اصلاح الگوی مصرف در قرآن /

تخمین زمان مطالعه: 15 دقیقه

در پاسخ به این پرسش به چند نکته توجه نمایید : الف-یکی از راه های اصلاح الگوی مصرف پرهیز از اسراف در امور مختلف زندگی است که در آیه ذیل به پرهیز از اسراف در خوردن و آشامیدن سفارش شده ولی روشن است که دامنه اسراف بسیار گسترده است و اختصاصی به این دو مورد ندارد :یا بَنِی آدَمَ خُذُوا زِینَتَکُمْ عِنْدَ کُلِّ مَسْجِدٍ وَ کُلُوا وَ اشْرَبُوا وَ لا تُسْرِفُوا إِنَّهُ لا یُحِبُّ الْمُسْرِفِینَ (۳۱)اى فرزندان آدم!


در پاسخ به این پرسش به چند نکته توجه نمایید : الف-یکی از راه های اصلاح الگوی مصرف پرهیز از اسراف در امور مختلف زندگی است که در آیه ذیل به پرهیز از اسراف در خوردن و آشامیدن سفارش شده ولی روشن است که دامنه اسراف بسیار گسترده است و اختصاصی به این دو مورد ندارد :یا بَنِی آدَمَ خُذُوا زِینَتَکُمْ عِنْدَ کُلِّ مَسْجِدٍ وَ کُلُوا وَ اشْرَبُوا وَ لا تُسْرِفُوا إِنَّهُ لا یُحِبُّ الْمُسْرِفِینَ (31)اى فرزندان آدم! زینت خود را به هنگام رفتن به مسجد با خود بردارید و بخورید و بیاشامید و اسراف نکنید که خداوند مسرفان را دوست نمى دارد.کلمه اسراف کلمه بسیار جامعى است که هر گونه زیاده روى در کمیت و کیفیت و بیهوده گرایى و اتلاف و مانند آن را شامل مى شود، و این روش قرآن است که به هنگام تشویق به استفاده کردن از مواهب آفرینش، فورا جلو سوء استفاده را گرفته و به اعتدال توصیه مى کند.ب-الگوی مصرف در اسلام تحت عنوان قناعت مطرح شده است. قناعت به اندک اکتفا کردن و راضی بودن از امور گذرندۀ دنیوی است قناعتی که انسان قانع، به آن موصوف شده، عبارت است از رضایت از همان بهره‌هایی که در زندگی برای او میسر است، اگر قناعت به رضایت یعنی خشنودی از آنچه حاجت انسان را برآورده می­کند تحول یابد، در این وقت می­توان گفت که قناعت، اخلاقی انسانی و فضیلتی بزرگ و نشانۀ نزدیکی به خدای متعال است، رضایت به این چیز اندک در حقیقت رضایت از آن چیزی است که خداوند مقرر داشته و رضایت به آنچه خدا داده همان اطاعت خدا و موجب تقرب به اوست.[2]2- قناعت در مقابل حرص است، حرص صفتی سیری ناپذیر است که انسان را وادار می­کند، بیش از حد نیاز ثروت جمع کند، کسی که به حرص گرفتار شود روی رهایی نمی‌بیند،[3] فزون طلبی، سرچشمه انواع جنایات و جنگها و قتل و غارتهاست، حرص و فزون طلبی حضرت آدم سبب رانده شدن او از بهشت گردید.[4]قوم شعیب به خاطر همین صفت به مخالفت با این پیامبر بزرگ برخاستند.[5] قوم یهود به خاطر حرص مورد نکوهش واقع شدند.[6] کسی که حسن ظن به پروردگار و قدرت او نسبت به انجام وعده‌هایی که دربارۀ تأمین رفاه و روزی بندگان تلاشگر داده، داشته باشد هرگز برای جمع‌آوری اموال حرص نمی‌زند.[7] عمدتاً مردم فکر می‌کنند که باید چیزی داشته باشند تا بی‌نیاز شوند در حالیکه اگر قناعت پیشه کنند و به اندازه حاجت و نیاز اکتفا کنند، این همان بی‌نیازی است، قناعت تملق و چاپلوسی و حرام و حلال کردن ندارد در حالیکه بی‌نیازی با دارایی نیاز به تلاش و دوندگی دارد[8] و ممکن است برای کسب دارایی انسان دچار تملق شود و حرام و حلال خدا را رعایت نکند.افراد حریص نسبت به مردم عجز و تذلل بیشتری دارند و به خاطر خواهش و میل نفسانی از همه کس محتاج‌ترند، زیرا؛ دنیا مثل آب شور دریاست که هر چه بیشتر می‌خورند تشنه‌تر می‌شوند.[9]حضرت امیر المؤمنین (ع) می‌فرمایند: «مَنْ لَمْ یُقْنِعْهُ الْیَسیرُ لَمْ یَنْفَعْهُ الکَثیرُ »[10]«کسی که اندک قانعش نکند مال بسیار سودش ندهد »3- قناعت نوعی نگرش خاص دربارۀ دنیاست که نشانه‌ای از عزت نفس و شخصیت یک انسان مسلمان در مقابل دارایی‌های دیگران است. نتیجۀ قناعت احساس آزادگی و بی‌نیازی از غیر خداست و این بزرگترین فضیلت برای انسان است، طلب حداقل نیاز از دنیا هم امکان پذیر است هم آسان ولی بدست آوردن حداکثر آن امکان ندارد.[11]قناعت دارای دو مرتبۀ عالی و اعلی است؛ مرتبۀ نخست راضی بودن به حد ضرورت و کفاف و مرتبۀ دوم رضایت به کمتر از آن است.[12]قناعت تنها جنبۀ آخرتی ندارد بلکه از نظر سیاسی و اقتصادی نیز ریشه امور است، بسیاری از جهت گیری‌های سیاسی در روابط بین‌الملل بر میزان قناعت صورت می‌گیرد، آبروی سیاسی و اقتصادی و خود کفایی یک مملکت را قناعت حفظ می‌کند.[13]4- قناعت در قرآن: «وَالْبُدْنَ جَعَلْنَاهَا لَکُم مِّن شَعَائِرِ اللَّهِ لَکُمْ فِیهَا خَیْرٌ فَاذْکُرُوا اسْمَ اللَّهِ عَلَیْهَا صَوَافَّ فَإِذَا وَجَبَتْ جُنُوبُهَا فَکُلُوا مِنْهَا وَأَطْعِمُوا الْقَانِعَ وَالْمُعْتَرَّ...»[14]«و شترهای فربه را (در مراسم حج) برای شما از شعائر الهی قرار دادیم. در آنها برای شما خیر و برکت است. نام خدا را (هنگام قربانی کردن) در حالی که به صف ایستاده‌اند بر آنها ببرید و هنگامی که پهلوهایشان آرام گرفت (و جان دادند) از گوشت آن بخورید و مستمندان قانع و فقیران را نیز از آن اطعام کنید...»فرق میان قانع و معتر این است که قانع به کسی گویند که اگر چیزی به او بدهی قناعت می‌کند و راضی و خشنود می‌گردد و اعتراض و ایراد و خشمی نمی‌گیرد، اما معتر کسی است که به سراغ تو می‌آید و سؤال و تقاضا می­کند و ای بسا به آنچه می‌دهی راضی نشود و اعتراض کند.[15] برخی گویند قانع کسی است که سؤال می کند و معتر کسی است که خود را در معرض اطعام قرار می‌دهد و سؤال نمی‌کند.[16]تفسیر اول طبق روایت صحیح‌تر به نظر می‌رسد.[17] نکتۀ مهم اینکه مقدم شدن قانع بر معتر نشانۀ آنست که آن دسته از محرومانی که عفیف النفس و خویشتن دارند، باید در مقام اول و پیشتر از دیگران مورد توجه قرار گیرند.[18]«مَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِّن ذَکَرٍ أَوْ أُنثَى وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیَاةً طَیِّبَةً وَلَنَجْزِیَنَّهُمْ أَجْرَهُم بِأَحْسَنِ مَا کَانُواْ یَعْمَلُونَ »[19]«هر کس کار شایسته‌ای انجام دهد، خواه مرد باشد یا زن، در حالی که مؤمن است او را به حیاتی پاک زنده می‌داریم، و پاداش آنها را به بهترین اعمالی که انجام می‌دادند خواهیم داد.»