تخمین زمان مطالعه: 15 دقیقه

در حالى كه در قرآن كريم سخن از روزهاى نحس به ميان آمده، چرا نحس بودن ايام )مثلا 13 فروردين( را منكر مى‏شويم؟


در قرآن كريم در دو جا تعبير ايام نحس آمده است: 1) انا أرسلنا عليهم ريحا صرصرا يوم نحس مستمر ( قمر 19/54: ما بر آن‏ها تندبادى سخت و پر سر و صدا فرستاديم؛ در يك مدت زمانى پياپى و پيوسته نحسى)2) فأرسلنا عليهم ريحا صرصرا فى ايام نحسات لنذيقهم عذاب الخزى فى الحيوة الدنيا و لعذاب الآخرة أخزى و هم لا ينصرون ( فصلت 16/41: ما بر آن‏ها تندبادى سخت و پر سر و صدا فرستاديم؛ در روزهايى نحس، تا عذاب ذلت بار در زندگى دنيا را بچشند) عذاب آخرت ذلت بارتر است و به آن‏ها مددى نخواهد رسيد)برخى از مفسران همانند آلوسى معتقدند: »عبارت ايام نحسات به معناى روزهاى غبارى و خاك آلود است؛ به طورى كه مردم يكديگر را نبينند) مؤيد اين مطلب، آيه‏ى: فلما رأوه عارضا مستقبل أوديتهم قالوا هذا عارض ممطرنا بل هو ما استعجلتم به ريح فيها عذاب اليم ( احقاف 24/46: پس چون آن [عذاب) را [به صورت) ابرى روى آورنده به سوى وادى‏هاى خود ديدند، گفتند: »اين، ابرى است كه براى ما باران آورده است)«؛ اما همان چيزى است كه به شتاب خواستارش بوديد) بادى است كه در آن، عذابى پر درد [نهفته) است) است؛ زيرا اين دو آيه در مورد قوم عاد است و در واقع مى‏توان آيه‏ى اخير را تفسير عذاب مذكور در آيه‏ى قبلى دانست) علاوه بر اين، در كل قرآن كريم تنها در همين دو مورد است كه از واژه‏ى »نحس« استفاده شده و در هر دو، بحث بر سر فرستادن تندباد )ريحا صرصرا( است) در سوره‏ى الرحمن نيز كه واژه‏ى نحاس آمده: »يرسل عليكم شواظ من نار و نحاس فلا تنتصران« ( الرحمن 45/55: بر شما پاره‏هايى از آتش و دود غليظ مى‏فرستد، كه ديگر ياورى نخواهيد داشت) قطعا به معناى دود و غبار شديد است و اصلا نحوست اصطلاحى در اين جا معنى ندارد)« ( تفسير روح المعانى، ج 24، ص 113)اين يك تفسير بود و البته علامه طباطبايى )ره( نيز اين معنا را رد نكرده است) ( ترجمه‏ى تفسير الميزان، ج 17، ص 571، ذيل آيه‏ى 16 سوره‏ى فصلت) اما معناى ديگر اين كلمه، همان »نحس« اصطلاحى است؛ يعنى در مقابل سعد) علامه طباطبايى )ره( با توضيح مفصلى كه ارائه فرموده است، نشان مى‏دهد كه اگر ما نحس را به همين معنا هم بدانيم، اين نحوست ناشى از عمل خود آن‏ها بوده است و نه ناشى از ويژگى خاصى در آن روز؛ يعنى چون عذاب در آن روز بر آن‏ها نازل شده، موجب شده است كه آن روز براى آن‏ها روز نحسى باشد؛ نه اين كه چون آن روز نحس بوده، عذاب بر آن‏ها نازل شده است)با توجه به اين كه بحثى كه علامه طباطبايى )ره( ذيل آيه‏ى اول )آيه‏ى 19 سوره‏ى قمر( مطرح مى‏كند، بسيار مورد ابتلاى جامعه‏ى ماست، در اين جا، خلاصه‏اى از آن را كه در باب سه موضوع: »سعد و نحس بودن ايام«، »سعد و نحس بودن كواكب« و »فال