عقاید وهابیت /

تخمین زمان مطالعه: 10 دقیقه

آیین وهابیت، به ظاهر زاییده اندیشه «محمد بن عبدالوهاب» (۱۲۰۶ - ۱۱۱۵ ه .ق ) نجدى است ؛ ولى ریشه هاى آن مربوط به «ابن تیمیه» است(۱) . نوشته هاى این شخص، اساس معتقدات وهابیان را تشکیل مى دهد .وقتى «ابن تیمیه» آرا و عقائد خود را درباره زیارت قبر پیامبرصلى الله علیه وآله و مسافرت براى آن آشکار ساخت و آن را حرام دانست ؛ از طرف علما و دانشمندان اهل سنت مصر و شام، مورد نقد قرار گرفت و کتاب هاى ارزشمندى در رد وى نوشته شد(۲) .افزون بر مخالفت قضات چهارگانه اهل سنت، سران آنان در مصر و شام به تفسیق او پرداخته و او را فردى منحرف معرفى کردند.


آیین وهابیت، به ظاهر زاییده اندیشه «محمد بن عبدالوهاب» (1206 - 1115 ه .ق ) نجدى است ؛ ولى ریشه هاى آن مربوط به «ابن تیمیه» است(1) . نوشته هاى این شخص، اساس معتقدات وهابیان را تشکیل مى دهد .وقتى «ابن تیمیه» آرا و عقائد خود را درباره زیارت قبر پیامبرصلى الله علیه وآله و مسافرت براى آن آشکار ساخت و آن را حرام دانست ؛ از طرف علما و دانشمندان اهل سنت مصر و شام، مورد نقد قرار گرفت و کتاب هاى ارزشمندى در رد وى نوشته شد(2) .افزون بر مخالفت قضات چهارگانه اهل سنت، سران آنان در مصر و شام به تفسیق او پرداخته و او را فردى منحرف معرفى کردند. «ذهبى» دوست معاصر «ابن تیمیه»، در نامه دوستانه اى او را در اشاعه و گسترش فساد، همتاى حجاج خواند(3) .غائله ابن تیمیه با مرگ او فروکش کرد . شاگرد معروف او «ابن القیم»، به ترویج آراى استاد پرداخت ؛ ولى چندان نتیجه نگرفت . او نیز در سال 751 ه .ق درگذشت و با مرگ او، مکتب استادش به دست فراموشى سپرده شد .در اواسط قرن دوازدهم هجرى(4) بار دیگر اندیشه هاى «ابن تیمیه» به وسیله شخصى به نام «محمد» فرزند «عبدالوهاب» در سرزمین «نجد» احیا شد . پدر «عبدالوهاب» با عقاید فرزند خود مخالف بود ؛ از این رو، تا پدر در قید حیات بود، وى از اظهار آنها خوددارى مى کرد . وقتى پدر در سال 1153 ه .ق درگذشت، او عرصه را براى نشر عقاید خود مناسب دید ؛ لذا با همکارى امیر شهر «عُیَیْنَه» به نام «عثمان بن حمد»، به نشر آنها پرداخت . چیزى نگذشت که «عثمان» از طرف امیر «احساء»، مورد توبیخ قرار گرفت . او نیز ناچار شد عذر «شیخ» را بخواهد و او را از «شهر» بیرون کند .«شیخ محمد» در سال 1160 ه .ق از شهر «عیینه» بیرون رفت و رهسپار «درعیه» شد . در آن زمان ریاست شهر با «محمد بن سعود»، (جد آل سعود ) بود ؛ سرانجام میان آن دو، ارتباط برقرار شد . امیر شهر، به او وعده پشتیبانى داد و او نیز به امیر، نوید قدرت و غلبه بر بلاد داد .شیخ دعوت خود را تحت عنوان «توحید» و مبارزه با شرک آغاز کرد و دیگران - به جز خود و پیروان مکتبش - را مشرک معرفى کرد . حملات او به اطراف و اکناف نجد، آغاز گردید . نفوس زیادى از زن و مرد و کودک قبایل اطراف، به دست اتباع شیخ کشته شدند و اموال زیادى تحت عنوان «غنایم از مشرکان» گرد آمد .در زمانى که «شیخ محمد» به «درعیه» آمد و با «محمد بن سعود» توافق کرد، مردم آنجا در نهایت تنگدستى و احتیاج بودند .«آلوسى» از قول «ابن بشر نجدى» نقل مى کند : «من (ابن بشر ) در اول کار شاهد تنگدستى مردم «درعیه» بودم، سپس آن شهر را در زمان «سعود» مشاهده کردم . مردم از ثروت فراوان برخوردار شدند و سلاح هاى ایشان با زر و سیم زینت یافت . بر اسبان اصیل و نجیب سوار مى شدند و جامه هاى فاخر در برمى کردند . از تمام لوازم ثروت بهره مند بودند ؛ به حدى که زبان از شرح و بیان آن قاصر است!