تخمین زمان مطالعه: 6 دقیقه

آيا تشيع پيدايشي جدا از پيدايش اسلام دارد؟


از مفهوم «پيدايش شيعه» چنين برمي‌آيد كه اسلام براي خود پيدايشي دارد و شيعه نيز پيدايشي ديگر. اگر مقصود از اين واژه اين است، ما آن را منكريم و هرگز براي اسلام و تشيع، تعدد و دوئيت قائل نيستيم تا براي هر يك، مبدأ و آغازي معين كنيم. تشيع، جز«پذيرش اسلام با اعتقاد به ولايت بلا فصل اميرمؤمنان علي (ع) چيز ديگري نيست. اگر ولايت آن حضرت در قرآن و يا سنت حضرت رسول (ص) وارد شده باشد- چنان كه وارد شده است – هر دو يك مبدأ داشته و در يك زمان متولد شده‌اند. در اين صورت، «اسلام» و «تشيع» دو واژه‌اند كه از مكتب واحدي حكايت دارند و به يك حقيقت اشاره مي ‌كنند. تشيع، جز پذيرش اسلام به صورت يك مكتب الهي، كه يكي از اجزاي آن ولايت بلا فصل اميرمؤمنان است، چيز ديگري نيست و انسان متشيع همان مسلماني است كه به آنچه در قرآن و سنت آمده و يكي از آنها پيروي از اميرمؤمنان و خلافت اوست، معتقد باشد. خوشبختانه دلايل قاطعي بر چنين مطلبي گواهي مي‌دهد؛ رسول گرامي (ص) در سومين سال بعثت، به حكم آية «و أنذر عشيرتك الأقربين». شعراء/214. مأمور شد بني هاشم را به اسلام فرا بخواند و در مجلسي كه آنان را به توحيد و نبوت خويش و معاد روز قيامت دعوت كرد، در همان مجلس، ولايت و خلافت علي (ع) را نيز اعلام نمود و چنين فرمود: «فأيكم يؤازرني علي هذه الأمر علي أن يكون أخي ووصي و خليفتي فيكم». (بحار38/223، حديث 23.) [از ميان شما، چه كسي مرا در ابلاغ رسالت ياري مي‌كند تا در نتيجه برادر، وصي و جانشين من در ميان شما باشد؟]. به گفته تاريخ، كسي جز علي از جاي برنخاست و پيامبر سرانجام دربارة او چنين گفت: «هذا أخي ووصيي و خليفتي فيكم فاسمعوا له وأطيعوا له». (بحار 38/224، حديث 24.) [اين (علي) برادر، وصي و جانشين من است. سخن او را بشنويد و از وي پيروي كنيد.] اين حديث در ميان محدثان معروف است به حديث «يوم الدار» كه به صورت متضافر نقل گرديده است.(تاريخ طبري2/62و63؛ تاريخ كامل2/40و41؛ مسند احمد1/111؛ شرح نهج البلاغه ابن ابي الحديد 13/221-210 و ديگر مصادر و منابع كه مي‌توانيد در كتب تفسير و احاديث از آن آگاه شويد.) اين تنها موردي نيست كه پيامبر به جانشيني امام تصريح مي‌كند، بلكه در مواردي به خلافت علي (ع) تصريح كرده و از اين طريق اسلام را در قالب تشيع شناسانده است؛ يكي از اين موارد، جنگ تبوك است، آنگاه كه علي را جانشين خود در مدينه قرار داد و خود عازم تبوك شد. هنوز پيامبر از مدينه دور نشده بود كه شايعه سازان، جانشيني امام را در مدينه،گونه‌اي ديگر تفسير كردند و گفتند: روابط امام با پيامبر تيره شده، از اين جهت در اين غزوه افتخار مشاركت از او سلب گرديد! وقتي پيامبر از چنين شايعه‌اي آگاه شد، جملة تاريخي خود را در ميان يارانش بيان كرد و گفت: « برادرم به مدينه بازگرد! براي حفظ شؤون و اوضاع مدينه جز من و تو كسي شايستگي ندارد، «أما ترضي أن تكون مني بمنزله هارون من موسي إلا أنه لا نبي بعدي؟» [آيا خشنود نمي‌شوي كه بگويم مثل تو نسبت به من، مثل هارون به موسي است، جز اين كه پس از من پيامبري نيست، همان‌طوريكه