این آیه یک قانون کلی را بیان می‌کند و نتیجه اعمال صالح توأم با ایمان را حیات طیبه می­داند، مفسران در معنی حیات طیبه (زندگی پاکیزه) تفسیرهای متعددی آورده‌اند، بعضی آن را روزی حلال و برخی قناعت ورضا دادن به نصیب و... می‌دانند.«لمّا سُئِلَ عَنْ قَولِه تعالی (فَلَنُحینیّه حیاةً طیبةً) هی القَناعةُ »[20]«حضرت امیر (ع) در پاسخ به پرسش از آیۀ (فلنحینیه حیاه طیبه) فرمود: مقصود قناعت است.»بدون شک مفهوم این تفسیر محدود ساختن زندگی پاکیزه به قناعت نمی‌باشد بلکه بیان مصداق است ولی مصداقی بسیار روشن چرا که اگر تمام دنیا را به انسان بدهند ولی روح قناعت را از او بگیرند همیشه در آزار و رنج است ولی اگر از حرص و طمع دور باشد همیشه آسوده خاطر و خوش است، هدف اصلی از بیان رضا و قناعت پایان دادن به حرص و طمع و هواپرستی است که عامل تجاوز و جنگ و گاه عامل زندان و اسارت است.[21]5-جایگاه قناعت در سیره معصومین (علیهما السلام)گذشته از تاکیدات و آیات مربوط به قناعت در قرآن کریم نمود اصلی این آیات را در هیچ کجا بهتر، زیبا تر و عملی تر از سیرة معصومان ( علیهما السلام) نمی توان یافت.جایگاه قناعت در سیره معصومین (علیهما السلام) را می توان در سیرة اقتصادی این گهر های پاک بررسی کرد.بررسی قناعت به تنهایی در زندگی معصومین (علیهما السلام) شاید نتیجة‌مطلوب را حاصل نگرداند پس پیش از این اقدام به بررسی مقدمات این بحث می پردازیم.در سیره اقتصادی معصومین (علیهما السلام) اصل قناعت از مکمل های اصلی بحث کار و تلاش برای روزی است. کار و تلاش در برابر واگذاری امور به خدا قرار می گیرد و بسیار مورد سفارش معصومین (علیهما السلام) بوده است. منتها اصولی برای شناخت بهتر جایگاه قناعت در زندگی معصومین ( علیهما السلام ) وجود دارند که عبارتند از:1) اندازه نگهداشتن در تلاش برای کسب روزی.2) حلال بودن در آمد.3) اصل قناعت (‌رضایت).6-با تامل در این عناوین در می یابیم که نه تنها معصومین (علیهما السلام) تلاش برای ارتقای سطح کیفی زندگی دنیایی را مذموم نمی شماردند بلکه برای آن اهمیتی خاص قائل بوده و کاملا برنامه ریزی شده در این راه قدم برداشته اند.هم چنین در می یابیم که قناعت مربوط به حوزه مصرف می باشد و منافاتی برای تلاش و ممانعتی برای کسب روزی ندارد.یعنی انسان می تواند تلاش وکوشش جدی در بدست آوردن مال داشته باشد ،لکن خودش زندگی متوسطی داشته باشدوبقیه را درراه تأمین زندگی مستمندان صرف کند ،در نتیجه قناعت ورعایت الگوی صحیح مصرف ،معنایش کنار گذاشتن تلاش وکوشش نیست بلکه به معنای ترک ریخت وپاش بیهوده است.قناعت باعث سکون روحی و عدم ایجاد خصلت ها و حالات مخرب دنیوی و اخروی همچون حرص و ولع و دنیا طلبی و یا حتی به قولی استرس و فشار خون و سکته و هزاران بیماری امروزی که ناشی از فشارهای روحی و روانی اند می باشد.7- سفارشات ائمه (ع) بر قناعتائمه اطهار (ع) بر قناعت تآکید می ورزیدند همان گونه که بر سایر فضائل تآکید داشتند و این مهم علاوه بر کلام در رفتار ایشان نیز نمود داشته است زیرا نقش اسوه گری ایشان بر هیچ کس پوشیده نیست.