معنای ذی القربی -مصارف خمس -وجوب خمس -فلسفه خمس /

تخمین زمان مطالعه: 17 دقیقه

اگر ممکن است آیه خمس را با دلایل عقلی و نقلی توضیح داده و جواب محکم ارایه نمایید.َأَنَّ للَّهِ خُمُسهُ وَ لِلرَّسولِ وَ لِذِی الْقُرْبی وَ الْیَتَمَی وَ الْمَسکِینِ وَ ابْنِ السبِیلِدر آیه ی بالا ذی القربی یعنی سهم امام و سادات؟۱-اما در آیه نگفته که ذی القربی الرسول؟ پس اگه این جوریه که یتیم و مسکین و در راه مانده هم با همون و به رسول متصل هستند. ؟۲- ذی القربی یعنی خویشان پیامبر؟ یا خطاب به نزدیکان هر کسی است؟۱. به نظر من با توجه به و عطف که به یتیم و مسکین و در راه مانده تعلق دارد به پیامبر نمیرسد.؟؟۳- در سنت پیامبر خمس به بنی هاشم و بنی عبدالمطلب میرسد؟ مگر بنی هاشم و و بنی عبدالمطلب فقط فرزندان علی هستند. پس حق و حقوق بقیه چه شد. مگر پولی که امروز به حساب مراجع واریز میشود بین بنی هاشم و و بنی عبدالمطلب توزیع میشود؟ چرا تا امام یاقر(ع) خمس گرفته نمی شده به گونه ای که الان هست و چگونه است بعدش گرفته شده!!؟۴-خواهشمند میکنم مستندی که صدقه بر خویشان پیامبر حرام است را برای من بیاورید؟ منظور سادات؟۵- در اسلام ملاک برتری تقواست. اصلا اسلام آمده تا برتری به واسطه ی نسب را از بین ببرد. (کاری قریش بدان اعتقاد داشت) و به همین خاطر هم با استقبال ایرانیان روبرو شد. چون میگفت چه سیاه و چه سفید همه بنده خداییم و برتری در تقواست.چگونه نسب با پیامبر بعضی هارو شاخص میکنه؟ این یک تناقضه.به نظرت اینطور نیست؟۶- چگونه خمس از بنی هاشم و و بنی عبدالمطلب به سادات (تنها فرزندان علی) رسیدی و مطابق چه فرمولی به اینکه باید نصف آن به سادات و نصف به امام برسد ؟دلیل عقلی و نقلیش کجاست؟؟۷- مهمترین بحث کسب روزی حلال است. چگونه و مطابق چه سند و روایتی نصف پولی که به امام میرسد میتواند به حساب مرجع تقلید واریز شود؟ اسلام بسیار در شرایط کسب روزی دقت دارد. ؟لطف کنید با روایات مستند و عقلی و نقلی جوابم را بدید که چرا الان باید خمس را به مراجع داد!!!!؟؟؟


دررهیابی پاسخ صحیح این سوال توجه به امور زیر لازم است :الف)وجوب خمسیکى از واجبات مهم مالى در اسلام «خمس» است که از فروع دین و جزء عبادات شمرده مى شود. از این رو باید با قصد قربت انجام گیرد. تمام مذاهب اسلامى (شیعه و سنى) در اصل وجوب خمس، اتفاق نظر دارند. تنها اختلاف میان آنان، موارد و مصارف آن است؛ لذا بیشتر اهل سنت بر این باورند که تنها به غنایم جنگى و گنج خمس تعلق مى گیرد. (ر.ک: مغنیه، محمدجواد، الفقه على المذاهب الخمسة، ص 186 و خویى، سیدابوالقاسم، مستند العروة الوثقى، کتاب الخمس، ص 197.) امّا فقیهان شیعى معتقدند: خمس در هفت چیز واجب است: 1. غنایم جنگى، 2. غواصى (اشیایى که با فرورفتن در آب دریاها به دست مى آید)، 3. گنج، 4. معدن، 5. سود تجارت، 6. مال حلال مخلوط به حرام، 7. زمینى که کافر ذمى از مسلمان بخرد. پنج قسم اول مورد اتفاق شیعه و دو قسم اخیر نظر مشهور آنان مى باشد. آنچه که اکنون مورد بحث و پژوهش است، خمس سود و درآمد کسب مى باشد. خداوند متعال مى فرماید: «و اعلموا انما غنمتم من شى ء فان لله خمسه و للرسول و ...» بدانید هرگونه غنیمتى به دست آورید خمس آن براى خدا و براى پیامبر و براى ذوالقربى «نزدیکان» و یتیمان و مسکینان و در راه ماندگان (از آنها) است».