دلیل عصمت /

تخمین زمان مطالعه: 5 دقیقه

آنچه از این سؤال بدست می آید این است که ما دینی به نام دین اسلام را قبول داریم و این هم مورد قبول است که این دین، آخرین دین و دستوری است که از طرف خداوند برای انسان فرستاده شده است و یکی از مهمترین آموزه ها و ادعاهایی این دین نیز این است که پس از آن دیگر دین و ارسال پیامبری در کار نیست و دینی است جهانی و برنامه ای است که قرار است برای همیشه راهنمایی و هدایت انسان را به عهده گیرد و دارای کتابی است به نام قرآن که معتقدان به این دین آن را معجزه پیامبرش می دانند و مطلب دیگر هم این است که پس از پیامبر این دین، افرادی به عنوان جانشین وهدایت گر مردم تعیین و مشخص شده اند.ظاهرا موارد بالا با


آنچه از این سؤال بدست می آید این است که ما دینی به نام دین اسلام را قبول داریم و این هم مورد قبول است که این دین، آخرین دین و دستوری است که از طرف خداوند برای انسان فرستاده شده است و یکی از مهمترین آموزه ها و ادعاهایی این دین نیز این است که پس از آن دیگر دین و ارسال پیامبری در کار نیست و دینی است جهانی و برنامه ای است که قرار است برای همیشه راهنمایی و هدایت انسان را به عهده گیرد و دارای کتابی است به نام قرآن که معتقدان به این دین آن را معجزه پیامبرش می دانند و مطلب دیگر هم این است که پس از پیامبر این دین، افرادی به عنوان جانشین وهدایت گر مردم تعیین و مشخص شده اند.ظاهرا موارد بالا باید مورد قبول و پذیرش باشند چرا که اگر اینها مورد قبول نباشند نمی توان در مورد پیامبر و جانشینان او و در واقع در مورد یکی از ویژگی ها و صفات آنان که عصمت است سؤال کرد. و آخرین مطلبی که از سؤال برمی آید این است که شما قرآن را قبول دارید اما فقط آموزه ها و مطالب موجود در آن برای شما اثبات نشده است و در مورد آنها به تعیین نرسیده اند اما این قدر می دانید که طبق گزارشهای یقینی تاریخی چنین کتابی را پیامبر این دین به عنوان کتاب آسمانی و معجزه پیامبری خود به مردم معرفی کرده است.حال ما سعی می کنیم به کمک دلیل عقلی- و نه به استناد آیات قرآن- در مورد عصمت اینان بحث و گفتگو کنیم. در ابتدا باید گفت که نیاز به بعثت پیامبر و ضرورت بعثت انبیاء مسأله ای است که عقل صراحتا بدان حکم می کند و تردیدی در آن وجود ندارد. چرا که از طرفی هدف از خلقت انسان این است که او با انجام افعالی اختیاری به سعادت و کمال نهایی خود دست یابد و از سوی دیگر طی چنین راهی و انجام افعال اختیاری بدون علم و آگاهی از نیازهای خود و دانستن راهها، مسیرهای دستیابی به خیر و خوبی و ودوری از شر و بدی امکان ندارد و از سوی دیگر نیک می دانیم که قدرت و قوای شناخت و ادراکی بشر جوابگوی این مسأله مهم نیست و نیاز هست که این آگاهی ها از عالمی فراتر از دنیای انسانی و توسط فردی آگاه و دانا به تمام مسائل و مشکلات موجود در مسیر حرکت انسان، به او گفته شود، که بر این اساس حکمت الهی اقتضاء می کند راه دیگری را ورای حس و عقل برای شناختن مسیر تکامل همه جانبه بشر در اختیار او قرار دهد که این راه، همان راه وحی و نبوت است.مقدمه دیگر اینکه،‌ از نظر عقل آنگاه می توان به گفته های فردی به عنوان پیامبر اعتماد کرد و یقین آورد که او فرمان های الهی را بی کم و کاست دریافت کن و در مرحله دریافت وحی اشتباه و خطایی بکند و نیز در حفظ و نگهداری و بیان آموزه های الهی نیز از خطا و اشتباه مصون باشد که این همان چیزی است که به نام عصمت از آن یاد می شود.بنابراین پیامبر الهی باید از خطا و اشتباه باشد یعنی دارای عصمت باشد. حال اگر چنین پیامبری دینی آورد و آموزه هایی را معرفی کرد عقل در پذیرش آنها تردید نخواهد کرد و بر اساس اسناد تاریخی یکی از این آموزه ها نیز معرفی افراد به عنوان جانشین و مفسر و شارح دین اوست و چون داشتن چنین مقامی خود نیازمند داشتن ویژگی های خاصی از جمله اینکه از خطا و اشتباه ایمن باشند عقل حکم می کند که انان نیز باید دارای عصمت باشند.به بیان دیگر: اولا،‌ هدف از آفرینش انسان رسیدن او به کمال و سعادت است و طبق حکمت الهی این شناساندن از مسیر طریق ارسال پیامبرانی معصوم صورت گرفته است، ثانیا؛ دین اسلام دینی است جهانی و جاودان و قرار است تا پایان جهان راهنما و نشان دهنده راه به انسانها باشد. ثالثا؛ در هر شرایطی بشر با نیازها و خواسته هایی روبرو می شود که باید به نحوی آنها برآورده و جواب داده شود و این پاسخ گویی باید تا رسیدن به سر منزل مقصود و سعادت ابدی ادامه یابد.بنابراین جانشینانی باید بعد از پیامبر عهده دار مسئولیت خطیر هدایت امت او باشند و از طرفی بیان و شرح و تطبیق آموزه های دینی و اسلامی بر موارد خاص خودش نیازمند علم و آگاهی به نیازها و راه ها و موانع هاست که این خود ضرورت تحقق صحیح و یقینی چنین کاری را می رساند که بدون عصمت این افراد محقق نمی شود.مطلب دیگر اینکه نمی توان گفت اصل در انسان این است که او خطاکار باشد و خطاکار نبودن او عقلا محال است بلکه آنچه هست این است که در انسان زمینه های خطاکاری و اشتباه و گناه فراوان است که آنها نیز ناشی از جهل و ناتوانی و صفات اخلاقی بد و ناشایست بشری است. حال اگر فردی از آگاهی ای کامل و قدرتی کافی برخوردار باشد و به سبب تسلط کامل نیروی عقل بر قوای دیگرش ویژگی های اخلاقی ناپسند در او محو شود. از نظر عقل غیرممکن نیست که او گناه و اشتباه نکند و بلکه عقل حاکم می کند که او دیگر گناه و اشتباه و خطاش مرتکب نشود. از این رو وقتی در فردی زمینه و عامل اشتباه و خطا از بین رفت و عقل به این مطلب اذعان کرد دیگر شکمی باقی نمی ماند که بپرسیم، آیا چنین فردی در خلوت خود انسان خوبی است یا نه؟! آیا او اشتباه و خطایی مرتکب می شود یا نه؟! و اینکه چون ما ندیدیم و بسیاری در خلوت های او حاضر نبودند بس ممکن است او گناهی مرتکب شده باشد؟!! .

پرسمان دانشگاهیان

مرجع:

ایجاد شده در 1401/03/25



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image