انواع وحی /

تخمین زمان مطالعه: 8 دقیقه

انواع وحی را بنویسید؟


الف :وحى در لغت و قرآن و سنت:اصل وحى ،چنان که راغب در مفردات مى گوید اشاره سریع است خواه با کلام رمزى باشد، و یا صداى خالى از ترکیب کلامى، و یا اشاره با اعضا (با چشم و دست و سر) و یا با نوشتن.از این تعبیرات به خوبى استفاده مى شود که در وحى، اشاره از یک سو و سرعت از سوى دیگر نهفته شده، و به همین دلیل براى ارتباط مرموز و سریع انبیاء با عالم غیب، و ذات پاک پروردگار، این کلمه استخدام شده است.در قرآن مجید و لسان اخبار وحى به معانى مختلفى به کار رفته است، گاه در مورد انبیا، گاه در انسانهاى دیگر، گاه در مورد ارتباطهاى رمزى میان انسانها، و گاه ارتباط مرموز شیاطین و گاه در مورد حیوانها.ب : جامعترین سخن در این زمینه سخنى است که از على ع در پاسخ شخصى که از مساله وحى سؤال نمود، نقل شده، امام آن را به هفت قسم تقسیم فرمود:1- وحى رسالت و نبوت مانند إِنَّا أَوْحَیْنا إِلَیْکَ کَما أَوْحَیْنا إِلى نُوحٍ وَ النَّبِیِّینَ مِنْ بَعْدِهِ وَ أَوْحَیْنا إِلى إِبْراهِیمَ وَ إِسْماعِیلَ وَ إِسْحاقَ وَ یَعْقُوبَ وَ الْأَسْباطِ وَ عِیسى وَ أَیُّوبَ وَ یُونُسَ وَ هارُونَ وَ سُلَیْمانَ وَ آتَیْنا داوُدَ زَبُوراً: ما به تو وحى فرستادیم همانگونه که به نوح و پیامبران بعد از او وحى فرستادیم، و به ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و اسباط (طوائف بنى اسرائیل) و عیسى و ایوب و یونس و هارون و سلیمان وحى نمودیم، و به داود زبور دادیم ( نساء 163)2- وحى به معنى الهام مانند وَ أَوْحى رَبُّکَ إِلَى النَّحْلِ: پروردگارت به زنبور عسل الهام فرستاد (نحل 68) 3- وحى به معنى اشاره مانند: فَخَرَجَ عَلى قَوْمِهِ مِنَ الْمِحْرابِ فَأَوْحى إِلَیْهِمْ أَنْ سَبِّحُوا بُکْرَةً وَ عَشِیًّا: زکریا از محراب عبادتش به سوى مردم بیرون آمد و با اشاره به آنها گفت صبح و شام خدا را تسبیح گوئید( مریم 11)4- وحى به معنى تقدیر مانند: وَ أَوْحى فِی کُلِّ سَماءٍ أَمْرَها خداوند در هر آسمانى تقدیر و تدبیر لازم را فرمود( فصلت 12)5- وحى به معنى امر مانند: وَ إِذْ أَوْحَیْتُ إِلَى الْحَوارِیِّینَ أَنْ آمِنُوا بِی وَ بِرَسُولِی: به خاطر بیاور هنگامى را که به حواریین امر کردم که به من و فرستاده من ایمان بیاورید( مائده 111)6- وحى به معنى دروغپردازى مانند: وَ کَذلِکَ جَعَلْنا لِکُلِّ نَبِیٍّ عَدُوًّا شَیاطِینَ الْإِنْسِ وَ الْجِنِّ یُوحِی بَعْضُهُمْ إِلى بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُوراً: اینچنین در برابر هر پیامبرى دشمنى از شیاطین انس و جن قرار دادیم که سخنان فریبنده و دروغ را به طور سرى به یکدیگر مى گفتند ( انعام 112)7- وحى به معنى خبر مانند: وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً یَهْدُونَ بِأَمْرِنا وَ أَوْحَیْنا إِلَیْهِمْ فِعْلَ الْخَیْراتِ و آنها را پیشوایانى قرار دادیم که به فرمان ما هدایت مى کردند و انجام کارهاى نیک را به آنها خبر دادیم (انبیا 73)البته بعضى از این اقسام هفتگانه مى تواند شاخه هایى داشته باشد که بر حسب آن موارد استعمال وحى در کتاب و سنت افزایش خواهد یافت، و لذا تفلیسى در کتاب وجوه القرآن وحى را بر ده وجه شمرده، و بعضى عدد را از این هم بیشتر دانسته اند.