(انفال،41) این آیه - که به آیه خمس معروف است - به نظر فقیهان شیعى نه تنها بر وجوب خمس غنایم جنگى دلالت مى کند؛ بلکه شامل هر گونه درآمد کسب نیز مى باشد. واژه «غنیمت» از نظر لغت معناى گسترده اى دارد و به هرگونه درآمد و فایده اى که به انسان مى رسد، گفته مى شود.(}ر.ک: مجمع البحرین، لسان العرب، تاج العروس، ماده «غنم».)ب)موارد مصرف خمسموارد مصرف خمس در آیه 41 سوره انفال آمده است. «واعلموا انما غنمتم من شى ء فان لله خمسه و للرسول و لذى القربى و الیتامى والمساکین و ابن السبیل...؛ در این آیه شریفه خمس به شش قسمت تقسیم شده سهمى براى خداوند و سهمى براى پیامبر و سهمى براى ذوالقربى و نزدیکان پیامبر که مراد ائمه طاهرین هستند و سهمى براى یتیمان از سادات و سهمى براى مسکینان از سادات و سهمى براى در راه ماندگان از سادات. سه سهم اول سهم امام نامیده مى شود چرا که سهم خداوند و پیامبر به امام داده مى شود و سه سهم دوم که مخصوص سادات است سهم سادات نامیده مى شود. پس مى شود گفت خمس به دو قسمت تقسیم مى شود سهم امام و سهم سادات. همچنین در روایات فراوانى موارد مصرف خمس آمده است، اکثر این روایات در تفسیر همین آیه شریفه است و بیان کننده این است که سهم خدا و پیامبر مال امام است و سهم یتیمان و مسکینان و در راه ماندگان مال این سه گروه از سادات مى باشد ، (وسائل الشیعه، ج 9، )بنا براین توجه داشته باشیم که مصرف خمس فقط فقراى سادات هستند نه تمام آنها و اگر خمس اموالى که به آنـهـا خـمس تعلق گرفته از احتیاجات سادات زیادتر باشد , مازاد آن را- طبق دستورى که به ما رسیده است - باید به بیت المال مسلمانان ریخت که در راه مصالح عمومى مصرف گردد . همچنان که اگر احتیاجات فقراى سادات از میزان خمس زیادتر باشد باید از بیت المال کمبود آن را تأمین نمود. از طرفى سادات بطورکلى از گرفتن زکات که حق سایر فقرا و محتاجان مى باشد محرومند (مگر این که زکات از مال ثروتمندان سادات باشد). منظور از ذى القربى چیست؟منظور از ذى القربى در این آیه همه خویشاوندان نیست و نه همه خویشاوندان پیامبر ص بلکه امامان اهل بیت هستند دلیل بر این موضوع روایات متواترى است که از طرق اهل بیت پیامبر ص نقل شده است. «به کتاب وسائل الشیعه جلد ششم بحث خمس مراجعه شود» و در کتب اهل سنت نیز اشاراتى به آن وجود دارد.بنا بر این آنها که یک سهم از خمس را متعلق به همه خویشاوندان پیامبر مى دانند در برابر این سؤال قرار مى گیرند که این چه امتیازى است که اسلام براى اقوام و بستگان پیامبر ص قائل شده است، در حالى که مى دانیم اسلام ما فوق نژاد و قوم و قبیله است.