نيك يا بد زدن« است، مى‏آوريم: 1) سعد و نحس بودن ايام: نحس بودن روز و يا مقدارى از زمان، به اين معناست كه در آن زمان، غير از شر و بدى حادثه‏اى رخ ندهد و اعمال آدمى يا حداقل نوع خاصى از اين اعمال براى صاحب عمل، بركت و نتيجه‏ى خوبى نداشته باشد) سعد بودن روز درست بر خلاف اين است) ما به هيچ وجه نمى‏توانيم براى سعد يا نحس بودن ايام، دليل و برهان اقامه كنيم؛ زيرا:الف: اجزاى خود زمان، كاملا مثل و شبيه يكديگر است و از نظر خود زمان، فرقى ميان اين يا آن روز نيست تا يكى را سعد و ديگرى را نحس بدانيم)ب: علل و عوامل مؤثر در حوادث و مؤثر در به ثمر رسيدن اعمال، از حيطه‏ى علم ما بيرونند و نمى‏توانند قطعات زمان را با عواملى كه در آن قطعه از زمان دست اندر كارند، بسنجيم تا عملكرد و سعد يا نحس بودن آن‏ها را معلوم سازيم؛ يعنى با تجربه نيز نمى‏توان سعد يا نحس بودن روزها را مشخص كرد؛ زيرا تجربه وقتى مفيد است كه ما زمان را جداى از عوامل مؤثر در آن، در دست داشته باشيم و با هر عاملى جداگانه بسنجيم تا بدانيم فلان اثر، اثر فلان عامل است؛ در حالى كه ما زمان را جداى از عوامل آن نداريم و عوامل هم براى ما معلوم نيست)پس، نه برهان بر اثبات سعد يا نحس بودن ايام داريم و نه برهان بر انكار آن؛ هر چند وجود چنين چيزى بعيد است، اما بعيد بودن غير از محال بودن است) اين از نظر عقل)اما از نظر شرع؛ در قرآن كريم تنها در همين دو آيه‏ى ابتداى بحث، سخن از ايام نحس آمده است و از سياق داستان قوم عاد نيز معلوم مى‏شود كه نحس بودن، صرفا مربوط به همان ايامى است كه عذاب نازل شده است و نه اين كه با گردش هفته‏ها و ماه‏ها و سال‏ها، دوباره آن زمان نحس برگردد [يعنى چنين نيست كه اگر مثلا آن عذاب در چهارشنبه نازل شده باشد، بگوييم كه چهارشنبه‏هاى بعدى هم نحس هستند)) در قرآن كريم در مقابل زمان نحس، نامى از زمان مبارك برده شده است؛ مثلا: انا انزلناه فى ليلة مباركة ( دخان 3/44: ما آن را در شبى فرخنده نازل كرديم) ؛ كه همان شب قدر مى‏باشد و كاملا واضح است كه مبارك بودن اين شب از اين جهت است كه اين شب مقارن است با امورى بزرگ و مهم از سنخ افاضات باطنى و حتمى شدن قضا و نزول ملائكه و)))، و مبارك و سعد بودنش هم به اين معناست كه عبادات در اين شب، ارج و قرب بسيار بيش‏ترى دارد [نه به اين معنى كه انسان در اين شب به هر كارى روى آورد، شانس به او رو مى‏كند))اما احاديث فراوانى درباره‏ى سعد يا نحس بودن ايام و هفته‏ها و))) آمده است كه اغلب آن‏ها ضعيفند؛ چون يا سند [سلسله‏ى راويان) ندارند و يا سندشان مقطوع است [برخى از راويان ذكر نشده‏اند و شخص نمى‏تواند مطمئن باشد افرادى كه حذف شده‏اند، افراد مورد اطمينانى باشند) و تنها معدودى از آن‏ها اعتبار دارند كه ما بحث را در مورد همين دسته‏ى اخير پى مى‏گيريم: در برخى از اين روايات كه ايامى نحس