ج : از یک نظر از مجموع موارد استعمال وحى و مشتقات آن مى توان نتیجه گرفت که وحى از سوى پروردگار دو گونه است: وحى تشریعى و وحى تکوینى: وحى تشریعى همان است که بر پیامبران فرستاده مى شد، و رابطه خاصى میان آنها و خدا بود که فرمانهاى الهى و حقایق را از این طریق دریافت مى داشتند. وحى تکوینى در حقیقت همان غرائز و استعدادها و شرائط و قوانین تکوینى خاصى است که خداوند در درون موجودات مختلف جهان قرار داده است.د . طرق ارتباط پیامبران با خداوند:در سوره الشورى آیه 51 آمده است:وَ ما کانَ لِبَشَرٍ أَنْ یُکَلِّمَهُ اللَّهُ إِلاَّ وَحْیاً أَوْ مِنْ وَراءِ حِجابٍ أَوْ یُرْسِلَ رَسُولاً فَیُوحِیَ بِإِذْنِهِ ما یَشاءُ إِنَّهُ عَلِیٌّ حَکِیمٌ. شایسته هیچ انسانى نیست که خدا با او سخن بگوید، مگر از طریق وحى، یا از وراء حجاب، یا رسولى مى فرستد و به فرمان او آنچه را بخواهد وحى مى کند، چرا که او بلند مقام و حکیم است.شان نزول:بعضى از مفسران شان نزولى براى این آیه ذکر کرده اند که حاصلش چنین است: جمعى از یهود خدمت پیامبر ص آمدند و عرض کردند: چرا تو با خداوند سخن نمى گویى؟ و به او نگاه نمى کنى؟ اگر پیامبرى، همانگونه که موسى ع با او سخن گفت و به او نگاه کرد تو نیز چنین کن، ما هرگز به تو ایمان نمى آوریم مگر اینکه همین کار را انجام دهى، پیامبر ص فرمود: موسى هرگز خدا را ندید، اینجا بود که آیه فوق نازل شد (و چگونگى ارتباط پیامبران را با خداوند متعال تشریح کرد) تفسیر قرطبى جلد 8 صفحه 5873تفسیر آیه:نخست مى فرماید: شایسته هیچ انسانى نیست که خدا با او سخن بگوید (و با او روبرو گردد، چرا که او منزه از جسم و جسمانیت است) مگر از طریق وحى و الهام مرموز به قلب او (وَ ما کانَ لِبَشَرٍ أَنْ یُکَلِّمَهُ اللَّهُ إِلَّا وَحْیاً). یا شنیدن سخنان پروردگار از پشت حجاب (أَوْ مِنْ وَراءِ حِجابٍ).آن گونه که موسى بن عمران در کوه طور سخن مى گفت، و پاسخ مى شنوید، از طریق امواج صوتى که خداوند در فضا ایجاد مى کند بى آنکه کسى او را مشاهده کند چرا که او مشاهده کردنى نیست. و یا از طریق فرستادن رسولى که پیام الهى را به او ابلاغ کند (أَوْ یُرْسِلَ رَسُولًا).آن گونه که فرشته وحى و پیک الهى جبرئیل امین بر پیامبر اسلام نازل مى شد. در این هنگام فرستاده الهى به فرمان پروردگار آنچه را خدا مى خواهد به پیامبرش وحى مى کند (فَیُوحِیَ بِإِذْنِهِ ما یَشاءُ).آرى راهى براى سخن گفتن خداوند با بندگان جز این سه راه نیست چرا که او بلند مقام و حکیم است (إِنَّهُ عَلِیٌّ حَکِیمٌ).بالاتر از آن است که دیده شود، یا با زبان سخن گوید، و تمام افعالش حکیمانه است، و ارتباطش با پیامبران روى حساب.