کلام /

تخمین زمان مطالعه: 9 دقیقه

آيا کلمه (مولا) در جمله من کنت مولاه فهذا علي مولا، يعني دوستي يا سرپرست؟


واژه ولي، مولي، ولايت و اولياء، از پُر استعمالترین واژه هاي قرآن کريم است. در مجموع، اين ماده در 233 مورد به کار رفته است. کثرت استعمال اين واژه در قرآن کريم دليل بر اهميت آن است. اين واژه با معاني متعددي گره خورده، گاهي در چهره محبت و دوستي ظاهر مي شود، گاهي به سيماي امامت و رهبري ظهور مي کند و گاهي در لباس سرپرستي و اداره امور جامعه آشکار مي شود. نکته قابل توجه در اين مورد آن است که کلمه «مولي» در حدیث غدير که رسول اکرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ فرمود: «من کنت مولاه فهذا علي مولاه» در کدام يکي از اين چهره ها ظهور دارد؟ پاسخ اين پرسش اين گونه پي گرفته مي شود: جريان تاريخي غدير خم که در حجة الوداع پيامبر ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ اتفاق افتاد، با همه نقل و قول هاي تاريخي، روايي و... که خود از جايگاه ويژه اي برخوردار است، و با مدارک معتبر روايي فريقين و مجموعه تفسيري و مفسران اهل تحقيق و منصف، اين حقيقت را روشن کرده است، که جريان غدير، در حقيقت، جريان معرفي ولايت امام علي ـ عليه السلام ـ به معناي خلافت و سرپرستي بوده است. توضيح کامل اين موضوع فراتر از آن است که در اين مورد وارد بحث هاي تاريخي آن گرديده و يا از آن سخني به ميان آورد. نکته جالب توجه در اين مورد، ديدگاه عقل سلیم است که اينگونه به آن اشاره مي شود: يکي از بزرگان امور عقلي و فلسفي، حکيم بزرگ جلال الدين دوّاني است. خود يک فرد فلسفي و عقلي از بزرگان اهل سنت بوده که با انديشه فلسفي خويش تجديد نظر کرده و با عقل فلسفي و برهان عقلي راه اهلبيت ـ عليهم السلام ـ را انتخاب ميکند. او ميگوید: «اگر چه اختلاف پيشينيان، در تعيين خليفه بسيار است، لکن چون اقوال هر دو طايفه را پيش قانون عقل بردم، حکم نمود که خليفه پيامبر، بايد آميخته با حقيقت او باشد. در کمالات علمي و عملي، نفسي و روحي شبيه پيامبر بوده و داراي نفس قدسي باشد. تا به حسب استعداد ذاتي او، از آغاز خلقت تا آخر در کمال عصمت باقي باشد و خليفه با تمام کمال بايد معصوم باشد. قول او بدون هيچ شبهه اي حجت باشد، تا از اين راه دين نبي دوام پيدا کند. پس از تحقيق و تتبع، جُستم که کمالات علمي و عملي اميرمؤمنان علي ـ عليه السلام ـ به حدّي است که پيامبر خدا به سبب امر الهي (در مباهله) او را در مرتبه اي، نفس خود دانسته، چنانکه آيه مباهله به آن ناطق برحق است». اين حکيم محقق در مورد ديگر ميگوید: «دانستم که نفس شريف امام علي ـ عليه السلام ـ قدسي و علم ايشان لدني است؛ چون او در هنگامي که در رحم مادر بود، او مادر را وادار ميکرد، و با حرکت در حال جنين بودنش، در حين ورود سيد البشر، بايد رو به پيامبر باشد. مادر بي اختيار آن گونه مي ايستاد، تا جنين رو به سيد بشر باشد. وقتي دليل آن گونه ايستادن را از فاطمه بنت اسد سراغ ميگرفت، ميگفت: جنينم در رحم آنقدر ميجنبد تا اينگونه بايستم، آرام ميگیرد. پس دانستم که او خواص نفس پيامبر را پيش از تولد داشته و داراي نفس قدسي بوده است». حکيم دوّآني پس از بيان حقايق عقلي درباره امامت و خلافت و نفي صلاحيت اين مقام از ديگران مي گويد: «به يقين دانستم که خليفه بر حق بعد از نبي مطلق علي بن ابي طالب است. او چون معصوم است، مستحق امر ولايت و خلافت باشند ولي بدون وجود ايشان آن چه غرض از خلافت الهي که بقاي دين محمدي است صورت نپذيرد و نقض غرض گردد. با اين وصف، من از تقليد رَستم و به تحقيق پيوستم». بنابراين، بر اساس انديشه صحيح و تحقيق منصفانه، چه در پديده هاي تاريخي باشد و يا روايي و کلامي، شرايط و زمان حساس موقعيت غدير مقتضي آن است که غرض از جمع آوري حاجيان و سخن گفتن با آنان، اعلام ولايت بود. ولايتي به معناي تصرّف بر مقدّرات آدم و عالم، ولايتي که مظهر و جايگاه حاکميت الهي است، معرفي گردد. از اين رو بر مبناي انديشه عقلي و فلسفي، غدير، آن گونه تحليل مي شود که اشاره شد؛ چون عقل سليم، آن گونه حکم مي کند که استمرار حاکميت جاويداني الهي بعد از رسول و نبي او، بايد در وجود کسي باشد که منبع علمي او، منبع علمي پيامبر باشد. و او از خواص نفس قدسي بهره مند باشد تا در بيان حکم الهي گرفتار خطا و اشتباه نگردد. بر اساس خاصيت تشريعي، نفس پيامبر باشد. روي اين قاعده، و به دليل آيه مبارکه «مباهله» امام علي ـ عليه السلام ـ نفس پيامبر خوانده شده است. پس کسي که نفس پيامبر از نظر قرآن کريم خوانده شده است، اگر پيامبر ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ ولايت به معناي سرپرستي داشته است، خليفه او نيز ولايت به معناي سرپرستي دارد. پس مولا در کلام آن حضرت، به معناي سرپرست است نه فقط دوست. چه آن که با قطع نظر از آن چه توضيح داديم، شواهد مسلّم تاريخي ذيل، گوياي اين مطلب مي باشند: 1. اعلان کردن به مسلمانان که اين آخرين حج پيامبر اکرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ مي باشد، لذا مسلمانان به هر صورتي که بود سعي کردند تا در آخرين حج پيامبر ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ همراه ايشان باشند. 