خشونت در انقلاب اسلامی -دادگاه‌های انقلاب اسلامی-تندروی در انقلاب‌ها-اعدام فرخ /

تخمین زمان مطالعه: 19 دقیقه

پرسشگر عزیز ضمن تشکر از اینکه بار دیگر این مرکز را به منظور انعکاس دیدگاههای خویش انتخاب نموده اید به منظور پاسخ به سوال شما لازم است آن را در دو بخش طرح نماییم . الف : تندروی در جریان تحولات پس از پیروزی انقلاب اسلامیب : جرایمی که افراد مذکور در بالا به خاطر آنها اعدام شدند .


پرسشگر عزیز ضمن تشکر از اینکه بار دیگر این مرکز را به منظور انعکاس دیدگاههای خویش انتخاب نموده اید به منظور پاسخ به سوال شما لازم است آن را در دو بخش طرح نماییم . الف : تندروی در جریان تحولات پس از پیروزی انقلاب اسلامیب : جرایمی که افراد مذکور در بالا به خاطر آنها اعدام شدند . الف : در پاسخ به سوال اول لازم است بگوییم که در اکثر انقلابهای جهان تندروی یکی از خصایص انقلابها بوده است و در واقع به دلیل اینکه جریان انقلاب جریانی است که باعث هرج ومرج و لجام گسیختگی و از دست رفتن رشته امور می شود معمولا غیر قابل کنترل می گردد و در اکثر مواقع بغض ها و کینه هایی که منجر به بروز انقلاب شده است باعث می شود تا پس از پیروزی انقلاب تصمیمات خارج از کنترل، عجولانه و عمدتا از سر احساس گرفته شود که بعدها از آنها با عنوان «تندروی» یاد می شود . معمولا از آنجایی که انقلابها بر اثر شورش و طغیان بر علیه حاکمان ظالم و فاسد آغاز و به انجام می رسد این قبیل برخوردهای خشونت آمیز پس از پیروزی انقلاب بیش از هر کس دامن چنین حاکمان و طرفداران آنها را می گیرد به گونه ای که در جریان انقلابهای بزرگ دنیا از جمله انقلاب کبیر فرانسه که افتخار غربی ها بوده و از آن به عنوان طلیعه ای بر آزادی های مدرن و اهتمام به حقوق بشر یاد می شود شاهد بزرگترین جنایتها بر علیه حاکمان سابق و هواداران آنها و نقض صریح حقوق بشر و به ویژه حقوق بی گناهان بوده ایم و حتی این تندروی ها به گونه ای بوده است که دامنگیر خود انقلابیون هم شده است . به عنوان مثال پس از پیروزی انقلاب فرانسه علاوه بر اعدام لوئی شانزدهم چنان جوی از خشونت انقلابی و تندروی ها آغاز شد که تاریخ نویسان بر اساس آن معتقدند دیکتاتوری جمهوری خواهان کمتر از استبداد سلطنتی نبود . در پاریس 1376 نفر اعدام شدند که از آن جمله لاوازیه شیمیدان معروف و مالزرب و آندره شید شاعر را می توان نام برد . (آلبرماله ، تاریخ قرن هجدهم و انقلاب کبیر فرانسه و امپراتوری ناپلئون ، ترجمه رشید یاسمی ، تهران ، دنیای کتاب ، 1363، ص248) . بعد از آن ژاکوبن ها زمام امور رابه رهبری روبسپیر بدست گرفتند(کمیته نجات ملی)این دوره خونبارترین دوره ی انقلاب فرانسه می باشد.گفته می شود در این دوره حداقل 17000نفر اعدام شدند.الزامی به رعایت مقررات قضایی نبود.حق استیناف و فرجام خواهی از میان رفت.از جمله کسانی که اینگونه کشته شدند ماری انتوانت بود.روبسپیر حتی دانتون از سران انقلاب را نیز به تیغ گیوتین سپرد.این مساله باعث وحشت در میان رهبران انقلاب فرانسه شدهیچ کس جرات مخالفت با روبسپیر را نداشت.سرانجام سه تن از کسانیکه به اعدام لویی 16 رای داده و سپس برای سرکوب شورشها به ایالات رفته بودند بر علیه رو بسپیر متحد شدند.این سه نفر به روبسپیر حمله کرده حکم دستگیری وی را از کنوانسیون می گیرند.