ذات بسیط و نفی ترکیب /

تخمین زمان مطالعه: 19 دقیقه

می خواستم چگونگی اثبات حقانیت و ذاتی و تنها بودن خدا را بدونم؟


اینکه خدایی وجود دارد، ریشه در فطرت و عقل انسان دارد و قابل تشکیک نیست. شک در وجود خداوند، شک در اصل وجود است، در حالی که معقول نیست کسی در اصل وجود داشتن خود و اشیا و هستی شک کند. شک هایی که در این زمینه برای انسان به وجود می آید ناشی از ضعف شناخت هویت خداوند است نه در اصل وجود او. برای رفع این شک ها بهترین راه این است که سعی کنیم او را بهتر و عمیق تر بشناسیم و با تفکر در صفات و شهود ذات او در هستی، به یقین دست یابیم. در این راستا باید بدانیم که وجود خداوند بیشتر شناختنی است تا اثبات کردنی، زیرا منظور از خداوند، متن هستی و حقیقت وجود است. هستی، هست و ما در اصل هستی و حقیقت وجود شک نداریم تا بخواهیم آن را اثبات کنیم. به یقین می دانیم که جهان هستی هست، ما هستیم و اشیاء و صفات هستند. با درک ذات هستی، به وجود خداوند اعتراف کرده ایم، بنابراین در مباحث مربوط به الهیات بیشتر باید ببینیم این هستی دارای چه خصوصیات و ویژگی هایی است (اسما و صفات) و رابطه آن با مخلوقات چگونه است. شناختنی بودن به این معنا است که ما برای شناخت خداوند باید تصور صحیحی از او داشته باشیم و کمتر گرفتار دلایل اثباتی فلسفی و کلامی باشیم، زیرا شناخت خداوند تنها مبتنی بر تصور صحیح از او است و از مقوله تصدیق و اثبات نیست. خدای متعال متن وجود و حیات و قدرت ساری و جاری در تمام هستی است. هیچ ذره ای در جهان هستی نیست که در باطن و ظاهر آن خدای متعال با وجود، حیات و قدرت و علم و سایر صفات خویش حضور و ظهور نداشته باشد. تمامی پدیده های جهان، ظهور صفات خداوندی هستند و شما می توانید از پس هر پدیده و صفت کمالی که در هستی مشاهده می کنید، ذات وجود و خدای متعال را مشاهده نمایید، خداوند، منبع وجود، حیات، علم، قدرت و سایر کمالاتی است که در طبیعت و تمام هستی ظهور و نمود دارد. این که خداوند مکان زمان ندارد، به معنای این است که مکان و زمان خاص ندارد و همه جا هست و یا اگر گفته می شود خدا رنگ و بو ندارد به این معنا است که رنگ و بوی خاص ندارد و همه رنگ ها و زیبایی ها و بوها و مزه ها از خدا است. خدایی که عرفان اسلامی، اصیل و قرآنی معرفی می کند خدایی است که هم ظاهر است و هم باطن. هو الظاهر و الباطن. او در ظاهر و باطن عالم حضور دارد. البته رسیدن به شناخت عمیق و عرفانی خداوند مستلزم تلاش فراوان و گذر از مراحل و مراتب خداشناسی است که درادامه بدان اشاره خواهیم نمود. تاکید می کنیم که از دیدگاه عرفان اسلامی، مشکل شناختى انسان نسبت به خداوند، یک مشکل تصدیقى نیست، تا بحث شک که از مباحث تصدیقى است بر آن مطرح باشد. مشکل انسان در این زمینه بیشتر یک مشکل تصورى است. وجود خداوند موضوعى است که اگر خوب تصور شود، تصدیق آن از بدیهیات است و از نظر علمى شک در بدیهیات بى معنا است. انسان برای رسیدن به خداوند و وصول به لقای