2. نازل شدن دستور الهي بر پيامبر اکرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ : «اي پيامبر! آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده است، کاملاً (به مردم) برسان، و اگر نکني، رسالت او را انجام نداده اي». يعني اي پيامبر اگر اين مأموريت آخر را به انجام نرساني، مانند اين است که 23 سال زحمت خود را از بين برده اي. 3. دستور به متوقف نمودن همراهان و ماندن تا رسيدن بقيه مسلمانها و اعلان بازگشت به کساني که جلوتر رفته اند، آن هم در آن بيابان خشک و گرماي سوزان در میانه روز. 4. ايراد خطبه اي طولاني و بيان به يادگار گذاردن دو ميراث گرانبها، يعني قرآن و عترت. 5. شهادت دادن به يگانگي و وحدانيت خداوند و اقرار گرفتن از مردم به يگانگي خداوند و شهادت به رسالت خويش و سؤال نمودن از مردم، که چه کسي اولي و سزاوار بر شماست؟ و جواب دادن مردم به آن حضرت که خدا و رسولش داناترند. و سپس حضرت فرمودند: خداوند اولي و سزاوار بر من است و من اولي و سزاوار بر شما هستم. کما اينکه خداوند متعال در سوره احزاب آيه 6 مي فرمايد: النَّبِيُّ أَوْلَي بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنفُسِهِمْ؛ پيامبر بر مؤمنان از خودشان سزاوارتر (و نزديک تر) است». و سپس بالا بردن دست حضرت علي ـ عليه السلام ـ و سه مرتبه تکرار نمودن اين جمله «من کنت مولاه فعلي مولاه» هر کس من مولاي او هستم پس علي ـ عليه السلام ـ هم مولاي اوست. سپس دعا در حق دوستان او و نفرين در حق دشمنان او کردند و فرمودند: «حاضرين به غايبين خبر دهند». 6. قبل از متفرق شدن جمعيت، آيه اکمال دين نازل شد و خداوند فرمود: «امروز کافران از (زوال) آيين شما مأيوس شدند، بنابراين از آنها نترسيد و از (مخالفت) من بترسيد، امروز دين شما را کامل کردم و نعمت خود را بر شما تمام نمودم و اسلام را به عنوان آيين (جاودان) شما پذيرفتم». با در نظر گرفتن اين موارد، آيا شايسته است که پيامبر اکرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ در آن شرايط بخواهند اعلان نمايند که اي مردم هر کس من دوست او هستم علي ـ عليه السلام ـ هم دوست او است، يا هر کس من ياور او هستم علي ـ عليه السلام ـ هم ياور اوست. در صورتي که مساله دوست بودن و ياري نمودن مؤمنان، با مؤمنان ديگر، قبلاً از طرف خداوند اعلان شده بود، چرا که خداوند در سوره توبه آيه 71 مي فرمايد: وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاء بَعْضٍ؛ يعني مردان و زنان با ايمان، دوستان يکديگرند». و از طرف ديگر، مساله ديگر، مساله دوست داشتن علي ـ عليه السلام ـ براي همه روشن بود و همه از علاقه شديد و محبت وافر پيامبر ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ نسبت به حضرت علي ـ عليه السلام ـ با اطلاع بودند و نيازي به اين همه مقدمه چيني نداشت، پس چه مساله اي است که مايه اکمال دين بوده و هم وزن رسالت 23 ساله پيامبر اکرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ مي باشد و موجب مي شود که پيامبر ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ رسالت خويش را به نحو احسن به اتمام رسانده باشد؟ آيا چيزي غير از ولايت و جانشيني حضرت علي ـ عليه السلام ـ است؟ زيرا پس از پيامبر ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ چه کسي مي خواهد شريعت آورده شده را تبليغ کند و آن را از انحراف نجات دهد و روش صحيح آن را به مردم بفهماند؟ آيا کسي سزاوارتر و اولي تر از علي بن ابي طالب ـ عليه السلام ـ بر سرپرستي و ولايت امري به عنوان جانشيني پيامبر ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ وجود دارد؟ لذا اگر ولايت حضرت علي ـ عليه السلام ـ در ادامه رسالت پيامبر ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ نباشد، تمام زحمات 23 ساله حضرت از بين مي رود و رسالت ناتمام مي ماند؛ چرا که ولايت ائمه ـ عليهم السلام ـ ادامه رسالت پيامبر اکرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ مي باشد، لذا پس از اعلان ولايت امري و جانشيني حضرت علي ـ عليه السلام ـ توسط پيامبر اکرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ خداوند فرمود: الْيَوْمَ أَکمَلْتُ لَکمْ دِينَکمْ؛ امروز برای شما دینتان را کامل نمودم». .

مرجع:

ایجاد شده در 1400/10/19



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image