیه)؛ تفسیر، قرطبى، ج 6، ص 221، (داراحیاءالتراث العربى، بیروت)؛ اسباب النزول، الواحدى نیشابورى، ص 133، (مؤسسة الحلبى و شرکا، قاهره). کلمه ولى به معناى دوست یا ناصر و یاور در این آیه مناسبت ندارد؛ زیرا ولایت به معناى دوستى و یارى کردن مخصوص کسانى نیست که نماز مى خوانند، و در حال رکوع زکات مى دهند، بلکه یک حکم عمومى است که همه مسلمانان را در برمى گیرد. همه مسلمین باید یکدیگر را دوست بدارند و یارى کنند؛ حتى آنهایى که زکات بر آنها واجب نیست و اصولاً چیزى ندارند که زکات بدهند، تا چه رسد به این که بخواهند در حال رکوع زکاتى بپردازند. آیا دوستى و یارى کردن مسلمانان اختصاص به کسانى دارد که در رکوع انفاق مى کنند؟! از این جا روشن مى شود که منظور از ولى در آیه فوق ولایت به معناى امامت و رهبرى است؛ بویژه این که این ولایت در ردیف ولایت پیامبر و ولایت خدا قرار گرفته و هر سه با یک جمله ادا شده است. بنابراین این آیه از آیاتى است که دلالت بر ولایت و امامت حضرت على(ع) مى کند. اقتباس از تفسیر نمونه، آیت اللَّه مکارم شیرازى، ج 4، ص 424 - 423، (دارالکتب الاسلامیه). آیات دیگرى مانند، آیه «اولى الامر»، سوره نسا، آیه 59. «اکمال دین»،سوره مائده، آیه 3. «صادقین»، سوره توبه، آیه 119. «اطعام»، سوره انسان، آیه 8. «مودت»، سوره شورى، آیه 23. «تطهیر»، سوره احزاب، آیه 33. و... نیز درباره حضرت على(ع) و اهل بیت(ع) مى باشد.جهت آگاهى بیش تر از این آیات، کیفیت استدلال به آنها و جواب اشکالات ر.ک: آیات ولایت در قرآن، آیت اللَّه مکارم شیرازى، تهیه و تنظیم ابوالقاسم علیان نژادى، (انتشارات نسل جوان، قم، 1382 ه ش).دلایل حقانیت شیعه را مى توان به سه دسته کلى تقسیم کرد:1. براهین عقلى، 2. دلایل قرآنى، 3. روایات پیامبر اکرم صلى الله علیه وآله.هر یک از این شیوه ها، دلایل بسیارى را شامل مى شود؛ به طورى که گستردگى هر یک از این استدلالات، مطالعه کتاب هاى متعددى را مى طلبد و در این مختصر امکان بحث از آنها نیست؛ لیکن به طور فشرده چند برهان بیان مى گردد:یک. دیدگاه قرآن 1. از نظر قرآن، رهبرى و امامت امت، اصالتاً باید به دست معصوم و دور از هر گونه کژى باشد. این نکته به تعابیر مختلفى در کتاب الهى بیان شده است؛ از جمله هنگامى که ابراهیم علیه السلام به امامت رسید و خداوند به او فرمود: «إِنِّى جاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِماماً»؛ بقره (2)، آیه 124. ابراهیم علیه السلام آن منصب الهى را براى فرزندانش درخواست کرد؛ ولى در «قالَ وَ مِنْ ذُرِّیَّتِى» ؛ پاسخ آمد: «لایَنالُ عَهْدِى الظَّالِمِینَ»؛ همان.؛ «عهد من به ستمکاران نمى رسد».آیه بالا نشان مى دهد که امامت منصبى الهى است - نه به انتخاب افراد - و به کسانى اعطا مى شود که از هر ظلمى (اعتقادى، اخلاقى و رفتارى) پاک و مبرّا باشند و نفى مطلق ظلم، مساوى با عصمت است. 2. در آیه ابلاغ نیز مى فرماید: «یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ»؛ مائده (5)، آیه 67. این مسئله به دنبال تحقق (معرفى و اعلام ولایت امیرمؤمنان علیه السلام در غدیر خم) آیه اکمال دین نازل شد. بنابراین خداوند با اعلام ولایت و جانشینى حضرت على علیه السلام، کامل شدن دین اسلام را اعلام کرد و فرمود: «الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِى وَ رَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ دِیناً»؛ مائده (5)، آیه 3..جهت آشنایى بیشتر با امامت در قرآن نگا: مکارم شیرازى، ناصر، پیام قرآن (تفسیر نمونه موضوعى)، (تهران: دارالکتب الاسلامیة، چاپ چهارم، 1377)، ج 9.