فلسفه حرمت چندشوهری /

تخمین زمان مطالعه: 16 دقیقه

چرا با پیشرفت علم ژنتیک و تشخیص فرزند که فرزند کیست چرا باید زن یک شوهر داشته باشد؟


فلسفه و دلیل ممنوعیت چند شوهری ما معتقدیم دلیل این امر ناشی از موانع و تبعات منفی بسیاری است که بر این امر مترتب است و به برخی از آن ها اشاره خواهیم نمود : بنا بر تحقیقات گوناگون روان شناسان و فیزیولوژیست ها ماهیت نیاز زنان به همسر و ازدواج برای آن ها در نگاهی کلی، برطرف کردن خلأ روحی و عاطفی است . یعنی این امر در نگاه کلان ماهیتی احساسی دارد ؛ در واقع هدف اصلی زنان برای ازدواج رسیدن به موقعیت مشخص و محترم اجتماعی و جلب حمایت فردی است که بتواند از هویت و استقلال آن ها حمایت کند . همچنین تمایل به مشارکت در ایجاد یک مجموعه عاطفی و اجتماعی و البته در کنار همه این ها پاسخی مناسب به نیاز جنسی هم به طور جدی مطرح است . با این وجود ماهیت اصلی نیاز زنان به همسر امری است که در تشکیل یک خانواده و ارتباط با یک همسر معنا پیدا می کند . چند همسری زن در تضاد آشکار با روح نیاز به جلب حمایت یک مرد و تشکیل یک مجموعه مستقل و دارای منزلت اجتماعی خواهد بود . به علاوه این مساله از زاویه مقابل یعنی از منظر نگاه مردان به هیچ وجه قابل قبول نخواهد بود . مانع ایجاد رابطه حمایتی و احساسی مورد نیاز زنان ، از طرف مردان خواهد شد . موجب تزلزل بیش تر مجموعه خانواده خواهد گردید . حتی بخشی از نیاز جنسی مردان در گرو انحصاری دانستن شریک جنسی و عامل ارضای آن برای خودشان است . ارتباط زن با هر مرد دیگری حتی تصور و احتمال این امر عاملی در عدم تمایل مرد به همسرش یا عدم ارضای درست این نیاز در او و در نتیجه سست شدن بنیان خانواده خواهد بود؛ بماند که تحقیقات روانشناسی ثابت کرده است که زنان بیش از مردان خواهان تک همسری و توجه کامل به یک همسر هستند .(مرتضی مطهری، مجموعه آثار، ج19، ص 302. ) هر چند نمی توان روحیه میل به تجربه های متفاوت در هر انسانی را نادیده گرفت . به خصوص در شرایط وسوسه انگیز تشویق انحرافات جنسی و تشویق زنان به تنوع طلبی های زشت جنسی که توسط رسانه های آلوده دامن زده می شود ، چه بسا این تمایلات به نوعی خود را به صورت یک امر طبیعی جلوه کند و زن احساس کند که از چند همسری بدش نمی آید ، اما حقیقت آن است که زن در چند شوهری هرگز نمی‌تواند حمایت و محبت و عواطف خالصانه و فداکاری یک مرد را نسبت به خود جلب کند، از این رو چند شوهری نظیر روسپی گری همواره مورد تنفر زن بوده است. این امری است که از فشارهای روحی و افسردگی ها و زجر های روانی زنانی که متاسفانه چنین تجربه ای داشته اند، به خوبی مشهود و ملموس است و به هیچ وجه قابل انکار نیست ؛ پس چند شوهر داشتن نه با تمایلات و خواسته‌های مرد موافقت داشته است و نه با خواسته‌ها و گرایش‌های زنان. (همان، ص 311. ) پس مشکل اصلی چند شوهری زن در ماهیت اصلی روحی و روانی دو جنس و تاثیرات عمیق این امر در کانون خانواده نمود پیدا می کند هرچنددر این میان فرزندی هم مطرح نبوده و بارداری و