طرفداران روبسپیر او را از زندان فراری می دهند.بدستور کنوانسیون با حمله نیروهای نظامی روبسپیر مجددا دستگیر و محاکمه شد و سر وی و یارانش جدا شد و به این ترتیب کودتای نهم ترمیدور (27 ژوئیه 1794) به سقوط و اعدام روبسپیر انجامید . (نقل از احمد نقیب زاده ، تاریخ دیپلماسی و روابط بین الملل ص46)همین تندروی ها و خشونت ها را در سایر انقلابهای بزرگ جهان که معمولا با افتخار از آنها یاد می شود شاهد هستیم به گونه ای که حوادث وحشتناک روسیه از حدود تصور و تخیل ما در می گذرد . آماری که از روزهای اول پیروزی بلشویکها به دست داده شده و در اسناد کنگره آمریکا نیز ثبت گردیده اند حکایت از این دارند که در همان سالهای اول به دست گرفتن قدرت توسط بلشویکها : 28نفر اسقف و اسقف اعظم ، 6776نفر کشیش ، 6765نفر آموزگار ، 8500نفر پزشک ، 54000نفر افسر ارتش ، 260000نفر سرباز ، 150000نفر افسر پلیس ، 48000نفر ژاندارم ، 355000نفر روشنفکر ، 198000نفر کارگر ، 915000نفر دهقان به همراه امپراتور و اعضای خانواده اش در آن کشور به قتل رسیدند .(لوئیس مارشالکو ، فاتحین جهانی ، ترجمه عبدالرحیم گواهی ص 56) در مورد اعدام خانوادگی تزار نیز در تاریخ آمده است : ۹ ماه پس از پیروزی انقلاب بلشویکی روسیه و ۱۶ ماه پس از تفویض اختیارات، ۱۶ ژوئیه سال ۱۹۱۸ نیکلای دوم تزار مستعفی روسیه، همسر و فرزندانش که در سیبری به حالت تبعید به سر می بردند اعدام شدند و با اعدام آنان به دودمان رومانوف بر روسیه پایان داده شد. تصمیم اعدام که از سوی کمیته محلی انقلاب گرفته شده بود در مورد تزار، همسرش الکساندرا، پسرش (ولیعهد سابق) الکسیس، چهار دختر تزار و نوکران آنان انجام شد و همانجا دفن شدند. (نقل از سایت آفتاب) این در حالی است که حتی اگر تزار را به عنوان مقصر بدبختی های مردم روسیه بدانیم بی شک دختران او و یا حداقل نوکران او هیچ کاره بوده و این کار جز با منطقی کور قابل توجیه نیست . در جریان انقلاب آرژانتین نیز که در ژانویه 1919 به وقوع پیوست ، قربانیان آن تنها در شهر بوئنوس آیرس مشتمل بر 800 قربانی و 4000 مجروح بود (لوئیس مارشالکو ، همان ، ص57) بنابر این با توجه به ماهیت انقلاب و سوابق تاریخی اوضاع پس از پیروزی انقلاب احتمال و امکان هر گونه از دست رفتن زمام امور ، خشونت و تندروی در هر انقلابی انتظار می رود اما در مورد انقلاب اسلامی ایران می توان گفت مساله خشونت و تندروی ها پس از انقلاب اسلامی تبدیل به یکی از وجوه تمایز میان انقلاب اسلامی ایران و سایر انقلابها شده است چرا که پس از پیروزی انقلاب اسلامی و علیرغم فعالیت دهها گروه و جبهه سیاسی با انواع مرامها و ایدئولوژی های متضاد ، امام خمینی ره به عنوان رهبر کبیر انقلاب اسلامی و معمار اصلی آن اجازه هر گونه تندروی و خشونت غیر مجاز را به هیچ فرد و گروهی نداده و با درایت بی نظیری که داشتند نهایت تلاش خود را بکار می برند تا هر گونه احساسات غیر منطقی را کنترل نمایند . نتیجه این تدابیر این شد که در فضایی که انتظار هر گونه اقدام انقلابی صرفا احساسی و غیر عقلایی وجود داشت امام خمینی تدبیری را اندیشیدند که همه چیز در چارچوب مشخصی قرار گیرد و حتی محاکمه ها و اعدام ها نیز بر اساس رویه منطقی انجام گیرد به گونه ای که به هیچ فرد و گروهی اجحافی صورت نگیرد . در