تخمین زمان مطالعه: 11 دقیقه
مقام معظم رهبری: «طبق گزارشى که مراکز علمى معتبر دنیا دادهاند، رتبهى علمى اول منطقه، ایران است. ما این رتبهى اول علمى را براى سال 1404 در نظر گرفتیم؛ هنوز چهارده سال باقى است. همین سال میلادىِ گذشته گفتند ایران از لحاظ رتبهى علمى در منطقه اول است... پس یکى از نقاط قوّت ما، پیشرفت علمى است.»
پیشرفت علمی جمهوری اسلامی ایران طی سه دهه، رشد چشمگیری داشته و حتی دشمنان داخلی و خارجی هم به این پیشرفتها و دستآوردها اذعان داشته و دارند. رتبهی علمی جمهوری اسلامی ایران در منطقه اول است و میزان مقالات علمی آن با برخی کشورهای اروپایی برابری میکند. پژوهشگران و متخصصین علمی ما راه درازی را طی کردهاند و جوانان و اساتید زیادی در این راستا زحمت کشیده و برخی نیز مانند شهیدان «علی محمدی، شهریاری، احمدی روشن و...» جان خود را به خاطر رشد علمی جمهوری اسلامی فدا کردهاند. در این راستا، با دکتر «رضا روستا آزاد»، رییس دانشگاه صنعتی شریف به گفتوگو نشستهایم:
جناب آقای دکتر برای شروع لطفاً دربارهی وضعیت علمی ایران پیش از انقلاب اسلامی توضیحی بفرمایید.
در بحث مسایل علمی لازم است به وضعیت قبل از انقلاب نگاهی داشته باشیم که وضع ما چگونه بود؟ جامعه یا زنده است یا مرده و زنده بودن جامعه از روی تجلیات فرهنگی، علمی، سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و ... نشان داده میشود؛ به عنوان مثال اگر انسان زنده باشد، نبض دارد، نفس میکشد و... اگر زندگی و حیاتی نداشته باشد، چیزی ندارد. در ایران قبل از انقلاب حتی هویت و صیانت ملی هم نداشتیم، مدیریت کلان کشور دست عوامل دست نشاندهای مانند درباریان و اعوان و انصارشان بود و جامعه مدیریت درستی نداشت.
با توجه به این که نخست وزیری ما دست یک بهایی بود، لایهی پایینتر ارتش ما دست آمریکاییها بود. همچنین برای حمایت از آمریکا در مقابل شوروی، پلیس و سیستم امنیتی، وسیلهای بود برای سرکوب هرگونه حرکت آزادی خواهانهی ملی؛ و کشاورزی ما در سال 41 و 42 با ظاهر زمین دادن به رعیت به سمت نابودی رفت، همان طور که امام(ره) فرمودند، فرهنگ ما یک فرهنگ وارداتی است که به وسیلهی سینمای مبتذل به صورت عامدانه اداره میشود، سازمان برنامه و بودجه دست انگلیسیها، آمریکاییها و صهیونیستها بود. در نتیجه کل اهرمهای مملکت و ارکان آن دست خارجیها بود و از این رو شما تجلی از این ملت نمیتوانستید، ببینید. گروهی از مردم در قالب کارمندان دولت بودند و دیگران کشاورز و در اوج بدبختی به سر میبردند که بحث مهاجرت به شهرها پیش آمد. مردم سطح بالای کشور کارمندان بودند و بقیه فرو دست و زاغه نشین. طبقهای که شکل گرفت، طبق برنامهریزی راهبردی انگلیسیها و صهیونیستها ایجاد شد که ثناگوی دربار بود و بقیه اگر صدای اعتراضی داشتند، سرکوب میشدند.
عدهای از تحصیل کردگان زمانی به «هویدا» دربارهی وضعیت کشور اعتراض کردند که چرا ما کشوری صرفاً مصرف کننده شدهایم، ثروتمان را میبرند، بخشی از درآمد صرف خرید سلاح میشود و...؛ هویدا در پاسخ به آنان گفت که ما نفت داریم و میفروشیم، اگر اعتراضی دارید از این مملکت بروید! آن زمان ما حدود 200-300 هزار دانشجوی صرفاً کارشناسی داشتیم، در حد محدودی که آنها میخواستند.
