تخمین زمان مطالعه: 6 دقیقه
الفاظي که انسانها براي بيان مشخصات زندگي محدود و مادي خود وضع کرده اند هيچگاه نمي تواند بيانگر عظمت خداوند يا مخلوقات الهي باشد. از طرفي چون قرآن براي همين انسانها نازل شده و با زبان آنها سخن گفته و از همين الفاظ بهره جسته است . با معاني کنايي ، مقداري از عظمت خداوند و مخلوقاتش را ترسيم نموده است .عرش:کلمه عرش نيز همان گونه است که در بالا ذکر شد، زيرا در لغت به معني :"جاي سقف دار" (المفردات في غرايب القرآن ، راغب اصفهاني ، نشر کتاب ، 1404 ق ، ص 329.)،"تخت پايه بلند" (تفسير نمونه ، آية الله مکارم شيرازي ، دارالکتب ، 1370 ش ، ج 2، ص 200.)،"مکان مرتفع " (المنجد في اللغة ، لويس معلوف ، نشر پرتو، 1371 ش ، ص 496.)،به کار رفته است ، ولي در قرآن با توجه به موارد استعمالش در معاني مختلفي اطلاق شده که تمامي آنها در يک نقطه مشترکند و آن اينکه "عرش کنايه از عظمت خداوند و مخلوقات اوست ." در آيه مورد بحث "استوأ بر عرش " کنايه از استيلاء خداوند، حکومت ، مالکيت و تدبير او بر نظام هستي است .چنان که در اطلاقات معمولي نيز گاهي کلمه " بر تخت نشستن " کنايه از تسلط و استيلاي پادشاه بر کشورش به کار مي رود. مثلاً مي گوييم "آن پادشاه در فلان تاريخ بر تخت سلطنت نشست " در حالي که ممکن است آن روز پادشاه اصلاً روي هيچ تختي ننشسته باشد. يا وقتي مي گوييم "در 22 بهمن سال 1357 محمدرضاشاه پهلوي از تخت سلطنت به زير کشيده شد" يعني در آن روز حکومت او پايان پذيرفت .در آيات قرآن نيز چنين است مثلاً در آيه "ثم استوي علي العرش " يعني خداوند (پس از پايان يافتن خلقت جهان ) زمام رهبري مخلوقات را به دست گرفت .براي عرش معاني ديگري نيز ذکر شده از جمله : 1 علم بي پايان پروردگار 2 مالکيت و حاکميت خداوند 3 هر يک از صفات کماليه و جلاليه الهي 4 قلب پيامبران ، اوصيا و مؤمنان 5 علمي که خداوند به پيامبران اعطا کرده است .(تفسير نمونه ، ج 20، ص 35.)کرسي:"کرسي " از "کرس " گرفته شده که به معناي "اصل و اساس " است ، و گاهي نيز به هر چيزي که به هم پيوسته و ترکيب شده ، گفته مي شود; به همين جهت به تخت هاي کوتاه "کرسي " مي گويند، گاهي اين کلمه کنايه از "علم "، و گاهي کنايه از حکومت و قدرت و فرمانروايي بر منطقه اي است .کرسي در آيه 255 بقره : "...وَسِع َ کُرْسِيُّه ُ السَّمََوَ َت ِ وَالاْ َرْض "(آية الکرسي ) مي تواند هم اشاره به نفوذ حکومت مطلق و قدرت پروردگار در آسمان ها و زمين باشد، و هم به نفوذ علمي او، و هم جهاني وسيع تر از اين جهان که آسمان و زمين را در برگرفته است .(ر.ک : شرح و تفسير لغات قرآن ، همان ، ص 55.)قلم:قلم : "قلم دو بار در قرآن به کار رفته است که عبارتند از: "اقْرَأْ بِاسْم ِ رَبِّکَ الَّذِي خَلَق ...الَّذِي عَلَّم َ بِالْقَلَم ِ "(علق ،4) و "ن َّ وَ الْقَلَم ِ وَ مَا يَسْطُرُون َ"(قلم ،1)يکي از مهم ترين رويدادهاي زندگي بشر پيدايش خط و راه افتادن قلم بر صفحه کاغذها يا سنگ ها بود و همان بود که دوران تاريخ را از ماقبل تاريخ جدا کرد. "قلم " حافظ علوم و دانش ها، پاسدار افکار انديشمندان ، حلقة اتصال فکري علما و پل ارتباطي گذشته و آيندة بشر است و حتي ارتباط آسمان و زمين نيز از راه لوح و قلم حاصل شده است .