امی بودن پیامبر(ص)-پیامبر امی(ص) /

تخمین زمان مطالعه: 8 دقیقه

امّی بودن که در قرآن بر پیامبر، پیش از بعثت، اطلاق شده، به چه معناست و آیا امّی بودن، تأثیری در نزول وحی یا امانت داری او داشته است؟


یکى از ویژگى هاى پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله)، این است که او امّى بوده و درباره پیامبران دیگر، چنین امرى، بیان نشده است. درباره امى بودن حضرت، نکات زیر، لازم به ذکر است: 1. منبع این مطلب، در درجه اول، خود قرآن است. در آیات 157 و 158 سوره اعراف، پیامبر با صفت «النَّبِیَّ الْأُمِّیَّ»؛اعراف (7)، آیه 157. توصیف شده است. منبع بعدى،تاریخ است؛ مورّخان مسلمان و حتى غیر مسلمان، ادّعا نکرده اند که آن حضرت در دوران خردسالى، نوجوانى، جوانى و یا پیرى، نزد معلّم و آموزگارى، خواندن یا نوشتن آموخته باشد. به عنوان نمونه، ویل دورانت در تاریخ تمدّن ج 4، ص 207. مى نویسد: «ظاهراً هیچ کس در این فکر نبود که وى (رسول اکرم(صلى الله علیه وآله)) را نوشتن و خواندن آموزد... معلوم نیست که محمد(صلى الله علیه وآله) شخصاً چیزى نوشته باشد. پس از نیل به مقام پیامبرى، کاتب مخصوص داشت؛ معذلک، معروف ترین و بلیغ ترین کتاب زبان عربى، به زبان وى جارى شد و دقایق امور را بهتر از مردم تعلیم دیده، مى شناخت». 2. واژه امّى، مرکب از «ام» و «ى» (یاى) نسبت است. چند دیدگاه در میان مفسران و اندیشمندان اسلامى، در مورد این ترکیب، وجود دارد که عبارتند از: الف) امى کسى است که به «امت عرب» منسوب است و از صفات بارز و عمومى عرب در آن روزگار، این بود که خواندن و نوشتن نمى دانسته اند. از پیامبر نقل شده که «ما امت امى هستیم که نمى نویسیم».فخررازى، تفسیر کبیر، ذیل آیه 157 سوره اعراف. ب) کسى که در «ام القرى» متولد شده یا از آن جا برخاسته است؛ ام القرى، یکى از نام هاى مکه است. ج) مراد از ام، مادر مى باشد که در این صورت، انتساب به حالت مادر زادى است که با آن حالت، انسان خواندن و نوشتن نمى داند. این، دیدگاه اکثریت است. احتمالات دیگرى نیز ذکر شده است.ر.ک: مرتضى مطهرى، مجموعه آثار، ج 4، ص 229 - 232 . همه این دیدگاه ها بر این نکته اتفاق دارند که واژه امّى به این معنى بر پیامبر اطلاق شده است که پیامبر اسلام درس نخوانده و مکتب ندیده بود و نزد هیچ آموزگارى، زانوى شاگردى بر زمین نزده بود. احمد مرسل که خرد خاک اوست هر دو جهان بسته فتراک اوست اُمّى گویا به زبان فصیح از الف آدم و میم مسیح همچو الف راست به عهد وفا اول و آخر شده بر انبیا نظامى گنجوى. 3. باید توجه داشت که امّى بودن، به معنى بى سوادى و جهل نیست. این امر، در مورد هر کسى امکان دارد؛ یعنى ممکن است کسى سواد خواندن و نوشتن نداشته باشد؛ اما سینه او گنجینه اسرار و حکمت هاى عقلى و الهى باشد. مؤمنان، زاهدان و عارفانى بوده اند که گرچه سواد متعارف نداشته اند، اما توان تشخیص حق از باطل (فرقان) را که سرچشمه حکمت است، داشته اند. به استناد قرآن، هر کس تقوا بورزد، به قدرت تشخیص حق از باطل دست خواهد یافت.انفال (8)، آیه 29. در حدیث نیز چنین آمده است: هر کس چهل روز را براى خداوند، اخلاص بورزد، سرچشمه هاى حکمت، از قلب او، بر زبانش جارى مى گردد.بحارالانوار، ج 53، ص 326. روشن است که این امر، اختصاصى به آنان که سواد خواندن و نوشتن دارند، ندارد. پیامبر اسلام با آن که امّى بود، به چنان مقامى دست یافت که توانست طرف خطاب مستقیم خداوند قرار گرفته، از طریق وحى،به حقیقت واصل گردد و کتابى بى مانند، همچون قرآن را براى بشر، به ارمغان آورد و معلم آدمیان شود؛ آن گونه که خداوند سیمایش را ترسیم مى کند؛ «هُوَ الَّذِی بَعَثَ فِی الْأُمِّیِّینَ رَسُولاً مِنْهُمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِهِ وَ یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ إِنْ کانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِی ضَلالٍ مُبِینٍ »؛جمعه (62)، آیه 2. «اوست آن کس که در میان بى سوادان، فرستاده اى از خودشان برانگیخت تا آیات او را بر آنان بخواند و پاکشان گرداند و کتاب و حکمت بدیشان بیاموزد و (آنان) قطعاً پیش از آن، در گمراهى آشکارى بودند». پیامبر امّى با گسترش فرهنگ قرآن، تمدّنى عظیم را بر بنیاد آن استوار ساخت و آموزگار بزرگ انسان ها گردید. نگار من که به مکتب نرفت و خط ننوشت به غمزه، مسئله آموز صد مدرّس شد حافظ شیرازى. 