شمرده شده، علت نحوست نيز ذكر شده است؛ به اين بيان كه در اين روزها، مكررا حوادث ناگوارى رخ داده است؛ مثل رحلت پيامبر )ص(، يا شهادت امام حسين )ع( و يا انداختن حضرت ابراهيم )ع( در آتش) پيداست كه نحس شمردن چنين ايامى براى تقويت روحيه‏ى تقواست؛ زيرا وقتى انسان به احترام اين كه در اين ايام، بت شكنان تاريخ گرفتار دست بت‏هاى زمان خود شده‏اند، دست به كارى نمى‏زند و از لذات خود چشم‏پوشى مى‏كند، روحيه‏ى دينى‏اش قوى‏تر مى‏شود؛ اما كسانى كه به اين امور كاملا بى‏اعتنا و به حرمت آن بزرگواران بى‏توجه هستند و همچنان در پى برآوردن خواسته‏هاى نفسانى خود مى‏باشند، به سادگى مى‏توانند از حق رويگردان شوند) پس برگشت نحوست اين ايام، به جهانى از شقاوت معنوى است كه از علل و اسباب آن اعتبار نشأت مى‏گيرد كه به نوعى به اين ايام مرتبطند و بى‏اعتنايى به آن علل و اسباب، باعث نوعى شقاوت مى‏شود)در مورد برخى ديگر از روايات، معلوم مى‏شود كه ملاك در نحوست بسيارى از ايامى كه مردم آن ها را نحس مى‏شمرند، همين فال بد زدن خود مردم است؛ زيرا تفأل، اثرى نفسانى دارد كه توضيحش در بحث بعد خواهد آمد) در واقع اين روايات در مقام نجات دادن مردم از شر تفأل مى‏باشند و مى‏خواهند بفرمايند: اگر قوت قلبت به حدى هست كه اعتنايى به نحوست ايام نكنى، كه چه بهتر؛ و اگر چنين قوت قلبى ندارى، دست به دامن خدا شو و قرآن بخوان و دعا كن) مثلا در روايتى، ابونواس به امام حسن عسكرى )ع( عرض مى‏كند: در بسيارى از ايام، براى من حاجتى ضرورى پيش مى‏آيد؛ اما از ترس نحوست آن روز، جرأت اقدام ندارم) براى دفع نحوست چه كنم؟امام )ع( مى‏فرمايد: »شيعيان ما همان ولايتى كه از ما در دل دارند، حرز و حصنشان است) آن‏ها اگر در لجه‏ى درياهاى بيكران و يا وسط بيابان‏هاى بى سر و ته يا بين درندگان يا))) قرار گيرند، از خطر آن‏ها ايمنند؛ به خاطر اين كه ولايت ما را در دل دارند) پس بر تو باد كه به خداى عزوجل توكل كنى و ولايت خود را نسبت به امامانت خالص كنى) آن گاه هر جا خواستى برو)« ( بحارالأنوار، ج 50، ص 215؛ به نقل از ترجمه تفسير الميزان، ج 19، ص 118: ان لشيعتنا بولايتنا لعصمة لوسلكوا بها فى لجة البحار الغامرة و سباسب البيد الغائرة بين سباع و ذئاب و أعادى الجن و الانس لأمنوا من مخاوفهم بولايتهم لنا، فثق بالله عزوجل و أخلص فى الولاء لأئمتك الطاهرين و توجه حيث شئت)در برخى موارد، ائمه براى شكستن اين اعتقادات خرافى مردم، كاملا خلاف آن را دستور مى‏دهند) مثلا در زمان امام هادى )ع(، يكى از شيعيان درباره‏ى مسافرت در چهارشنبه‏ى آخر ماه سؤال كرد) حضرت فرمود: »كسى كه با وجود سخن معتقدان به نحس بودن اين روز، در اين روز مسافرت كند، از هر آفتى ايمن است و خدا حاجتش را برآورده مى‏سازد)« ( خصال صدوق، 2، ص 386؛ به نقل از ترجمه‏ى تفسير الميزان، ج 19، ص 119: من خرج يوم