برخي مفسران "قلم " را در آيه 1 سورة قلم به قلمي تفسير کرده اند که فرشتگان بزرگ خدا وحي آسماني را با آن مي نويسند و يا نامة اعمال آدميان را با آن رقم مي زنند، ولي به باور برخي ديگر (مانند نويسندگان تفسير نمونه ) آيه مفهوم گسترده اي دارد که اين تفسير بيان يکي از مصداق هاي آن است ; همان گونه که "ما يسطرون " نيز مفهوم وسيعي دارد و تمام آن چه را در طريق هدايت و تکامل فکري و اخلاقي و عملي بشر به رشتة تحرير مي آورند، شامل مي شود و منحصر به وحي آسماني يا اعمال انسان ها نيست . (ر.ک : تفسير نمونه ، آيت اللّه مکارم شيرازي و ديگران ، ج 24، ص 370، دارالکتب الاسلامية ، چ 3، قم ، 1367 ش .) لوح محفوظ: لوح در لغت به معناي صفحهاي است که در آن نوشته ميشود مانند کاغذ، پوست،سنگ و يا هر چيز ديگري که قابل نوشته شدن باشد و لوح محفوظ کتابي است که تمامپديدههاي عالم با قلم تقدير در آن ثبت شده و از هر گونه تغييري محفوظ است.بدون شک تعبير لوح و قلم براي تقريب ذهن است و از باب تشبيه و يا تنزيل است ونبايد آن را با قلم و کاغذ و کتاب معمولي مقايسه کرد، اگر چه به بزرگي عالم باشد،بلکه آن يک حقيقت والايي مانند عرش و کرسي است که وجود دارد و علم به وجود آن منحصرا از طريق شرع و نقل حاصل ميشودو عقل را در آن راهي نيست.بعضي از فلاسفه لوح محفوظ را همان عقل فعال و يا نفس کلي فلک اعظم دانستهاند که کائنات در آن نقش بسته است.[1] ملا صدرا دربارهي لوح محفوظ چنين توضيح ميدهد:«و اما لوح محفوظ پس آن عبارت است از نفس کلي فلکي، بخصوص فلک اقصي؛ چون هر چهدر عالم جريان مييابد و يا در آينده جريان خواهد يافت در نفوس فلکي نوشته شده وثبت شده است چون آنها به لوازم حرکت هاي خود آگاهند... پس همانگونه که در کاغذ محسوس نقوش محسوسي به وسيلهي قلم نوشته ميشود، همين طور از عالم عقل فعال صورت هاي مشخصي ترسيم ميشود که به طور کلي علل و اسباب آن مضبوط است، جايگاه اين صورت ها نفس کلياست که قلب عالم است».به نظر تطبيق اصطلاحات شرعي و نقلي با اصطلاحات فلسفي و عقلي، کاري نا استوارو حتي خطرناک است چون فرضيههاي علمي و عقلي همواره در معرض باطل شدن و دگرگوني استو اين اصطلاحات فلسفي ناظر به هيئت بطلميوس است که سال هاست باطل شده وبه تاريخ علم پيوسته است. بنابر اين بايد از چنين تطبيق هايي پرهيز نمود و حيطهي شرعرا آلودهي چنين اصطلاحاتي نکرد. البته اگر علم قطعي و تجربي چيزي را ثابت کرد،تطبيق يک مفهوم شرعي و يا آيهاي از قرآن با آن، با رعايت احتياط اشکالي ندارد ولياينجا از آن موارد نيست.لوح محفوظ، گنجينهي علم خدا و آيينهي صفت عالميت اوست و چونعلم خدا عين ذات اوست، سزاوار نيست که در اين لوح تغييري حاصل شود و لذا هيچ وقت در آنتغيير و تبديلي رخ نميدهد و محتواي آن همواره ثابت و استوار است و ميتوانيمبگوييم که لوح محفوظ ظرف علم الهي است؛ البته علم خدا نامحدود است و اين کهاين لوح را ظرف آن يا گنجينهي آن قلمداد ميکنيم نسبت به معلومات است که مجموعپديدههاي جهان هستي است و به هر حال محدود است.www.shamimm.ir .
راسخون
تماس با ما
آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود
09111169156
info@parsaqa.com
حامیان
همكاران ما
کلیه حقوق این سامانه متعلق به عموم محققین عالم تشیع است.