نتیجه همان زمان شاهد بودیم که برخی از اعضای خانواده پهلوی که ارتباطی با تباه کاری و فسادهای این خاندان نداشتند از جمله یکی از برادرزادگان خود شاه به نام علی پهلوی که بعدها نام خانوادگی خود را به اسلامی تغییر داد و با دربار و برنامه های آن هیچ ارتباطی نداشت تا مدتها در ایران زندگی می کردند و حتی همسر رضا شاه به نام ملکه عصمت الملوک دولتشاهی که هیچ ارتباطی با سیاست پهلوی ها نداشت درسال 1376 در ایران و درخانه مسکونی خود از دنیا رفت و حال آنکه با توجه به تجربیات انقلابهای دیگر حتی یکی از آنها نباید زنده می ماندند یا سایر کسانی که اعدام شدند نیز افراد مفسدی بودند که علیرغم اینکه جرایم آنها در مقابل ملت ایران بوده و عملکرد آنان به گونه ای بود که جرمشان به اصطلاح از نوع جرایم مشهود بود اما برای همه آنها دادگاه برگزار شد و آنها از خود دفاع کردند و یا افرادی که دارای جرایمی بودند که حکمشان اعدام نبود به تناسب جرایم خود محاکمه ومجازات شدند و رافت اسلامی در آن مقطع چنان شامل حال بقایای رژیم پهلوی شد که برخی از وابستگاه به ساواک دچار توهم شده و از مخفی گاه های خود خارج شده و خواستار دریافت حقوق معوقه خود شدند و نتیجه اینکه همه این امور و جلوگیری از تندروی ها تنها و تنها در سایه تدابیر رهبر کبیر انقلاب اسلامی در پرهیز دادن از حرکتهای غیر منطقی صورت گرفت . البته در پایان اشاره می کنیم که اصل وجود و امکان تندروی در حرکتهای انقلابی امری است که درهر صورتی نمی توان آن را کاملا و صد در صد منتفی دانست و ممکن است در این میان اقدامات خودسرانه ای هم صورت گرفته باشد که از سویی عمدتا توسط انقلابیون چپ نما صورت گرفته و با خط مشی کلی انقلابیون مسلمان سازگار نبوده است و حتی اگر از جانب انقلابیون مسلمان هم صورت می گرفت مورد تایید رهبر انقلاب نبوده است و از سویی دیگر این قبیل اقدامات چنان اندک بوده است که در حد هیچ به شمار می آید . ب : اعدام سید جواد ذبیحی و فرخ رو پارسای و نقش تندروی در اعدام آنها؛در باره زندگی و مرگ سید جواد ذبیحی چنین آمده است : « پدرش سید اسدالله ذبیحی درکه‌ای، مداحی از ساکنان روستای درکه واقع در شمال تهران بود. او به واسطه ازدواج با یک زن مشهدی -علاوه بر مادر سیدجواد- در این شهر اقامت داشت و به همین دلیل سیدجواد ذبیحی، همواره در میان دوستدارانش به هنرمند مشهدی معروف بود.سیدجواد ذبیحی مرد خوش‌ لباسی بود که فینه عربی به سر می‌گذاشت و مجالس بزرگ مذهبی در تهران و شهرستان‌ها را اداره می‌کرد. سواد زیادی نداشت، اما تمام ردیف‌های آوازی را به خوبی می‌شناخت. او پس از ورود به رادیو، علاوه بر اجرای موسیقی صرفاً مذهبی، از سال ۱۳۳۶ با همکاری داوود پیرنیا و هنرمندانی چون حسن کسایی، رضا ورزنده، جلیل شهناز، احمد عبادی، مرتضی محجوبی، علی تجویدی، پرویز یاحقی، حسین تهرانی، مهدی خالدی و فرهنگ شریف، آوازهای زیبایی را به همراه ساز ایشان به یادگار گذاشت.نکته این که وی معمولاً به همراه ساز این هنرمندان آواز نمی‌خواند. بلکه در ابتدا ایشان دقایقی بداهه‌نوازی می‌کردند و سپس ذبیحی یک آواز کامل را بدون ساز می‌خواند و در انتها بار دیگر هنرمندان به اجرای موسیقی سازی می‌پرداختند.