الأربعاء لا تدور خلافا على أهل الطيرة وقى من كل آفة و عوهى من كل عاهة و قضى الله له حاجته)در برخى موارد، حتى صريحا اين نحس دانستن ايام را مذمت كرده‏اند) مثلا شخصى از ياران امام هادى )ع( روزى به خدمت ايشان آمد و او چندين مشكل برايش پيش آمد و با خود گفته بود: »خدا مرا از شر اين روز شوم حفظ كند)« حضرت به او فرمود: »روزها چه گناهى دارند كه شما هر وقت به كيفر اعمالتان مى‏رسيد، ناراحتى آن را به گردن آن روز مى‏گذاريد و آن روز را شوم مى‏خوانيد؟«وى استغفار كرد؛ اما حضرت فرمود: »اين كافى نيست؛ بلكه بايد از تفأل بد زدن به ايام دست برداريد؛ زيرا خدا شما را عقوبت مى‏كند به خاطر اين كه روزها را كه تقصيرى ندارند، مذمت مى‏كنيد)« ( تحف العقول، ص 357؛ به نقل از ترجمه‏ى تفسير الميزان، ج 19، صص 119 - 120: ما ذنب الأيام حتى صرتم تتشاءمون بها اذا جوزيتم بأعمالكم فيها)))) لا تعد و لا تجعل للأيام صنعا فى حكم الله)در نتيجه، روايات مربوط به سعد و نحس بودن ايام، حتى اگر معتبر باشند، حداكثر دلالتشان اين است كه اين سعد و نحس بودن ايام به خاطر حوادثى است كه بر حسب ذوق دينى يا تأثير نفوس خود افراد [مساوى تلقين)، ايجاد خوبى يا بدى كرده است؛ اما خود آن روز، به خودى خود هيچ خاصيتى ندارد) برخى از علما، رواياتى كه نحوست ايام را مسلم گرفته‏اند، حمل بر تقيه كرده‏اند؛ زيرا از قبيل مواردى بوده است كه مثلا اهل سنت به اسم روايت نبوى، روزى را سعد يا نحس مى‏شمرده‏اند و اين مطلب چنان ثابت و قطعى تلقى مى‏شد كه منكر آن را، منكر نبى قلمداد مى‏كرده‏اند )ظاهرا مسافرت در چهارشنبه‏ى آخر ماه از همين قبيل بوده است(؛ هر چند كه در همين موارد نيز براى خواص، مطلب واقعى را توضيح داده‏اند)2) سعد و نحس بودن كواكب: آيا اوضاع كواكب آسمانى در سعد يا نحس بودن حوادث زمينى تأثير دارند؟ باز بايد گفت كه عقلا نه راه اثبات آن هست و نه راه انكار آن) البته عده‏اى از منجمان قديم هند شديدا به اين مسأله معتقد بوده‏اند و درباره‏ى نحوه‏ى آن - كه خود ستاره تأثير مى‏گذارد، يا ستاره صرفا علامتى است براى وقوع حادثه‏اى خاص يا))) - بحث‏هايى كرده‏اند؛ اما هيچ يك از آن‏ها احكام دائمى و قطعى نيست تا مثلا با پديد آمدن فلان وضع آسمانى بتوان حكم قطعى كرد كه حتما فلان حادثه‏ى زمينى رخ مى‏دهد) البته گاهى هم اين پيشگويى‏ها درست در مى‏آيد؛ اما صرفا مى‏توان به رابطه‏ى جزيى )نه كلى( بين اين حوادث قائل شد [يعنى گاهى درست است و گاهى نادرست))اما روايات درباره‏ى سعد و نحس دانستن كواكب چند دسته‏اند: الف: دسته‏اى از آن‏ها ظاهرا اين مطلب را پذيرفته‏اند كه در مورد آن‏ها چند سخن مى‏توان گفت) مى‏توان برخى از اين‏ها را حمل بر تقيه كرد) مى‏توان گفت كه اين روايات به همان رابطه‏ى جزئى كه در بالا اشاره كرديم، اشاره دارد و نه به رابطه‏اى كلى) همچنين مى‏توان