استغفار امامان(ع) /

تخمین زمان مطالعه: 8 دقیقه

چرا پیامبران و امامان با وجود معصوم(ع) بودنشان زیاد اسغفار می کردند؟ یا اینکه در بعضی اوقات با مردم به مشورت می پرداختند؟


استغفار و عصمت معصومین (ع)1ـ توبه و استغفار همیشه به معناى بازگشت از گناه نیست بلکه هر گونه بازگشت و توجّه به خدا را که همراه با اعتراف به ناتوانی خود از به جا آوردن حقّ بندگی است ، شامل مى شود. از این رو توبه و استغفار به خودى خود، یکى از عبادت هاى بزرگ و از مصادیق بارز تعظیم خداست و هیچ دلالتی بر گناهکار بودن استغفار کننده ندارد. بلکه دائم الاستغفار بودن از علائم اهل تقوا و ایمان و شرط بندگی است و آنکه مداومت بر استغفار نداشته باشد در منطق قرآن کریم و اهل بیت (ع) نه تنها نمی تواند امام یا نبی باشد بلکه حتّی مومن حقیقی هم نیست. امام صادق (ع) فرمودند: «الاستغفار، و قول « لا إله إلّا اللّه» خیر العبادة : استغفار و قول لا إله إلّا اللّه بهترین عبادت است» و رسول اللّه (ص) فرمودند:«خیر الدّعاء الاستغفار : بهترین دعاها استغفار است». خداوند متعال نیز در قرآن کریم ، مؤمنان راستین را چنین توصیف مى کند:«الصَّابِرِینَ وَ الصَّادِقِینَ وَ الْقانِتِینَ وَ الْمُنْفِقِینَ وَ الْمُسْتَغْفِرِینَ بِالْأَسْحارِ : آنان شکیبایان ، راستگو ، فرمانبرداران ، انفاق کنندگان و استغفار کنندگان در سحرگاهان هستند.» ( آل عمران:17) .و در جاى دیگر مى فرماید: «کانُوا قَلِیلاً مِنَ اللَّیْلِ ما یَهْجَعُونَ وَ بِالْأَسْحارِ هُمْ یَسْتَغْفِرُونَ : شبانگاه اندکى مى آرَمَند و سحرگاهان به استغفار مى پردازند» (ذاریات:17). اگر استغفار اینان از گناه بود نباید آن را به سحرگاهان می انداختند بلکه از پس گناه باید استغفار می نمودند ؛ لکن استغفار شبانه ی اینها جزء عبادتهای دائمی آنهاست.2ـ استغفار و توبه ، داراى مراتب و درجاتى متناسب با عاملان آن است. توبه ی گنهکاران، از گناه و توبه اهل انس با عبادت ، از ترک مستحبّ ؛ و توبه اهل انس با معبود ، از غفلت آنی از یاد خداست. امّا توبه و استغفار اولیاى الهى و معصومان، نه از گناه شرعی است و نه از غفلت آنی از خدا ، بلکه توبه از این است که بی اذن خاصّ خدا توجّه به وسائط فیض داشته باشند ؛ لذا حضرت یوسف (ع) وقتی بدون فرمان خاصّ خدا ، کسی را واسطه قرار داد تا بی گناهی خود را به گوش حاکم مصر برساند خود را گناهکار محسوب داشت و با تضرّع ، دست به توبه برداشت ؛ در حالی که این کار گناه شرعی نیست و چه بسا برای افراد عادی واجب باشد ؛ امّا با شأن حضرت یوسف سازگار نبود. امّا برای چهارده معصوم توبه و استغفار از هیچکدام این امور معنی ندارد ؛ و شأن این بزرگواران برتر از آن است که بی اذن خاصّ خدا دست به کاری زنند. استغفار این خلفای تامّ الهی از توجّه به کثرت خلقی در مقام انجام وظیفه ی تبلیغ دین است. امام صادق (ع) فرمودند:« إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص کَانَ یَتُوبُ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ- کُلَّ یَوْمٍ سَبْعِینَ مَرَّةً مِنْ غَیْرِ ذَنْبٍ : همانا رسول خدا هر روز هفتاد بار توبه می نمود بدون هیچ گناهی.»