دو. دیدگاه عقلى 1. لزوم رهبرى در جامعه، امرى انکارناپذیر است. 2. رهبرى در جامعه اسلامى، باید براساس احکام و قوانین الهى باشد.3. احکام الهى و اجراى آن، به دست کسى اجرا مى شود که به طور کامل به زوایاى آن احکام، آگاه و نسبت به آنها متعهّد باشد. به عبارت دیگر اگر پیامبر نیست، پیشواى امت - از نظر شرایط و اوصاف - باید نزدیک ترین فرد به آن حضرت باشد. 4. به شهادت تاریخ و گواهى خلفا، هیچ کس در جهات یاد شده قابل مقایسه با امامان معصوم علیهم السلام نبوده است. حتى خلفا در موارد بسیارى، احساس نیاز به آنان مى کردند؛ چنان که خلیفه دوم خود بارها اعلام کرد: «لولا على لهلک عمر»؛الف. المناوى، محمد عبدالرؤف، فیض القدیر، شرح الجامع الصغیر، (بیروت: دارالکتب العلمیة، الطبعة الاولى)، ج 4، ص 470؛ب. الزرندى الحنفى، جمال الدین محمد، نظم الدرر السمطین فى فضائل المصطفى والمرتضى والبتول والسبطین، (مکتبة امیرالمؤمنین العامة، الطبعة الاولى، 1377ه.ق - 1958م)، ص 130.؛ یعنى، «اگر على علیه السلام نبود هر آینه عمر هلاک مى گشت».سه. از دیدگاه روایى روایات بى شمارى از پیامبر اکرم صلى الله علیه وآله در کتاب هاى شیعه و سنى، به تواتر نقل شده که به صراحت امامت و ولایت اهل بیت علیهم السلام را اثبات مى کند؛ مانند:1. روایات مربوط به حادثه غدیر،2. روایات لیلة الانذار،3. احادیث سفینه،4. احادیث ثقلین،5. احادیث ائمه دوازده گانه؛6. حدیث منزلت و ... .براى آگاهى بیشتر ر.ک:الف. مطهرى، مرتضى، امامت و رهبرى، (قم: صدرا)؛ب. رهبرى امام على علیه السلام در قرآن (ترجمه المراجعات)؛پ. تیجانى سماوى، آن گاه هدایت شدم؛ت. امینى، ابراهیم، بررسى مسائل کلى امامت؛در میان احادیث مختلف - به عنوان نمونه - به بیان حادثه غدیر و توضیحى درباره آن بسنده مى کنیم.جریان حدیث غدیر خم رسول خداصلى الله علیه وآله در سال دهم بعثت، تصمیم گرفت عمل حج به جاى آورد و آن را به مسلمانان اعلام فرمود. عده زیادى به مدینه آمدند تا در رکاب آن حضرت حج به جاى آورند و به او تأسى کنند. آن حج را حجةالوداع، حجةالاسلام، حجةالبلاغ و حجةالکمال نامیده اند. رسول خداصلى الله علیه وآله از هجرت تا رحلت جز آن حج، حج دیگرى نیاورده است.پیامبرصلى الله علیه وآله پنج یا شش روز به ماه ذى حجه مانده، از مدینه خارج شد... . آن گاه اعمال حج و عمره به هدایت خود ایشان انجام گردید و عملى را که تا قیامت باید به جاى آورده شود، عملاً به مردم نشان داد. پس از پایان حج، از مکه به طرف مدینه خارج شد؛ در حالى که جماعت یاد شده در محضرش بودند.روز پنج شنبه هجدهم ماه ذى حجه با آن جمعیت انبوه به «غدیر خم» در جحفه رسید. در آنجا جبرئیل نازل شد و این آیه را آورد: «یا اَیُّها الرَّسُول بَلِّغ ما اُنزِلَ اِلَیکَ مِن رَبِّکَ وَ اِن لَم تَفعَل فَما بَلَّغتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ یَعصِمُکَ مِنَ النّاس اِنَّ اللَّهَ لا یَهدِىَ القَومَ الکافِرینَ»؛ مائده، آیه 67..بدین طریق خدا به پیامبرش امر کرد تا على علیه السلام را در جاى خویش نصب ولایت وجوب طاعت او را ابلاغ کند. در آن وقت طلیعه کاروان به جحفه نزدیک شده بود، حضرت فرمان داد تا آنهایى که از محل گذشته بودند، برگردند و آنانى که در محل بودند، توقف کنند. در آنجا پنج درخت کنار هم بود، فرمان داد کسى زیر سایه آنها ننشیند. جمعیت همه در جاى خود قرار گرفتند، زیر آن درخت ها را پاک کردند، آن گاه اذان نماز ظهر گفته شد.حضرت رسول زیر آن درختان ایستاد و نماز ظهر را با جماعت خواند. هوا به قدرى گرم بود و آفتاب چنان آتش مى ریخت که مردم از شدت گرما، گوشه اى از عبا را سر کشیده و گوشه اى را از حرارت سنگریزه ها زیر پا گذاشته بودند، پارچه اى بر یکى از درخت ها کشیده و براى آن حضرت سایبان درست کردند.