ادیان و مذاهب /

تخمین زمان مطالعه: 9 دقیقه

در مورد فرقه گنابادیه توضیح دهید؟


فرقه نعمت اللهیه گنابادیه نیز مانند سایر فرقههای صوفیه یک فرقه انحرافی در اعتقاد و عمل میباشد. این سلسله منتسب به سلطانعلی شاه است که پس از فوت سعادت علیشاه « معروف به طاووس العرفا» هدایت و ارشاد سلسله نعمت اللهیه را به عهده میگیرد. از آنجا که وی از گناباد بوده است، به سلسله گنابادیه معروف شده است. بنا براین فرقه گنابادیه یکی از شعبههای فرقه نعمت اللهیه میباشد. سعادت علیشاه جوان خوش لباس و ممتاز میان دراویش بوده و از این رو از طرف محمد شاه قاجار ملقب به « طاووس العرفا» میگردد، او جزء ندمای ظل السلطان بوده است. او در سال 1293(ش) در سن هفتاد سالگی فوت کرد و در امامزاده حمزه در زاویه ی حضرت عبد العظیم حجرهی سراج الملک که از مریدان او بوده به خاک سپرده شد. پس از سعادت علیشاه حاج ملا سلطان محمد گنابادی جانشین او گردید که پیروان او نعمت اللهیه گنابادی خوانده میشود. او در سال1251(ش) در بیدخت گناباد خراسان تولد یافت و در ایام طفولیت، یتیم و تحت سر پرستی مادر بزرگ خویش رشد و نمو کرد، او مدتی در سبزوار از درس حکمت حاجی سبزواری استفاده نمود و پس از آن جذب سعادت علیشاه اصفهانی شد و در 33 سالگی از جانب وی اجازه ارشاد یافت و پس از فوت سعادت علیشاه پیروان وی سلطانعلی گنابادی را به جای وی قطب وقت خواند( 1293 ش) و با وی بیعت کردند. پیروان سلطانعلی شاه در باره او حرف های غلو آمیزی گفته است. حسینقلی جدید الاسلام مینویسد: پسر او نور علیشاه به اوصاف پدر خود رساله نوشته و تمام صفات انبیاء را برای او ثابت کرده است که غالب محیر العقول است و سواد علی البیاض است برای آن معاجزی چندی قرار داده که خالی از خرافات نیست از آن جمله ما در سلطانعلی نقل کند که یک شب با شوهر خود نشسته بودم که از آسمان ندائی آمد که این آب را بگیر من آن آب را گرفتم قدری خودم نوشیدم و باقی را دادم به شوهر خود، خورد، نطفه سلطانعلی از آن بسته شده و از پدر سلطانعلی نقل کرده که وقتی زنش به سه ماهه، حامله به سلطانعلی بوده وقتی قرآن تلاوت میکرد آن جنین هم در شکم مادرش مثل خودش قرآن تلاوت میکرد. ملا سلطان محمد در کتاب « سعادتنامه» که اولین کتاب او است کمتر از کلمه صوفی و مشابه آن استفاده کرده و در آن دست به عصا رفته ولی همین که زمینه را برای افشای نیات خود مناسب دید، در کتاب ولایتنامه و بشاره المومنین که در سال 1323 و 1325 به چاپ رسیده ادعاهای خود را آشکار میکند، و پس از علنی شدن ادعاهای وی مردم گناباد با او به مقابله بر میخیزند و در نتیجه چند نفر داوطلب شده و او را به قتل میرسانند. عقاید و باورهای فرقه گنابادیه اصول دین اصول دین از ديدگاه اين فرقه بنا به گفته منصور عليشاه عبارتست از پنج شرط که مرید در ابتدا ورودش به فرقه باید به آنهاملتزم باشند. 