در خاطرات دکتر «حسابی» مشاهده میکنیم که ایشان برای رضاشاه نامه نوشتند که جهت تشکیل دانشگاه تهران، حمایت کنند که رضاشاه در جواب نامه گفته بود، دانشگاه به چه درد میخورد؟ و بالاخره بر اثر پیگیریهای دکتر، راضی شده بود، حمایت کند. به عنوان مثال «دانشگاه شریف» برای این انتخاب شد که بهترین جوانان مملکت توسط بهترین اساتید تا مقطع کارشناسی تربیت شوند و چون مملکت صنعت و... درستی ندارد، دانشجو به خارج از کشور مسافرت میکند و دانشگاه ابزاری میشود برای شناسایی و معرفی بهترینهای کشور به غرب؛ یعنی جمعی از آن جامعه باشند نه ایران.
بعد از انقلاب وضعیت علمی ما چه تغییری کرد و چه اتفاقهایی افتاد؟
اولین رخداد بعد از انقلاب، شکلگیری و احیای روحیهی خود باوری در میان مردم بود که حضرت امام و مقام معظم رهبری فرمودند که قبل از انقلاب این روحیه را از ایرانی گرفته بودند. این تصور را در ذهن ما ایجاد کرده بودند که ما نمیتوانیم و غرب شکست ناپذیر است که هر دو غلط بوده و هست.
نکتهی دوم روحیهی استکبار ستیزی است و نکتهی سوم جنگ تحمیلی و تحریم ما بود که طی آن فهمیدیم که همه علیه ما بسیج شدهاند و کسی به داد ما نمیرسد و خودمان باید روی پای خودمان بایستیم. در این شرایط بسیج تشکیل شد و بسیاری از دانشجویان از راه بسیج به جبهه رفتند، جهاد در حوزههای مختلف شکل گرفت و از این رو هستههای علمی خودکفایی تشکیل شد و جوانهای کشور، مدیریت امور را در حوزههای مختلف به خصوص مدیریت جنگ برعهده گرفتند و هستههای خودکفایی علمی به فعالیت گسترده پرداختند. در زمان جنگ در حوزهی فعالیتهای نظامی و سپس علمی، شهیدان «تهرانی مقدم، شوریده، مهرداد، قزوینی و ...» حضور داشتند.
8 سال دفاع مقدس باعث گردید، ما خودمان را بیابیم و به خودمان تکیه کنیم. دانشجویان در دههی 60 نیازها را درک کردند و به آموزش پرداختند. در دههی 70 تحصیلات تکمیلی راه افتاد و دانشجویان مراحل کارشناسی ارشد و دکترا را طی کردند. مقالات علمی ما رشد کرد تا جایی که امسال ما در منطقه اول شدیم و فقط در «ISI» حدود 33000 مقاله تولید کردیم. در دههی 70 کمابیش ارتباط صنعت و علم راه افتاد در حوزههای سطح بالا، در حوزهی دفاعی خیلی پیشرفت کردیم، حوزهی نانو، هستهای و... بنده دههی 70 را دههی پژوهش مینامم. دههی 80 علم ما تبلور عینی پیدا کرد و دههی فنآوری ما بود. همه چیز از مواد شیمیایی و حوزهی الکترونیکی بگیرید تا مباحث پزشکی و...
دههی 90 که در آن هستیم، دههی پیشرفت و عدالت است. دههی تجاری سازی است. حوزهی فنآوری و نوآوری تشکیل شده و یافتههای علمی در حال تجاری شدن هستند و با همهی مشکلاتی که داریم، اعم از تحریم و... در حال انجام شدن است. به عنوان مثال یکی از اساتید ما در زندان کالیفرنیا است، زیرا میخواسته است برای آزمایشگاه خود، مواد [شیمیایی] بیاورد. ما اکنون 4میلیون و 200 هزار دانشجو داریم که در مقایسه با دانشجویان 200-300 هزار نفری دههی 60 قابل مقایسه نیست. ما، راههای پرپیچ و خم علم و فنآوری را به برکت حضور جوانان و نفسهای پاک آنان طی کردهایم و به سمت تجاری سازی و خودکفایی علمی پیش میرویم.