پروردگار به دو نوع سیر و سلوک نظری و سیر و سلوک عملی نیاز دارد. سلوک نظری برای شناخت هر چه بهتر خداوند و قرب علمی به او است و سلوک عملی برای نزدیک شدن و قرب عملی به خدای متعال می باشد. هر یک از سلوک نظری و عملی دارای مراحل و منازل و روش ها و شرایط فراوانی است که اشاره به آنها در یک پاسخ نامه نمی گنجد. پس در حال حاضر و به ناچار تنها به روش کلی آن اشاره می کنیم و منابعی نیز معرفی می گردد. روش شناخت خداوند: ما برای شناخت خدای متعال سه راه در پیش روی خود داریم که به صورت مرحله ای طی می شوند. مرحله اول شناخت او با آیات آفاقی و انفسی است. این همان راه شناخت خداوند از طریق نشانه های او در طبیعت و روش تجربی است و لازم است که انسان در ابتدای راه شناخت از طریق شناخت طبیعت و نشانه های تکوینی و و همچنین مطالعه آیات تدوینی قرآن کریم به معرفت خدای متعال دست یابد. البته شناخت خداوند منان با آیات انفسی مفیدتر است ( من عرف نفسه فقد عرف ربه) چون معمولاً با اصلاح صفات و اعمال نفس همراه است. بنابراین اندیشیدن در آیات آفاقی و انفسی به شناخت خداوند منتهی می‌شود و این نیز به نوبة خود راهنمای انسان به سوی حق و شریعت الهی خواهد بود. این راه که در کتاب شریف توحید مفضل پی گیری شده است بهترین راه خدا شناسی برای مبتدیان است. دوم شناخت خداوند از طریق عقل است. نیرویی که بیشتر عمل کردش محاسبه و درک وجودات وصفی و صفات الهی است. این روش طریق خواص از مردم می‌باشد، کسانی که پس از مطالعه در طبیعت و آیات تکوینی او در خلقت، از طریق استدلال و برهان عقل و فلسفه و حکمت به شناخت خدای تعالی می پردازند. سوم شناخت خداوند لطیف از طریق رؤیت و ابزار دل می‌باشد که طریق اولیاء است و همگان را به آن راه نیست مگر مسیری که به عنوان سیر و سلوک ترسیم شده طی نمایند, یعنی از طریق طبیعت و شناخت آفاقی و انفسی به عقل و استدلال عقلی راه یابند و با گذر از عقل به عشق و عرفان برسند و اهل مشاهده و معاینه و وصول به حق تعالی شوند. این سخن مولای عارفان علی(ع) و همچنین اهل معرفت است که گفته اند: من در همه چیز خدا را می بینم. خدای واقعی همان است که در همه چیز ظهور دارد و نهایت عرفان اهل معرفت هم همین است که خدا را در همه چیز ببینند. از دیدگاه عرفان خدای تعالی همان متن وجود و هستی است و هر چه که غیر ذات هستی وجود دارد مظاهر او است. مظاهر هم در حقیقت او را نشان می دهند چون ظهور او هستند و اگر انسان دقت کند خداوند را در تمام مظاهر هستی خواهد دید و می توان گفت اشیا در حقیقت آینه هایی هستند که خداوند را نشان می دهند و به قول قرآن کریم آیه ها و نشانه های او هستند. منتهی باید توجه کنید که اینگونه رویت مخصوص اهل معرفت است و اهل عقل و فلسفه و همچنین اهل تجربه و علم از آن محرومند، مگر اینکه ایشان نیز چنین اعتقاد و کنکاشی را بپذیرند و رو به سوی عرفان و شهود خدای متعال بیاورند. به بیان دیگر ، انسانها به سه صورت، معرفت حق تعالی را حاصل می‌کنند. اول