ولى اگر آن را مخصوص امامان اهل بیت بدانیم با توجه به اینکه آنها جانشینان پیامبر و رهبران حکومت اسلامى بوده و هستند علت دادن این یک سهم از خمس به آنها روشن مى گردد، به تعبیر دیگر سهم خدا و سهم پیامبر و سهم ذى القربى هر سه سهم متعلق به رهبر حکومت اسلامى است، او زندگى ساده خود را از آن اداره مى کند و بقیه را در مخارج گوناگونى که لازمه مقام رهبرى امت است مصرف خواهد نمود، یعنى در حقیقت در نیازهاى جامعه و مردم.بعضى از مفسران اهل سنت مانند نویسنده المنار چون ذى القربى را همه خویشاوندان دانسته است، براى پاسخ اشکال فوق به دست و پا افتاده و براى حکومت اسلامى پیامبر تشریفاتى قائل شده و او را موظف دانسته که قوم و قبیله خویش را بوسیله اموال گرد خود نگاه دارد!، روشن است که چنین منطقى به هیچ وجه با منطق حکومت جهانى و انسانى و حذف امتیازات قبیلگى سازگار نیست (در این زمینه توضیح دیگرى داریم که در بحث هاى آینده خواهد آمد) منظور از یتیمان و مسکینان و واماندگان در راه تنها ایتام و مساکین                        و ابناء سبیل بنى هاشم و سادات مى باشند، اگر چه ظاهر آیه مطلق است و قیدى در آن دیده نمى شود، دلیل ما بر این تقیید روایات زیادى است که در تفسیر آیه از طرق اهل بیت وارد شده و مى دانیم بسیارى از احکام در متن قرآن به طور مطلق آمده ولى شرائط و قیود آن بوسیله سنت بیان شده است و این منحصر به آیه مورد بحث نیست تا جاى تعجب باشد.به علاوه با توجه به آنکه زکاة بر نیازمندان بنى هاشم به طور مسلم حرام است باید احتیاجات آنها از طریق دیگرى تامین گردد و این خود قرینه مى شود بر اینکه منظور از آیه فوق خصوص نیازمندان بنى هاشم است لذا، در احادیث مى خوانیم که امام صادق ع مى فرموده خداوند هنگامى که زکاة را بر ما حرام کرد خمس را براى ما قرار داد بنا بر این زکاة بر ما حرام است و خمس حلال (تفسیر نمونه، ج 7، ص: 175) آیا اختصاص نیمى از خمس به بنى هاشم تبعیض نیست؟بعضى چنین تصور مى کنند، که این مالیات اسلامى که بیست درصد بسیارى از اموال را شامل مى شود و نیمى از آن اختصاص به سادات و فرزندان پیامبر (ص)  دارد، یک نوع امتیاز نژادى محسوب مى شود و ملاحظات جهات خویشاوندى و تبعیض در آن به چشم مى خورد، و این موضوع با روح عدالت اجتماعى اسلام و جهانى بودن و همگانى بودن آن، سازگار نیست.پاسخ کسانى که چنین فکر مى کنند شرائط و خصوصیات این حکم اسلامى را کاملا بررسى نکرده اند زیرا جواب این اشکال به طور کامل در این شرائط نهفته شده است.توضیح اینکه اولا نیمى از خمس که مربوط به سادات و بنى هاشم است منحصرا باید به نیازمندان آنان داده شود، آن هم به اندازه احتیاجات یک سال، و نه بیشتر، بنا بر این تنها کسانى از آن مى توانند استفاده کنند که یا از کار افتاده اند، و بیمارند، و یا کودک یتیم و یا کسان دیگرى که به علتى در بن بست از نظر هزینه زندگى قرار دارند.