مجموعه برنامه «برگ سبز» را داوود پیرنیا به نام ذبیحی کلید زد. نخستین برنامه، با شعری از هاتف اصفهانی با ترجیع بند «یکی هست و هیچ نیست جز او، وحده لا اله الا هو» در مثنوی سه‌گاه همراه با دکلمه آقای پیمان اجرا شد. رنگ سبز در فرهنگ ایرانی، نماد سیادت محسوب می‌شود و سید بودن ذبیحی، دلیل این نامگذاری بوده است. پیرنیا اعتقاد داشت: «این از آن برگ سبزهایی است که هیچ گاه زرد نمی‌شود»سید جواد ذبیحی در مجالس مذهبی ترتیب یافته توسط دربار نیز شرکت می‌کرد. به همین دلیل بلبل شاه لقب گرفته بود. به همین دلیل مذهبی‌های انقلابی و مخالف انقلاب، معمولاً او را به مجالس خود دعوت نمی‌کردند. ولی شماری از افراد مذهبی غیرانقلابی همواره خواهان صدایش بودند. پس از سقوط حکومت شاه در سال ۱۳۵۷ ، سید جواد ذبیحی با چنین پیشینه‌ای، مورد غضب انقلابیون قرار گرفت. .. با این وجود گهگاه رادیو در شب‌های ماه مبارک رمضان بخشی از معدود مناجات‌های او را پخش می‌کند... پس از انقلاب در سال ۵۷ چند نفری به درب منزل وی رفتند و به بهانه اجرای مراسم نیایش او را با خود بردند و پس از به قتل رساندن وی به طرز فجیع، با روزنامه اطلاعات تماس گرفتند و گزارش کار خود را ارائه دادند و عصر همان روز، نامه‌ای از سوی گروه شاهین به روزنامه رسید که در آن مسئولیت ترور آقای ذبیحی را بر عهده گرفته بودند. »(نقل از پایگاه خبری خیمه وابسته به مجله خیمه از نشریات تخصصی مربوط به هیاتهای حسینی)بنابر این همانگونه که مشاهده می شود سید جواد ذبیحی علیرغم اینکه از خوانندگان مذهبی دربار بوده و به نام بلبل شاه ملقب بود اما اساسا در دادگاه انقلاب محاکمه نشده و قتل وی توسط گروهی بی نام و نشان که حتی عنوانی اسلامی نداشتند صورت گرفته است (برخلاف برخی گروهههای به ظاهر اسلامی که سعی می کردند نامهایی دینی از قبیبل فرقان ، آرمان مستضعفین ، مجاهدین و ... نام نهند) و در نتیجه مرگ وی ارتباطی با دادگاههای انقلاب اسلامی نداشته است .در زمینه فرخ رو پارسای نیز باید بگوییم که وی در مجموعه عظیم دستگاه فاسد پهلوی و در کنار سایر نام آوران عرصه افساد جامعه به ویژه جامعه زنان کشور نقش فعالانه ای داشت و در واقع وزارت آموزش و پروش یکی از عرصه هایی بود که وی از طریق آن در صدد به فساد کشاندن دختران جامعه بود و علاوه بر آن دارای اتهامات فراوان دیگری از قبیل فسادهای ملی و غارت بیت المال بود که به دلیل همانها نیز محاکمه و اعدام شد .فرخ رو پارسای که در خانواده ای بهایی به دنیا آمده و نشو و نما پیدا کرده بود در پناه نخست وزیری امیر عباس هویدا نخست وزیر بهایی شاه به مقام وزارت آموزش و پروش رسید .از رموز پیشرفت روپارسای وابستگی به کانون های وابسته به بیگانگان نظیر کلوپ روتاری و انجمن تسلیح اخلاقی(زیرمجموعه فراماسونری) بود. او هر وقت فرصت می یافت به کلوپ روتاری تهران سر می زد و آنجا برای اعضاء آمریکایی آن به سخنرانی می پرداخت.( سفری، محمدعلی؛ قلم و سیاست از هویدا تا شریف امامی، تهران، نامک، 1377، چاپ اول، ص413.نقل از فرخ رو پارسای ، معصومه جمشیدی به نقل از سایت پژوهشکده باقر العلوم)از جمله فعالیتهای دیگر وی شرکت در اجرای مراسم جشنهای 2500 ساله شاهنشاهی بود. در سند مربوط به انتخابات اعضای شورای مرکزی بانوان جشنهای شاهنشاهی ایران نام او به عنوان یکی از اعضاء کمیسیون فرهنگ به چشم می خورد.