( بحار الأنوار ، ج 44 ،ص275) رسول خدا نیز فرمودند:« إِنَّهُ لَیُغَانُ عَلَى قَلْبِی وَ إِنِّی لَأَسْتَغْفِرُ بِالنَّهَارِ سَبْعِینَ مَرَّة : همانا ابری بر قلبم می نشیند و من هر روز هفتاد بار استغفار می کنم.»(بحار الأنوار ، ج 25،ص 204 ) باز امام صادق (ع) فرمودند: «إن رسول اللّه صلى اللّه علیه و اله کان لا یقوم من مجلس و إن خفّ حتّى یستغفر اللّه عزّ و جلّ خمسا و عشرین مرّة : رسول خدا (ص) همواره چنین بود که هیچ گاه از مجلسی بر نمی خواست ـ اگر چه مجلسی کوتاه ـ مگر اینکه بیست و پنج بار استغفار می نمود » (تفسیر المحیط الأعظم و البحر الخضم، ج 4، ص: 60)یعنی حضرت خاتم الانبیاء (ص) دائماً نور وجه حضرت احدیّت را بی واسطه مشاهده می نمودند ؛ لکن گاه به هنگام مجالست با مردم و تبلیغ دین ، وجود خلق یا وجود خود آن حضرت ، حجاب آن نور می شد و همانگونه که نور خورشید از پشت ابر دیده می شود آن حضرت نیز نور خدا را در حجاب خلق می دیدند ؛ لذا هفتاد بار استغفار می نمودند تا آن حالت برطرف شود. امام خمینى ـ قُدّس سرّه ـ در شرح این گونه احادیث مى نویسد: «اولیاى خدا همواره انقطاع به سوى خدا دارند؛ ولى به جهت مأموریت الهى خود، گاه به ناچار در مرآت عالم کثرات، توجّه به حضرت حق مى کنند و همین، نزد آنان کدورت محسوب شده و براى زدودنش استغفار مى کنند. » (صحیفه نور، ج 20، ص 268 - 269 ؛ نیز همان، ج 19، ص 120) 3ـ توبه و استغفار و استغاثه ی دائمى پیامبر(صلى الله علیه وآله) و امامان ـ علیهم السلام ـ در پیشگاه خدا ، نقش عملى را در تربیت امّت نیز دارد و به دیگران مى آموزد که چگونه در پیشگاه خدا به توبه، تضرّع و انابه بپردازند و به جهت پاره اى از اعمال نیک ، مغرور نگشته و به خاطر اعمالی که هیچ در خور خداوندی خدا نیست خود را از خدا طلبکار ندانند و همواره خود را در به جا آوردن حقّ بندگی خدا قاصر و مقصّر بدانند که این عالی ترین اعتراف به عظمت بی منتهای حضرت پروردگار است. آیا کسى که ناله ها و گریه ها و اطاعت و بندگى (امیرمؤمنان (علیه السلام)) را ببیند و بشنود، با خود نمى گوید: او که یک لحظه ی عمرش برتر از عبادت ثقلین است، این چنین توبه مى کند؛ پس من حقیر چگونه به خود ببالم و از خدا به خاطر کمی تلاشم عذرخواهى نکنم!؟ وقتی آن تجسم عبادت و بندگی می گوید: « آهِ مِنْ قِلَّةِ الزَّادِ وَ وَحْشَةِ الطَّرِیق : آه از کمی توشه و وحشت راه » (بحار الأنوار ، ج 75 ،ص23) ، پس ما افراد عادی چگونه می توانیم خود را نیکوکار و عبد خالص خدا بدانیم. آری این درس است که ما خود را به خاطر چند عمل شکسته و بسته طلبکار خدا ندانیم. و البته باید توجّه داشت که اینگونه رفتارهای ائمه (ع) ، نمایش تربیتی نیست ؛ بلکه آنان حقیقتاً خود و اعمالشان را در برابر خدا اندک و نارسا می دیدند ؛ چرا که هر کاری هر اندازه بزرگ ، باز در خور عظمت خدا نیست. ــ چرا اهل عصمت با مردم مشورت می نمودند؟