تقلید که در این روش خداوند به واسطه حواس و امور قابل احساس شناخته می‌شود، دوم تحقیق و استدلال که در این روش خداوند به واسطه عقل و برهان شنـاخته می‌شود و سوم کشف و رویت که در این روش خدای متعال به واسطه مکاشفات درونی، شناخته می‌شود. در پایان توجه به یک نکته حایز اهمیت فراوان است و آن اینکه سیر و سلوک دارای دو مرحله است. سیر و سلوک نظری و سیر و سلوک نظری بنابراین در این روش سیر و سلوک نظری انسان که به سوی معرفت نظری خدای متعال است اگر با سیرو سلوک عملی همراه نشود، بی نتیجه و ابتر خواهد بود. انسان از طریق علم و عمل به کمال می رسد و لازم است این دو سیر همزمان با هم و هماهنگ با هم طی شوند. روش خداشناسی تجربی و خدایابی از طریق رجوع و توجه به طبیعت و خلقت، اولین و همگانی ترین روش خداجوئی است. آنگاه که انسان به آسمان و زمین و آنچه در آنهاست نظر می کند و از فرط هیجان و شگفتی ساعت ها به آن ها خیره می ماند، ناخواسته اقرار می کند به حکمت و دانش و تدبیری که در پس این مناظر شگفت انگیز وجود دارد. و چون دانش و حکمت از آن موجودی عاقل و داناست، به وجود او نیز اعتراف و اذعان می کند. انسان آنگاه که دارای جهان بینی الهی باشد به هر چه نگاه کند خدا را در پس آن حاضر خواهد دید. چه آنگاه که به طبیعت چشم دوخته است و چه آنگاه که با قوانین فیزیکی و شیمیائی حاکم بر طبیعت سر و کار دارد. چرا که انسان فقط کاشف آن قوانین و بینده آن مناظر است نه خالق آنها. پس جا دارد که از خود بپرسید اینها از کجا آمده اند و چه کسی آنها را آفریده است. کتاب «توحید مفضل» که حضرت امام جعفر صادق علیه السلام به مفضل املاء کردند و وی نیز گفته های ایشان را به رشته تحریر درآورند، پر است از توجه به خلقت و اندیشیدن در آفرینش الهی. چرا که یکی از راههای شناخت خداوند تفکر در آثار، مخلوقات و معلولات او و اندیشیدن درباره ظرافت آفرینش آنهاست. روشی که هر فردی را و یا هر مقدار دانش و معلوماتی، به درک و تامل وا می دارد. و در واقع آنکه از دانش بهره بیشتری دارد با دیدن شگفتی های آفرینش بیشتر شگفت زده شده و به فکر می رود. رسیدن از معلول به علت در واقع یکی از دلایل فلسفی اثبات خداوند است که فلیسوفان به عنوان اولین دلیل برای اثبات وجود خداوند از آن مدد می جویند. خداوند در قرآن نیز بسیار از طبیعت و آفرینش موجودات یاد کرده و ما را به توجه بدان ترغیب نموده است، آیاتی که یا اشاره به خود طبیعت و آثار آن دارد و یا به واقع و حوادث واقع شده در جهان اشاره می کند، آیاتی مانند؛ آیه 17 و 18، سوره غاشیه: «أَ فَلا یَنْظُرُونَ إِلَى اْلإِبِلِ کَیْفَ خُلِقَتْ* وَ إِلَى السَّماءِ کَیْفَ رُفِعَتْ ؛ آیا به شتر نمى نگرند که چگونه آفریده شده و به آسمان که چگونه برافراشته شده». و آیه 5 سوره طارق: «فَلْیَنْظُرِ اْلإِنْسانُ مِمَّ خُلِق ؛ پس انسان باید بنگرد که از چه آفریده شده است». آیه 185، سوره اعراف: «أَ وَ لَمْ یَنْظُرُوا فی مَلَکُوتِ السَّماواتِ وَ اْلأَرْضِ وَ ما خَلَقَ اللّهُ مِنْ شَیْ ءٍ وَ أَنْ عَسى أَنْ یَکُونَ قَدِ اقْتَرَبَ أَجَلُهُمْ فَبِأَیّ ِ حَدیثٍ بَعْدَهُ یُؤْمِنُون ؛ آیا در ملکوت آسمانها و زمین و هر چیزى که خدا آفریده است ننگریسته اند و اینکه شاید هنگام مرگشان نزدیک شده باشد پس به کدام سخن بعد از قرآن ایمان مى آورند». آیه 5، سوره ق: «أَ فَلَمْ یَنْظُرُوا إِلَى السَّماءِ فَوْقَهُمْ کَیْفَ بَنَیْناها وَ زَیَّنّاها وَ ما لَها مِنْ فُرُوجٍ ؛ مگر به آسمان بالاى سرشان ننگریسته اند که چگونه آن را ساخته و زینتش داده ایم و براى آن هیچ گونه شکافتگى نیست». و آیات بسیار دیگر که گویای توجه خاص آیات قرآن به طبیعت و آثار خلقت است. چند کتاب برای خدا شناسی: - راه خداشناسی، استاد جعفر سبحانی - راه شناخت خدا، محمدی ری شهری - آفریدگار جهان، آیت الله مکارم شیرازى - خدا را چگونه بشناسیم، آیت الله مکارم شیرازى - اصول عقاید، استاد محسن قرائتی - خدا در قرآن، شهید بهشتی - دوره پنج جلدی مقدمه ای بر جهان بینی توحیدی، استاد شهید مرتضی مطهری(ره) - توحید، شهید دستغیب شیرازی - نشان از بى نشان ها، مرحوم حسنعلى اصفهانى، ص 166 153 - تبیین براهین اثبات خدا، آیت الله جوادی آملی، مرکز نشر اسراء قم. تعریف توحید: شیخ مفید در تعریف توحید گوید: خداوند عز و جل در الهیت و ازلیت واحد است و هیچ موجودى شبیه او نیست , و هیچ چیز همانند او نخواهد بود, و او در معبودیت یگانه است و ثانى ندارد (اوائل المقالات , 51) و شیخ طوسى گوید: تعریف توحید این است که صانع را واحد و پدیدآورنده ء عالم بدانیم و ماسواى او را نفى کنیم (رسالة فى الاعتقادات , در الرسائل العشر, 103).توضیح اینکه: از مجموع گفتار بزرگان در تعریف توحید فهمیده می شود که توحید اعتقاد انسان است به وحدت هستی. بدین معنا که هرآنچه در هستی مشاهده می شود از صفات و کمالات و پدیده ها و حرکات و افعال همه و همه برخاسته و نشات گرفته از ذات بحت بسیط احد واحد بی نهایتی است که دومی نمی پذیرد، زیرا که در مقابل وجود فراگیر و بی نهایت او، تصور وجود دوم عقلا محال و خطا است . احدیت و واحدیت ذات الهی: توحید مراحل و مراتبی دارد که مؤمن تا همه این مراحل و مراتب را طی نکند، ایمان و بینش توحیدی او، اثر خود را در زندگی فردی و شخصی او نخواهد داشت. یکی از مراتب، توحید ذاتی است به این معنا که خدا یگانه است و دوئی بردار و تعددپذیر نیست، هر گونه کثرت و ترکیب را از ذات باری تعالی را نفی کنیم، هم نفی تعدد و کثرت برون ذاتی را که در برابر شرک صریح و اعتقاد به چند خدایی است،هم نفی و تعدد درون ذاتی را، که در زبان فلسفی به این نوع شناخت خدا، توحید واجب الوجود گفته میشود. و معنا و مقصود از آن این است که خداوند در ذاتش واحد و متعالی است، چیزی با او مشارکت دارد و نه مشابهت. مسلماً چنین چیزی برتر از عقل و خیال و گمان و وهم است، چون موجودی بیحد و مطلقی است. لذا شناخت او به خصوص تصور کنه ذاتش برای غیرخودش ممکن نیست. زیرا تصور و