اين‏ها را علاجى براى مسلمانان ضعيف الايمانى دانست كه واقعا به تأثير اين امور معتقدند )زيرا خواهيم گفت كه خود اعتقاد به امور نحس باعث پيشامدهاى بدى براى انسان مى‏شود() ائمه براى رفع دغدغه‏هاى آن‏ها، مثلا به كسى كه روز خاصى را نحس مى‏دانسته است، گفته‏اند: صدقه بده تا نحوست اين روز از تو مرتفع شود)ب: دسته‏اى از روايات، اعتقاد به اين‏ها و اشتغال به علم تنجيم را به شدت مذمت كرده‏اند؛ مانند حديثى در نهج‏البلاغه كه: »و المنجم كالكاهن و الكاهن كالساحر و الساحر كالكافر و الكافر فى النار« ( نهج‏البلاغه )فيض الاسلام(، خطبه‏ى 78) [يا مورد ديگرى كه در هنگام حركت حضرت على )ع( براى جنگ نهروان، يكى از اصحاب ايشان گفت: برادر من در كواكب نظر كرده و گفته است كه اگر الان به اين جنگ برويد، شكست سختى خواهيد خورد) حضرت فرمود: ما به خدا توكل مى‏كنيم و مى‏رويم؛ و اتفاقا در آن جنگ، پيروزى عظيمى نصيب ايشان شد)) ( همان، خطبه‏ى 77؛ و نيز وسائل الشيعه، ج 2، ص 181، به نقل از مرتضى مطهرى، داستان راستان، ج 2، صص 59 - 61)پ: برخى از احاديث نيز دلالت دارند كه علم نجوم در جاى خود حق است؛ ولى مقدار اندكش فايده‏اى ندارد [و به محاسبه‏ى درستى منجر نمى‏شود) و زيادش هم به دست كسى نمى‏آيد [و لذا دنبال تحصيل آن رفتن و يا اعتماد بر آنچه مدعيان آن مى‏گويند، كار لغو و نادرستى است)) 3) فال خوب و بد زدن: فال زدن عبارت است از: استدلال از روى يك حادثه درباره‏ى حوادث بعدى، كه آيا آن‏ها خوبند و يا بد؟ در زبان عربى، فال خوب زدن را »تفأل« و فال بد زدن را »تطير« مى‏گويند؛ منتها فال بد زدن، اغلب مؤثرتر از فال خوب زدن است و اين تأثير ناشى از نفس شخص فال زننده است) اما نظر اسلام در اين باره چيست؟اسلام بين فال بد و فال خوب فرق گذاشته و در عين حال كه شديدا از تطير نهى كرده است، اما دستور داده كه مردم تا حد امكان فال نيك بزنند ( پيامبر اكرم )ص( فرمود: »تفاءلوا و لا تطيروا«) شرح نهج‏البلاغه ابن ابى‏الحديد، ج 19، ص 374) ؛ تا حدى كه در سيره‏ى پيامبر اسلام )ص( مشاهده مى‏كنيم، حتى حوادثى را كه ديگران، اغلب ناخوشايند مى‏پنداشتند و فال بد مى‏زدند، ايشان به فال نيك مى‏گرفتند) ( مثلا پيامبر اكرم )ص( نامه‏اى به سران كشورها نوشت؛ از جمله به خسرو پرويز) اما وى نامه‏ى پيامبر )ص( را پاره كرد و به سوى فرستاده‏ى پيامبر )ص( كه مى‏پرسيد: چه پاسخى ببرم؟ مشتى خاك پرتاب كرد و گفت: اين است پاسخ تو) هر كسى اين كار را به فال بد مى‏گيرد؛ اما وقتى آن فرستاده خبر را به پيامبر )ص( رساند، ايشان همين را نيز به فال نيك گرفت و فرمود: اين، نشانه‏ى آن است كه مسلمانان به زودى خاك سرزمين وى را مالك مى‏شوند) جمله‏ى ايشان معروف است كه: »تفاءلوا بالخير تجدوه«) اما در مورد فال بد، قرآن در مورد امت‏هاى گذشته مى‏گويد كه آن‏ها به پيامبر خود مى‏گفتند: »ما