تاریخ /

تخمین زمان مطالعه: 8 دقیقه

برخي اهل تسنن در توجيه واقعه غدير، مي گويند، حضرت علي ـ علیه السلام ـ، قبل از حجه الوداع به يمن فرستاده شده بود، و با مردم آن جا خوب برخورد نکرده بود و رسول اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ مي خواستند رابطه مردم را با ايشان درست کنند، ماجراي يمن چه بوده است؟


از جمله حوادث سال دهم، اعزام مبلّغ به شهرها و مناطق مختلف توسط پیامبر ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ می باشد؛ اقبال و توجه مردم «حجاز» به اسلام و اطمینانی که آن حضرت از ناحیه قبایل عرب پیدا کرد، به او فرصت داد که شعاع قدرت اسلام را به داخل کشورهای همسایه «حجاز» گسترش دهد. پیامبر ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ برای نخستین بار یکی از یاران دانشمند خود به نام «معاذ بن جبل» را رهسپار یمن ساخت، تا ندای «توحید» و اصول آیین اسلام را، برای مردم یمن تشریح کند. پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ در ضمن سفارش های خود به معاذ چنین توصیه فرمود: «از سخت گیری پرهیز و مردم را به نویدهای الهی که از آنِ افراد با ایمان است، بشارت ده. در یمن با گروه اهل کتاب رو به رو می شوی و آنان از تو می پرسند: کلید بهشت چیست؟ در پاسخ آنان بگو: اعتراف به یگانگی و بی همتایی خداوند». گویا «معاذ» علیرغم احاطه ای که به کتاب و سنت داشت؛ با این حال به سوالی که از وی درباره حقوق شوهر بر همسر، پرسیده بودند، نتوانست جواب کافی ندهد. از این جهت پیامبر ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ تصمیم گرفت وصی و جانشین خود، امیر مومنان ـ علیه السلام ـ را روانه یمن سازد تا در پرتو تبلیغات پیگیر و بیانات مستدل و نیروی بازو و شجاعت و شهامت بی نظیرش، اسلام را در آن منطقه و سرزمین گسترش دهد، گذشته از این «خالد بن ولید» چندی پیش از علی ـ علیه السلام ـ از طرف پیامبر ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ به یمن اعزام شده بود، ولی وی نتوانسته بود کاری انجام دهد. به همین خاطر پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ امیر المومنین ـ علیه السلام ـ را طلبید و فرمود: یا علی! ترا به سوی یمن اعزام می دارم تا آنان را به اسلام دعوت کنی و احکام خدا و حلال و حرام او را بیان نمائی و... امیر المومنین ـ علیه السلام ـ در مدت اقامت خود در یمن، داوری و قضاوت های حیرت انگیزی نمود که بسیاری از آن ها در کتب تاریخ و حدیث ضبط شده است. پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ مکتوبی نیز به اهل یمن توسط علی ـ علیه السلام ـ ارسال کرده بود. «براء بن عازب» از کسانی بود که در یمن ملازم امیر المومنین ـ علیه السلام ـ بود وی نقل می کند: وقتی علی ـ علیه السلام به نخستین نقطه مرزی یمن رسید، صفوف سربازان اسلام را که در آن جا قبلا به فرماندهی خالد بن ولید استقرار داشتند، منظم نمود و نماز صبح را با جماعت خواند. سپس تمام افراد قبیله «حمدان» را که از بزرگترین قبایل بودند، برای شنیدن نامه پیامبر ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ دعوت نمود. وی پیش از خواندن پیام رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ خدا را حمد و ثنا گفت. سپس پیام پیامبر ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ را برای آنان خواند شکوه مجلس، شیرینی بیان، عظمت گفتار پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ آن چنان قبیله « حمدان» را تحت تأثیر قرار داد که همگی در ظرف یک روز، اسلام آوردند. امیر مومنان ـ علیه السلام ـ جریان را به وسیله نامه ای به اطلاع پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ رسانید. پیامبر ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ پس از اطلاع، آن چنان خوشحال گشت که با سرور و شادی تمام، سر به سجده نهاد و شکر خدا را به جای آورد و سپس سر بلند کرد و فرمود: درود بر ملت «حمدان». اسلام این گروه، سبب شد که ملت یمن تدریجا به اسلام بگروند. بنابراین، مأموریت امام علی ـ علیه السلام ـ در یمن در هر دو بار که به دستور پیامبر به یمن رفت موفقیت آمیز بود. اما آنچه در برخی از منابع راجع به قضیه یمن ذکر شده، آن است که پیامبر خدا (ص) علی (ع) را به سوی یمن فرستادند و خود عازم حجه الواداع شدند و طی نامه ای از علی (ع) خواستند که از یمن مستقیماً به ایشان ملحق شود،اما متذكر نشده بود كه‏ خودش براى چه نوع حجى حركت كرده است. على عليه السّلام همراه با سپاهى كه از مدينه با وى عازم يمن شده بودند، به سوى مكه حركت كرد و سى و چهار شتر را براى قربانى در نظر گرفت. از نكات قابل توجه اين است كه مقدار زيادى حلّه (پارچه مرغوب- قطيفه) يمنى