آگاهی ذات چیزی برای ما ممکن است که ذهن، مثل و شبیه او را دیده باشد یا آن که بتواند آن را به اجزاء اولیهاش تحلیل کند. او موجودی است که به هیچ وجه مرکب از اجزاء نیست، زیرا اگر دارای اجزاء میبود، موجود نیازمند و محدودی میبودند، موجود بینهایت و بیانتها از هر نظر؛ در حالی که خدای تعالی قائم به ذات است، مستند به غیر خودش نیست، احتیاج به غیر ندارد، بلکه دیگر موجودات مستند به او و قائم به ذات اوست. بنابراین معنای توحید و ذات این است که خدا مثل و مانندی ندارد، چیزی در ذات و وجود شبیه خداوند تبارک و تعالی نیست. نفی تعدد: اعتقاد به واحدیت خدا است، یعنی خدا و ذات هستی یکی است و دومی نمی پذیرد با همان بیانی که ذکر شد( وحدت برون ذاتی).نفی ترکیب: اعتقاد به احدیت و یکپارچگی ذات خداوند است (وحدت درون ذاتی). توحید نظری و عملی: در مقدمه عرض می شود که برخی امور ممکن است به اعتبارات مختلف تقسیماتی متعدد داشته باشد که گاهی اقسام یک تقسیم، در اقسام تقسیم دیگر داخل می باشند. در مورد توحید و اقسام آن نیز همین موضوع صادق است؛ توحید به یک اعتبار تقسیم به صفاتی، افعالی، عبادی، ذاتی، استعانی، حبی و... می شود و به اعتبار دیگر به نظری و عملی تقسیم می شود. توحید نظری: این بخش، ناظر به بعد معرفتی انسان نسبت به خداوند (از جهت ذات، صفات و افعال) می باشد و مستقیماً به وظایف عملی انسان در برابر خدا مربوط نمی باشد و شامل توحید ذاتی، صفاتی، افعالی، خالقی و... می شود. توحید عملی: این بخش ناظر به وظایف عملی انسان در برابر خداوند می باشد که شامل توحید عبادی، اطاعتی، استعانی، حبّی و... می شود. چنانکه ملاحظه می کنید برخی از اقسام توحید (مثل توحید ذاتی، صفاتی و افعالی) در دایره توحید نظری و برخی دیگر (مثل توحید عبادی، استعانی و...) در دایره توحید عملی قرار می گیرد. و اینک به توضیح مختصری پیرامون بعضی مراحل توحید (ذاتی، صفاتی، افعالی، عبادی) می پردازیم. محققان اسلامی مباحث مربوط به توحید را در چهار بخش خلاصه کرده اند: توحید ذات، توحید صفات، توحید افعال و توحید در عبادت. لکن بعضی از این اقسام، شعبه های دیگری دارد. مثلاً: توحید افعالی شامل توحید در خالقیت و توحید در ربوبیّت و توحید در تقنین می شود(1). توحید ذاتی: از بارزترین صفات خداست و دارای دو شاخه است. الف) خداوند مثل و مانندی ندارد، یگانه و بی همتاست، از این معنا به توحید واحدی تعبیر می شود و ذیل سوره اخلاص به همین معنی اشاره دارد ولم یکن له کفواً احد خدا واحد است که ثانی ندارد و اصلاً برای او متصور نیست. ب) خداوند جزء ندارد، بسیط و غیر مرکب است از این معنا به توحید احدی تعبیر می شود. که صدر سوره اخلاص به آن اشاره دارد قل هو اللَّه احد پس توحید ذاتی یعنی نفی شریک و نفی ترکیب از خداوند(2). توحید صفاتی: یعنی خداوند هر چند صفات متعدد دارد مانند، علم، قدرت، خالقیت، رازقیت و... ولی این صفات فقط از نظر مفهوم متعددّند و از نظر مصداق و وجود خارجی عین خدایند