این آیه در حقیقت پاسخى است روشن به افرادى که به خاطر بى خبرى ممکن است توهم کنند مساله وحى دلیل بر این است که پیامبران خدا را مى بینند، و با او سخن مى گویند این آیه روح و حقیقت وحى را به صورت فشرده و دقیقى منعکس کرده است.از مجموع آیه چنین بر مى آید که راه ارتباط پیامبران با خدا منحصر به سه راه بوده است:1- القاى به قلب- که در مورد بسیارى از انبیا بوده است مانند نوح که مى گوید فَأَوْحَیْنا إِلَیْهِ أَنِ اصْنَعِ الْفُلْکَ بِأَعْیُنِنا وَ وَحْیِنا: ما به نوح وحى کردیم که کشتى در حضور ما و مطابق فرمان ما بساز (مؤمنون- 27).2- از پشت حجاب- آن گونه که خداوند در کوه طور با موسى سخن مى گفت وَ کَلَّمَ اللَّهُ مُوسى تَکْلِیماً (نساء- 164).بعضى نیز من وراء حجاب را شامل رؤیاى صادقه نیز مى دانند.3- از طریق ارسال رسول- آن گونه که در مورد پیامبر اسلام ص آمده قُلْ مَنْ کانَ عَدُوًّا لِجِبْرِیلَ فَإِنَّهُ نَزَّلَهُ عَلى قَلْبِکَ بِإِذْنِ اللَّهِ: بگو کسى که دشمن جبرئیل باشد (دشمن خدا است) چرا که او به فرمان خدا قرآن را بر قلب تو نازل کرد (بقره- 97).البته وحى بر پیامبر اسلام منحصر به این طریق نبوده است، از طرق دیگر نیز صورت گرفته است.این نکته نیز قابل توجه است که وحى از طریق القاى به قلب، گاه در بیدارى صورت مى گرفته، چنانچه در بالا اشاره شد، و گاه در خواب و رؤیاى صادقه، چنان که در مورد ابراهیم و دستور ذبح اسماعیل آمده است (هر چند بعضى آن را مصداق مِنْ وَراءِ حِجابٍ دانسته اند).گر چه شاخه هاى اصلى وحى همان سه شاخه مذکور در آیه فوق است، ولى بعضى از این شاخه ها، خود نیز شاخه هاى فرعى دیگرى دارد، چنان که بعضى معتقدند نزول وحى از طریق فرستادن فرشته وحى خود به چهار طریق صورت مى گرفته:1- آنجا که فرشته بى آنکه بر پیامبر ظاهر شود در روح او القاء مى کرده است، چنان که در حدیثى از پیامبر ص مى خوانیم:ان روح القدس نفث فى روعى انه لن تموت نفس حتى تستکمل رزقها فاتقوا اللَّه و اجملوا فى الطلب: روح القدس در قلب من این معنى را دمیده که هیچکس نمى میرد تا روزى خود را به طور کامل بگیرد، بنا بر این از خدا بپرهیزید و در طلب روزى حریص نباشید.2- گاه فرشته به صورت انسانى در مى آمد و پیامبر را مخاطب مى ساخت و مطالب را به او مى گفت (چنان که در مورد ظهور جبرئیل به صورت دحیه کلبى در احادیث آمده است).3- گاه به صورتى بود که همچون زنگ در گوشش صدا مى کرد و این سخت ترین نوع وحى بر پیامبر بود به گونه اى که حتى در روزهاى بسیار سرد صورت مبارکش غرق عرق مى شد، و اگر بر مرکب سوار بود مرکب چنان سنگین مى شد که بى اختیار به زمین مى نشست.4- گاه جبرئیل به صورت اصلیش که خدا او را بر آن صورت آفریده بود بر پیامبر ظاهر مى شد و این در طول عمر پیغمبر تنها دو بار صورت گرفت . .

پرسمان دانشگاهیان

مرجع:

ایجاد شده در 1401/03/25



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image