تولید نسلی هم تحقق پیدا نکند که اگر مساله همین گونه و منحصر در مشکل تشخیص هویت فرزندان بود باید این امر برای زنان بالای سن حاملگی مجاز دانسته می شد . البته یکی دیگر از مشکلات مهمی که در صورت چند همسری برای زنان ایجاد می شود، مشخص نبودن پدر برای فرزندان و عدم تعلق عاطفی و گسست بین نسل ها می‌باشد. تعلق فرزند به یک پدر و معین شدن پدر فرزند، اگر چه با تحقیقات امروزی و آزمایش‌های DNA و مانند آن ، مشخص می‌شود، اما از نظر روانی این امر همچنان مسئله ای حل نشدنی است؛ زیرا همان گونه که دانشمندان می‌گویند: نتایج آزمایش های تجربی صد در صد نیست و احتمال خطای انسانی یا اغراض و اهداف شخصی و دستبرد در نتایج وجود دارد . در واقع اقناع روحی و روانی پدر و مادر و فرزند چیزی نیست که با آزمایش قابل حل باشد. فرزند می‌خواهد اطمینان قلبی و درونی یابد که پدر و مادر او واقعی هستند . همین طور پدر و مادر . تا زمانی که اقناع و اطمینان قلبی و درونی از طریق باور به سلامت رفتار همسر صورت نگیرد ، چنین آرامشی به وجود نخواهد آمد . اگر این گونه نشد ، به همان نسبت رابطه و پیوند عاطفی بین پدر و مادر و فرزند متزلزل خواهد بود. مطمئناً در صورت تعدد شوهر برای زن، این اطمینان و رابطه عاطفی حاصل نمی‌شود. اما همان گونه که ذکر شد باید توجه داشت که این نکته ،فلسفه اصلی منع از تعدد شوهر نیست تا گمان شود که با حل این مساله اصل مشکل برطرف شده است ؛ چنانکه ماهیت عده نگه داشتن زن هم تنها مساله اطمینان از عدم وجود فرزند نیست چه این امر را بپذیریم یا نه، مشکل اصلی تعدد شوهری زنان آن است که بنیان خانواده را ( که بر پایه توجه و تعلق روحی کامل زن به همسر خود و دیگر افراد خانواده شکل می گیرد ) به شدت متزازل می نماید . موجب کمرنگ شدن رابطه عاطفی و تعلق روحی مردان نسبت به همسران و خانواده خود می گردد . در نتیجه امنیت خاطر را در سطح بدنه فعال جامعه یعنی مردان به شدت کاهش می دهد . ضرر این امر به طور غیر مستقیم خود زنان را تهدید می کند . به علاوه موجب گسست عاطفی و قلبی بین نسل ها شده، ارتباط عمیق تربیتی بین والدین و فرزندان را مخدوش می نماید . احساس درونی مردان نسبت به فرزندان شان را که عامل اصلی تلاش و کوشش و حمایت های مالی و روحی و اجتماعی در مسیر رشد و تربیت و موفقیت آن هاست ، به شدت کاهش می دهد . در نتیجه از آن جا که نیاز جنسی زنان ماهیتی فرعی و غیر اصلی در ارتباط با مردها دارد ، نیز به عنوان اصلی ترین نیاز در این زمینه مطرح نیست و با توجه به این تبعات منفی تعدد شوهر برای زنان ، اسلام اجازه این امر را به زنان نداده است . البته ممکن است در برخی موارد و برای برخی از زنان به دلیل نیازهای جنسی و عدم ارضای آن توسط شوهران شان ارتباط با شوهر دیگری مفید به نظر برسد( صرفه نظر از عدم تناسب روحی) ، اما از آن جا که همواره قوانین اجتماعی و شرعی بر مبنای ضرورت های عمومی و نیازهای حداکثری شکل می گیرد، نمی توان به خاطر وضعیت بخش محدودی از افراد قوانین را دگرگون ساخت ، به شکلی کلی و