فلسفه عذاب-عذاب جهنم /

تخمین زمان مطالعه: 9 دقیقه

در جایی خوانده ام که روح هر انسانی جزئی از وجود خداوند است پس چطور می شود که خداوند انسانی را عذاب می دهد؟ لطفاً جواب را با استناد به مراجع قوی برای بنده ایمیل کنید.


مقصود از نفخ روح الهی این نیست که ما جزئی از خدا هستیم ، زیرا خدا جزئ ندارد ؛ بلکه یعنی ، روح که، نزدیک ترین مخلوق به مبدأ متعال بوده و ظهور و جلوه تام و کامل حق و صفات اوست و از این جهت آن را روح خدا می خوانند در وجود ما و عنصر اصلی هستی ما است. روح خدا از قدس و طهارت خاص خود برخوردار است. این روح با ملائکه و ملازم آنهاست؛ و در عین این که غیر ملائکه است، یک نوع اتحاد و وحدت با آنها دارد. اسراء، شورى / 52، نحل / 2، بقره / 87، مائده / 107، در باب خصوصیات وجودى و منزلت و مقام روح خدا، استاد محمد شجاعى؛ انسان و خلافت الهى؛ صص 81 - 40. همچنین بر این باوریم که این روح از مرتبه اصلى و از چهره آغازین خویش، در مقام نزول و هبوط از آن عالم به این عالم مادى، دور گشته و در سیر نزولى خود، چهره اصلیش محدود و محدودتر شده و کمالات و خصوصیات وجودى اصلى و اصیل آن زیر حجاب ها رفته است. روح خدا یا حقیقت انسان در این سفرِ نزولى، از منازل و مراتب مختلف گذر مى کند و به منزل آخر مى رسد و در منزل آخر، در بدنِ تسویه شده انسانى جلوه گر شده و در مرتبه روحِ دمیده شده در بدنِ انسانى ظاهر مى گردد؛ و به عبارتى در صورت روح انسانى جلوه مى کند. تین / 4، در این باب نیز نگا: استاد محمد شجاعى، مقالات، ج اول، صص 39 - 31. از سوى دیگر، براساس آیات و روایات معتقدیم که همه هستى و از جمله انسان به سوى خدا بازگشت خواهد کرد واو را ملاقات خواهد نمود؛ یعنى، هم انسان گناهکار و آلوده به لقاء خدا خواهد رسید و هم انسان عابد و پاک به لقاء او نایل خواهد شد انشقاق / 6 - 12، رعد / 2، سجده / 10؛ نیز: استاد محمد شجاعى، بازگشت به هستى، صص 106 - 83.. اکنون با توجه به این سه اصل، دو پرسش اساسى مطرح مى شود: اول آنکه چگونه روح خدا که از آن در ما دمیده شده است، آلوده مى گردد؟ دوم آن که چگونه روح خدایى که از قدس و طهارت خاصى برخوردار است و ما از آن نزول کرده و به سوى آن باز مى گردیم، در بازگشت به سعید و شقى تقسیم مى شود؟ نور بودن و مقدس بودن با شقى بودن سازگارى ندارد؟ (به نظر مى رسد این تقریر، گویا وجامع تر از پرسش شماست). اما پاسخ به پرسش اول آن است که این روح ما که از روح خداست و قبل از نزول و هبوط از قدس و طهارت برخوردار بوده است، با تنزل و عبور از منازل و عوالم، به حجاب هایى محجوب گشته و آلودگى هایى که خاصیت منازل و عوالم گوناگون بوده است، بر آن عارض مى گردد و مهمتر از آن، وقتى که آن روح در بدن مادى جلوه کرد، با تجلى در بدن و تعلق به آن، در مضیق ماده و طبیعت قرار گرفته؛ با این تعلق و قرار گرفتن در مجراى طبیعت، یک نوع رنگ و یا رنگ هایى به خود مى گیرد. مانند نور صافى که اگر به جسمى که تا حدودى روشن و با رنگ است بتابد و از