تخمین زمان مطالعه: 2 دقیقه
حبیب بن مظاهر با میثم تمار و رشید هجری دوست بود و این سه نفر علم منایا و بلایا می دانستند.از فضیل بن زبیر روایت شده است:میثم تمار سوار بر اسب می گذشت ، حبیب بن مظاهر سواره در نزدیکی مجلس بنی اسد به او برخورد کرد . باهم سخن گفتند و حبیب گفت : مردی بزرگ را که موی سرش ریخته و شکمی برآمده دارد و در نزدیکی دار الرزق خربزه می فروشد ، می بینم که در راه دوستی اهل بیت به چوبه دار آویخته شده و شکمش را بر فراز دار شکافته اند .(با این جمله ها آینده میثم را بازگو کرد . )میثم گفت : و من مردی سرخ رنگ را می شناسم که دو گیسو است و برای نصرت پسر دختر پیامبر بیرون می آید و کشته می شود و سرش را در کوفه می گردانند....(1)( میثم هم با این جمله ها اینده حبیب را بازگو کرد )به این ترتیب این دو از سرنوشت آینده یکدیگر خبر دادند . برای آگاهی بیشتر می توانید به « دائره المعارف تشیع » ج 6 ص 59 مراجعه کنید . در این کتاب حالات او را به نقل از منابع مختلف آورده است .1- بحار الانوار ج 45 ص 92 به نقل از رجال کشی . .
پرسمان دانشگاهیان
تماس با ما
آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود
09111169156
info@parsaqa.com
حامیان
همكاران ما
کلیه حقوق این سامانه متعلق به عموم محققین عالم تشیع است.