مطلق اجازه این امر از زنان سلب شده است . در عین حال نباید فراموش کرد که اسلام اجازه توجه به نیازهای جنسی را در هیچ فردی به طور مطلق و بی قید و شرط نپذیرفته ، مثلا هر نوع رابطه جنسی همجنس را کاملا مردود و غیر قابل قبول دانسته ،هرچند فردی ادعا کند که تنها تمایل به همجنس خود دارد و در غیر این صورت زندگی طبیعی خود را از دست رفته می بیند . همچنین هر نوع رابطه با محارم یا زنان شوهر دار از نظر اسلام صد درصد و بدون هیچ ماده و تبصره ای مردود و غیر قابل قبول است ، در حالی که در مواردی دیده شده تمایل به این رفتارها در برخی افراد بسیار بسیار شدید و پرقدرت شکل می گیرد ؛ اما از آن جا که اسلام مصالح کلی و جمعی را بر منافع فردی مقدم می دارد ، این اجازه ها را به هیچ وجه نمی دهد و مورد ارتباطات جنسی زنان با مردان دیگر هم از همین قبیل است . البته در صورتی که زن واقعا نیازهای جنسی اش به وسیله شوهرش برآورده نشود ، می تواند از طریق راهکارهای قانونی برای طلاق و ازدواج با مردی دیگر اقدام نماید . طلاق هایی مانند طلاق خلع در شرع برای همین امور تعبیه شده است . قانونگذار هم راهکارهای قانونی برای این امر را در نظر گرفته است تا فشاری فوق طاقت بر زنانی که دچار چنین وضعیتی هستند وارد نگردد . زنان می توانند با مراجعه به محاکم خانواده در جهت برطرف کردن این مشکل اقدام نمایند . ممکن است گفته شود همه آن چه در خصوص حساسیت های مردان و نابسامانی خانوادگی و... رخ می دهد، ناشی از فرهنگ های رایج و حساسیت های محیطی و امور متعارف اجتماعی است . اگر این امر رواج یابد، حساسیت ها و ناراحتی ها هم منتفی می شود . در پاسخ باید گفت : توجه به وضعیت برخی کشورهای غربی( که هیچ حساسیت و دغدغه دینی و عرفی خاصی در بسیاری از این امور نداشته و سال هاست که گروه هایی در این کشورها به طور رسمی و وسیع به روابط آزاد جنسی و سکس گروهی پرداخته ،آن را تبلیغ می نمایند ) نشان می دهد که این گرایش ها هنوز هم نتوانسته موقعیت قابل قبولی در نهاد انسانی پیدا کند حتی در این کشورها هنوز این امور در زمره امور غیر قانونی و نامتعارف شناخته می شود حتی در کشورهایی که ازدواج همجنس رسمی شده ،چند شوهری رسمیت نیافته است . جواز تعدد زوجات برای مردان درپاسخ به این مطلب توجه به چند نکته لازم است:یک. پیشینه تعدد زوجات چند همسرى ریشه اى کهن در میان جوامع مختلف بشرى و ادیان پیش از اسلام دارد1. ابتکار اسلام در این باره، این است که آن را محدود ساخت و شرایط سنگینى از جهت اخلاقى، اقتصادى و ... بر آن حاکم کرد و بدون تحقّق آن شرایط، چند زنى را غیرمجاز اعلام نمود.