چون از نماز فارغ شد، بالاى جهازهاى شتر رفت که روى هم چیده بودند. صدایش را بلند کرد، به طورى که همه شنیدند و فرمود: «الحمدللّه، از خدا مدد مى جوییم، به او ایمان مى آوریم، بر او توکل مى کنیم و به خدا پناه مى بریم از شر نَفْسْ هاى خود از سیئات اعمال خویش... .شهادت مى دهم که جز خدا معبودى نیست و محمد بنده و رسول او است... احتمال مى رود که خدا مرا به طرف خود ببرد و عمر من سر آید؛ من پیش خدا مسئولم و شما مسئولید، چه مى گویید؟گفتند: گواهى مى دهیم که پیغام خدا را رساندى و در رساندن آن تلاش کردى و خیرخواه بودى، خدا تو را جزاى خیر دهد! فرمود: آیا شهادت نمى دهید که جز خدا معبودى نیست و محمد بنده و رسول او است و بهشت و آتش خدا و مرگ حق است و قیامت خواهد آمد و خداوند مردگان را زنده خواهد کرد؟ گفتند: آرى شهادت مى دهیم. عرض کرد: خدایا! شاهد باش.سپس فرمود: اى مردم! آیا سخن مرا نمى شنوید؟ گفتند: آرى مى شنویم. فرمود: من پیش از شما به کنار حوض کوثر خواهم رفت، شما در آنجا پیش من خواهید آمد. عرض آن به فاصله صنعاء (پایتخت یمن) و بُصرى (قصبه اى است از توابع دمشق) است. در کنار آن کاسه هایى به عدد ستارگان از نقره است؛ بنگرید در حفظ «ثقلین» که چطور جانشین من خواهید بود؟ گفتند: اى رسول خدا! ثقلین چیست؟ فرمود: ثقل بزرگ تر کتاب خدا است. یک طرف آن به دست خدا و طرف دیگرش به دست شما است. به آن چنگ زنید تا گمراه نشوید. ثقل کوچک عترت (اهل بیت) من است. خداى لطیف خبیر به من خبر داده که آن دو، از هم جدا نمى شوند تا در حوض کوثر پیش من آیند. من از خدا چنین خواسته ام، از قرآن و اهل بیت جلو نیفتید؛ وگرنه هلاک مى شوید و از آن دو کنار نمانید؛ وگرنه نابود مى گردید.آن گاه دست حضرت على علیه السلام را گرفت و بلند کرد تا جایى که سفیدى زیر بغل هر دو دیده شد و همه على علیه السلام را شناختند، بعد از آن فرمود: مردم، کیست که بر مؤمنان از خودشان مقدم تر است؟ گفتند: خدا و رسولش داناترند. فرمود: «ان اللَّه مولاى و انا مولى المؤمنین و انا اولى بهم من انفسهم فمن کنت مولاه فعلى مولاه»؛«همانا خدا مولاى من است و من مولاى مؤمنانم و بر آنان از خودشان اولى مى باشم. پس هر که را مولا منم على مولاى اوست».. این سخن را سه بار تکرار کرد. سپس گفت:«اللهم وال من والاه و عاد من عاداه و احب من احبه و ابغض من ابغضه وانصر من نصره واخذل من خذله و ادر الحق معه حیث دار»؛«خدایا! دوستى گزین با هر که او [على ] را دوست دارد و دشمن دار هر که او را دشمن دارد؛ دوستش دار آنکه با او دوستى ورزد و خشمگین باش از آنکه به او خشم مى ورزد؛ یارى کن آنکه او را یارى کند و خوار گردان آنکه او را تنها گذارد و به او پشت کند؛ و حق را همپاى او بپادار».. آن گاه فرمود: هر که در اینجا حاضر است به غایبان برساند.هنوز از آنجا حرکت نکرده بودند که جبرئیل این آیه را آورد: «الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِى وَ رَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ دِیناً» ؛ «امروز دینتان را کامل و نعمتم را بر شما تمام کردم و از دینتان اسلام راضى شدم».رسول خداصلى الله علیه وآله فرمود: اللَّه اکبر! بر اکمال دین و اتمام نعمت و رضاى خدا به رسالت من و ولایت على بعد از من. سپس جمعیت به امیر مؤمنان على علیه السلام تهنیت گفتند؛ از جمله ابوبکر و عمر گفتند: «بخ بخ لک یا ابن ابى طالب اصبحت و امسیت مولاى و مولا کل مؤمن و مؤمنة»؛ «به به بر تو اى پسر ابى طالب! صبح و شام کردى در حالى که سرپرست من و سرپرست هر مؤمن و زن مؤمنى».حسان بن ثابت شاعر که در آنجا بود گفت: اى رسول خدا! اجازه بدهید درباره على ابیاتى بگویم تا بشنوید؟ فرمود: بگو با برکت خدا. حسان گفت: اى شیوخ قریش! سخن من، پیرو سخن رسول خدا درباره ولایت و سرپرستى است. آن گاه گفت: ینادیهم یوم الغدیرنبیّهم بخم فاسمع بالرسول منادیاًو قال: فمن مولاکم و ولیکم فقالوا و لم یبدلوا هناک التعادیاالهک مولانا و انت ولیناو لن تجدن منا لک الیوم عاصیاًفقال له قم یا على فاننى رضیتک من بعدى اماماً و هادیاًفمن کنت مولاه فهذا ولیه فکونوا له اتباع صدق موالیاًهناک دعا اللهم و ال ولیه و کن للذى عادى علیّاً معادیااین خلاصه اى از جریان غدیر و تعیین حضرت على علیه السلام براى خلافت و امامت بود.قرشى، على اکبر، خاندان وحى، (تهران: دارالکتب الاسلامیه، چاپ اول 1368)، ص 152 - 157.شایان ذکر است که واقعه غدیر و خطبه پیامبر اکرم صلى الله علیه وآله در آن، مورد اجماع و اتفاق جمیع مسلمانان است و جایگاه ویژه اى در نصوص دینى و ادبیات و اشعار مسلمانان اعم از عرب و غیر عرب - دارد. در متون اسلامى هیچ روایتى به اندازه این واقعه، به حد تواتر یا فوق تواتر نرسیده است و احدى را یاراى تردید در آن نیست. از صحابه پیامبرصلى الله علیه وآله 110 تن و از تابعین 89 تن آن را نقل کرده اند و طبقات راوى آن، به 360 تن رسیده است. شاعران بسیارى نیز این جریان را به نظم درآورده اند؛ از جمله:در قرن اول: حسان بن ثابت انصارى، قیس بن سعد بن عباده انصارى، عمر و بن عاص بن وائل و محمد بن عبداللَّه حمیرى.در قرن دوم: کمیت بن زیاد، سید اسماعیل بن محمد حمیرى، شعیان بن مصعب کوفى.در قرن سوم: ابو تمام حبیب بن اوس طایى و دعبل بن على بن رزین الخزاعى و در قرون بعد ده ها نفر دیگر.از اهمیت این واقعه، همان بس که علامه امینى یازده جلد کتاب ارزشمند الغدیر را درباره آن به نگارش درآورده است.اکنون این سؤال رخ مى نماید که اگر این واقعه در میان همه مسلمین، اجماعى و مورد اتفاق است، پس اختلاف در چیست؟ در پاسخ گفتنى است: اساس اختلاف بر سر ماهیت و دلالت این واقعه است؛ یعنى:الف. اهل تسنن اظهار مى دارند که این حادثه عظیم تاریخى و سخنان و تأکیدات پیامبر اکرم صلى الله علیه وآله، به معناى لزوم «محبت و دوستى» حضرت على علیه السلام و یا حداکثر معرفى ایشان به عنوان یکى از نامزدهاى خلافت است و هیچ دلالتى بر امامت و زمامدارى و لزوم پیروى از ایشان ندارد! دلیل آنان این است که «ولایت» چند معنا دارد و یکى از معانى آن «دوستى» است. بنابراین تا زمانى که به این معنا قابل حمل است، نمى توان به معانى دیگر آن تمسّک جست.ب. دیدگاه شیعه این است که ماهیت این حادثه و سخنان پیامبر اکرم صلى الله علیه وآله، نص صریح و قاطع بر امامت و پیشوایى حضرت على علیه السلام و لزوم اطاعت از او است. قرینه ها و شواهد، به گونه اى است که هرگز نمى توان آن را تنها به دوستى و محبت و یا نامزدى خلافت تفسیر کرد. دلایل صحّت دیدگاه شیعه عبارت است:1. معناى ولایت: اگر چه در مواردى ولایت به معناى دوستى نیز به کار مى رود؛ ولى لغت شناسان و کتاب هاى معتبر لغت شناسى، عمدتاً کلمه ولایت را به معناى سرپرستى، عهده دارى امور، سلطه، استیلا، رهبرى و زمامدارى معنا کرده اند. در اینجا معناى این کلمه با برخى از مشتقاتش از کتاب هاى لغت اهل سنت نقل مى شود:- راغب اصفهانى مى نویسد: «وِلایت؛ یعنى، یارى کردن و وَلایت یعنى، زمامدارى و سرپرستى امور و گفته شده است که وِلایت و وَلایت، مانند دِلالت و دَلالت است و حقیقت آن «سرپرستى» است؛ ولى و مولا نیز در همین معنا به کار مى رود».الراغب الاصفهانى، معجم مفردات الفاظ القرآن، ص 570.- ابن اثیر مى نویسد: «ولىّ؛ یعنى، یاور و هر کس امرى را بر عهده گیرد، مولا و ولىّ آن است». سپس مى گوید: و از همین قبیل است حدیث «من کنت مولاه فعلى مولاه» و سخن عمر که به على علیه السلام گفت: «تو مولاى هر مؤمنى شدى»؛ یعنى، «ولى مؤمنان گشتى».ابن اثیر، ابوالحسن على بن عبدالواحد، النهایة فى غریب الحدیث والاثر، ج 5، ص 227.