چیزی غیر خدا و در کنار خدا نیستند، مثلاً ما معلوم خدا و مخلوق خدا هستیم که مفهوم معلوم غیر از مخلوق است لکن در مقام تطبیق و عالم خارج وجود ما یک مصداق است سراسر، مخلوق و معلوم خداست(3). پس علم خدا و حیات خدا هر دو یکی و با خدا یکی است(4) نه اینکه صفات جدا و زاید بر خدا باشد تا موجود قدیم دیگری در کنار خدا باشد. توحید افعالی: در جهان، علل طبیعی، دارای آثار ویژه خود هستند مثل حرارت خورشید، تیزی شمشیر و... همانطوری که اصل وجود آنها مخلوق خدا است آثار آنها نیز از جانب خدا است توحید افعالی یعنی در جهان یک مؤثر بالذات داریم. فقط یک وجود است که اثر گذاری و انجام کار ذاتاً مال خود اوست و تأثیر علل مادی و طبیعی و غیر خدایی همه و همه در پرتو وجود او و به اتکاء او صورت می گیرد که هو القیوم. البته این سخن به معنی انکار تأثیر علل طبیعی نیست بلکه در عین اعتراف به اینکه خورشید حرارت دارد و آتش می سوزاند، معتقدیم که در جهان، یک مؤثر بالذات بیشتر نیست بقیه، همه مؤثر بالعرض و بالغیراند. توحید در عبادت: یعنی عبادت و پرستش فقط از آن خداست و هیچ فردی جز خدا گرچه از نظر شرف و کمال در مقام بالایی باشد شایسته پرستش نیست. توضیح آخر اینکه: توحید نظری در مقابل توحید عملی مربوط به علم بندگان می شود یعنی اولاً انسان مراحل توحید را بفهمد و کسب علم کند وقتی به معارف توحید و مراتب آن پی برد بدان معتقد و ملتزم باشد وقتی عقیده درست شد توحید نظری محقق شده، بعد از آن نوبت عمل است یعنی تمام رفتار و کردار و اخلاق خود را بر پایه ی توحید استوار سازد. ان صلاتی و نسکی و محیای و مماتی للَّه رب العالمین(5) اینجا توحید عملی محقق شده و این بالاترین تعالیم ادیان الهی و آسمانی است و انبیاء هم برای اقامه و دعوت انسانها به توحید (نظری و عملی) مبعوث شده اند چنانکه توحید، در فطرت انسانها ریشه دارد. منابع جهت مطالعه بیشتر 1- توحید و شرک در قرآن، آیةاللَّه سبحانی. 2- شناخت خدا صفات خدا، آیةاللَّه سبحانی. 3- صفات جمال و جلال، آیةاللَّه سبحانی. 4- ترجمه بدایة المعارف، آیةاللَّه محسن خرّازی (مترجم مرتضی متقی نژاد) ج1. پی نوشت ها: 1) آیةاللَّه سبحانی، منشور جاوید، انتشارات توحید قم، جلد2، ص19 و 181. 2) آیةاللَّه سبحانی، اللهیات، مرکز جهانی چاپ قدس قم، جلد2، ص11 و علامه طباطبائی، بدایة الحکمة، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی ص168. 3) همان، منشور جاوید، ص19. 4) صدر الدین شیرازی، اسفار، احیاء تراث بیروت، چاپ چهارم، ص120، جلد6. 5) انعام/162.http://www.andisheqom.com/page.php?pg=faq-view&id=282بیان دیگر در باب توحید1. توحیدتوحید یعنی اینکه خداوند واحد و یگانه است، دارای وجودی واحد است و موجودی چون او در کار نیست. صفاتش تعدد وجودی ندارد و نهایتا به یک چیز واحد بر می گردند.