تعهدات ایمانی یا ایمان متعهدانه /

تخمین زمان مطالعه: 12 دقیقه

تعهدات ایمانی انسان مومن چیست


پرسشگر گرامی ، مؤمن واقعی در مقابل «همه» احکام خدا احساس تعهد می‌کند، برای دریافت پاسخ مقاله زیر را مطالعه فرمایید . ** مؤلفه های ایمان متعهدانه 1 . بندگی خدا «یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا» ای کسانی که گرویدهاید، «ارْکَعُوا وَ اسْ جُدُوا »رکوع کنید، سجود کنید، در مقابل خدا خضوع کنید، «وَ اعْبُدُوا رَبَّکُمْ» عبودیت کنید و عبادت پروردگارتان را ، «وَ افْعَلُوا الْخَیرَ » نیکی بهجا آورید، «لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ »مگر موفق گردید، رستگار شوید. اگر این کارها را بکنید، فلاح و رستگاری و موفقیت و نجاح هست؛ اما اگر «یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا» بود، «ارْکَعُوا وَ اسْ جُدُوا وَ اعْبُدُوا رَبَّکُمْ وَ افْعَلُوا الْخَیرَ » نبود، آیا فلاح و رستگاری هست؟ جوابش با شما. 2 . جهاد «وَ جَاهِدُوا فِی اللَّهِ حَقَّ جِهَادِهِ» مجاهدت کنید در راه خدا، «حَقَّ جِهَادِهِ » آنچنانکه شایسته مجاهدت است. برای یک درآمد آفتاب تا آفتاب چهکار میکنید، چقدر تلاش میکنید؟ چقدر مجاهدت میکنید؟ به همین نسبت ببین برای خدا چقدر تلاش کنی. همه کار در متن است، کار خدا در حاشیه. وضع زندگی عموی ما، نقشه عمومی زندگی ما این است. همه کارها در متن است، یاد دادن، یاد گرفتن، پول گرفتن، زحمت کشیدن، نمیدانم ورزش کردن، همه کار متن زندگی است، در حاشیهها، آنهم یا هست یا نیست، کار خدا؛ اما اگر درست نگاه کنید، آن تلاشی که برای خدا و در راه خدا باید انجام بگیرد، حجمش، کیفیتش، عمقش، نستوهی و پایداریاش، بایستی به نسبت بزرگی و عظمت خود خدا، از همه تلاشها بزرگتر، پایدارتر، نستوهتر، خستگیناپذیرتر باشد. 3 . زمامداری بشریت 3«وَ جَاهِدُوا فِی اللَّهِ حَقَّ جِهَادِهِ هُوَ اجْتَبَاکُمْ »اوست که شما را برگزیده است ای ملت اسلام! یعنی چه برگزیده؟ یعنی شما را بهصورت دردانههای نازپروردهای گذاشته کنار، گفته اینها تافته جدا بافته اند، گناه هم کردند، اشتباه هم کردند، بر خلاف فرمان ما هم عمل کردند، بهشت به نام اینهاست؟ این حرفی است که یهودیها هم درباره خودشان مدعی بودند. اینها اشتباه میکردند، هر مُسلمی هم که اینجور فکر کند، اشتباه میکند. قرآن در مقابل یهودیها، آنکسانی که خیال میکردند که احبّا و اولیا و دوستان، بلکه فرزندان خدایند، با لحن خیلی ملامتآمیز و زنندهای اعلام میکند که اینهمه، این دوستی، این ولایت، درگرو این است که بهفرمان خدا عمل کنید. ما شمارا برگزیدیم، درست است. بنیاسرائیل را هم قبلاً برگزیده بودیم. خدا امت اسلام را انتخاب کرد، اما قبل از اسلام بنیاسرائیل را هم انتخاب کرده بود، هر دو انتخاب از یک نوع است؛ به معنای انتخاب آماده ترین فرد است برای بزرگترین کار. بین ده نفر شما نگاه میکنید، میبینید که اینیکی قیافهاش مصممتر، بدنش آمادهتر، رنگ رخسارهاش شادابتر، پنجهاش قویتر، بازوان و سینهاش ستبرتر و استوارتر، میگویید آقا، این بارِ سنگین را تو باید برداری، من تو را برای این کار انتخاب کردم، این هم پیشقدم میشود. اگر برداشت، اگر توانست این کار را بکند؛ یعنی اراده کرد توان که در او بود مسلماً تصمیم گرفت و این بار را برداشت، آنوقت از سطح اَقران بالاتر میرود، میشود یک فرد زبده برجسته. اگر برنداشت چه؟ اگر برنداشت، از دیگران توسریخورتر و بدبختتر میشود. به او میگویند بیچاره! دیگران نمیتوانستند، به آنها هم نگفتیم، اما به تو گفتیم و تو نکردی. گزینش امت اسلام مثل گزینش امت بنیاسرائیل، از این قبیل است. بنی اسرائیل در زمان خودشان و مسلمانان در زمان خودشان، شایستهترین امتها و افراد بودند برای تحمل بار امانت اسلام، رهبری و هدایت بشر؛ لذا بود که به اینها این بار امانت داده شد. آیا برداشتند یا نه؟ اگر برداشتند، این بار امانت را به سرمنزل رساندند، البته بهترین و گزیدهترین و شایستهترین مسلماناند، اما اگرنه چطور؟ اگر برنداشتند، همان وضعی را دارند که یهود دارا شدند و براثر حمل نکردن بار امانت: «وَ ضُرِبَتْ عَلَیهِمُ الذِّلَّةُ وَ الْمَسْکَنَةُ وَ بَاءُوا بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ»، این برای دنیاشان، «مَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ »، آنهم برای آخرتشان. «هُوَ اجْتَبَاکُمْ» او برگزیده است شما را، انتخاب کرده برای داشتن این بار، «وَ مَا جَعَلَ عَلَیکُمْ فِی الدِّینِ مِنْ حَرَجٍ» در دین، بر شما سختی و فشار و صعوبتی هم قرار نداده، فشاری نیست. اینقدرها سنگین نیست این بار، اینقدرها برداشتنش عذاب و شکنجه ندارد، قابلتحمل است. «وَ مَا جَعَلَ عَلَیکُمْ فِی الدِّینِ مِنْ حَرَجٍ» بر شما در کار دین حرجی، صعوبتی، فشاری قرار نداده، «مِلَّةَ أَبِیکُمْ إِبْرَاهِیمَ » این همان آیین پدرتان ابراهیم است، «هُوَ سَمَّاکُمُ الْمُسْلِمِینَ مِنْ قَبْلُ وَ فِی هذَا» او شما را در گذشته و در این نوبت، مسلمان و مسلم و تسلیم خدا نامیده است «و من ذریتنا امّة مسلمة لک»، این در دعای ابراهیم است در سوره بقره، اشاره به آنجاست «هُوَ سَمَّاکُمُ الْمُسْلِمِینَ مِنْ قَبْلُ وَ فِی هذَا»، این بار را به شما دادیم، این گزینش را نسبت به شما به عمل آوردیم، برای چه؟ تا چه بشود؟ تا شما چه کنید و به کجا برسید؟ «لِیکُونَ الرَّ سُولُ شَهِیداً عَلَیکُمْ وَ تَکُونُوا شُهَدَاءَ عَلَی النَّاسِ»؛ مسئول مستقیم شما پیغمبر است و مسئول همه بشریت شمایید. تا پیامبر بر شما گواه و مراقب و دیدبان باشد و شما بر بشریت گواه و مراقب و دیدبان باشید. شما زمامداران بشرید، شما ادارهکنندگان بشریتید، شما دیدبانان این قافلهاید. ای قافلهسالاران به خواب نمانید. «لِیکُونَ الرَّسُولُ شَهِیداً » تا پیامبر بر شما گواه و مراقب و دیدبان باشد، «و تَکونوا شُهَداءَ عَلَی النَّاسِ» و شما بر مردمان و بر بشریت و برخلق ها و تودهها مراقب و نگهبان و دیدبان. 