اثبات وحیانی بودن قرآن مجید /

تخمین زمان مطالعه: 5 دقیقه

آیا ممکن است ثابت کنید که قرآن، کلام خداست نه رسول خدا(ص)؟


برخی احتمال داده‏اند که الفاظ و تنظیم عبارات قرآن وحیانی نباشد،بلکه معانی ‏آن بر قلب پیامبر(ص) القاء شده و آن حضرت خود آن را در قالب الفاظ در آورده است [1] این احتمال از آن جا نشات گرفته که در تعبیر آیه « فَإِنَّهُ نَزَّلَهُ عَلی قَلْبِک ‏» [2] و نیز در آیه «نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الأَمِینُ،عَلی قَلْبِک » [3] آمده که قرآن بر قلب پیامبر(ص) که جایگاه ادراک‏ درونی است فرود آمده است ولی این احتمال جایی ندارد و فاقد سند و اعتبار است. علاوه صراحت آیات قرآن ‏آن را نفی می‏کند و تلقی مسلمانان از روز نخست تا کنون خلاف آن را می‏رساند و با مسأله اعجاز و تحدی که بیش‏تر در جنبه لفظ و تنظیم عبارات متمرکز است ‏منافات دارد،زیرا گستره تعجیز شامل پیامبر(ص) نیز می‏گردد . چنین برداشتی از دو آیه‏ فوق کاملا سطحی می‏نماید،زیرا مقصود از قلب در این دو آیه، شخصیت درونی ‏پیامبر(ص) است که شخصیت‏ حقیقی او را تشکیل می‏دهد، دریافت وحی نیز می‏بایست ‏از همان راه صورت می‏گرفت،چون پیام وحیانی به گونه معمولی انجام نمی‏گیرد تا بتوان با حس ظاهری آن را دریافت،بلکه دستگاه و گیرنده مناسب خود را برای‏ دریافت نیاز دارد،که همان جنبه روحانی و ملکوتی پیامبران است که به سر حد کمال رسیده و شایستگی دریافت و بازگو کردن چنین پیامی را دارند . اگر خواسته باشیم مثال تقریبی برای آن ارائه دهیم،می‏توان نحوه دریافت امواج ‏رادیویی را شاهد بیاوریم،دستگاه مخصوصی نیاز است تا پیام رادیویی را دریافت ‏دارد،و عین الفاظ و عبارات دریافتی را گزارش دهد.پیام رادیویی را با همان الفاظ و عبارات با حس معمولی نمی‏توان دریافت نمود،ولی با دستگاه مخصوص و متناسب با آن قابل دریافت و بازگو کردن می‏باشد.هرگز تصور نمی‏رود که دستگاه ‏گیرنده تنها مفاهیم را دریافت می‏دارد،آن گاه خود در قالب الفاظ(ساخته خود) در می‏آورد . این یک مثال تقریبی است، و هرگز نخواسته‏ایم شباهتی میان آن و نحوه دریافت‏ وحی را ثابت کنیم جز آن که می‏توان تصور نمود دریافت ‏به گونه‏ای است که قابل‏ حس نباشد،ولی عین الفاظ و عبارات به گونه غیر محسوس،قابل دریافت و بازگو کردن باشد. قرآن تصریح دارد که الفاظ و عبارات قرآن و ساختار آن، از آن خدا است و با دست وحی انجام گرفته است، زیرا واژه‏های قرائت،تلاوت و ترتیل را به کار برده،که از نظر وضع لغت عرب تنها بازگو کردن سروده دیگران را می‏رساند،که الفاظ و معانی هر دو از آن دیگری باشد، و بازگو کننده آن را صرفا تلاوت می‏کند و از خود چیزی مایه نمی‏گذارد . قرائت از نظر لغت ‏بازگو کردن عبارت و الفاظی است که دیگری تنظیم ‏کرده باشد،و اگر الفاظ و عبارات از خود او باشد،واژه قرائت ‏به کار نمی‏رود . همین گونه است تلاوت،لذا فقها گفته‏اند: قرائت،عبارت است از حکایت لفظ،در مقابل تکلم که عبارت است از حکایت معنا . همان گونه که در باره شعر،اگر خود بسراید انشاء گویند،و اگر شعری که سابق ‏گفته یا از دیگری باشد،انشاد گویند.