1: تعظیم امر قطب. 2: شفقت به خلق 3: کتمان ذکر قلبی 4: دوازده سال خدمت 5: دیگ جوش. دیگ جوش در اصطلاح این فرقه مثل عقیقه است که در اسلام روز هفتم به نام مولود ذبح میکنند. صوفیه گوسفند را پس از ذبح تماما بدون شکستن استخوان و جدا کردن بند در دیگ گذارده درش را میبندند و میجوشانند تا تمام پخته شود آنگاه در دیگ را بر میدارند و با دست گوشت را از استخوان جدا نموده با آبگوشت به مهمانها میخورانند . گاهی قطب حکم میکند که مرید آن دیگ را به حال جوشیدن بر سر خود بگذارد و ببرد به طور نیاز و هدیه نزد قطب و چنان تند برود که هنوز دیگ از جوش نیافتاده باشد که قطب در دیگ را بردارد و جوش دیگ را ببیند. مقدمات اصول دین نیز پنج چیز است: 1.جوز 2.انگشتر قیمتی، که کمتر از نقره نباشد و بی نگین هم نباشد. 3.سکه اسلامی 4.سکه انگلیسی 5.پارچه به اندازه دستمال تا قواره کفن. بدیهی است که این اصول و مقدماتی که بیان داشته اساساً باطل و اندک ارتباطی با اندیشه اسلامی ندارد، طبق آموزههاي اسلامي خصوصاً مكتب اهل بيت(عليه السلام) اصول دين عبارتست از توحيد، عدل، نبوت، امامت ومعاد، كه هر مسلماني از كودكي اصول ياد شده را از والدين خويش ميآموزد و پس از رسيدن به سن رشد با برهان عقلي تآيد مينمايند زيرا در اصول دين تقليد معتبر نيست و با يد با ادله عقليه پذیرفته شود. توجه به صورت مرشد در حال نماز یکی از باورهای فرقه نعمت اللهيه گنابادیه « لزوم در نظر داشتن صورت مرشد در حال ذکر است، ملا سلطان علیشاه گنابادی در ولایتنامه میگویند:« مرید در هر حال چه در نماز و چه در غیر نماز از اذکار، توجه تام به مرشد ظاهری نماید و صورت او را در نظر آورد، تا اینکه میگوید: « مرشد مظهر تمام اسماء و صفات، بلکه عین اسما و صفات خدا می باشد.» نخستین کسی که فرقه نعمت اللهیه را ملزم به چنین دستوری نمود. میرزا زین العابدین شیروانی مست علیشاه بود، او نوشته است:« سالک در همه احوال و افعال و اقوال از مراقبت صورت مرشد غافل نشود در هنگام ذکر و ورد و طاعت و خدمت از وجه شیخ خود زایل نگردد» در جای دیگر میگوید:« در حین ذکر سه چیز را حاضر و ناظر داند و خود را از سه چیز غافل نگرداند. نخست یزدان، دوم دل، سوم روان پیر» در حالیکه در دین مقدس اسلام توصیه شده که مسلمانان در نماز و عبادات دیگر فقط متوجه خداوند باشند. و از غیر او دل بکند. علامه طباطبایی میفرماید: یکی از مصادیق « ذکر الله اکبر» که در قرآن آمده است، ذکر قلبی، یعنی حضور قلب در نماز است.اگر رکوع و سجود و قرائت و تسبیح را جسم نماز بدانیم، حضور قلب و توجه درونی به حقیقت نماز و کسی که با او راز و نیاز میکنیم، روح نماز است. اقطاب نعمت اللهيه یا از حقیقت اسلام آگاهی ندارند و آنقدر مشغول خواندن شعر و تصانیف و سماع و پای کوبی می باشند که فرصت توجه به منابع اسلامی را ندارد و یا اینکه حب جاه و خود خواهی آنها را وادار نموده که نمی خواهند توجه مرید حتی در نماز هم متوجه غير از آنها نباشند و خود را شریک خدای متعال می دانند، بي جهت نيست كه کیوان قزوینی با اعلي صوت ميگويد:« مرید » مشرک است و « مراد » هنوز از مشرک بدتر است. ملا سلطانعلي شاه در صالحیه می گوید: صوفی موحد است و موحد غیر محدود است و مظهر در حد است و صوفی رو به بی حدی است. پس او را مذهب نباشد وي در ولایت نامه اش می گوید: « ولایت عبارت است از بیعت با ولی الامر که به واسطه ی آن صورت ملکوتی شیخ داخل قلب می شود. مقصود از ایمان همین بیعت با مرشد است که خداوند دیگر صاحب بیعت را عذاب نکند و اگر چه فاجر باشد و مقصود از نماز