او وصي و جانشين بلافصل موسي بود تو نيز جانشين و خليفة پس از من هستي.] (سيرة ابن هشام2/520) براي آگاهي از دلالت حديث بر امامت سيد الأولياء اميرمؤمنان علي (ع) به كتاب « پيشوايي از نظر اسلام» صص 251-248 مراجعه كنيد.) از اين كه، از ميان مناصب، «نبوت» را استثناء مي‌كند، مي‌توان چنين استفاده كرد كه: امام تمام مناصب هارون، جز نبوت او را دارا بود. هارون وزير، خليفه و جانشين موسي بود، علي نيز حائز اين مقام‌ها بود. در بازگشت از حجه الوداع، در يك مجمع بزرگ، امامت و خلافت علي (ع) را بيان كرد و به تمام حاضران در غدير خم دستور داد كه پيام او را به ديگران برسانند. بنابراين، «تشيع» كه به معناي پيروي از علي (ع) است، جزو اسلام است و از آن جدا نيست و در نتيجه، براي تشيع، تفسيري جز پذيرفتن همة برنامه‌هاي اسلام به ضميمة خلافت علي (ع)، معناي ديگري متصور نيست، از اين جهت مي‌گوييم: تشيع پيدايشي جدا از پيدايش اسلام ندارد و هر دو در يك زمان متولد شده‌اند. و اما چرا اين گروه را «شيعه» مي‌خوانند؟ بايد گفت كه اين نام‌گذاري مربوط به خود پيامبر (ص) است. مفسران مي‌نويسند: آنگاه كه آية «إن الذين آمنوا و عملوا الصالحات اولئك هم خير البريه» بينه/7 [افراد با ايمان كه داراي عمل صالحند، بهترين مردمند.] فرود آمد، پيامبر(ص) رو به علي (ع) كرده، فرمود: «أنت و شيعتك يوم القيامه راضين مرضيين» [تو و شيعيانت در روز رستاخيز خوشنود و مرضي ديگران خواهيد بود.] (درباره رواياتي كه در آن، نام پيروان علي(ع) به لفظ «شيعه» وارد شده است، به كتاب در المنثور 6/589، و صواعق المحرقه/161 مراجعه شود و ما بخشي از روايات را در كتاب « الشيعه في موكب التاريخ» آورده ايم،/19-15.) در تفسير اين آيه، روايات متعددي از پيامبر نقل شده و در همه آنها، لفظ « شيعه» به كار رفته است، از اين جهت از زمان خود پيامبر گروهي به نام « شيعه علي» معروف بودند. افزون بر اين، پيامبر (ص) در موردي، جانشينان خود را به عنوان «خلفاي اثناعشر» معرفي كرد و چنين فرمود: «لا يزال هذا الدين عزيزاً إلي اثني عشر خليفه …كلهم من قريش». (صحيح مسلم6/3و4؛بحار36/299،ح 133.) [اين دين به وسيلة دوازده خليفه، گرامي و بلند مرتبه خواهد بود و همة آنان از قريش مي‌باشند.] اين دوازده خليفه كه پس از درگذشت پيامبر (ص) ماية عزت و رفعت اسلام بودند، چه كساني هستند، آيا مي‌توان خلفاي اموي و عباسي را مصداق اين حديث معرفي كرد؟ اين حديث جز بر دوازده امام شيعه كه ماية عزت اسلام بوده‌اند، بر كسي منطبق نيست. از اين بيان نتيجه مي‌گيريم كه: اسلام و تشيع، دو روي يك سكه‌اند و هر دو به يك حقيقت اشاره دارند. براي پيدايش شيعه، تاريخي جز تاريخ خود اسلام نمي‌توان انديشيد و تشيع از نقطه‌اي جوشيد كه اسلام از آن جا جوشيد و هيچ تقدم و تأخري بر بيان آن دو نيست، در حالي كه ديگر فرق و گروهاي اسلامي، همگي پس از درگذشت پيامبر پديد آمده اند و تاريخي غير از تاريخ اسلام دارند. www.eporsesh.com .

راسخون

مرجع:

ایجاد شده در سه روز پیش



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر

آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image