انسان کامل ، عقل کلّ بوده بی نیاز از عقل مردم می باشد ؛ لکن خدا نمی خواهد مردم را با زور به تکامل برساند بلکه می خواهد مردم تحت تعلیمات انبیاء و با به کار گیری عقل و اختیار خودشان رشد فردی و اجتماعی نمایند. لذا خداوند متعال به پیامبر خود فرمان می دهد که در امور مربوط به خود مردم با آنان مشورت نماید تا هم آنان رشد نمایند هم نسبت به نبی اکرم (ص) احساس دلبستگی بیشتری پیدا کنند ؛ « فَبِما رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَ لَوْ کُنْتَ فَظًّا غَلیظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَ اسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَ شاوِرْهُمْ فِی الْأَمْرِ فَإِذا عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُتَوَکِّلینَ : به(برکت) رحمت الهى، در برابر آنان [ مردم ] نرم(و مهربان) شدى ؛ و اگر خشن و سنگدل بودى، از اطراف تو، پراکنده مى شدند. پس آنها را ببخش و براى آنها استغفار نما ! و در کارها، با آنان مشورت کن! امّا هنگامى که تصمیم گرفتى، (قاطع باش! و) بر خدا توکّل کن! زیرا خداوند متوکّلان را دوست دارد. »(آل عمران:159) . پس باید توجّه داشت که:1ـ آن بزرگوران تنها در اموری با مردم به مشورت می پرداختند که مربوط به خود مردم بود ؛ و معصوم (ع) هیچگاه در امور منحصر به خدا مثل احکام دین با مردم مشورت نمی کردند. لذا فرمود: « وَ أَمْرُهُمْ شُورى بَیْنَهُم ـــ و کارهایشان به صورت مشورت در میان آنهاست» (الشورى:38)2ـ این مشورت به امر خداوند متعال بوده است نه به خاطر کم اطّلاعی و نیاز به عقل مردم. 3ـ غرض این حکم الهی به معصوم نیز اوّلاً تحکیم رابطه ی مردم و حاکم و ثانیاً رشد اختیاری مردم بوده است. خدا و انبیاء الهی اگر اراده می کردند قادر بودند هر مشکلی را با معجزه حلّ نمایند ولی خداوند متعال نمی خواهد این مشکلات با معجزه حلّ شوند بلکه می خواهد مردم با راهنمایی الهی و با به کار بستن عقل و اختیار خودشان ، آنها را برطرف نمایند تا خودشان نیز ترقّی وجودی نمایند. لذا معصوم تا جایی با مردم مشورت می کند که رشدی برای مردم در پی داشته باشد. امّا آنجا که ببینند نظر مردم موجب رشد روحی و حقیقی آنها نیست ، به نظر آنان بها نمی دهند. لذا دموکراسی مهار گسیخته به آن معنایی که غرب مدّعی آن است و در حقیقت تبعیّت از نظر اکثریّت فاسد جامعه می باشد مردود می باشد ؛ « وَ إِنْ تُطِعْ أَکْثَرَ مَنْ فِی الْأَرْضِ یُضِلُّوکَ عَنْ سَبیلِ اللَّهِ إِنْ یَتَّبِعُونَ إِلاَّ الظَّنَّ وَ إِنْ هُمْ إِلاَّ یَخْرُصُونَ : اگر از بیشتر کسانى که در روى زمین هستند اطاعت کنى، تو را از راه خدا گمراه مى کنند؛ (زیرا) آنها تنها از گمان پیروى مى نمایند، و تخمین و حدس(واهى) مى زنند.» (الأنعام:116). آری اسلام رأی مردم را محترم می داند امّا نه به خاطر اکثریّت بودن آنها ؛ چون اکثریّت دلیل حقّانیّت نیست ؛ بلکه برای اینکه مردم راه انتخاب و اختیار درست را بیاموزند ؛ لذا در کنار رأی آنها ملاکی به نام حکم الهی و فقه اسلامی را هم می گذارد ، که در زمان غیبت امام معصوم ، ولیّ فقیه متصّدی آن می باشد. پس به امر خدا ، رأی اکثریّت تا زمانی مورد قبول نبی یا امام یا ولیّ فقیه است که خلاف حکم خدا نبوده ، مصلحت اسلام را که مصلحت خود مردم است به خطر نیندازد. .

پرسمان دانشگاهیان

مرجع:

ایجاد شده در 1401/03/25



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image