هم همین بیعت است ». همو در مجمع السعاده می نویسد: « هر کس امام و مرشد را شناخت حاجت به ظهور و انتظار امام زمان نخواهد داشت » این گروه برای امرار معاش خویش از مریدان و پیروان، به جای خمس و ذکات عشریه می گیرد و آن را به جای خمس و ذکات کافی می دانند. مسلمان از دیدگاه ملا سلطان: کیوان قزوینی که یک از مریدان ملا سلطان گنابادی بوده و باپی بردن به دروغگویی و اباطیل ملا سلطان از این فرقه بیزاری می جوید، در پاسخ به این سوال که مسلمان غیر صوفی از دیدگاه این فرقه (نعمت اللهیه گنابادیه) چگونه است؟ آیا کافر است یا مسلمان؟ گفته است: « ملا سلطان به خلاف همه صوفیان بود و میتوان گفت که هیچ قدر مشترك ندارد نه با صوفیان و نه با سایر شعب اسلام و نه با ادیان دیگر... او خود می گوید: من در عرض ادیان و یکی از آنها نیستم بلکه در طول آنها هستم و بر همه قاهر و محیطم به احاطه ذاتی آنجا که منم هیچ دینی نیست تا خودی بنماید و هر جا که آنها هستند من هم حاضرم. سپس کیوان میگوید: ما خیلی بتنیدیم که مصداق این مفهوم را بنما؛ گفت اینک منم؛ پس سرا پا چشم شدیم و سال ها در آن دیدیم؛ هیچ به جز آدم عادی ندیدیم که الفاظ و اوهام چند را برای خود مسلکی اتخاذ نموده؛ مانند شاعری که اشعارش را از محالات شیرین بذوق نزدیک و از وجود خارجی دور کرده باشد. ملا سلطان نعمت اللهی میگفت:که همه افراد بشر به هر دینی که باشند و یا بیدین باشند فرقی ندارد همه یکسانند. من مکرر از او شنیدم و ازکتابهایش فهمیده میشود که او افراد بشر را در باطن حیوان متنوعه میدانست و دمیدن روح انسانی را مشروط به بیعت کردن با خودش می دانست و هر که هنوز با وی بیعت نکرده بشکل یکی از حیوانات است؛ همان که بیعت کرد صورت انسانی بماده جسمانی او دمیده می شود.اگر این صورت تا آخر بماند که ناجی و اهل بهشت و اگر زایل شود، دوباره همان حیوان اول است؛ او خودش به صراحت به من می گفت: من طالبین را که برای ارادت و بیعت با من میایند، بشکل حیوان حلال گوشت می بینم و آنان را که حاضر به ارادت و بیعت نیستند، بشکل حیوان حرام گوشت میبینم. آنگاه کیوان میگوید: ما ابلهان هم باور میکردیم و به خود می پیچیدیم که آیا ما به شکل چه حیوانی میباشیم ؟یک دروغ پرداز هم داشت نامش حاج علی بزاز بود، او هم می گفت: بلی من هم می بینم، فلانی بعد از بیعت کردن خیلی وجیه شده، ما ابلهان می پنداشتیم که راست می گوید و میبیند، پس به خدا می نالیدیم که چرا ما نمیبینیم، تا بعد از انتظار های طاقت شکن فهمیدیم که چیزی نبوده و نیست». آنچه ذکر شده به خوبی افکار ملاسلطانعلی نعمت اللهی موسس فرقه گنابادیه را باز گو نمود، زیرا برای هر انسانی که مقداري با آموزههاي اسلامي آشنايي داشته باشد روشن ميگردد كه چنين باورهايی با روح اسلام بيگانه است. از آنچه که بیان شد در انحراف این فرقه از اسلام و مکتب اهل بیت (ع) هیچ تردیدی باقی نمی اند. افزون بر اینها روایات و احادیث معصومین (ع) تمام فرقه های صوفیه را دشمنان خود معرفی کرده و از پیروی آنان نهی نموده اند. .

مرجع:

ایجاد شده در 1400/10/19



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر

آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image