روزى در یکى از بازارهاى «درعیه» ناظر بودم که مردان، در طرفى و زنان در طرف دیگر قرار داشتند . در آنجا طلا و نقره، اسلحه، شتر، گوسفند، اسب، لباس هاى فاخر، گوشت، گندم و دیگر مأکولات به قدرى زیاد بود که زبان از وصف آن عاجز است . تا چشم کار مى کرد، بازار دیده مى شد و من فریاد فروشندگان و خریداران را مى شنیدم که مانند همهمه زنبور عسل، درهم پیچیده بود . یکى مى گفت : فروختم و دیگرى مى گفت : خریدم» .«ابن بشر» شرح نداده است که این ثروت هنگفت، از کجا پیدا شده بود ؛ ولى با قرائن تاریخى، معلوم مى شود اینها از جنگ با مسلمانان قبایل و شهرهاى دیگر «نجد» - به جرم موافقت نکردن با عقاید وى - و غارت کردن اموال آنان، به دست آمده است .روش «شیخ محمد» در مورد غنایم جنگى، این بود که آن را هر طور مایل بود به مصرف مى رساند و گاهى تمام به دو یا سه نفر عطا مى کرد . غنایم هر چه بود، در اختیار شیخ قرار داشت و امیر نجد هم با اجازه او، مى توانست سهمى ببرد .یکى از بزرگ ترین نقاط ضعف «شیخ»، این بود که با مسلمانانى که از عقاید کذایى او پیروى نمى کردند، معامله کافر حربى مى کرد و براى جان و ناموس آنان، ارزشى قائل نبود!! کوتاه سخن اینکه، «محمد بن عبدالوهاب» به توحید با تفسیر غلطى که مى گفت، دعوت مى کرد و هرکس مى پذیرفت، خون و مالش سالم مى ماند ؛ وگرنه خون و مالش، مانند کفار حربى، حلال و مباح بود .جنگ هاى «وهابیان» در «نجد» و خارج از «نجد» - از قبیل «یمن» و «حجاز» و اطراف «سوریه» و «عراق» - بر همین پایه قرار داشت . هر شهرى که با جنگ و غلبه بر آن دست مى یافتند، بر ایشان حلال بود . اگر مى توانستند آن را جزو متصرفات و املاک خود قرار مى دادند ؛ اگر نه به غنایم آنها اکتفا مى کردند(5) .کسانى که با عقاید او موافقت کرده و دعوت او را مى پذیرفتند، مى بایست با او بیعت کنند . و اگر کسانى به مقابله برمى خاستند، کشته مى شدند و اموالشان تقسیم مى گردید! به عنوان نمونه سیصد مرد از اهالى یک قریه به نام «فصول» در شهر «احسا»، به قتل رسانیدند و اموالشان را به غارت بردند(6) .«شیخ محمد بن الوهاب» در سال 1206 ه .ق در گذشت(7) و پس از او پیروانش به همین روش عمل کردند . در سال 1216 ه .ق «امیر سعود» وهّابى، سپاهى مرکب از بیست هزار مرد جنگى تجهیز کرد و به شهر کربلا حمله ور شد . کربلا در این ایام در نهایت شهرت و عظمت بود و زائران ایرانى و ترک و عرب بدان، روى مى آوردند . «سعود» پس از محاصره شهر، سرانجام وارد آن گردید و کشتار سختى از مدافعان و ساکنان آن نمود .سپاه «وهابى» چنان رسوائى در شهر کربلا به بار آورد که به وصف نمى گنجد . پنج هزار تن یا بیشتر (تا بیست هزار هم نوشته اند ) را به قتل رسانیدند . پس از آنکه «امیر سعود» از کارهاى جنگى فراغت یافت، به طرف خزینه هاى حرم امام حسین علیه السلام متوجه شد . این خزاین، از اموال فراوان و اشیاء نفیسى انباشته بود، وى هر چه در آنجا یافت، برداشت و به غارت برد!!«کربلا» پس از این حادثه، به وضعى درآمد که شعرا براى آن مرثیه مى گفتند(8) . «وهابیان» در مدت متجاوز از دوازده سال، گاه و بى گاه به شهر کربلا و اطراف آن، و نیز به شهر «نجف» حمله برده و آنجا را غارت مى کردند . نخستین حمله در سال 1216 ه .ق بود . این هجوم در روز «عید غدیر» آن سال انجام گرفت .حملات وهابیان به جده، مکه، مدینه، سوریه و عراق، بیش از آن است که در اینجا بیان گردد . پیوسته جنگ هاى خونین بین حکومت عثمانى از طریق امراى مصر و وهابیان وجود داشت . گاهى بر اثر ضعف دولت عثمانى، وهابیان بر طائف، مکه و مدینه دست یافته و آثار و مشاهد اسلامى را ویران مى کردند و اموال را به غارت مى بردند . سرانجام از آنجا به نجد طرد مى شدند و عثمانى ها تسلط خود را بر این مناطق با گماشتن خاندان «شریف» بر ریاست حرمین حفظ مى کردند .