تخمین زمان مطالعه: 3 دقیقه
معمولاً گفته میشود که رنسانس اروپا در اثر ارتباط اروپاییها با مسلمانان اتفاق افتاد. صد البته این مطلب صحیحی است اما تمام حقیقت نیست. واقعیت این است که انتقال دانش از جهان اسلام به غرب همراه با نوعی غربی شدن بود. یعنی این دانش در سنت یهودی – مسیحی دریافت شد و مبانی سکولاریستی و سیتنیستی در جنبش ساینتیسم تأثیر بسیار گذاشت. گذشته از این که تنها منبع رنسانس آثار و اندیشههای مسلمین نبود، بلکه بخش عمدهای از علوم و اندیشهها از سوی یهودیان و به ویژه کابالیستها به سرکردگان رنسانس منتقل شد. قرن شانزدهم، قرن فراگیری زبان عبری بود.(انتظار مسیحا در آیین یهود.ص130) به طوری که آن را کلید فهم کابالا و دست یابی به مخزن علوم میدانستند.
در قرن پانزدهم افرادی نظیر «پیکومیراندولا» به فراگیری زبان عبری پرداختند و استادان یهودی برای خود اختیار کردند.(تاریخ جادوگری.ص522) او در صدها رساله کوشید تا زاویة دیگری را به روی افرادی بگشاید که فلسفه یونان و اندیشههای ارسطو را از دیدگاه قرون وسطا میدیدند. افراد دیگری نظیر «روشلن» و «پیستوریوس» این روند را ادامه دادند، در آن سالها کتاب «سفریصیرا» از کتب برجسته کابالا بارها تجدید چاپ شد و نهضتی از کابالیستهای مسیحی تأثیر خود را بر شکستن شالودههای فکری قرون وسطا گذاشت و روح عصیان، جستجو و راز پردازی و انسان مداری یهودی را که گاه انسان را برتر از خدا مینشاند، گسترش داد. در متون قبالایی میخوانیم: «ساحری بسیار خطرناک است. میتواند بر خدا سایه افکند. علیرغم آن، حاخام کانینا از انجام آن ابا نکرد. این برای آن بود که او از خدا خیلی برتر و بالاتر بود.» )فراماسونری و یهود.ص19(
این اندیشهها به ویژه از طرف یهودیانی که تحت فشار آن روزگار به مسیحیت رو میآوردند و در سدد یافتن موقعیت اجتماعی بودند، ترویج میشد. نه تنها اندیشههای عصر نوزایی و عصر خرد از سرچشمههای شیطان سیرآب میگشت، بلکه حمایتهای عینی و مادی برای ترویج این افکار نیز از سوی کانونهای مشکوک ثروت و قدرت تأمین میشد. خانواده مدیچی که از ثروتمندان ایتالیا بودند از هنر رنسانس حمایت کردند و آن را در ساختن کلیساها نیز وارد میکردند.(تاریخ تمدن. جلد پنجم.ص77) همچنین افول اخلاق در آن دوران به ویژه در ایتالیا به خوبی نشان میدهد که چه ارزشهایی بر جامعه حاکم میشد و ارزشهای دینی و کلیسا رو به تباهی میرفت.
انسان عصر جدید به علم و خرد بازگشت اما آن را رویارویی با خداوند و در گرو روگردانی از دین و براساس همراهی با شیطان و فرمانبری از او میدید. اگر چه این حرکت به نام شیطان انجام نمیشد و صرفاً با شعار اعراض از دین و خدا پیش میرفت، اما آثار شیطانیاش از ابتدا مشهود بود، زیرا برای شیطان نام و آوازهاش مهم نیست، بلکه داشتن پیروانی جاهل و بندگانی تسلیم رضایت بخشتر و خواستنیتر است. دانش جدید که بر این مبانی ناپاک و شیطانی (سکولاریسم دقیقاً به معنای ضد دین و اومانیسم دقیقاً به معنای ضد خدا) استوار شد در طول قرنهای بعد دستاوردهای خود را به صورت مرگبار و توطئه آمیزی نشان داد.(در ادامه مقاله نمونههایی از آن ارائه میشود) دانشی که نه تنها رفاه و آسایش و شکوفایی را برای بشر به ارمغان نیاورد، بلکه باعث تخریب محیط زیست، آشفتگی روانی، جنگ، سستی روابط انسانی و خودباختگی انسان در برابر غلبه هوسناک مقتضیات مدرنیته و تکنولوژی بر زندگی است. به همین دلیل تبار دانش جدید در عصر رنسانس بیش از اینکه به اندیشههای زندگی ساز و پاک اسلامی پیوند بخورد، به تفکرات شیطانی قبالایی مربوط میشود
.
پرسمان دانشگاهیان
تماس با ما
آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود
09111169156
info@parsaqa.com
حامیان
همكاران ما
کلیه حقوق این سامانه متعلق به عموم محققین عالم تشیع است.