اگر حلقهی علمی ما تکمیل شود، خودکفا میشویم و علم ما میتواند تولید ثروت کند که ما مدل چنین مسألهای را تحت عنوان هیأت علمی- پژوهشی در دست تصویب داریم. استاد در فضای دانشگاه مکان پژوهش داشته باشد و خودش با مراکز مختلف، قرارداد ببندد و با دانشجو هم هماهنگی کند. او در این شرایط هم تولید علم میکند و هم ثروت، حتی در مواردی میتواند به دانشگاه هم هزینهای پرداخت کند. اگر این حلقه تکمیل شود، برکات زیادی دارد.
در دههی 70 تحصیلات تکمیلی راه افتاد و دانشجویان مراحل کارشناسی ارشد و دکترا را طی کردند. مقالات علمی ما رشد کرد تا جایی که امسال ما در منطقه اول شدیم و فقط در «ISI» حدود 33000 مقاله تولید کردیم. در دههی 70 کمابیش ارتباط صنعت و علم راه افتاد در حوزههای سطح بالا، در حوزهی دفاعی خیلی پیشرفت کردیم، حوزهی نانو، هستهای و... بنده دههی 70 را دههی پژوهش مینامم. دههی 80 علم ما تبلور عینی پیدا کرد و دههی فنآوری ما بود. همه چیز از مواد شیمیایی و حوزهی الکترونیکی بگیرید تا مباحث پزشکی و...
در مسیر رشد علمی جمهوری اسلامی ایران همواره مجموعهای از موانع بیرونی و درونی بوده است، مثلاً ما در دههی 60 بحث جنگ را داشتیم و بعد تحریمها که بخشی مانع بود و در شرایطی هم باعث خیر شد و... در حال حاضر موانع درونی که در مسیر رشد فزایندهی علمی کشورمان وجود دارد و مانع از تکمیل حلقهی علمی میشود، چیست؟
مهمترین مانعی که ما با آن مواجهایم، بحث مدیریت است. به نظر بنده کشور ما کشور فقیری نیست و هم اکنون با وجود تمامی مشکلات، ما سالانه حدود 100 میلیارد دلار از راه فروش نفت درآمد کسب میکنیم. بودجهی عمومی کشور چیزی حدود 350 میلیارد دلار است؛ یعنی ما سالانه 250 میلیارد دلار تولید ناخالص ملی داریم. در کشور ما این هزینه خوب و درست مصرف نمیشود، چرا؟ به نظر بنده بخشی از آن ناشی از این است که دانش مدیریتی ما ضعف دارد و بخشی دیگر ریشه در قبل از انقلاب دارد. قبل از انقلاب قسمتی از هزینهی نفت ما صرف این شد که دیوان سالاری دولتی نه با سابقهی ملی بلکه با سابقهی تعظیم و تکریم نظام وابسته ایجاد شود و متأسفانه امروزه کماکان بقایای آن نظام باقی مانده است.
بنده نمیخواهم به کل نظام اداری متعرض شده و ادعا کنم که اشکال دارد ولی زمانی که نفت گران شد، در عمل این اتفاق افتاد. از آن موقعی که اولین چاه نفت در مسجد سلیمان حفر شد و به واسطهی آن شرکت نفت انگلیس تأسیس شد – شرکت نفت انگلیس به خاطر نفت ایران تأسیس شد- تا این که تولید نفت زیاد شد و جاهای دیگر اکتشاف شد و...؛ ما در زمان پهلوی حدود 6 میلیون نفت با قیمت بشکهای 17-18 دلار تولید میکردیم. در اوایل دههی 50 زمان جنگ اعراب و اسراییل قیمت حدود 40 دلار شد. پول که زیاد شود، ابزاری میشود برای بسیاری از کارها مانند وضعیت قطر یا ژاپن.