تو را شوم مى‏دانيم و به تو فال بد مى‏زنيم) پيامبرانشان هم پاسخ مى‏دادند كه: »فال بد زدن و تطير، حق را ناحق، و باطل را حق نمى‏كند) زمام همه‏ى امور به دست خداست) آن چيزى كه شر را به سوى شما مى‏كشاند، خود شما هستيد و نه اين كه ما و ياورانمان براى شما فال بد باشيم« ( يس 18 - 19/36: قالوا انا تطيرنا بكم لئن لم تنتهوا لنرجمنكم و ليمسنكم منا عذاب أليم - قالوا طائركم معكم) ؛ يا مى‏فرمودند: »آنچه از خير و بد به شما مى‏رسد، تقدير الهى است و نه فال بد من)« ( نمل 47/27: قالوا اطيرنا بك و بمن معك، قال طائركم عندالله) روايات نيز مكررا فال بد را نهى و همواره توصيه كرده‏اند كه براى دفع شومى آن، بى‏اعتنايى و به خدا توكل كنيد) مثلا از امام صادق )ع( روايت شده است كه: »طيره و فال بد زدن، مطابق تلقى خود تو است؛ اگر آن را سست بگيرى و بى‏اعتنا باشى، سست مى‏گردد و اگر آن را محكم بگيرى، محكم مى‏گردد)« ( كافى، ج 8، ص 169: الطيرة على ما تجعلها، ان هونتها تهونت، و ان شددتها تشددت، و ان لم تجعلها شيئا لم تكن شيئا) يا روايتى از طرق اهل سنت از پيامبر )ص( نقل شده كه: »سه چيز است كه احدى از آن سالم نمى‏ماند: طيره )فال بد(، حسد و سوء ظن) پرسيدند: پس چه كار كنيم؟ فرمود: وقتى فال بد زدى، بى‏اعتنايى كن و برو؛ چون دچار حسد شدى، به آن ترتيب اثر نده و ظلم نكن) هنگامى كه دچار سوءظن شدى، آن را جامه‏ى عمل نپوشان [و آن را نپذير)« ( نهايه ابن‏اثير، ج 3، ص 152: ثلاث لا يسلم منها احد: الطيرة و الحسد و الظن) قيل: فما نصنع؟ قال: اذا تطيرت فامض، و اذا حسدت لا تبغ، و اذا ظننت فلا تحقق) ؛ و باز از پيامبر اكرم )ص( روايت شده است كه: »كفاره‏ى فال بد زدن، توكل به خداست« ( كافى، ج 8، ص 170: كافرة الطيرة التوكل)همه‏ى اين آيات و احاديث نشان مى‏دهند كه تأثير تفأل و تطير، مربوط به نفس كسى است كه فال بد يا نيك مى‏زند) براى راحت شدن از شر فال بد، بايد به خدا توكل كرد؛ زيرا توكل، يعنى كار را به خدا واگذار كنى و تنها او را مؤثر بدانى) وقتى چنين كردى، ديگر اثرى براى آن كار باقى نمى‏ماند كه بخواهد ضرر برساند) مؤيد اين مطلب، اين حديث پيامبر اكرم )ص( است كه: »فال بد زدن، شرك است و از ما نيست) خداوند اثر آن را با توكل از بين مى‏برد)« ( نهايه ابن‏اثير، ج 3، ص 152: الطيرة شرك و ما منا؛ الا ولكن الله يذهبه بالتوكل) با توجه به مباحث فوق، تكليف امور ديگرى از قبيل يك بار عطسه زدن در هنگام تصميم به كارى كه نزد عامه نحس است و باعث بد بيارى شمرده مى‏شود نيز معلوم مى‏شود؛ يعنى اين‏ها نيز مردود است؛ و رواياتى در نهى از اين فال بد زدن، و لزوم توكل كردن به خدا در اين مواقع وارد شده است ( ترجمه‏ى تفسير الميزان، ج 19، ص 114 - 129) .

راسخون

مرجع:

ایجاد شده در سه روز پیش



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image