- صاحب صحاح اللغة مى نویسد: «هر کس سرپرستى امور کسى را به عهده گیرد، ولى او است».الجوهرى، اسماعیل بن حماد، الصحاح فى لغة العرب، تحقیق احمد بن عبدالغفور عطار، (بیروت: دارالعلم للملایین)، ج 6، ص 2528.- مقاییس اللغة آورده است: «هر کس زمام امر دیگرى را به عهده گیرد، ولىّ او است».معجم مقاییس اللغة، ج 6، ص 141.حال با گفته هاى صریح ارباب لغت، چگونه مى توان «من کنت مولاه فعلىّ مولاه» را به «دوستى» صرف معنا کرد و سرپرستى اجتماعى و زمامدارى را از آن جدا ساخت؟ مگر نه این است که «ابن اثیر» - لغت شناس معروف عرب و سنى - خودش تصریح مى کند کلمه «مولا» در روایت «من کنت مولاه فعلىّ مولاه» از زبان پیامبرصلى الله علیه وآله و در واکنش عمر در همین معنا به کار رفته است؟بنابراین استعمال ولایت در دوستى نیاز به قرینه دارد و بدون آن، به معناى زمامدارى است. افزون بر آن در این مورد همه قرینه ها به کاربرد آن در زمامدارى و مرجعیت دینى و سیاسى و اجتماعى دلالت دارد.2. خطاب تند و قاطع الهى: اگر حادثه غدیر صرفاً براى اعلام دوستى حضرت على علیه السلام بود، آیا آن قدر اهمیت داشت که خداوند به پیامبرش وحى کند اگر آن را ابلاغ نکنى، رسالت الهى را انجام نداده اى: «یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اَللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ اَلنَّاسِ إِنَّ اَللَّهَ لا یَهْدِى اَلْقَوْمَ اَلْکافِرِینَ»؛ مائده (5)، آیه 67.؛ «اى پیامبر! آنچه از جانب پروردگارت به سوى تو نازل شده، ابلاغ کن؛ و اگر نکنى پیامش را نرسانده اى. و خدا تو را از [ گزندِ] مردم نگاه مى دارد. آرى، خدا گروه کافران را هدایت نمى کند». آیا این اخطار شدید اللحن به خوبى نشان نمى دهد که مسئله بالاتر از این حرف ها است؟ البته محبت امیرمؤمنان علیه السلام جایگاه بسیار بلندى دارد و یکى از نشانه هاى ایمان است؛ اما مولا در اینجا قطعاً به معناى محبت و منحصر به «ولاى محبت» نیست.3. دوستى و ولاى محبت در قرآن: با واژه هایى چون «حب»، «مودّت» و... اشاره شده است؛ چنان که در مورد محبت اهل بیت علیهم السلام آمده است: «قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِى الْقُرْبى »؛ شورى (42)، آیه 23.؛ «بگو: به ازاى آن (رسالت) پاداشى از شما خواستار نیستم، مگر دوستى درباره خویشاوندان». بنابراین فرو کاستن معناى ولایت به محبت و مودّت و انحصار به آن، مغایر کاربرد قرآنى این واژه است.4. دلدارى خدایى: خداوند پیامبرصلى الله علیه وآله را دلدارى داده، مى فرماید: در راستاى اجراى این مأموریت، خداوند تو را در مقابل توطئه هاى مردم محافظت مى کند: «وَ اَللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ اَلنَّاسِ» . آیا این مسئله نشان نمى دهد که این مأموریت، چنان مهم بوده است که پیامبرصلى الله علیه وآله بیم آن داشته که برخى بر اثر هواهاى نفسانى به مقابله برخاسته و علیه دین توطئه کنند؟! آیا فقط با اعلام دوستى حضرت على علیه السلام جاى خوف از توطئه بود؟5. گزینش مکان: پیامبرصلى الله علیه وآله مکان جدا شدن و انشعاب مسافران را خود انتخاب کرد، تا همگى در سخنرانى آن حضرت حضور داشته باشند و نیز دستور داد کسانى که از آن مکان گذشته بودند برگردند و کسانى هم که عقب مانده بودند، از راه برسند؛ این نشانه چیست؟ اینکه دستور دادند شاهدان به غایبان، اطلاع دهند و این خبر بزرگ را به گوش همگان برسانند، دلالت بر این ندارد که مسئله، براى امت اسلامى بسیار مهم و حیاتى بوده است؟ آیا عاقلانه است که پیشواى بزرگ مسلمانان، در آخرین سخنرانى عمومى خود، براى جمعیت باشکوه حج گزاران و در آن گرماى سوزان، مسافران خسته و کوفته را گرد آورد و با این تأکیدات، با آنان سخن بگوید و تنها مقصودش این باشد که بگوید: «على را دوست داشته باشید»؟