4. اعجاز، عامّ ترین راه شناخت پیامبران است. براى پى بردن به راستى ادّعاى پیامبران، واقع شدن معجزه به دست آنان، یک راه عمومى است علامه حلى، کشف المراد، ص 377. و عالمان گفته اند که معجزه هر پیغمبرى، از جنس کمال و فضیلتى بوده که در زمان آن پیغمبر، بالاترین درجه کمال داشته است؛ چنان که در زمان موسى(علیه السلام) چون ساحران بسیار بودند و علم سحر به مرتبه اى رسیده بود که در هیچ زمانى نبود، از این جهت، معجزه موسى و منقلب شدن عصا، به صورت اژدها و بلعیدن تمام اسباب و وسایل سحر ساحران، به سحر آن ساحران شبیه بود و چون آن ساحران، در کمال مهارت در علم ساحرى بودند، دانستند که عمل موسى، اگر چه شبیه سحر است، اما سحر نیست؛ بلکه کارى است الهى و خارج از طاقت بشرى؛ از این رو، همه به سجده افتاده، ایمان آوردند.فیّاض لاهیجى، گوهر مراد، تصحیح زین العابدین قربانى، ص 385. 5. مهم ترین معجزه پیامبر اسلام، قرآن است.پیامبر اسلام به جز معجزه قرآن، داراى معجزات فراوانى همانند سلام کردن سنگ بر او، تسبیح کردن سنگ ریزه در کف دست او، جوشیدن آب از دستان او و سیر کردن عده زیادى از مردم با غذایى اندک و... بوده است؛ ر.ک: کشف المراد، ص 380؛ گوهر مراد، ص 388. قرآن، معجزه اى است از نوع سخن که اساساً با معجزات دیگر، تفاوت دارد و از باب تناسب معجزه با زمان خویش، معجزه پیامبر اسلام نیز داراى این ویژگى بود. در کتاب هاى تاریخى آمده است که در دوران جاهلیت (مقارن با ظهور پیامبر اسلام)، بازار شعر و شاعرى بسیار پررونق و مایه افتخار بود. هنگامى که در میان یک قبیله، شاعر ماهرى وجود داشت، او را در بازارهایى که هر ساله در آن گرد مى آمدند (کنگره یا انجمن ادبى) مى آوردند و یا در هنگامه حج، او را در خانه کعبه حاضر مى کردند؛ تا همه قبایل و عشایر گرد آمده، شعر او را بشنوند. آنها این را یک افتخار و شرافت محسوب مى کردند وسیره رسول خدا، ج 1، ص 140. این، نشانه اهتمام اعراب جاهلى به ادبیّات است. بنابراین، به تناسب چنین اوضاع و احوالى، پیامبر، اثرى را ارائه کرد که نه تنها اعراب آن زمان، بلکه، همه ادیبان و دانشمندان روزگاران بعدى نیز در برابر بزرگى و شکوه ادبى آن، سر تعظیم فرود آوردند. آن چه بر لطف این کار مى افزود، آن بود که کسى این اثر را ارائه کرد که خود امّى و درس نخوانده بود و نخستین آیاتى که به گوش مردم آن زمان در مکّه رساند، در باره خواندن، آفریدن، دانستن و فهماندن بودند و آیات دیگر نیز درباره فراخوانى به تعقل، تفکر و تأمل بودند. از این گذشته، در این کتاب معجزه آسا، به قلم و ابزار دانش، سوگند یاد شده بود؛ «ن وَ الْقَلَمِ وَ ما یَسْطُرُونَ»؛قلم (68)، آیه 1. «نون، سوگند به قلم و آن چه مى نویسد». 6. اگر پیامبر اسلام امّى نبود، به او این اتّهام را مى زدند که چون درس خوانده و با سواد است، کتاب هایى نزد خود دارد و آن چه مى آورد، با استفاده از آن کتاب هاست. قرآن کریم، همین مطلب را به وضوح بیان کرده است؛ «و تو هیچ کتابى را پیش از این نمى خواندى و با دست (راست) خود (کتابى) نمى نوشتى وگرنه باطل اندیشان، قطعاً به شک مى افتادند».عنکبوت (29)، آیه 48. این آیه، در بیان نفى خواندن و نوشتن پیش از نبوت است و در غیر این صورت، زمینه شک در نبوت او پیش مى آمد. بنابراین، امى بودن پیامبر، سبب شد که ارمغان و حکمت او، اعجاب همگان را برانگیزاند. هدف قرآن از تأکید بر عدم خواندن و نوشتن، اثبات نبوت و الهى بودن آیات قرآن است. علامه طباطبایى در ذیل آیه 48 سوره عنکبوت توضیح مى دهد که اگر چنان بودکه پیامبر، خواندن و نوشتن مى دانست، باطل اندیشان، در قرآن، تردید روا مى داشتند؛ اما از آن جا که پیامبر خواندن و نوشتن نمى دانست و آنان او را بر همین وضع و حال مى شناختند، جاى شک و تردیدى براى آنان باقى نمى نماند.طباطبایى، المیزان، ج 16، ص 144. استاد مطهرى نیز به همین مطلب اشاره کرده است.ر.ک: مجموعه آثار، ج 3، ص 205 و 206. بدین ترتیب، ارتباط امّى بودن پیامبر اسلام، با ارائه معجزه اى همچون قرآن، روشن مى شود. البته باید توجه داشت که امّى بودن پیامبر اسلام، ارتباطى با اصل وحى یا امانت دارى او ندارد. .

پرسمان دانشگاهیان

مرجع:

ایجاد شده در 1401/03/25



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image