همراه آن حضرت عليه السّلام بود. او هنگامى كه به ميقات يلملم رسيد، به همان نيت پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و اله محرم شد و فرمود: «خدايا به همان نيت پيامبر تو محرم مى‏شوم.» وقتى كه رسول الله صلّى اللّه عليه و اله از راه مدينه به مكه نزديك شد، على نيز از راه يمن به مكه نزديك شده بود و در منطقه فتق در نزديكى طائف، ابو رافع قبطى را جانشين خود قرار داد و خودش براى ديدار پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و اله پيش افتاد. او آن حضرت صلّى اللّه عليه و اله را كه مشرف به مكه شده بود، ملاقات كرد و پس از ديدار و عرض سلام، آن حضرت را جريان اقدامات خويش قرار داد و عرض كرد كه به شوق ديدن حضرت، از سپاه خود پيش افتاده است. رسول الله صلّى اللّه عليه و اله نيز بسيار خوشحال شد و با ديدن على، چهره‏اش شكوفا گرديد. آن‏گاه پرسيد: با چه نيتى محرم شدى، اى على؟ جواب داد: اى رسول خدا، شما در نامه ننوشته بوديد كه با چه نيتى محرم مى‏شويد، براى همين من نيت خود را همانند نيت شما قرار دادم و گفتم: «خدايا به همان نيت پيامبر تو محرم مى‏شوم. و سى و چهار شتر را براى قربانى مشخص كرده‏ام.» اما از جمله اتفاقاتی که در این میان افتاد این بود که وقتی امام (ع) به سوی سپاهش بازگشت ،متوجه شدند که در كنار سدره جمع شده‏اند در حالى كه حلّه‏هايى (غنیمتی ) را كه در سپاه بوده است، پوشيده‏اند! وى به جانشين خود (ابو رافع) نهيب زد كه واى بر تو، چه چيز باعث شده كه حلّه‏ها را به آنان بدهى، پيش از آن كه آن‏ها را تحويل رسول خدا بدهيم، در حالى كه چنين اجازه‏اى به تو نداده بودم؟! او جواب داد: آنان از من درخواست كردند كه با اين حلّه‏ها محرم شوند تا تميزتر باشند و بعدا آن‏ها را برمى‏گردانند. اما امير المؤمنين بدون هيچ‏گونه اغماضى، تمام حلّه‏ها را از سپاهيان پس‏گرفت و در عدل‏هايى ( جعبه هایی) بسته‏بندى كرد.اين كار موجب شد كه عده‏اى از او دلگير شوند و نزد رسول اللّه صلّى اللّه عليه و اله از او شكايت كنند. ابن اسحاق در ادامه مى‏نويسد : سپاهيان على عليه السّلام به خاطر برخورد شديد وى با آنان در بازپس‏گيرى حلّه‏هايى كه به تن كرده بودند، به شكوه از وى نزد رسول اللّه صلّى اللّه عليه و اله پرداختند. سپس با سند خود از ابو سعيد خدرى روايت كرده است كه گفت: پس از آن رسول الله صلّى اللّه عليه و اله براى ايراد خطبه‏اى از جاى خود بلند شد؛ شنيدم كه مى‏فرمايد: «اى مردم، از على عليه السّلام شكوه نكنيد؛ زيرا به خدا سوگند كه او در راه خدا بهتر از آن است كه مورد شكوه قرار گيرد. شيخ مفيد ضمن نقل اين حادثه اضافه مى‏كند: پس از گلايه‏هاى سربازان از على عليه السّلام، پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و اله به جارچى خود دستور داد كه با صداى بلند اعلام كند: «زبان‏هاى خود را از بدگويى درباره على عليه السّلام بازداريد. همانا او در امور مربوط به خداوند متعال سخت‏گير و خشن است و در امور دينى‏اش مسامحه و چشم‏پوشى نمى‏كند». چنين به نظر مى‏رسد كه رسول الله صلّى اللّه عليه و اله با پارچه‏ها و بردهاى يمانى پرده‏اى براى كعبه فراهم كرد و كعبه را كه در زمان آن حضرت هجده ذرع، يعنى در حدود شش متر، ارتفاع داشت با آن پوشانيد و اين عمل پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و اله به عنوان يك سنّت باقى ماند. پيامبر اكرم در روزهاى سه‏شنبه، چهارشنبه، پنج‏شنبه و جمعه، كه مصادف با روز ترويه [هشتم ذى الحجه‏] بود، در بطحاى مكه اقامت كرد و پس از زوال خورشيد در ظهر روز هشتم به سوى منى حركت كرد. همان طور که ملاحظه می کنید تمام این ماجرا قبل از اتمام حج الوداع رخ داده است و این قضیه نیز سندی دیگر بر حقانیت امیر المؤمنین بوده است ، لکن برخی از مورخین اهل سنت شیطنت کرده و این داستان را با ماجرای غدیر پیوند زده و نتیجه گرفته اند ، اعلام ولایت در روز غدیر به خاطر ، حمایت از علی (ع) در این ماجرا بوده است و مراد رسول الله (ص) از جمله " من کنت مولاه فعلی مولاه: ، صرفاً دوست بودن علی (ع) با ایشان است و نه جانشینی مطلق ایشان در همه مسائل ؛ لکن همان طور که ذکر شد این برداشت و این بیان واقعیت ندارد و قضیه حمایت رسول الله (ص) از علی (ع) بعد از ماجرای غنایم یمن ، از قضایای رخ داده در غدیر جداست ولکن در هر دو مورد ، حقانیت علی (ع) روشن می شود. همچنین مسئله بدرفتاری علی (ع) با اهالی یمن از اساس باطل است و در بسیاری از منابع آمده است که علت اصلی اسلام یمنی ها و تشیع بعدی بسیاری از ایشان ، رفتار عالی علی (ع) در معرفی اسلام به یمنی ها بوده است . .

مرجع:

ایجاد شده در 1400/10/19



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image