6. نزول آیه اکمال: پس از اجراى این مأموریت، آیه نازل شد که: «اَلْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِى وَ رَضِیتُ لَکُمُ اَلْإِسْلامَ دِیناً» مائده (5)، آیه 3.؛ «امروز دین شما را برایتان کامل و نعمت خود را بر شما تمام گردانیدم و اسلام را براى شما [ به عنوان ]آیینى برگزیدم». آیا نزول چنین آیه اى دلالت بر این ندارد که مسئله، بالاتر از صرف محبت بوده است؟ آیا فقط با دوستى حضرت على علیه السلام - نه رهبرى و پیشوایى آن حضرت - دین کامل شد و خداوند اسلام را پسندید؟ اگر مسئله فقط دوستى و مودّت بود که در این رابطه آیه: «قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلاَّ اَلْمَوَدَّةَ فِى اَلْقُرْبى » «بگو: به ازاى آن [ رسالت ] پاداشى از شما خواستار نیستم، مگر دوستى درباره خویشاوندان»: شورى (42)، آیه 23.، مدت ها پیش از آیه اکمال نازل گشته و از این جهت نقصى در دین نبود. پس نتیجه مى گیریم که آیه اکمال، پیام بسیار مهم دیگرى در بر دارد.7. دلیل دیگر: معرفى «ثقلین» است که پیامبرصلى الله علیه وآله فرمود: «انّى تارک فیکم الثقلین: کتاب اللَّه و عترتى ...»؛ «من در میان شما دو چیز گران بها به ودیعت مى گذارم: کتاب خدا و عترتم را». اکنون باید پرسید: چرا پیامبرصلى الله علیه وآله عترت را در کنار قرآن و به عنوان «ثقل اصغر» ذکر فرمود؟ آیا محبت اهل بیت علیهم السلام هم سنگ قرآن است یا امامت و پیشوایى و مرجعیت دینى و سیاسى آنان؟پیامبرصلى الله علیه وآله فرمود قرآن و عترت از یکدیگر جدا نمى شوند و امت باید به هر دو چنگ بزنند. آیا صرف دوست داشتن قرآن، کافى است یا باید از آن پیروى کرد و آن را امام و پیشواى خود دانست؟ همسنگ قرار دادن قرآن و اهل بیت علیهم السلام از سوى پیامبرصلى الله علیه وآله وسلم، نشان مى دهد که در مورد اهل بیت علیهم السلام، نیز باید همین گونه رفتار کرد و آنان را سرمشق، الگو و پیشواى عملى خود قرار داد.8. پیامبرصلى الله علیه وآله به مسئله ایفاى رسالت و سپس «اولویت» خود بر مؤمنان انگشت مى گذارد و بلافاصله موضوع «ولایت» را طرح مى کند؛ این نشان مى دهد که نوع ولایت مطرح شده در اینجا، از همان سنخ ولایت و اولویت پیامبرصلى الله علیه وآله بر مؤمنان است که به موجب آن پیامبر خدا، حق تصرف در شئون دینى، سیاسى و اجتماعى مسلمانان را دارد؛ نه صرف دوستى و محبت (بدون مشروعیت سیاسى و اجتماعى).9. پیامبرصلى الله علیه وآله مسئله ولایت را سه یا چهار بار تکرار مى کند؛ این همه تأکید براى چیست؟10. اینکه پیامبرصلى الله علیه وآله در دعاى خویش مسئله یارى کردن امام على علیه السلام را مطرح مى کنند و بر تنها گذاشتن و یارى نکردن او نفرین مى فرستد، قرینه روشنى است بر اینکه ولایت مورد نظر، از نوع ولایت زعامت و رهبرى است، نه صرف محبت و علاقه قلبى؛ زیرا آنچه با اطاعت به نصرت، یارى و همگانى جامعه تلازم دارد، پیشوایى و رهبرى امت است، نه صرف محبت و علاقه قلبى.11. برپایى حقیقت همراه با امام على علیه السلام و همپایى آن دو نیز با ولایت، با معناى رهبرى تناسب دارد. به عبارت دیگر پیشوایى و مرجعیت دینى و سیاسى امام على علیه السلام است که مى تواند به برپایى حقیقت همگام با آن حضرت بینجامد؛ نه صرف دوستى و محبت آن حضرت.12. پیامبرصلى الله علیه وآله بعد از این حادثه فرمود: «اللَّه اکبر! بر اکمال دین و اتمام نعمت و خشنودى خدا به رسالت من و ولایت على بعد از من». نکته مهم در اینجا این است که اگر مقصود از «ولایت»، محبت باشد، دیگر قید «بعد از من»، زاید است؛ زیرا محبت حضرت على علیه السلام مقید به زمان پس از رحلت پیامبرصلى الله علیه وآله نیست. معنا ندارد منظور پیامبرصلى الله علیه وآله را این بگیریم که بعد از رحلت من، على را دوست بدارید! زیرا محبت على علیه السلام با حیات پیامبرصلى الله علیه وآله قابل جمع است؛ بلکه رهبرى امام على علیه السلام است که پس از آن حضرت مورد نظر است؛ زیرا در یک زمان وجود دو پیشوا در عرض هم ممکن نیست.13. بعد از این ماجرا، مردم با حضرت على علیه السلام بیعت کردند. مگر دوستى بیعت دارد؟ بیعت در لغت به معناى التزام به فرمان بردارى و تبعیت است و حتى ابوبکر و عمر نیز با آن حضرت بیعت کرده، گفتند: «بخٍّ بخٍّ لک یا على! اصبحت و امسیت مولاى و مولى کل مؤمن و مؤمنة».14. همه حاضران در آن جلسه از خطابه پیامبرصلى الله علیه وآله، مسئله «امامت و پیشوایى حضرت على علیه السلام» را فهمیدند و بلافاصله «حسان بن ثابت انصارى» از پیامبرصلى الله علیه وآله اجازه گرفت و اشعارى زیبا سرود که در یکى از ابیات آن، از زبان پیامبرصلى الله علیه وآله چنین مى گوید: فقال له قم یا على! فانّنى رضیتک من بعدى اماماً و هادیاً«پیامبر به او فرمود: اى على! برخیز، خرسندم که تو امام و هادى بعد از من مى باشى».ذکر این نکته بایسته است که «تقریر» - یعنى سکوت و عدم مخالفت پیامبرصلى الله علیه وآله در برابر یک سخن یا رفتار در نزد همه مسلمانان - حجت و جزء سنت است. بنابراین اگر مسئله غدیر معنایى غیر از امامت داشت، چرا پیامبرصلى الله علیه وآله سخنان «حسان بن ثابت» را تأیید کرده، او را تشویق فرمود؟ چرا دیگران اعتراض نکردند که منظور پیامبرصلى الله علیه وآله «امامت و هدایت» امت نبوده است؟15. نکته جالب توجّه دیگر، موضع گیرى هاى مخالفان مانند «جابر بن نضر» یا «حارث بن النعمان الفهرى» است. در روایت است که پس از انتشار سخن پیامبرصلى الله علیه وآله در غدیر خم، وى نزد پیامبرصلى الله علیه وآله آمد و عرض کرد: «اى محمد! از جانب خدا به ما گفتى شهادت دهیم که جز خداى یگانه پروردگارى نیست و شهادت دهیم که تو پیامبر خدایى و نماز بخوانیم و روزه بداریم و حج انجام دهیم و زکات بپردازیم. ما نیز همه اینها را از تو پذیرفتیم؛ لیکن به این حد راضى نگشتى و پسر عمویت را بر ما برترى دادى و گفتى: «هر که را من مولاى اویم، این على مولاى او است». اکنون بگو که این سخن را از پیش خود گفتى، یا از جانب خدا؟ پیامبرصلى الله علیه وآله فرمود: «سوگند به آنکه جز او خدایى نیست! این مطلب از سوى خداوند است».در این هنگام او برگشت و به سوى اسب خود شتافت؛ در حالى که مى گفت: خدایا! اگر آنچه محمدصلى الله علیه وآله مى گوید حق است، پس سنگى بر ما ببار، یا ما را به عذابى دردناک گرفتار کن. هنوز به اسب خود نرسیده بود که از طرف حق، سنگى بر سرش بارید و او را بر زمین کوبید و جانش را بگرفت. آن گاه این آیه نازل شد: «سَأَلَ سائِلٌ بِعَذابٍ واقِعٍ، لِلْکافِرینَ لَیْسَ لَهُ دافِعٌ، مِنَ اَللَّهِ ذِى اَلْمَعارِجِ»؛ معارج (70)، آیات 1 - 3.؛ «پرسنده اى از عذاب واقع شونده اى پرسید که اختصاص به کافران دارد [ و ]آن را بازدارنده اى نیست. [ و ]از جانب خداوند صاحب درجات [ و مراتب ] است».اکنون باید دید چه چیزى در سخن پیامبرصلى الله علیه وآله نهفته بود که آن مرد خیره سر را برآشفته کرد؟ اگر صرف مسئله محبت و دوستى بود، آیا این همه لجبازى و خیره سرى پدید مى آمد؟ به طور مسلّم مسئله بالاتر از این بود. زیرا شخص یاد شده از طرفى دلى پر کینه نسبت به حضرت على علیه السلام داشت و از سوى دیگر، مى دید با ولایت آن حضرت، باید عمرى تحت فرمان و رهبرى ایشان سپرى کند واز سر بى خردى و کبر و کژاندیشى، مرگ و عذاب را بر ولایت مولاى متقیان و فخر کائنات ترجیح داد.براى آگاهى بیشتر ر.