انشاد،حکایت ‏شعری است که قبلا سروده ‏شده،و انشاء سرودن بالبداهه است . قرائت نیز حکایت نثری است که الفاظ و عبارات آن قبلا تنظیم شده است و تکلم،انشاء معنا است ‏با الفاظ و عباراتی که خود تنظیم می‏کند . با این توضیح روشن شد که قرآن نمی‏تواند الفاظ و عباراتش از پیامبر(ص) باشد،زیرا پیامبر(ص) آن را قرائت‏ یا تلاوت می‏فرمود،و هرگز در جایی نیامده که پیامبر(ص) به آن تکلم‏ می‏نمود . در قرآن کریم آمده:« فَإِذَا قَرَأْت الْقُرْءَانَ فَاستَعِذْ بِاللَّهِ مِنَ الشیْطنِ الرَّجِیمِ » [4] . « وَ إِذَا قَرَأْت الْقُرْءَانَ جَعَلْنَا بَیْنَک وَ بَینَ الَّذِینَ لا یُؤْمِنُونَ بِالاَخِرَةِ حِجَاباً مَّستُوراً » [5] « وَ قُرْءَاناً فَرَقْنَهُ لِتَقْرَأَهُ عَلی النَّاسِ عَلی مُکْثٍ وَ نَزَّلْنَهُ تَنزِیلاً » [6] .« سنُقْرِئُک فَلا تَنسی » [7] علاوه،از قرآن صریحا با عنوان‏(کلام الله) یاد شده :« وَ إِنْ أَحَدٌ مِّنَ الْمُشرِکِینَ استَجَارَک فَأَجِرْهُ حَتی یَسمَعَ کلَمَ اللَّهِ ثُمَّ أَبْلِغْهُ مَأْمَنَهُ‏ » [11] یُرِیدُونَ أَن یُبَدِّلُوا کلَمَ اللَّهِ [12] . و در احادیث تفسیر به رأی ‏آمده:( ما آمن بی من فسر برایه کلامی [13] ) در حدیث دیگر آمده:« و هو کلام الله،وتاویله لا یشبه کلام البشر » [14] . لذا جای تردید نیست که قرآن در دو جهت لفظ و معنا ساختار وحیانی دارد،و صرفا کلام خدا است. و هرگز در توان پیامبر(ص) نیست که چنین سخن معجزه آسایی که‏بیش‏تر در جهت لفظ و نظم عبارت متمرکز است از خود بسازد. گستره آیات ‏تحدی و تعجیز،شامل پیامبر(ص) نیز می‏شود،چنان چه اشارت رفت . جهت مطالعه بیشتر به موار ذیل مراجعه فرمائید: رواق اندیشه ،قرآن حقیقی ماورائی یا الفاظ بشری و علوم قرآنی بحث های مقدماتی در باره وحی و فصلنامه معرفت شماره 5 نگاهی به پدیده وحی.  ر.ک: فلسفه علم کلام،نوشته‏«هری‏اوسترین و لفسق‏»ترجمه احمد آرام. وی این احتمال را به معمر بن عبادسلمی (متوفای 228) که از سران معتزله است،نسبت داده و به کتاب‏«مقالات الاسلامیین‏»ابو الحسن اشعری‏استناد کرده است،که با رجوع به اصل مستند،روشن گردید برداشت هری‏اوسترین اشتباه بوده است.ولی‏همین امر سبب شده تا افرادی مانند«مقصود فراستخواه‏»آن را دست آویز قرار داده و به عنوان شبهه،امروزه‏مطرح سازند.رجوع شود به کتاب وی‏«زبان قرآن‏»ص 305. .

پایگاه اطلاع رسانی حوزه

مرجع:

ایجاد شده در 1401/04/17



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image