تخمین زمان مطالعه: 2 دقیقه
ابن عساکر شافعى دمشقى از ابى الزبیر نقل کرده که گفت: ما نزد جابر بن عبدالله بودیم، زمانى که چشمش نابینا و سنش بالا رفته بود. على بن الحسین (علیه السلام) همراه با فرزندش محمّد (علیه السلام) در حالى که کودکى بود وارد شد و بر جابر سلام کرد، و به فرزندش محمّد فرمود: برو نزد عمویت و بر او سلام کرده و سر او را ببوس. آن فرزند چنین کرد. جابر گفت: این چه کسى بود؟ حضرت على بن الحسین فرمود: محمّد فرزندم. جابر او را در بغل گرفت و گریست و گفت: اى محمّد! همانا رسول خدا تو را سلام مى رساند. حضرت به جابر بن عبدالله فرمود: خداوند امور تو را اصلاح کند، جریان چه بوده است؟ جابر گفت: نزد رسول خدا (صلى الله علیه و آله) بودم که حسین بن على (علیه السلام) بر او وارد شد، پیامبر (صلى الله علیه و آله) او را در بغل گرفته و بوسید و در کنار خود جاى داد. آن گاه فرمود: «یولد لابنى هذا ابن یقال له: علىّ، اذا کان یوم القیامة نادى مناد من بطنان العرش: لیقم سید العابدین. فیقوم هو. و یولد له محمّد، اذا رأیته یا جابر فاقرأ علیه السلام منّى و اعلم انّ بقاءک بعده قلیل»(1)؛ (براى این فرزندم (حسین (علیه السلام)) فرزندى خواهد آمد که او را على نامند. هرگاه روز قیامت فرا رسد، منادى از عرش صدا خواهد داد: سید عابدین بایستد. در آن هنگام او مى ایستد. و براى او فرزندى خواهد بود به نام محمّد، اى جابر هرگاه او را دیدى سلام مرا به او برسان و بدان که زندگى تو بعد از او کم است.) ابوالزبیر مى گوید: بعد از این واقعه جابر بیش از چند روزى زنده نماند تا این که از دنیا رحلت نمود. پینوشت: (1). ترجمه امام باقر (علیه السلام) از تاریخ ابن عساکر، صص 138-137. منبع: اهل بیت از دیدگاه اهل سنت، على اصغر رضوانى، مسجد مقدس جمکران، قم ، 1385 ه.ش، ص 72. .
راسخون
تماس با ما
آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود
09111169156
info@parsaqa.com
حامیان
همكاران ما
کلیه حقوق این سامانه متعلق به عموم محققین عالم تشیع است.