4 . اقامه نماز، پرداخت زکات، اعتصام به خدا حال که اینجور است، حال که مسئولیت شما سنگین است، حال که شما از طرف پروردگار به مأموریتی دشوار دارید گسیل میشوید، «فَاَقیمُوا الصَّلاةَ» پس به پادارید نماز را. باز هم تکلیف، باز هم تعهد، ایمان خشکوخالی؟ «فَاَقیمُوا الصَّلاةَ »پس به پادارید نماز را، «و آتُوا الزَّ کاةَ» و بدهید زکات را. «اَقیموا الصَّلاةَ» را در یکی از روزهای گذشته معنا کردم «وَ اعتَصِموا بِ اللهِ» و متوسل شوید به خدا و آیین خدایی، پناهنده باشید به خدا، متکی باشید به خدا، از هیچکس دیگر، از هیچ قدرت دیگر نهراسید. آنوقتی که راهها بر شما فروبسته ماند، از لطف و مدد و یاوری خدا مأیوس نگردید. «هُ وَ مَولاکم» خدا سرپرست و نگهبان و هم جبهه شماست. ...«اللهُ وَلِی الَّذینَ آمَنوا» یعنی چه؟ «هُوَ مَولاکم» یعنی چه؟ علی مولی مؤمنین است، یعنی چه؟ مؤمنین باید ولایت علی را داشته باشند، یعنی چه؟ این ولایت، این کلمه، خیلی کلمه پرمعنای پرمغز عجیبی است. یک روز انشاءالله این را با استفاده از تعبیرات قرآنی معنا میکن م «فَنِعمَ المَولی وَ نِعمَ النَّصیر» چه نیکو مولایی است، چه نیکو یاوری است پروردگار. 5 . هجرت ... تعهدات ایمانی از نوع زکات، از نوع نماز، از نوع اعتصام به خدا، آنیک نوعش که در آن آیات، آیات آخر سوره حج تکرار شد. یک نوع تعهدات ایمانی از دیدگاه دیگری، از یک گوشه دیگری، نوع دیگری از تعهدات در این آیات مطرح میشود. «اِنَّ الّذینَ آمَنوا» همانا آنکسانی که ایمان آوردند، «وَ هاجَروا» و هجرت کردند. هجرت کردن یعنی چه؟ یعنی از مشهد رفتند تهران مثل ماندند؟ از شهری به شهری مهاجرت کردند و بس؟ نه. اول، هجرت کردن به معنای یکباره از همه چیز دست شستن به خاطر هدف، به خاطر پیوستن به جامعه اسلامی، به خاطر قبول تعهد در مجموعه تشکیلات جامعه اسلامی محسوب میشود. از مکه که بلند میشدی شما بیرون میآمدی، مغازه پر متاع و پرکالای به قول امروزیها سرقفلیدار حساسِ مشتری جمع کنِ آبرو آفرینت، دیگر در مکه برای تو وجود نداشت. به سود چپاول گران خونخوار متجاوز مکه، مغازه دو، سه دربندی شما ضبط میشد و اموالتان به تاراج میرفت. اگر از مکه تنها آمده بودی و خانمت مسلمان نشده بود، دیگر خاطرات زناشویی گذشته را، باید همه را بر باد حساب میکردی، تمام شد، باید دل میکندی. اگر از مکه میآمدید مدینه، پدرتان یا پسرتان در آنجا مانده بود، عزیزترین عزیزانتان بهصورت دشمن خونین شما درآمده بود؛ هجرت یعنی این. آنکسانی که هجرت میکردند، همه این محرومیت ها و ناکامیها را به جان میپذیرفتند. از سوی دیگری، هجرت یعنی برای بنای کاخ عظیم جامعه اسلامی یک خشت بردن. الآن ملاحظه کنید، اینجا بناست ساخته بشود. فرض کنید قراراست که صد قطعه چوب دیگر، یا هزاران قطعه آجر، اینجا روی همدیگر گذاشته بشود، هر بچهای هم یکدانه بردارد بیاید اینجا، اینجا ساخته میشود. هر انسانی یکدانه سنگ بگذارد، یک کاخ باعظمت به وجود می آید. جامعه اسلامی که در مدینه به وجود آمده بود، محتاج بود به عناصر مؤمن، فعال، پرتلاش، پرتوان، سابقهدار، اسلام فهم، محب و معتقد به این راه، با دلی سرشار از ایمان. آنکسی که هجرت میکرد از مکه، ازانس و محبت و خاطره و راحتی و عیش و نوش میگذشت، میآمد به مدینه. از مکه به مدینه، این آدم در حقیقت یک گام بزرگی برداشته بود درراه بنای آنچنان جامعهای، به سهم خودش، بهقدر خودش؛ لذا قیمت داشت، تعیینکننده بود. لذا ببینید این آیات چه میگوید؟ «اِنَّ الَّذینَ آمَنوا» همانا آنکسانی که ایمان آوردند، «وَ هاجَروا» و هجرت هم کردند، «وَجاهَدوا بِاَموالِهِم وَ اَنفُسِهِم فی سَبیلِ الله» با جان و مال، به جان و مال، درراه خدا مجاهدت نمودند، «وَ الَّذینَ آوَوا» و آنکسانی که پناه دادند به این درماندگان بیوطن و آوارگان از خانه به درمانده، «وَ نَصَروا» و آنها را یاری کردند، همه اینها «اُولئِک بَعضُهُم اَولیاءُ بَعضٍ» اینها بعضی پیوستگان و به هم پیوستگان و هم جبهگان یکدیگرند. اینها همه یک عنصرند، اینها خشت و آجر یک دیوار و یک سقفاند؛ «مَثَلُ المُؤمنین کَمَثَل البُنیانِ یشُدُّ بَعضُهُ بَعضاً» .این آجرها را دیدید چطور درهمدیگر رفته، در این ضربیهای سقف؛ هر آجری یک مؤمن است، هر مؤمنی یک آجراست درهمفرورفته و دهها آجر دیگر را نگهداشته است. در یک سقف ضربی، یک دانه آجر را با زحمت بکش پایین، ده تا آجر از اطرافش میریزد، اینیکی نگهداشته بود آن دهتا را، همچنانی که آن دهتاهم به سهم خود، اینیکی را نگهداشته بود «بَعضُهُم اَولیاءُ بَعضٍ» بعضی به هم پیوستگان بعض دیگرند. «وَ الَّذینَ آمنوا» ،اینجا را دقت کنید، اما آنکسانی که ایمان آوردند، باور قلبی هم هست، اما «وَ لَم یهاجِروا» از خانه ملکی مشجر راحت، دل نکندند و هجرت ننمودند . ..«وَ لَم یهاجِروا» هجرت نکردند، ایمان آوردند، اما به این تعهد ایمانی عمل نکردند، اینها چطورند؟ اینها را میفرماید که «ما لَکم مِن وَلایتِهِم منشی حتّی یهاجِروا» اینها به شما پیوسته نیستند، جزو شما نیستند، میان شما و آنها ولایت و به هم پیوستگی نیست، تا کی؟ «حتَّی یهاجِروا» تا وقتیکه به تعهد ایمانی عمل کنند. ایمان خشکوخالی در دنیا هم اثر نمیدهد برادر، در جامعه اسلامی هم منشأ اثر قرار نمیگیرد، در آخرت که جای خود دارد. «ما لَکم مِن وِلایتهِم مِن شَیء حتَّی یهاجٍروا.» باز در آنجا یک جمله ای هست که آن جمله به درد ما خیلی بیشتر میخورد ... یکی، دو، سه آیه بعد می فرماید که «وَ الَّذینَ آمَنوا وَ هاجَروا» ... ،«وَ جاهَدوا فی سَ بیلِ الله» آنکسانی که ایمان آوردند، هجرت کردند، مجاهدت کردند درراه خدا، «وَالَّذینّ آوَوا وَ نَصروا» آنهایی که پناه دادند و یاری کردند، «اُولئِک هُم المؤمِنونَ حقّا »مؤمن راستین اینها هستند، غیر اینها چه کسانی اند؟ مؤمن دروغین. خلاصهیکی از مهمترین شاخصه های ایمان تعهدات عملی و انجام وظایف مؤمنانه است و قرآن افراد بدون تعهد را بی ایمان تلقی می کند. تلقینِ ایمان بدون تعهد و عمل، از مخدرات فرد و جامعه است ، ازجمله تعهدات ایمانی جهاد، اقامه نماز و هجرت و... است. .

پرسمان دانشگاهیان

مرجع:

ایجاد شده در 1401/03/25



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image