حتی طی جریانی که امام صادق (ع) به غلام آزاد کرده خویش مال التجاره ای دادند که به نیابت از ایشان تجارت کند،‌ و او نیز طی جریاناتی بیش از حد معمول سود کسب کرد، امام (ع) فقط سود متعارف از این تجارت را از او پذیرفتند و مابقی را دستور نمودند تا به صاحبانش باز گردانده شود.ویا طی قحطی ای که در دوره ای از زندگی پر برکتشان عارض شده بود با آنکه انبارها پر از آذوقه داشتند دستور توزیع آن بین مردم را دادند و به خدمتکار خویش فرمودند تا از این به بعد طبق نیاز روزانه خریدکند.باید شرایط آن روزگار را مجسم کرد تا معنای کردار ایشان را فهمید.حال باید دانست که قناعتی که به این حد مورد سفارش ائمه (ع) بوده است چرا چنین بوده است ؟عن الإمامُ علی علیه السلام: طَلَبتُ الغِنى فما وَجَدتُ إلّا بالقَناعَةِ ، علَیکُم بالقَناعَةِ تَستَغنُوا. امام على علیه السلام می فرماید: توانگرى را جوییدم و آن را جز در قناعت ، نیافتم . قانع باشید تا توانگر شوید .( میزان الحکمة / ج 3 / ص 2637 )8-پیامدهای قناعت را می توان به دو بخش دنیوی و اخروی تقسیم بندی کرد، البته اینها سوای از هم و یا در موازات یکدیگر قرار ندارند بلکه هرکدام پیامدی هستند از قناعت در موضع خود.در باب پیامد های اخروی قناعت رسول خدا (ص) می فرمایند:v اِقنَعْ بما اُوتِیتَهُ یخِفَّ علَیکَ الحِسابُ. به آنچه به تو داده شده قانع باش ، تا حسابت بر تو سبک شود . ( میزان الحکمة / ج 3 / ص 2638 )و یا امام صادق (ع) می فرمایند:v مَن رَضِی مِن اللَّهِ بِالیسیرِ مِن المَعاشِ رَضِی اللَّهُ مِنهُ بِالیسیرِ مِن العَمَلِ. کسى که به معاش (و روزى) اندک خدا خرسند باشد ، خداوند به عمل اندک او خرسند شود .( اصول کافی / ج 2 / ص 138 )در دنیایی که انواع فشارها و مشکلات روحی و روانی به تهدیدی جدی برای بقای نسل بشر تبدیل شده است و انسانها به دنبال ذره ای آرامش امانت الهی در دستانشان را تبدیل به تلنباری از مواد شیمیایی و گیاهی و بعضا عرفانی و روحانی می گردانند، و خرسندند بی خبر از ریز نکات بنیادین .که امام علی (ع) می فرمایند: مَن قَنِعَ لم یغتَمَّ. کسى که قانع باشد ، اندوهگین نشود . ( غرر الحکم / ج 2 / ص 616 / ح 129 )حال ما چنان در این مرداب به دست و پا زدن گرفتاریم که حتی فرصت اندکی تفکر در باره این مسائل را نداریم، یا بهتر است بگوئیم که خود اینگونه فکر می کنیم.امام العارفین امیر المؤمنین علی (ع) در حدیثی دیگر می فرمایند:v مَن لم یقنِعْهُ الیسیرُ لم ینفَعْهُ الکَثیرُ. کسى که مال اندک قانعش نکند ، مال بسیار سودش ندهد .( بحار الانوار / ج 75 / ص 71 )حال با همین حدیث وارد بحث عدم وجود قناعت در زندگی می شویم که واقعا اگر قناعت نباشد چه مسئله ای پیش خواهد آمد.9-عواقب عدم قناعتاگر کسی از عواقب نیک قناعت ( چه دنیوی و چه اخروی) آگاه باشد و در راه آن نکوشد و اهتمام نورزد جای بس سؤال دارد، حال چه از آن طرف قضیه (عواقب عدم قناعت) آگاه باشد یا خیر.v الإمامُ علی علیه السلام: أشکَرُ الناسِ أقنَعُهُم ، وأکفَرُهُم لِلنِّعَمِ أجشَعُهُم. امام على علیه السلام : شاکرترین مردم ، قانع ‌ترین آنهاست و ناسپاس ترین آنان از نعمتها ، حریص‌ ترین آنها . ( الارشاد / ج1 / ص 304 )به تصریح امام (ع) نقطه مقابل قناعت حرص است، که خود بحثی جدا دارد؛ اما عامل حرص نیز در این روایت معرفی شده است که همانا ناسپاسی و کبر است.