دو. چرایى چندهمسرى در رابطه با چرایى چندزنى، علل مختلفى ذکر شده که به جهت اختصار به دو عامل اشاره مى شود:1. فزونى زنان آماده ازدواج بر مردان؛ در طول تاریخ و در غالب جوامع به طور معمول تعداد زنان آماده ازدواج، از مردان افزون تر است.2. همواره بر اثر حوادث اجتماعى - مانند جنگ ها - تعداد بیشمارى از مردان تلف مى شوند و همسران آنان بى سرپرست مى گردند. همچنین غالباً تصادفات، غرق شدن ها، سقوطها، زیر آوار ماندن ها و ... تلفات بیشترى را متوجه جنس مرد مى کند.3. از نظر روان شناسى، تفاوتى اساسى بین ساختار روانى و گرایش ها و عواطف زن و مرد وجود دارد. برخى از دانشمندان مانند مرسیه3، ویل دورانت، اشمید، دونتزلان، راسل لى و ... معتقدند: زنان به طور طبیعى «تک همسرگرا» (Monogamous) مى باشند و فطرتاً از تنوع همسر گریزانند. آنان خواستار پناه یافتن زیر چتر حمایت عاطفى و عملى یک مرد مى باشند. بنابراین تنوع گرایى در زنان، نوعى بیمارى است؛ ولى مردان ذاتاً تنوع گرا و «چندزن گرا» (Polygamous) هستند.4 - دکتر اسکات مى گوید: «مرد اساساً چند همسرگرا است و توسعه تمدن، این چندهمسرگرایى طبیعى را توسعه بخشیده است5».6البته این عامل از اهمیت عامل نخست برخوردار نیست. آنچه کاملاً باید جدى گرفته شود و براى آن چاره اندیشید، همان عامل نخست است.سه. روى آوردهادر برابر این واقعیات، سه راه وجود دارد:3-1. همیشه تعدادى از زنان، درمحرومیت کامل جنسى به سربرند! چنین چیزى فاقد توجیه منطقى است؛ زیرا به معناى سرکوب غریزه و نیاز طبیعى گروهى از انسان ها و نوعى ستم بر آنان است. افزون بر آن در سطح کلان و در طولانى مدت، شدنى نیست. به عبارت دیگر سرکوب غریزه، در نهایت به سرکشى و طغیان آن خواهد انجامید. تجربه آلمان و بسیارى از دیگر کشورهاى غربى، شاهد این مدعا است.استاد مطهرى در این باره مى نویسد: «اگر عدد زنان نیازمند بر مردان نیازمند، فزونى داشته باشد، منع تعدد زوجات خیانت به بشریت است؛ زیرا تنها پایمال کردن حقوق زن در میان نیست ... بحرانى که از این راه عارض اجتماع مى شود، از هر بحران دیگر خطرناک تر است. هم چنان که خانواده از هر کانون دیگر، مقدس تر است ... .2. گزینه دیگر این است که راه روابط نامشروع و روسپى گرى و کمونیسم جنسى، گشوده و جامعه به فساد کشیده شود. این همان راهى است که عملاً غرب مى پیماید: نتیجه این روى آورد را مى توان در گزارش دکتر اسکات - مأمور پزشکى شهردارى لندن - مشاهده کرد. در گزارش او آمده است: «در لندن از هر ده کودکى که به دنیا آمده اند، یکى غیرمشروع است! تولدهاى غیرقانونى در حال افزایش دائمى است و از 33838 نفر در سال 1957 به 53433 نفر در سال بعدى افزایش یافته است».73. راه سوم این است که به طور مشروع و قانونمند، با قیود و شرایطى عادلانه، راه چند همسرى گشوده شود. دین مبین اسلام این راه را - که حکیمانه ترین و بهترین راه است - گشوده و اجازه چندزنى را به مردانى مى دهد که توانایى کشیدن بارسنگین آن را به نحو عادلانه دارند و دستورات اکیدى در این زمینه براى آنان وضع کرده است. این روش در واقع حقى براى زن و وظیفه اى بر دوش مرد ایجاد مى کند و نه تنها به ضرر زنان نیست؛ بلکه بیشتر تأمین کننده مصالح و منافع آنان است.امتیاز روى آورد اسلام خانم بیزانت8 مى نویسد: «گفته مى شود که در غرب تک همسرى است؛ اما در واقع چندهمسرى است بدون مسئولیت پذیرى! همین که مرد از زن سیر شد، او را رها مى کند. او نیز کم کم زن کنار خیابانى خواهد شد؛ زیرا نخستین عاشق دلداده اش هیچ مسئولیتى در برابر آینده او ندارد.