بنا بر این کسانى که قادر به کار کردن هستند، (بالفعل و یا بالقوة) مى توانند در آمدى که زندگى آنها را بگرداند داشته باشند هرگز نمى توانند از این قسمت خمس استفاده کنند و جمله اى که در میان بعضى از عوام معروف است که مى گویند سادات مى توانند خمس بگیرند، هر چند ناودان خانه آنها طلا باشد، گفتار عوامانه اى بیش نیست، و هیچ گونه پایه اى ندارد.ثانیا: مستمندان و نیازمندان سادات و بنى هاشم حق ندارند چیزى از زکات مصرف کنند، و بجاى آن مى توانند تنها از همین قسمت خمس استفاده نمایند ثالثا: اگر سهم سادات که نیمى از خمس است، از نیازمندى سادات موجود بیشتر باشد باید آن را به بیت المال ریخت و در مصارف دیگر مصرف نمود.همانطور که اگر سهم سادات کفایت آنها را ندهد باید از بیت المال و یا سهم زکات به آنها داد.با توجه به جهات سه گانه فوق روشن مى شود که در حقیقت هیچگونه تفاوت از نظر مادى میان سادات و غیر سادات گذارده نشده است. نیازمندان غیر سادات مى توانند مخارج سال خود را از محل زکات بگیرند ولى از خمس محرومند، و نیازمندان سادات تنها مى توانند از محل خمس استفاده کنند، اما حق استفاده از زکات را ندارند.در حقیقت دو صندوق در اینجا وجود دارد، صندوق خمس و صندوق زکات و هر کدام از این دو دسته تنها حق دارند از یکى از این دو صندوق استفاده کنند آن هم به اندازه مساوى یعنى به اندازه نیازمندى یک سال. (دقت کنید) ولى کسانى که دقت در این شرائط و خصوصیات نکرده اند چنین مى پندارند که براى سادات سهم بیشترى از بیت المال قرار داده شده است و یا از امتیاز ویژه اى برخوردارند.تنها سؤالى که پیش مى آید این است که اگر هیچگونه تفاوتى از نظر نتیجه میان این دو نبوده باشد این برنامه چه ثمره اى دارد؟پاسخ این سؤال را نیز با توجه به یک مطلب مى توان دریافت، و آن اینکه میان خمس و زکات تفاوت مهمى وجود دارد و آن این است که زکات از مالیاتهایى است که در حقیقت جزو اموال عمومى جامعه اسلامى محسوب مى شود لذا مصارف آن عموما در همین قسمت مى باشد، ولى خمس از مالیاتهایى است که مربوط به حکومت اسلامى است، یعنى مخارج دستگاه حکومت اسلامى و گردانندگان این دستگاه از آن تامین مى شود. بنا بر این محروم بودن سادات از دست یابى به اموال عمومى (زکات) در حقیقت براى دور نگهداشتن خویشاوندان پیامبر ص از این قسمت است تا بهانه اى به دست مخالفان نیفتد که پیامبر خویشان خود را بر اموال عمومى مسلط ساخته است. ولى از سوى دیگر نیازمندان سادات نیز باید از طریقى تامین شوند، این موضوع در قوانین اسلام چنین پیش بینى شده که آنها از بودجه حکومت اسلامى بهره مند گردند، نه از بودجه عمومى، در حقیقت خمس نه تنها یک امتیاز براى سادات نیست بلکه یک نوع کنار زدن آنها، به خاطر مصلحت عموم و به خاطر اینکه هیچ گونه سوء ظنى تولید نشود مى باشد. جالب اینکه به این موضوع در احادیث شیعه و سنى اشاره شده است: در حدیثى از امام صادق ع مى خوانیم: جمعى از بنى هاشم به خدمت پیامبر ص رسیدند و تقاضا