( بزم اهریمن، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، 1377، چاپ اول، ج1، ص277. .نقل از فرخ رو پارسای ، معصومه جمشیدی به نقل از سایت پژوهشکده باقر العلوم) در مورد جشن مهرگان نیز نامه ای از روپارسای به هرمز قریب رییس کل تشریفات در مورد زمان و مدت اجرای برنامه نوشته شده است.( جشن هنر شیراز به روایت اسناد ساواک، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، 1381، چاپ اول، سند شماره 96430/دو مورخ 11/7/1347، ص142 نقل از فرخ رو پارسای ، معصومه جمشیدی به نقل از سایت پژوهشکده باقر العلوم.)طبق گزارشی از ساواک وی که متهم به بهاییگری بوده، به لحاظ ترس از نفوذ روحانیت در آموزش و پرورش و اوج گیری مخالفت با او سعی داشته قضیه برملا نشود.( جشن تاجگذاری به روایت اسناد ساواک، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، 1385، چاپ اول،ص72. نقل از فرخ رو پارسای ، معصومه جمشیدی به نقل از سایت پژوهشکده باقر العلوم) بررسی برخی اقدامات وی در دوران وزارتش مهر تأییدی است بر مقابله وی با ارزش های دینی و اخلاقی و نشان از اهدافش و محافل استعماری در جهت تهی کردن و بیگانگی نوجوانان و جوانان با هویت دینی و ملی خویش و تشویق آنان به بی بندوباری بود که به موازات خرج تراشیهای او برای ملت، رژیم امتیازاتی را در اختیارش می گذاشت. وی به خاطر خدمت به رژیم نشان های درجه سوم همایون، اول کار، اول همایون، و(نشان درجه یک) پیشاهنگی دریافت داشته است. مقابله با مظاهر دینیدر جلسه ای برخی از معلمان در جهت حذف درس عربی در مدارس اعترض کردند. گزارش آن به خانم وزیر انتقال داده شد و روز بعد در یک سالن عمومی که عده ای از محصلین نیز دعوت شده بودند، فرخ روپارسای به اتفاق یک نفر آمریکایی پشت تریبون قرار گرفتند. شخص آمریکایی مرتباً محاسن و مزایای برنامه جدید را برمی شمرد و خانم وزیر سخنان وی را برای حاضران ترجمه می کرد. معلمی در اعتراض بیان داشت: خانم وزیر، کشور ما که 2500 سال سابقه باستانی و تاریخی دارد؛ چرا باید از کشوری که 200 سال سابقه پیدایش دارد الگو بگیرد و اطاعتش را بنماید؟!... .( ترکمان، محمد؛ یادنامه دکتر یدالله سحابی، تهران، قلم، 1377، چاپ اول، ص467. نقل از فرخ رو پارسای ، معصومه جمشیدی به نقل از سایت پژوهشکده باقر العلوم) پیش از آن نیز زمانی که در کابینه علم تصویب نامه انجمن های ایالتی و ولایتی به جهت اعتراض روحانیون در 8 آذر 1341 لغو شد، فرخ روپارسای جزء گروه زنانی بود که به لغو آن اعتراض کرده بود و در خاطراتش نیز اقدام عده ای از زنان را در اعتراض به لغو آن و رفتن به دفتر نخست وزیری آورده بود. وی در دوران تصدی خود در وزارت فرهنگ مروج فساد و بی دینی بود. به دلیل مذهب بهاییت و ضدیت با اسلام مدارس اسلامی بخصوص مدارس دخترانه را همواره تحت فشار و محدودیت قرار می داد. در چندین مورد با همکاری ساواک و هجوم به مدارس دخترانه، چادر و روسری دختران را برداشته و هتک حرمت نمودند.