وضع زنى که به عنوان یک همسر و مادر، در خانه اى چندهمسرى پناه گرفته، صد بار بهتر از این است. وقتى هزاران زن بدبخت را مى بینیم که شبانگاه در خیابان هاى شهرهاى غرب پرسه مى زنند، به یقین درمى یابیم که غرب نمى تواند اسلام را به جهت چندهمسرى سرزنش کند. براى زن بسى بهتر، خوشبختانه تر و محترمانه تر است که در چندهمسرى اسلامى زندگى کند و تنها با یک مرد اشتراک زندگى پیدا کند، فرزند قانونى خود را در آغوش گیرد و همه جا مورد تکریم و احترام باشد؛ تا اینکه هر روز توسط این و آن اغوا شود و احتمالاً با فرزندى نامشروع کنار خیابان رها گردد! نه تحت حمایت قانون باشد و نه پناهگاه و مراقبتى داشته باشد و هر شب قربانى هوس رهگذرى گردد».9بنابراین تک همسرى غرب، چیزى جز چند همسرگرایى بى ضابطه و مسئولیت گریزانه نیست. اما چه نیکوست این اعتراف غربى ها را هم بخوانیم که اسلام، در قالب چند همسرى بهنجار خود، عملاً تک همسرى را حفظ نموده است.رابرت ا.هیوم مى نویسد: « ... برخى از محققان معقول نشان مى دهند که [حضرت] محمد6 روى هم رفته موقعیت زنان را ارتقا بخشید و به آنها مرتبه اى از آزادى اقتصادى داد که هنوز در پاره اى از کشورهاى غربى و یا به اصطلاح مسیحى تا آن حد به زنان، آزادى اقتصادى داده نشده است و براى چندهمسرى نامحدود - که تا آن زمان به دلخواه انجام مى شد - حد و مرزى مقرر داشت که بسیار لازم و نافع بود. بنابراین، اسلام قانون تعدد زوجات را بدون قید و بند تشریع نکرده، و اصلا آن را بر همه مردان واجب و لازم[جایز] ننموده، بلکه به طبیعت و حال افراد توجه فرموده، و هم چنین عوارضى را که ممکن است احیانا براى افرادى عارض شود در نظر گرفته، صلاحیت قطعى را شرط نموده و مفاسد و محذورهایى را که در تعدد زوجات وجود دارد بر شمرده و در چنین موقعیتى است که آن را جایز دانسته، تا مصالح مجتمع اسلامى انسانها تامین شود. و حکم جواز را مقید به صورتى کرده است که [هیچ مفسده ای] پیش نیاید و آن در صورتى است که مرد از خود اطمینان داشته باشد به اینکه مى تواند بین چند همسر به عدالت رفتار کند. (موسوى همدانى سید محمد باقر ترجمه المیزان ج 4ص302) ازاین رو، چنانچه افرادی بتوانند به این شروط عمل کنند یعنی اطمینان داشته باشند که هرگز از طریق عدالت و میانه روى خارج نشده چه از لحاظ علاقه قلبى و چه از نظر تأمین وسائل آسایش تعدد زوجات ،نه تنها منعی نخواهد داشت بلکه جایز خواهد بود. از نظر قانونی:طبق ماده 16 قانون حمایت ازخانواده ، مصوب مجلس شورای اسلامی؛ مرد نمی تواند با داشتن زن ،همسر دوم اختیار کند مگر در موارد زیر : 1 .رضایت همسر اول. 2. عدم قدرت همسر اول به ایفای وظایف زناشویی. 3. عدم تمکین زن از شوهر. 4.ابتلا زن به جنون یا امراض صعب العلاج موضوع بندهای ماده 8 ( محکومیت زن یا شوهر به حکم قطعی به مجازات پنج سال حبس یا بیشتر یا به جزای نقدی که بر اثر عجز از پرداخت منجر به پنج سال بازداشت شود یا به حبس و جزای نقدی که مجموعا منتهی به پنج سال یا بیشتر و بازداشت شود و حکم مجازات در حال اجرا باشد.) 5.