کردند که آنها را مامور جمع آورى زکات چهار پایان کنند و و گفتند این سهمى را که خداوند براى جمع آورى کنندگان زکات تعیین کرده است، ما به آن سزاوارتریم پیامبر ص فرمود: اى بنى عبد المطلب زکات نه براى من حلال است، و نه براى شما ولى من به جاى این محرومیت به شما وعده شفاعت مى دهم .... شما به آنچه خداوند و پیامبر برایتان تعیین کرده راضى باشید (و کار به امر زکات نداشته باشید) آنها گفتند راضى شدیم «وسائل جلد 6 ص 186».از این حدیث به خوبى استفاده مى شود که بنى هاشم این را یک نوع محرومیت براى خود مى دیدند، و پیامبر در مقابل آن به آنها وعده شفاعت داد!.در صحیح مسلم که از معروف ترین کتب اهل تسنن است حدیثى مى خوانیم که خلاصه اش این است: عباس و ربیعة ابن حارث خدمت پیامبر رسیدند، و تقاضا کردند که فرزندان آنها یعنى عبد المطلب ابن ربیعة و فضل بن عباس که دو جوان بودند مامور جمع آورى زکات شوند، و همانند دیگران سهمى بگیرند تا بتوانند هزینه ازدواج خود را از این راه فراهم کنند پیامبر ص از این موضوع امتناع ورزید و دستور داد از راه دیگر، وسائل ازدواج آنها فراهم گردد، و از محل خمس مهریه همسران آنها پرداخته شود « صحیح مسلم جلد 2 ص 752».از این حدیث که شرح آن طولانى است نیز استفاده مى شود که پیامبر ص اصرار داشت خویشاوندان خود را از دست یافتن به زکات (اموال عمومى مردم) دور نگهدارد.از مجموع آنچه گفتیم روشن شد که خمس نه تنها امتیازى براى سادات محسوب نمى شود بلکه یک نوع محرومیت براى حفظ مصالح عمومى بوده است.( ر. ک: تفسیر نمونه، ج 7، ص: 184). ج)فلسفه ووجوب حکمت خمسبودجه اداره جامعه اسلامى از چند راه تأمین مى گردد: یکى از آنها زکات است که داراى مصارف مشخصى از قبیل کمک به فقرا، مساکین، در راه ماندگان و... است و طریق دیگر خمس است که به دو سهم تقسیم مى گردد (سهم امام معصوم(ع) و سهم سادات فقیر). از آن جا که خداوند احترام فراوانى براى معصومین(ع) و اولاد آنها قائل شده، پرداخت زکات غیر سادات را به سادات فقیر ممنوع دانسته است؛ زیرا زکات صدقه مى باشد و ممکن است پرداخت صدقه غیر سادات به سادات، نوعى تفوّق غیر سادات بر آنان یا کم احترامى به آنان تلقى گردد. ازاین رو جهت جبران این مسأله نیمى از خمس جهت اداره امور سادات تعیین شده است و نیم دیگر نیز مربوط به امام معصوم(ع) است و این اموال ملک شخص امام(ع) نیست بلکه مربوط به خدمات دینى به جامعه اسلامى است. در زمان غیبت کبرى این سهم در اختیار نواب عام آن حضرت - که مراجع تقلید و فقهاى عظام هستند - قرار مى گیرد تا در مصارف اسلام و مسلمین خرج شود .