صحبت خدا با انبیا(ع) /

تخمین زمان مطالعه: 8 دقیقه

در زمان معراج پیامبر(ص) با چه صدایی صحبت کرده و این رفتن ایشان به معراج را توضیح اجمالی دهید؟


در این رابطه به طور خلاصه عرض مى کنیم: در دو سوره قرآن، از معراج سخن گفته شده است؛ یکى سوره «اسراء» است که درباره قسمت اول معراج پیامبر(ص)؛ یعنى، از مسجدالحرام تا مسجد اقصى است و قسمت دوم در سوره «والنّجم» است که راجع به سیر آسمانى حضرت یعنى از مسجدالاقصى در بیت المقدس به اوج آسمان ها و ملکوت عالم سخن گفته است. در قسمت دوم، چهار نظر وجود دارد:1. فرشته وحى (جبرئیل) با مرکب مخصوصى که آورده بود (براق)، آن حضرت را به آسمان ها برد. تمام این مسافرت به وسیله جسم و روح پیامبر و در حال بیدارى رخ داد و خداوند نشانه هایى از عظمت خود را به پیامبر(ص) نشان داد. البته مسأله معراج - مثل خیلى از مسائل مهم تاریخى - با خرافات و اخبار نادرستى آمیخته شده که در آنها باید دقت کرد. هدف از این سفر چنان که در اولین آیه سوره «اسراء» و آیه 18 سوره «والنجم» بیان شده، مشاهده آثار عظمت خداوند در جهان بالا بوده است؛ چه این که در احادیث صحیح گفته شده است: وقتى پیامبر(ص)مراجعت کرد، بعضى از آن نشانه ها را براى مردم بازگو نمود. مخصوصا که در آن روزها علم پیشرفت نکرده بود و مردم از آسمان ها - جز آن چه به ظاهر مى دیدند - چیزى نمى دانستند. البته از این مسافرت یک سرى دستورهاى عبادى و اخلاقى و اجتماعى نیزبراى مسلمانان آوردند که در احادیث مربوط به این سفر - که خیلى مفصل است - ذکر شده است. در هر صورت این یک مسأله منطقى است و دلیل هایى در قرآن و روایات صحیح در آن باره هست و دانشمندان بزرگ شیعه، کتاب هایى در این باره نوشته اند.{براى آگاهى بیشتر ر.ک: سبحانى، جعفر، فروغ ابدیت}.2. سیر رسول اللّه از مسجدالاقصى به آسمان ها روحانى بوده است. 3. در همان حالى که پیامبر(ص) در مسجدالاقصى، ایستاده بودند، حقایق عالم را به وسیله چشم دل مشاهده فرمود و جسم و روح حضرت به جایى سفر نکرد و سیر علمى براى حضرت رُخ داد. شاید جملات محقق محترم آیت اللّه جوادى آملى نظر به این ایده داشته باشد: «اولاً حضرت در حال معراج بیدار بود و خواب نبود و ثانیاً جسم داشت. منتها بخشى از سیر او مربوط به زمین و بخشى دیگر مربوط به ملکوت بود. الان که ما در این مکان در حال صحبت کردن هستیم و این معارف الهى هم مطرح مى شود، بیدار هستیم، جسم هم داریم؛ گفت و گو و دیدن و شنیدن ما هم جسمانى است؛ ولى فهمیدن ما جسمانى نیست. ممکن است در جمع ما کسى باشد که این معارف را متوجه نشود و درک نکند؛ هر چند جسمش اینجا حضور داشته باشد. به عنوان مثال کودکى که در جمع ما است مى بیند و مى شنود و بیدار هم هست؛ ولى پیام و محتواى مطالب مطرح شده را درک نمى کند. در مورد معراج پیامبر(ص) هم این مطلب مطرح است. بخشى از معراج مربوط به جسم است؛ یعنى، همان سیر شبانه از مسجد الحرام تا مسجد الاقصى: «سُبْحان الَّذى اَسرى بِعبْدِهِ لَیلاً مِن الْمسْجِدِ الْحرامِ اِلَى الْمسْجِدِ الْاَقْصَى الَّذى بارکْنا حوْلَهُ»؛ اسراء (17)، آیه 1. اما بخشى دیگر از معراج - که مربوط به مشاهده انبیا و سدره المنتهى و گفت و گو با جبرئیل و دریافت وحى و رسیدن به مقام قاب قوسین و امثال ذلک است - جسمانى نبود؛ گرچه پیامبر(ص) در این قسمت جسم داشته و بیدار هم بوده است؛ ولى درک آن حقایق والا به وسیله روح آن حضرت صورت مى گرفته است، نه جسم او . اگر قرار باشد همه معراج جسمانى تلقى شود، لازمه اش آن است که در آیه ی :«دنى فَتَدلّى فَکان قاب قَوْسینِ اَوْ اَدْنى»؛ نجم (53)، آیه 9 ، دُنو (نزدیک شدن)، قاب قوسین (که نشانه شدت نزدیکى است)، سدره المنتهى و... همه جسمانى باشند؛ در حالى که جسمانى بودن این امور محال است». البته در این دو نظر اخیر باید روایات معراج را حمل بر تشبیه و کنایه کرد؛ زیرا ظاهر آنها سیر جسمانى رسول اللّه به آسمان ها است.4. نظر چهارم را مرحوم علامه طباطبایى معتقد است که ایشان مى فرماید: اصل معراج از مسلمات دینى است، اما کیفیت آن را ما نمى دانیم؛ زیرا احتمالات مختلفى در روایات معراج داده مى شود . چگونگی صحبت خداوند با پیامبران یا نزول وحی بر آنان مختلف بوده