در واقع توحید یعنی این که خداوند را در وجود و صفات، واحد و یگانه بدانیم و هر گونه تعدد و مغایرت در مورد او و صفاتش را نفی کنیم، هر چند او را به اوصاف و کمالات بسیاری متصف می کنیم اما منشا تمام این اوصاف را یک چیز واحد می دانیم و آن ذات خداوند است و هر چند که این صفات دارای مفاهیمی متفاوت اند اما این تفاوت و تغایر بر آمده از ذهن و عقل ناقض بشری است نه از خداوند، چرا که او را ذاتی است نامتناهی و کامل؛ و لذا چون عقل در مورد چنین موجودی تامل می کند او را شایسته نامیدن به صفات گوناگون می داند با این علم که او را یک ذات واحد است و این تعددها از عقل بشری و درک ناقض وی ناشی شده است.توحید یعنی اینکه او در وجود واحد و یگانه است. در افعالش تنهاست و شریکی ندارد و علت تمام افعال و اشیاء اوست. توحید یعنی اینکه او را جزء و اجزائی نیست، بسیط و واحد است. 2. نفی ترکیب: خداوند وجودی است واجب، و هیچ جهت امکانی در او راه ندارد. و این امر یعنی واجب الوجود بودن اقتضا می کند نباشد چرا که مرکب محتاج به اجزاء است، در حالی که خداوند به هیچ چیزی نیازی ندارد چون وجودش در تمام مراتب آن واجب است و جهت امکانی در آن یافت نمی شود تا در آن مورد نیازمند به چیزی باشد.او از هر گونه ترکیبی منزه است. چرا که آنچه در یک وجود مرکب وجود دارد این است که اجزایی در کاراند و این اجزاء با کنار هم قرار گرفتن و یا ترکیب شدن با هم، شی مرکب را پدید آورده اند، و لذا اجزاء از جهت وجودی باید قبل از شئی مرکب وجود داشته باشند و گویا آنها باید به معنای دقیق کلمه واجب الوجود باشند. و از طرفی نیز شی مرکب در پدید آمدنش نیاز به این دارد که علاوه بر وجود اجزاء قبل شی مرکب، چیزی نیز درکار باشد تا آن اجزاء او را به هم ترکیب کند و یا شرایط ترکیب آنها را فراهم سازد، که تمام اینها نشان از نیازمندی موجود مرکب به غیر خود را دارد آنچه که خداوند از آن مبری است. 3. نفی تعدد: چون خداوند واجب الوجود است شریک ندارد و متعدد نیست چرا که اگر شریک داشته باشد و تعدد بردار باشد باید آن نیز واجب الوجود باشد. و از طرفی لازمه دو تا بودن آن است که در چیزی با هم اشتراک داشته باشند تا آن دو را از یک نوع بدانیم و در خصوصیتی نیز با هم فرق داشته باشند یعنی یکی خصوصیتی را داشته باشد و دیگری نداشته باشد تا بتوان گفت دو تا هستند. به عبارت دیگر باید هر دو واجب الوجود باشند و هر دو نیز دارای صفات و خصوصیات اختصاصی و مختص به خود باشند. و لازمه چنین سخنی آن است که خداوند مرکب باشد. به بیان دیگر می توان گفت که: چون خداوند وجودی مطلق و نا متناهی است. چنین وجودی جا برای حضور دیگری باقی می گذارد، چرا که اگر چیز دیگر در کار باشد چیزی که دارای وجودی واجب و مستقل است آنگاه دیگر این خدا، نامتناهی نخواهد بود بلکه متناهی می گردد. در حالی که او موجودی است نامتناهی و مطلق.منبعی برای مطالعه: آموزش فلسفه، محمد تقی مصباح یزدی، ج 2 .

پرسمان دانشگاهیان

مرجع:

ایجاد شده در 1401/03/25



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر

آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image