آن عبور کند، رنگ و تیرگى برمى دارد. هر اندازه توجه انسان به بدن بیشتر باشد، این تعلق هم شدیدتر و در نتیجه رنگ و یا رنگ هاى مزبور نیز بیشتر و شدیدتر مى شود. علاوه بر این، هر اندازه توجه انسان به خارج از وجود خود و به مظاهر مادى و اغیار بیشتر باشد و به آنها تعلق پیدا کند و اسیر آنها بشود، هر کدام از این تعلق ها، در جاى خود، رنگ دیگرى است که روى رنگ ها مى آید. هم چنین هر فکر و عقیده باطلى، هر صفت و خوى بد، هر خصلت و عادت بد، هر محبت و آرزوى بد، هر بغض و کینه و عدوات بد و مانند اینها، به جاى خود رنگ بخصوصى است که روى رنگ ها مى آید و هر کدام از این رنگ ها به سهم خود و به اندازه خود، در تغییر چهره اصلى روح انسان که از روح خداست، تأثیر داشته و هر کدام از اینها حجابى از حجاب هاى ظلمانى است. به هر روى، روح انسان و حقیقت او نیز به عنوان یک موجود مجرد، براساس یک سلسله قوانین و سنن حاکم در عالم مجردات، رنگ ها و خصوصیت ها برمى گیرد و با هر رنگ و هر خصوصیتى که کسب مى کند، به صورت خاصى درمى آید و احکام و آثار ویژه اى را دارا مى شود. روح بى رنگ، با هر رنگى به شکلى درمى آید و حکم خاصى پیدا مى کند و آثارى براى خود دارد و در مسیر به خصوصى حرکت مى نماید. رنگ ها و خصوصیت ها به روح انسان که در اصل، یک حقیقت است، شکل ها و صورت ها مى بخشد و ارواح را متمایز از یکدیگر مى گرداند و در مسیرها مى اندازد. پس در واقع روح خدا و چهره اصلى روح ما در مقام و منزلت اول خود از طهارت و قدس برخوردار است و آنچه آلوده به رنگ ها، هیئت ها و شکل ها و آلودگى ها مى گردد، روحِ تنزل یافته و در بدن قرار گرفته و به عالم خاکى هبوط کرده مى باشد؛ مانند نورى که با تابش بر اجسام گوناگون و رنگارنگ، مدام از خلوصش کاسته مى گردد و با عبور از آنها رنگ ها و تیرگى ها برمى دارد. اما باید دانست که آن روح از میان نرفته؛ ولى محجوب به حجاب و متلوّن به رنگها است. اِهبطوا افکند جان را در حضیض از نمازش کرد محروم این مَحیض اى رفیقان زین مَقیل و زآن مقال اِتّقوا اِنّ الهَوى حَیْضُ الرّجال اِهبطوا افکند جان را در بدن تا به گِل پنهان بود دُرّ عَدَن مثنوى/ 6/2936 - 2934. اما این روح هبوط کرده و محجوب گشته، مى تواند با کنار زدن حجاب ها و موانع؛ و با استمداد از وحى و عقل که راه و مسیر و چگونگى سیر را به او نشان مى دهد، به موطن اصلى خود برگردد و به همان طهارت و قدس، بلکه بالاتر از آن بار یابد. نگا: استاد محمد شجاعى، مقالات، ج اول، صص 60 - 40 و صص 98 - 63. امّا در پاسخ به پرسش دوم، باید بگوییم از آیات قرآن استفاده مى شود که هبوط ارواح به زمین و عالم جسمیت، موجب انشعاب راه به دو شعبه مى گردد: طریق سعادت و طریق شقاوت؛ و به دنبال آن نیز انسان ها به دو گروه تقسیم مى شوند: گروهى در بهشت و گروهى در جهنم. بقره / 38 - اعراف / 29. این مطلب، منافاتى با این حقیقت که روح انسانى قبل از هبوط داراى قدس و طهارت بوده ندارد؛ چرا که عالم «بدو» و قبل از نزول داراى سعادتى عام