( رجال عصر پهلوی به روایت اسناد ساواک (امیر عباس هویدا)، ج1، پیشین، ص141. نقل از فرخ رو پارسای ، معصومه جمشیدی به نقل از سایت پژوهشکده باقر العلوم) انتخاب عناصر ضداخلاقی در کادر آموزش و پرورش یکی دیگر از عملکردهای وی بود. از جمله اینکه با پیشنهاد وی و موافقت شاه، فرخ رهرو در 30/6/49 مدیر کل دفتر آموزش راهنمایی تحصیلی می شود. طبق تحقیقات ساواک فرخ رهرو فاقد حسن شهرت و اهل رقص و پارتی و... بوده که منجر به متارکه با شوهرش می شود. و نیز انتخاب عناصر بهایی از جمله هوشنگ نهاوندی به عضویت شورای عالی آموزش و پرورش است. کار وزارت آموزش و پرورش در دوران فرخ رو به آنجا رسید که در برخی مدارس ملی به جای کتاب فارسی، انگلیسی و به جای شناسانیدن پرچم ایران، پرچم آمریکا را به دانش آموزان آموزش می دادند. فساد مالیاولین انحراف مالی وی در خصوص دست بردن به لیست های پرداختی حق التدریسی ها بود. زمانی که وی ریاست دبیرستان رضاشاه را به عهده داشت،( زنان دربار به روایت اسناد ساواک، پیشین، سند مورخ 1/4/49، ص184.نقل از همان) انحرافات مالی او تا جایی بود که ساواک نیز در گزارش های خود به آنها اشاره دارد. از جمله ورود وسایل منزل به ارزش چهارصد هزار ریال از ایتالیا به نام وی از طریق گمرک تهران، فروش یکصد دستگاه ساختمان در بابلسر که 80 درصد آن سهم خانم وزیر بود.( دفتر پژوهشهای مؤسسه کیهان، پیشین، ص 100.) نیز در گزارش ساواک در تاریخ 08/09/52 چنین آمده است: «وقتی خانم پارسای وزیر آموزش و پرورش از سفر خارج از کشور برگشته، هفت چمدان پر از اجناس مختلف با خود آورده و مأموران گمرک با ترخیص آنها مخالفت نمودند؛ لذا راننده ای با مراجعه به رئیس گمرک چمدانها را گرفته و تحویل خانم وزیر داده و مشارالیه در مقابل این خدمت به رئیس ناحیه 11 آموزش و پرورش تلفن زده و از طریق رئیس اداره مزبور یک گواهینامه ششم ابتدایی با معدل 25/13 به وی داده است».( رجال عصر پهلوی به روایت اسناد ساواک (امیر عباس هویدا)، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، 1382، چاپ اول، ج1، ص141. نقل از همان) پس چنانچه می بینیم فساد مالی او در تمام دوران تصدی اش چه به عنوان یک مدیر و چه به عنوان یک وزیر قابل ملاحظه بوده است. این امر شامل انتصابات وی نیز می شده است. او وزارت آموزش و پرورش را تیول خود انگاشته و برای انتصاب افراد در پست های این وزارت دو پارامتر را در نظر داشت، اول بستگان و دوم دریافت پول. بر این اساس سندی مربوط به فروش پست های آموزش و پرورش و نیز انتصاب کجوری (خواهرزاده تیمسار شیرین سخن، همسر دکتر پارسا) به سمت رئیس آموزش و پرورش شمیرانات، علی رغم لیاقت و شایستگی اش دیده می شود. وی در این راه از هیچ چیز فروگذار نمی کرد و مخالفین را از سر راه بر می داشت. از جمله برکناری مهندس دادمنش که حاضر نشد رشوه بگیرد و در مقابل زمین خواری دوستان خانم پارسا سکوت کند. نیز اختلاس از فروشگاه تعاونی فرهنگیان از دیگر موارد فساد مالی در کارنامه اوست.( زنان دربار به روایت اسناد ساواک، پیشین سند مورخ 15/6/48، ص146.) برکناری از وزارتعوامل مختلف از جمله بهایی بودن، مقابله با مظاهر اسلامی، فساد مالی و... دست به دست هم داد و نه تنها روحانیون و مردم بلکه حزب ایران نوین و جامعه زنان ایرانی نیز خواستار برکناری او شدند. نامه ای سری در جلسه حوزه کارمندان حزب ایران نوین ارائه شد. در این نامه در کنار بیان انتقادات مختلف از دولت هویدا، یکی از نارضایتی ها در مورد فرخ روپارسای بود.