حال که کمی با مباحث قناعت آشنا شدیم و اهمیت و سفارشات معصومین (ع) که علل شرعی را سوای از علل عقلی بر این مباحث می افزود مطالعه کردیم، وارد راهکارهای عملی ایجاد قناعت در زندگی می شویم اما از آنجا که متاسفانه کبر به عنوان رذیلتی اخلاقی ممکن است در قلبهای مان رخنه کرده باشد و اجتماع نقیضین نیز محال است ابتدا توصیه هایی برای از بین بردن کبر در زندگی را از دیده می گذرانیم.10- راهکار های عملی ایجاد قناعت در زندگیزبان قاصر است از تعریف هر گاه که معصومین (ع) معرف یک وادی باشند ما نیز در اینجا تنها به آوردن برخی از احادیث راهگشا در این مورد اکتفا می کنیم:الإمامُ الکاظمُ علیه السلام: إنّ الزَّرعَ ینبُتُ فی السَّهلِ ولا ینبُتُ فی الصَّفا ، فکذلکَ الحِکمَةُ تَعمُرُ فی قَلبِ المُتَواضِعِ ولا تَعمُرُ فی قَلبِ المُتَکبِّرِ الجَبّارِ ؛ لِأنَّ اللَّهَ جَعَلَ التَّواضُعَ آلةَ العَقلِ ، وجَعَلَ التَّکبُّرَ مِن آلةِ الجَهلِ ، ألَم تَعلَمْ أنّ مَن شَمَخَ إلَى السَّقفِ برأسِهِ شَجَّهُ ،ومَن خَفَضَ رأسَهُ استَظَلَّ تَحتَهُ وأکَنَّهُ ؟! وکذلکَ مَن لم یتَواضَعْ للَّهِ ِ خَفَضَهُ اللَّهُ ، ومَن تَواضَعَ للَّهِ ِ رَفَعَهُ . امام کاظم علیه السلام : همانا زراعت ، در زمین مى روید و روى تخت سنگ نمى روید. حکمت نیز چنین است : در دل شخص فروتن مى روید و در دل متکبّر گردنفراز نمى روید ؛ زیرا که خداوند فروتنى را ابزار خرد و دانایى قرار داده و تکبّر را از ابزار نادانى . مگر نمى دانى که هر کس سرش را به سقف ساید ، سرش مى شکافد و هر که سر پایین گیرد در زیرسقف سایه و پناه مى گیرد . بدین سان نیز هر که براى خدا فروتنى نکند ، خداوند او را پست گرداند و هر که براى خدا فروتنى کند ، خداوند او را بالا برد .( تحف العقول / ص 296 )الإمامُ الصّادقُ علیه السلام: إنّ فی جَهنَّمَ لَوادِیاً لِلمُتَکبِّرِینَ یقالُ لَهُ سَقَرُ ، شَکا إلَى اللَّهِ عزّ و عجل شِدَّةَ حَرِّهِ وسَألَهُ أن یأذَنَ لَهُ أن یتَنَفَّسَ ، فَتَنَفَّسَ فَأحرَقَ جَهَنَّمَ. امام صادق علیه السلام : در دوزخ درّه اى است براى متکبّران به نام «سَقَر» . این درّه از شدّت گرماى خود به خداوند عزّ و جل شکایت کرد و خواهش نمود که به وى اجازه دهد ، تا نفسى بکشد . پس نفس کشید و (از گرماى نفس خود) دوزخ را سوزاند .( اصول کافی / ج 2 / ص 310 )اما در این وادی خدا انسان را تنها نمی گزاردالإمامُ علی علیه السلام: لکنَّ اللَّهَ یختَبِرُ عِبادَهُ بأنواعِ الشَّدائدِ ، ویتَعبَّدُهُم بأنواعِ الَمجاهِدِ ، ویبتَلیهِم بِضُروبِ المَکارِهِ ، إخراجاً للتَّکَبُّرِ مِن قُلوبِهِم ، وإسکاناً للتَّذَلُّلِ فی نُفوسِهِم ، ولِیجعَلَ ذلکَ أبواباً فُتُحاً إلى فَضلِهِ. امام على علیه السلام : امّا خداوند بندگان خود را به انواع سختیها مى آزماید و با سختکوشیهاى گوناگون آنان را به عبادت و بندگى مى گیرد و به انواع ناملایمات و ناخوشایندیها امتحانشان مى کند ، تا تکبّر را از دلهایشان بیرون بَرد و افتادگى و خاکسارى را در جانهایشان بنشاند و نیز تا این آزمایشها را درهاى گشوده‌ اى به سوى فضل (و احسان) خویش قرار دهد .