محکومیت زن[به مدت طولانی ومحبوس بودن او] 6.ابتلا زن به هر گونه اعتیاد مضر برابر بند 9 ماده 8. 7.ترک زندگی خانوادگی از طرف زن. 8.عقیم بودن زن. 9 - غایب و مفقودالاثر شدن زن ‌طبق ماده 17 این قانون دادگاه با انجام اقدامات ضروری و در صورت امکان تحقیق از زن فعلی و احراز توانایی مالی مرد و اجرای عدالت در مورد [همسران] اجازه اختیار‌ همسر جدید خواهد داد.(منبع سایت خانه ملت) شایان ذکر است هرگاه مردی با داشتن همسر بدون تحصیل اجازه از دادگاه مبادرت به ازدواج نماید به حبس جنحه ای از شش ماه تا یک سال محکوم خواهد شد. خلاصه آنکه؛ از دیدگاه شرع مقدس کسی که بتواند بین همسران به عدالت رفتار کند به گونه ای که هیچ مفسده وبحران خانوادگی پیش نیاید وشرایط زندگی فرد اقتضای آن را کرده باشد ،جایز خواهد بود .وطبق قانون مصوب مجلس شورای اسلامی چنانچه یکی از شرط وشروط مطرح شده در ماده 16 این قانون پیش آید فرد مجاز به اختیار همسر جدید خواهد بود. البته از نظر عرف جامعه ؛با توجه به وضعیت اقتصادی ومعیشتی ونیز فرهنگی ،اختیار همسر دوم ودر اصطلاح تعدد زوجات ،عمل قبیح شمرده می شود وچندان مورد مقبول جامعه نیست .مگر در موارد خیلی نادر،که به شرایط اقتصادی وفرهنگی آن محل بستگی دارد. قوانین اسلام براساس نیازهاى واقعى بشراست، نه احساسات، زیرا ممکن است هر زنى از آمدن رقیب (در زندگى ناراحت بشود، ولى وقتى مصلحت تمام جامعه درنظر گرفته شود و احساسات را به کنار بگذاریم، فلسفه تعدد زوجات روشن مى شود. ازاین رو، تعدد همسر را در موارد ضرورت نباید تنها از دریچه چشم همسر اول مورد بررسى قرار داد، بلکه از دریچه چشم همسر دوم و مصالح و مقتضیات اجتماعى باید مورد مطالعه قرار داد. آن ها که مشکلات همسر اول را در صورت تعدد زوجات عنوان مى کنند، کسانى هستند که یک مسئله سه زاویه اى را تنها از یک زاویه نگاه مى کنند، زیرا تعدد همسر هم از زاویه دید مرد و هم از زاویه دیدهمسر اول، نیز از زاویه دید همسر دوم باید مطالعه شود، آن گاه با توجه به مصلحت مجموع در این باره قضاوت کنیم. با توجه به این واقعیات, دین مبین اسلام راه سوم که حکیمانه ترین و بهترین راه است را گشوده و اجازه چندزنى را تنها به مردانى مى دهد که توانایى کشیدن بارسنگین آن را به نحو عادلانه داشته باشند و دستورات اکیدى در این زمینه براى آنان وضع نموده است و این نه تنها به ضرر زنان نیست بلکه درواقع بیشتر براى تأمین مصالح و منافع آنان است. علاوه بر این که بر حل معضلات اجتماعی، گاهی باید میان بد و بدتر، بدتر را رها کرد. البته رفتار ناخوشایند برخی مردان بوالهوس را نباید به حساب نقص قانون گذاشت بلکه کسانی که از جهت اخلاقی و فرهنگی ناهنجار باشند اگر قانون تعدد زوجات هم نباشد از راه های دیگر چه بسا خطرناک تر موجب اذیت و آزار می شوند. .

پرسمان دانشگاهیان

مرجع:

ایجاد شده در 1401/03/25



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image