در جنگ جهانى اول، مسئله «پان عربیسم» زنده شد و با اشغال شام و اردن و عراق از طریق دولت هاى بزرگ(مانند بریتانیا و فرانسه )، وحدت کشورهاى عربى از هم گسست و هر نقطه اى از این بلاد، به امیرى سپرده شد . بلاد نجد، به آل سعود - که بزرگ آنها در آن روز «عبدالعزیز بن سعود» (پدر شاه فهد ) بود - واگذار گردید . این مسأله به جهت همکارى نزدیک وى، با بریتانیا در شکستن قدرت دولت عثمانى بود . این واگذارى، تحت شرایطى استعمارى انجام گرفت که در تاریخ مذکور است .بعدها مصالح بریتانیا و جهان استعمار، ایجاب کرد که بر قلمرو قدرت وهابیان، افزوده شود و حرمین شریفین و منطقه حجاز، در اختیار آل سعود قرار گیرد . از این رو، با برنامه ریزى خاصى - که بریتانیا در آن دست داشت - در سال 1344 ه .ق وهابیان، حرمین شریفین را پس از یک جنگ خونین تصرف کردند و تنها در طائف دوهزار تن از عالمان بزرگان و زنان و مردان را کشتند ؛ به گونه اى که خود «عبدالعزیز» بر این جنایت اعتراف کرد! در نتیجه، به حکومت خاندان «شرفا» در این سرزمین خاتمه داده شد و این دو منطقه وسیع اسلامى - به ضمیمه نجد و حجاز - به نام «سعودى» در دفاتر دولت هاى بزرگ استعمارى، ثبت شد . نام «نجد» و «حجاز» منسوخ گردید و عبدالعزیز خود را در سال 1350 ه .ق(1310 ه .ش ) شاه دو منطقه خواند و کشور به نام «مملکت عربى سعودى» - نه اسلامى - نام گذارى شد . وى تا سال 1334ه .ق زمام امور را به دست داشت و پس از درگذشت او فرزندان وى به نام هاى : سعود، فیصل، خالد، فهد، عبداللَّه حاکمان این سرزمین بوده و هستند(9) ....................) Anotates (.................1) م سال 728 ه .ق در زندان دمشق .2) ر .ک : کتابنامه ردّ وهابیت در مجله مکتب اسلام(سال 29 ) و نشریه تراثنا(شماره 17 ) .3) تکملة السیف الصیقل، 190 .4) حدود سال هاى 1145 ه .ق .5) جزیرة العرب فى القرن العشرین، ص 341 .6) تاریخ المملکة العربیة السعودیة، ج 1، ص 51 .7) در تاریخ تولد و فوت شیخ، غیر از 1206 -1115 اقوال دیگرى هم هست .8) تاریخ کربلا و حائر حسین علیه السلام، صص 172 - 174 .9) جهت آگاهى بیشتر ر .ک : آیة اللَّه جعفر سبحانى، پرسش ها و پاسخ ها.براى مطالعه و تحقیق پیرامون وهابیت، کتاب هاى معرفى شده ذیل را مطالعه نمایید:1ـ آیین وهابیت جعفر سبحانى2ـ برگى از جنایات وهابى ها مرتضى رضوى ترجمه: ضیایى3ـ وهابیان على اصغر فقیهى4ـ آیا این است اسلام واقعى ، ابوالفضل حسینى5ـ فتنه وهابیت زینى دهلان ترجمه: همتى6ـ نقدى بر اندیشه وهابیان موسوى قزوینى ترجمه: طارمى7ـ تحلیلى نو بر عقاید وهابیان حسن ابراهیمى8ـ فرقه وهابى و پاسخ به شبهات آنها قزوینى ترجمه: دوانى9ـ نقد و تحلیلى پیرامون وهابیگرى همایون همتى10ـ اشتباه بزرگ وهابى ها عیسى اهرى11ـ پیشینه سیاسى فکرى وهابیت درّى12ـ تاریخ مکه هادى امینى ترجمه: آخوندى13ـ ترجمه کشف الارتیاب، ج 4 علامه سید محسن امین ترجمه: تهرانى14ـ سخنى چند با موحدین مصطفى نورانى15- کارنامه عملی وهابیت ، آیت الله جعفر سبحانىمنابع اعتقادی1. مقدّمه ای بر جهان بینی اسلامی (6 جلد) ، شهید مطهری 2. آموزش عقائد ، آیةالله مصباح یزدی3. امامت در بینش اسلامی ، علی ربّانی گلپایگانی 4. مبداء و معاد ، علی اللهوردیخانی5. حق جو حق شناس (ترجمه ی المراجعات )، سید شرف الدین عاملی 6. آنگاه هدایت شدم ، دکتر تیجانی7. توحید ، شهید مطهری8. معاد ، شهید مطهری9. معاد یا بازگشت به سوی خدا ، استاد محمد شجاعی10. دادگستر جهان ، ابراهیم امینی .

پرسمان دانشگاهیان

مرجع:

ایجاد شده در 1401/03/25



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image