( شرح نهج البلاغه / ابن ابی الحدید / ج 13/ ص 157 )و عنه علیه السلام: على قَدرِ العِفَّةِ تکونُ القَناعَةُ. قناعت ، به اندازه خویشتندارى و عزّت نفس بستگى دارد . ( عیون الحکم و المواعظ / علی بن محمد اللیثی الواسطی / ص 327 )هر چند که در اینجا قناعت به اندازه عفت بستگی دارد ولی این به این معنی نیست که اندازه قناعت از اختیار انسان خارج است زیرا خود عفت در دست انسان است، اما راهکاری عملی تر از امام صادق (ع) به دست ما رسیده است که حسن ختام این اوراق خواهد بود ایشان می فرمایند:اُنظُرْ إلى مَن هُودُونَکَ فی المَقدُرَةِ ولا تَنظُرْ إلى مَن هو فَوقَکَ فی المَقدُرَةِ ، فإنّ ذلکَ أقنَعُ لکَ بما قُسِمَ لکَ. به ناتوانتر از خودت ، بنگر و به توانگر از خویش ، منگر ؛ زیرا که این کار ، تو را به آنچه قسمت تو شده است قانع ‌ تر مى سازد .کافی / ج 8 / ص 244 2] . البهی، محمد؛ مفاهیم اخلاقی و عقیدتی قرآن، ترجمه محمد صادق بحاری، قم، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1362، ص 271.[3] . جباران، محمدرضا؛ درسنامۀ علم اخلاق، قم، هاجر، 1385، دوم، ج 2، ص 85-84.[4] . طه/121-120.[5] . اعراف/85.[6] . بقره/96.[7] . مکارم شیرازی و همکاران؛ اخلاق در قرآن، قم، مدرسة الامام علی بن ابی‌طالب (ع)، 1384، سوم ج2، ص 94-81.[8] . خادم الذاکرین، اکبر؛ اخلاق اسلامی در نهج‌البلاغه، قم، مدرسة الامام علی بن ابی‌طالب (ع)، 1382، چهارم، ج 2، ص 357.[9] . مجلسی، محمدباقر؛ عین الحیات، 1376، اول ج2، ص 388.[10] . محمدی ری شهری، محمد؛ میزان الحکمه، ترجمه حمیدرضا شیخی، قم، دارالحدیث، 1379، دوم ج10، ص 5058.[11] . نصراصفهانی، محمد؛ اخلاق دینی در اندیشۀ شیعی، قم، نهاوندی، 1378، اول، ص 154.[12] . مهدوی کنی، محمدرضا؛ نقطه‌های آغاز در اخلاق عملی، بی‌جا، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1375، ششم، ص 636.[13] . اخلاق اسلامی در نهج‌البلاغه، پیشین، ص 358.[14] . حج/36، (ترجمه آیات از آیة‌الله مکارم شیرازی می‌باشد).[15] . مکارم شیرازی و همکاران؛ تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1374، اول ج 14، ص 108.[16] . طبرسی، حسن بن فضل؛ تفسیر مجمع البیان، ترجمه مترجمان، تهران، فراهانی، 1360، اول، ج 16، ص 217.[17] . همان.[18] . تفسیر نمونه، پیشین.[19] . نحل/97.[20] . میزان الحکم، پیشین، ج 10، ص 5052، این روایت در نهج‌البلاغه نیز آمده است.[21] . تفسیر نمونه، پیشین، هشتم، 1368، ج11، ص 389-395. (لوح فشرده پرسمان، اداره مشاوره نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه ها، کد: 2/100115027) .

پرسمان دانشگاهیان

مرجع:

ایجاد شده در 1401/03/25



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image