در همان سال های وزارت پس از سال 1350 تشکلی با نام «جامعه زنان ایرانی» طی نامه ای به فرح پهلوی خواستار برکناری و عدم شرکت رسمی فرخ روپارسای در مراسم جمعیت جامعه زنان ایران شد. وی که نماینده دوره 21 مجلس شورای ملی و پس از آن مدتی معاون پارلمانی وزارت آموزش و پرورش بود، و از 2/8/47 به جای هادی هدایتی وزیر شده بود، سرانجام در 7/2/53 با ترمیم کابینه هویدا از کابینه خارج شد. او تنها وزیر زن در طول تاریخ مشروطیت ایران بود. وی پس از برکناری با توجه به سوء استفاده هایش در افکار عمومی و فرهنگیان نیز محبوبیتی نداشت. پس از برکناری از وزارت هویدا وی را به سمت ریس دبیرخانه ویژه نخست وزیر و ریس دفتر اجرایی حزب ایران نوین منصوب نمود که انعکاس بدی در بین اعضای حزب بخصوص فرهنگیان در پی داشت. انستیتو عالی علوم بیمارستانیفرخ روپارسای قبل از برکناری از وزارت تلاش کرد تا انستیتو عالی علوم بیمارستانی را تأسیس نماید تا اولاً از امکانات آموزش و پرورش آن را تجهیز سازد و در ثانی پس از برکناری از وزارت جایی برای خود داشته باشد. وی این انستیتو را در محل سابق مدرسه عالی ادبیات و زبان واقع در خیابان اراک دایر کرد و همسرش تیمسار شیرین سخن را معاون آن نمود. این موضوع اعتراضاتی را در پی داشت و برخی اعتراض خو را با ارسال نامه به معینیان رئیس دفتر مخصوص شاهنشاه آریامهر اعلام کردند. سرانجاموی کوشید تا همزمان با اوجگیری انقلاب، به زندگی مخفیانه روی آورد؛ اما از سوی پاسداران کمیته انقلاب به همراه همسرش سپهبد شیرین سخن در منزل پسرش دستگیر شد. پس از اتمام مراحل بازجویی و تحقیقات، محاکمه وی در اردیبهشت 1359 در دادگاه انقلاب اسلامی مرکز آغاز شد. از جمله اتهامات وی و همسرش گرفتن رشوه های کلان از افراد مختلف بود.( نیمه پنهان20، پیشین، ص106.) گروهی از شاکیان او شاکیان خصوصی و مردم کوچه و بازار بودند. عملکرد اخلاقی، حیف و میل و غارت بیت المال و پرداخت های بدون مجوز بخشی دیگر از کیفرخواست صادره علیه او بود.(همان ، ص 108) سرانجام روابط عمومی دادستانی کل انقلاب اسلامی در 28 اردیبهشت 1359 طی اطلاعیه ای اعلام نمود که اسفند فرخ روپارسای وزیر اسبق آموزش و پرورش به همراه تعداد دیگری از عوامل فساد و فحشا و پخش هرویین در ساعت یک و نیم بامداد همان روز به جوخه اعدام سپرده شده است.بنابر این همانگونه که مشاهده می شود خانم فرخ رو پارسای نه به دلیل عنوان کلی به نام به فساد کشاندن دختران بلکه به دهها اتهام مختلف از جمله تخلفات اخلاقی ، تخلفات مالی سنگین و سوء استفاده از موقعیت و غارت بیت المال ، دشمنی با اسلام و آموزه های دینی و ترویج فرقه ضاله بهائیت و ... مستحق اشد مجازات بود که دادگاه انقلاب تنها به بخشی از این اتهامات رسیدگی کرد و بر اساس همین بخش از اتهامات به اعدام محکوم شد . لذا این پرونده نیز بدون تندروی در شرایطی کاملا عادلانه مورد رسیدگی قرار گرفت و از این لحاظ نمی توان هیچ گونه ایرادی بر روند کار وارد نمود . پرسشگر محترم امیدواریم که این پاسخ ذهن شما را قانع نموده باشد و در صورتی که ابهامی وجود داشته باشد می توانید با بیان نقاط ابهام پاسخ خود را از این مرکز دریافت دارید. (لوح فشرده پرسمان، اداره مشاوره نهاد رهبری، کد: 25/100107137) .

پرسمان دانشگاهیان

مرجع:

ایجاد شده در 1401/03/25



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر

آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image