به نظر عده اى از مفسران حکم وجوب زکات در مکه نازل گردید و مسلمانان به پرداخت این فریضه الهى موظف شدند؛ ولى هنگامى که پیامبر اسلام به مدینه پا نهاد و حکومت اسلامى را پایه گذارى کرد، از طرف خدا مأمور به دریافت زکات از مردم شد تا با آن، دست مستمندان و محرومان جامعه را بگیرد؛ ولى بنى هاشم (سادات) حق نداشتند چیزى از این بودجه دریافت کنند(تفسیر نمونه، ج 8، ذیل آیه 60، سوره توبه، ج 14، فضیلت سوره مؤمنون.) و این امر شاید به دو جهت بود:1. بهانه اى به دست مخالفان نیفتد که پیامبرصلى الله علیه وآله خویشان خود را بر اموال عمومى (زکات) مسلط ساخته است. این امر باعث گردید که بنى هاشم از دستیابى به زکات دور نگه داشته شوند. 2. استفاده بنى هاشم از زکات یک نوع تفوق و برترى جویى براى غیر بنى هاشم محسوب شده و ذلت و خوارى را براى سادات به همراه داشت. خداوند متعال جهت حفظ کرامت و مقامشان زکات را بر آنان حرام ساخت. البته سادات به خودشان مى توانند زکات بدهند؛ چرا که حس برترى جویى در این داد و ستد به چشم نمى خوردر.ک: وسائل الشیعه، ج 6،ابواب قسمة الخمس، باب 1، ح 8. .حضرت على علیه السلام در روایتى فرموده: «لم یجعل لنا سهماً فى الصدقه اکرم (الله) نبیه و اکرمنا ان یطعمنا او ساخ ما فى ایدى الناس»؛ «خداوند متعال سهمى براى ما در زکات قرار نداده، بلکه پیامبرصلى الله علیه وآله و ما اهل بیت علیهم السلام را از خوردن چرک هاى اموال مردم (زکات) گرامى داشته است»: همان، ابواب قسمة الخمس، باب 1، ح 4. این دو امر سبب شد این قشر از زکات محروم بمانند و از سوى دیگر مى دانیم که در میان سادات افراد از کار افتاده، در راه مانده، یتیم و... وجود دارند که باید به طریقى تأمین شوند. خداوند متعال جهت پر کردن این خلأ و اکرام و احترام آنان، آیه خمس را پس از جنگ بدر نازل فرمود و محل ارتزاق مستمندان از این خاندان را، خمس قرار داد. در حقیقت در اسلام دو صندوق وجود دارد: صندوق خمس و صندوق زکات و این جداسازى نه براى این است که سادات سهم بیشترى پیدا کنند ویامزد رسالت دریافت کنند؛ بلکه تنها به جهت احترام و اکرام این خاندان در جامعه مى باشد. بـنـابـر ایـن , در حـقیقت خمس به جاى همان زکاتى است که به سایر مستمندان داده مى شودو شـرایط پرداخت آن هم به سادات تقریبا مشابه شرایط پرداخت زکات به سایر فقراست ,منتها براى حفظ حیثیت فرزندان پیغبر صلى اللّه علیه و آله و سلم که در واقع حفظ حیثیت خود پیغمبر صلى اللّه علیه و آلـه و سلم و رعایت مقام شامخ اوست , به صورت دیگرو به عنوان دیگرى پرداخت مى شود و این یک نوع ادب و احترام در برابر شخصیت والاى پیغمبر گرامى اسلام است و به هیچ وجه جنبه مزد و پـاداش نـدارد و بـدیهى است که احترام و ادب و حفظ حیثیت مردان بزرگ با مزد و پاداش فرق بسیار دارد. (پاسخ به پرسشهاى مذهبى، مکارم شیرازى - ناصر و جعفر سبحانى به نقل از سایت تبیان) افزون بر آنکه بناى اسلام بر آن است که سلسله نسب سادات به طور مشخص باقى بماند و به شکلى گم نشود و یاد پیامبر و امامان علیهم السلام در خاطره ها زنده بماند و احترام سادات را به عنوان تکریم جدشان پیامبر اسلام بدانند. (مطهرى، مرتضى، آشنایى با قرآن، ج 3، ص 83) د) چرا خمس را به مرجع تقلید داد؟ یک قسمت از خمس سهم امام (ع) می باشد. چرا باید این قسمت از خمس را به مرجع تقلید یا نماینده وی تحویل داد؟ مگر آنها می دانند که اگر امام زمان (ع) حضور داشتند این پول را به چه مصرفی می رساندند و چرا قسمتی از این پول صرف حوزه علمیه می شود؟ پاسخ اجمالی با توجه به این که فقهای جامع الشرایط نواب عام امام زمان (عج) در زمان غیبت هستند، و برای تعطیل نشدن احکام و از بین نرفتن سهم امام (ع) و ...، آنها اجازه دارند که سهم امام (ع) از خمس را در راهی که تشخیص می دهند درست و مورد رضایت امام (ع) است مصرف کنند؛ مثل صرف در حوزه های علمیه که علوم اسلامی در آنها تحصیل می شود. البته مراجع معظم تقلید، سهم امام (ع) را در راه درست و شرعی دیگر؛ مثل کمک به سیل زدگان، زلزله زده ها و برخی خدمات اجتماعی، هم مصرف می نمایند. پاسخ تفصیلی بحث فقهی این موضوع باید در جای خود طرح گردد، اما به صورت خلاصه و ساده می توان گفت: به دلایل زیر، مجتهد جامع الشرایط می تواند سهم امام (ع) را در زمان غیبت امام زمان (ع) بگیرد و به مصارفی که درست و شرعی است، استفاده نماید: 1. از آن جایی که مراجع تقلید نواب عام امام زمان (عج) در زمان غیبت هستند، [  الجیلانی، المیرزا القمی أبو القاسم بن محمد حسن ، جامع الشتات فی اجوبة السؤالات، ج1، ص 208، مؤسسة کیهان ، تهران، چاپ اول، 1413ق؛ اللاری، السید عبد الحسین ، مجموع الرسائل، ص 243، مؤسسة المعارف الإسلامیة، قم، چاپ اول، 1418ق.   ] اجازه دارند که سهم امام (ع) از خمس را در راهی که خودشان صلاح می دانند مصرف کنند؛ مثل صرف در حوزه های علمیه که علوم اسلامی در آنها تحصیل می شود و همچنین مصرف در برخی خدمات اجتماعی، کمک به سیل زدگان، زلزله زده ها و ... . 2. فقیه، بر مال غائب ولایت داشته و ولایت بر اموال حضرت امام زمان (ع) به این معنى نیز ثابت است بلکه اولولیّت دارد؛ زیرا وقتى براى حفظ مصالح اموال مردم، فقهاء، ولایت بر اموال غائب داشته باشند، حفظ و رعایت اموال امام (ع) در زمان غیبت که قوام دین، منوط به آن است، به طریق اولى لازم، و فقیه، بر آن ولایت دارد. و لا اقلّ این مورد نیز هست و بر فقیه، واجب است که اموال آن حضرت را گرفته و به مصرفى که یقین به رضایت آن حضرت دارد برساند. 3. روایاتی، حجیت فتوای مجتهد، قضاوت و جواز تصرف در امور حسبیه (اموری که شخص یا نهاد خاصی، متولّی آنها نیست و خداوند هم راضی نیست این امور بر زمین بماند؛ مثل سرپرستی اطفال بی سرپرست و حفظ اموال آنان، دفن مسلمانی که خویشاوند ندارد، حفظ اموال اشخاص غایب و ...) وجود دارد؛ یعنی از نظر فقهی، مسئولیت این گونه کارها بر عهده فقیه عادل است. [ مشکینى، میرزا علی،الفقه المأثور، ص 41-42، نشر الهادی، قم، چاپ دوم، 1418 ق؛ حسینی حائری، سید کاظم، ولایة الامر فی عصر الغیبة، ص 96. ]   لذا از باب مناسبت حکم و موضوع این روایات بر جواز تصرف فقها در سهم امام، دلالت دارند. .

پرسمان دانشگاهیان

مرجع:

ایجاد شده در 1401/03/25



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image