بوده، نه سعادتى که مقابل شقاوت باشد. اما پس از آن که روح به عالم مادى هبوط نمود و محجوب به حجب گوناگون گشت و بر اثر اعمال خود در صحنه دنیا آنها را برطرف نکرد، عالم «عَود» و برگشت، به دو عالم سعادت و شقاوت تقسیم مى شود. روحى که در عالم قدس و طهارت است با شقاوت سازگارى ندارد، اما روحى که بر اثر نزول، محجوب به حجب گشته و در رفع این حجب کوشش نکرده است؛ با شقاوت و عذاب سازگارى دارد. در واقع نزول به ارض سبب شقاوت و سعادت مى شود. پس میان عالم بدو و خلقت حقیقت روح - که همان از روح خدا بوده و داراى طهارت و قدس و ملازم و همراه ملائکه مى باشد - با عالم عود و بازگشت - که در قیامت بارز و ظاهر خواهد گشت - فرق است. عالم بدو، فقط عالم سعادت است، ولى عالم عود عالم سعادت و شقاوت مى باشد. علامه سید محمد حسین طباطبایى، انسان از آغاز تا انجام، ترجمه صادق لاریجانى، صص 23 - 21 و صص 229 - 227. جان کلام آن که: روح خدا که در روح آدمى تجلى یافته است، قبل از نزول و هبوط به عالم مادى از هر گونه آلودگى، حجاب و تعلق و رنگ مبرا است و از یک نوع طهارت مخصوصى برخوردار است؛ اما این روح پس از آن که به عالم ماده نزول کرد و در بدن مادى دمیده شد، محجوب به حجابهایى مى گردد که اگر آدمى آنها را برطرف نسازد، آلوده به عالم شقاوت وارد خواهد گشت؛ و اگر از آنها خلاصى یافت، به طهارت و پاکیزگى اولى خویش نایل؛ و به عالم سعادت بار خواهد یافت. روح محجوب از بقا بس در عذاب روح واصل در بقا پاک از حجاب مثنوى/ 4/446. همه انسان ها، چه آلوده و چه پاک، به سوى خدا باز خواهند گشت؛ اما با توجه به آن که آدمى در صراط کامل گام برداشته یا در انحطاط، با خداوند به صورت هاى گوناگون ملاقات خواهد کرد. انسان هاى صالح، ذات الهى را با اسماء رحمت، مانند رحیم، جواد، عفوّ، غفور، رئوف، ودود، جبّار و نظایر اینها ملاقات مى کنند و این لقاء به نوبه خود آثار و برکات نامتناهى را هم براى انسان به ارمغان خواهد آورد. در مقابل، انسان هایى نیز هستند که از این نوع ملاقات محروم و از این اسماء محجوبند و پروردگار را با اسماء غضب، سخط، انتقام و نظایر اینها ملاقات مى کنند. مواجه شدن با اسماء غضب نیز آثار وخیم و شومى به دنبال خواهد داشت. آیاتى چون «إنا لله و إنا إلیه راجعون»؛ بقره / 156. یا «یا أیها الإنسان إنک کادح إلى ربک کدحا فم لاقیه»؛ انشقاق / 6. بیانگر این حقیقتند که آدمى به سوى رب با هر چهره اى تربیت شده خواهد رفت. روحِ آلوده مى رود و با اسم هایى از رب که «مُضِلّ»، «منتقم» و «شدید العذاب» است، روبرو مى گردد؛ و روح پاک در مسیر خود با اسم هاى «غفور»، «هادى»، «جواد» و «رئوف» روبرو مى شود. خوشا به حال آن که با ایمان و عمل صالح حجاب هاى ظلمانى را از روح کنار زده، آن را به جایگاه و موطن اصلى خویش بازگرداند. .

پرسمان دانشگاهیان

مرجع:

ایجاد شده در 1401/03/25



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر

آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image