است گاهی از طریق نزول فرشته وحی و گاهی از طریق الهام به قلب و گاهی از طریق شنیدن صدا به این ترتیب که خداوند امواج صوتی رادر فضا و اجسام می آفرید و از این طریق با پیامبرانش صحبت می کرده است . از کسانی که این امتیاز را داشته اند موسی بن عمران (ع )بوده که گاهی امواج صوتی را از لابلای شجره در وادی ایمن و گاهی در کوه طور می شنید و لذا لقب کلیم الله به موسی (ع )داده شده است و بطور کلی راه ارتباط پیامبران با خدا یا صحبت کردن خداوند با بشر از سه راه ممکن است :اولا:{و ما کان لبشر ان یکلمه الله الا وحیا او من ورائ حجاب او یرسل رسولا فیوحی باذنه ما یشاء انه علی حکیم ; شایسته هیچ انسانی نیست که خدا با او سخن بگوید مگر از طریق وحی یا از ورائ حجاب یا رسولی می فرستد و به فرمان او آن چه را خواهد وحی می کند }.(شوری آیه 51). خداوند در این آیه صورت های گوناگون ارتباط و تکلم خداوند با پیامبران را برمی شمارد ولی واژه وحی را در یک مفهوم اخص بکار برده است که همان ارتباط بدون واسطه خدا با پیامبر است .و این سه قسم تکلم کردن خدا با بشر با هم فرق دارد؛ دو قسم اخیر را مقید کرده است یکی را با حجاب قید زده است و دومی را با ارسال رسول مقید ساخته است ولی قسم اول را با هیچ قیدی مقید ننموده است .و از ظاهر این مقابله بر می آید که مراد از قسم اول - الا وحیا- تکلم خفی باشد که هیچ واسطه ای بین خدا و طرف مقابلش مطرح نیست و در دو قسم اخیر تکلم خدا با بشر با واسطه انجام می شود, (تفسیر المیزان جلد 18 75). و اینکه خداوند با بعضی از پیامبران به صورت مستقیم صحبت می کرد; اولا, باید روشن شود که منظور از تکلم مستقیم خداوند با پیامبرش چیست ؟ آیا منظور القای وحی به قلب پیامبر است؟ اگر این معناباشد درمورد بیشتر پیامبران صادق است »انا اوحینا الیک کما اوحینا الی نوح والنبیین من بعده .....«,;(نسائ, آیه 163). یا منظور از صحبت مستقیم خدابا پیامبر تجلی خداوند وایجاد صوت می باشد در این صورت شامل حضرت موسی و پیامبر بزرگوار اسلام می شود که خداوند بر حضرت موسی در طور سینا تجلی نمود و صحبت کرد و با پیامبر اسلام در شب معراج تکلم نموده است . البته در هر دو مورد این تکلم و شنیدن صدا از پشت پرده بوده است . ثانیا: مستقیم صحبت کردن خداوند با پیامبران بدین معنا نیست که پیامبران , خدا را ببینند کما اینکه یهود چنین توهمی را در مورد حضرت موسی داشتند بلکه مقصود این است که رسول - جبرئیل - در این میان واسطه نبوده است .ثالثا: صحبت کردن خدا با بشر یک تکلیم خاصی است مثل تکلم بشر نیست که خروج صوت باشد از حنجره , این نوع تکلم مربوط به موجود ممکن و مخلوق است که مجهز به تجهیزات جسمانی می باشند بلکه تکلم درباره خدا سبحان عبارت است از تفهیم معنی برای پیامبر و این حقیقت کلام می باشد.برای آگاهی بیشتر در این زمینه ر.ک : 1. المیزان , ج 2, تفسیر آیه 253 سوره بقره . 2. تفسیر موضوعی , آیت الله جوادی آملی , ج 7, ص 140. مقام و مرتبه پیامبر در صحبت کردن مستقیم خداوند با او موثر است . در این باره قرآن می فرماید: »تلک الرسل فضلنا بعضهم علی بعض منهم من کلم الله و رفع بعضهم درجات و...«,;(بقره , آیه 253). این آیه به روشنی می رساند که همه پیامبران الهی با اینکه از نظر نبوت و رسالت همانند بودند, از جهت مقام یکسان نبودند زیرا هم شعاع ماموریت آنها متفاوت بوده و هم میزان فداکاری های آنان با هم تفاوت داشته است و به برخی از ویژگی ها که موجب مزیت و برتری مقام است اشاره می فرماید مانند تکلیم خدا با بعضی از آنها - با حضرت موسی در طور سینا و با حضرت محمد در شب معراج - یا بالا بردن درجات بعضی از آنها و..., (تفسیر نمونه , ج 3, ص 251). برای آگاهی بیشتر رجوع شود: 1. پیام قرآن , مکارم شیرازی , جلد 7, ص 318 به بعد. 2. تفسیر نمونه , مکارم شیرازی , جلد 20, ص 485 به بعد. 3. تفسیر نمونه , مکارم شیرازی , جلد 2, ص 251 به بعد. 4 . المیزان , علامه طباطبایی , ج 2, ص 329. 5. المیزان , علامه طباطبایی , ج 18, ص 75. 6. تحلیل وحی , محمدباقر سعیدی روشن , نشر: اندیشه .[V .

پرسمان دانشگاهیان

مرجع:

ایجاد شده در 1401/03/25



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image