ک: الغدیر، ج 1، صص 239-246.16. خود امیر مؤمنان علیه السلام و ائمه اطهارعلیهم السلام در اثبات امامت بارها به حدیث غدیر استناد کرده اند. عامربن واثله مى گوید: «در روز شورى با على علیه السلام کنار درب خانه ایستاده بودم و شنیدم او خطاب به آنان فرمود: من براى شما دلیلى مى آورم که احدى نمى تواند بر آن خدشه اى وارد کند. سپس فرمود:اى جماعت! آیا در میان شما کسى هست که پیش از من به یگانگى خداوند ایمان آورده باشد؟ گفتند: نه!- آیا در بین شما کسى هست که برادرى چون جعفر طیّار داشته باشد که با ملائک پرواز مى کند؟ گفتند: نه!- آیا کسى از شما غیر از من عمویى همچون حمزه شمشیر خدا و شمشیر رسول خداصلى الله علیه وآله- دارد؟ گفتند: نه!- آیا غیر از من کسى از شما همسرى چون فاطمه، دختر پیامبرصلى الله علیه وآله و سرور زنان اهل بهشت دارد؟ گفتند: نه!- آیا کسى از شما فرزندانى مانند حسن و حسین دو سرور جوانان اهل بهشت دارد؟ گفتند: نه!- آیا کسى از شما هست که [ به دستور قرآن ] پیش از نجوا با پیامبرصلى الله علیه وآله صدقه داده باشد؟ گفتند: نه!- آیا در میان شما غیر از من کسى هست که پیامبرصلى الله علیه وآله درباره اش فرموده باشد: «من کنت مولاه فعلىٌ مولاه، اللهم وال من والاه و عاد من عاداه وانصر من نصره، لیبلّغ الشاهد الغائب؟» گفتند: نه!براى آگاهى بیشتر ر.ک: الغدیر، ج 1، صص 159- 213..17. اگر مقصود از ولایت، همان محبت و دوستى باشد، آن گاه دعاى بعدى پیامبرصلى الله علیه وآله که فرمود: «و احبّ من احبّه» تکرار و لغو خواهد بود. بنابراین وجود هر دو سخن نشان مى دهد که اینها، دو موضوع متفاوت بوده و ولایت برتر از صرف محبت است؛ هر چند از لوازم ولایت، محبت و دوستى ولىّ است.در پایان گفتنى است در رابطه با حقانیت شیعه، هزاران کتاب و مقاله به نگارش درآمده که بسیارى از آنها مانند عبقات الانوار نوشته میرحامد حسین لکنهوى، مشتمل بر ده ها مجلد است و تمام منابع و مدارک آن، بدون استثنا از منابع اولیه اهل سنت مى باشدبراى مطالعه بیشتر ر.ک:الف. امینى، ابراهیم، بررسى مسائل کلى امامت؛ب. مطهرى، مرتضى، امامت و رهبرى، (قم: صدرا)؛پ. تیجانى سماوى، آن گاه هدایت شدم، ترجمه: سید محمد جواد مهرى؛ت. همو، اهل سنت واقعى کیست؟، ترجمه: سید محمد جواد مهرى؛ث. همو، از آگاهان بپرسید، ترجمه: سید محمد جواد مهرى؛ج. علامه عسکرى، عبداللَّه بن سبا، ج 1- 3؛چ. همو، نقش ائمه در احیاى دین، ج 1- 15؛ح. همو، یکصد و پنجاه صحابى ساختگى؛د. همو، نقش عایشه در تاریخ اسلام؛ذ. همو، اندیشه هاى اسلامى در دیدگاه دو مکتب (ترجمه معالم المدرستین)، ج 1- 2،ر. علامه سید شرف الدین، رهبرى امام على علیه السلام در قرآن (ترجمة المراجعات)؛ز. علامه طباطبایى، شیعه در اسلام؛ص. علامه جواد شرى، شیعه و تهمت هاى ناروا؛ض. حسینى نسب، سید رضا، شیعه پاسخ مى گوید؛ط. صالح الوردانى، فریب؛ظ. جواد مهرى، سید محمد، خاطرات مدرسه؛ع. نجمى، محمد صادق، سیرى در صحیحین؛غ. اللکنهوى، میرحامد حسین، عبقات الانوار فى امامة الائمة الاطهار، بى تا، بى جا؛م. شهید تسترى، احقاق الحق؛.از ادله گذشته به خوبی می توان استفاده برد که امام علی(ع) و یاران فرزندش دارای مقام و امامت می باشند و ولایت به این معنی است که ریاست همگانی و فراگیر بر جامعه اسلامی در همه امور دینی و دنیوی مخصوص دوازده امام است و کسانی که بخواهند حکومت مشروع داشته باشند باید با اذان و اجازه آنها باشند در واقع امامان ولایتشان به این معنی است که آنها وارثان پیامبر هستند و مقامات پیامبر(ص) را جز نبوت دار هستند. (لوح فشرده پرسمان، اداره مشاوره نهاد رهبری، کد: 2/100101302) .

پرسمان دانشگاهیان

مرجع:

ایجاد شده در 1401/03/25



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر

آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image