اوایل دههی 50 با نفت بشکهای 40 دلار که در روز 6 میلیون بشکه فروش میرفت درآمد ایران چیزی حدود یک چهارم میلیارد دلار که در سال حدود 100 میلیارد دلار میشود، شد که بیشترین درآمد سالانهی ما در اوایل دههی 50 بوده است. اکنون در سال 90، 100 میلیارد دلار درآمد کسب میکنیم با 70 میلیون نفر جمعیت و ما آن موقع به خاطر ضعف مدیریت امکان استفادهی صحیح از این درآمد را نداشتیم.
دومین مشکل ما این است که نظام اداری کشور بر اساس مأموریتی که بخواهد کشور را رشد دهد، نیست. مثال سادهای در این باره ذکر میکنم: «در زمان شاه هرکسی هر جایی استخدام میشد به او میگفتند که دست همشهریها و دوستانت را هم بگیر.» وقتی نحوهی جذب، براساس تخصص و مأموریت تعریف شده نباشد و براساس پرکردن چارت، رابطه و فامیلگری باشد، میشود نظام دیوان سالاری که آدمها نیت سوئی در آن ندارند ولی کسانی که کاملاً راهبردی آنها را این گونه کنار هم چیدهاند، نیت سوئی داشتند. بنابراین بدون تعرض به کارمندان ما، بدون این که خودشان آدمهای نامناسبی باشند، چون نحوهی آرایش آنها در نظام اداری غلط بود، سیستم قفل کرد و بازده مطلوبی از آن به دست نیامد.
مدیر نمیتواند تحول ایجاد کرده و مانع پویایی سیستم شود، مجموعه لخت است و وقتی سالیان سال مجموعهای به خروجی ندادن عادت کند، رکود ایجاد میشود. البته همهی بخشهای جامعهی ما این گونه نیستند، ولی بخشهای قابل توجهی از جامعه این گونه هستند. از این رو علاوه بر ضعف مدیریت که از جهل مدیریتی ما ناشی میشود، مانع بعدی، تشکیلات به جاماندهای است که ساختار و نحوهی قرار گیری افراد در آن ایراد دارد و سیستم را قفل کرده است.
در بحث ضعف دانش مدیریت این نکته هم مستتر است که ما نیروهای خوب و کارآمد را نمیشناسیم و همچنین نصف دانشجویان ما در حوزهی علوم انسانی تحصیل میکنند، یعنی حدود 2 میلیون نفر که به قول مقام معظم رهبری، نه کتاب خوب و کافی در سال در این حوزه تألیف میشود و نه استاد توانمند و به تعداد داریم؛ از این رو دانشجوی ما با علوم غربی که نه اسلامی است و نه بومی، تربیت میشود و در اصل شما انسانهایی را تربیت میکنید که کارایی برای مملکت ندارند.
متأسفانه بیشتر بچههای با استعداد کمتر وارد علوم انسانی میشوند؛ مدارس سطح پایین به این حوزه میپردازند، منابع بومی نیست، تئوریها هم متأسفانه خوب آموزش داده نمیشوند و.... از این رو قطعاً نیروی خوب و کارآمد تربیت نمیشود. در بحث آموزش علوم انسانی ما در تمامی رشتهها و به خصوص مدیریت، آدمهای با استعداد برتر وارد نمیشوند، افرادی با استعداد پایینتر مدیر میشوند و سیستم با استعداد برتر که مهندس ما هستند، نمیتوانند مدیر پایینتر را بر بتابند و از این رو فرار مغزها رخ میدهد و نیروی ما به دنیای غرب مهاجرت میکند.
با توجه به نکاتی که مطرح شد، راهکارها چیست؟ لزوماً به مدیران اجرایی بر میگردد یا هر کدام از ما میتوانیم کاری کنیم؟
نکتهی مهم این است که هر کسی میتواند، «کلکم راع و کلکم مسؤول عن رعیته» باشد؛ همه باید تلاش کنیم. مقام معظم رهبری چند سالی است که به موارد مربوط به نخبگان خیلی تأکید میکنند چراکه مانند بحث مرغ و تخم مرغ، هم برای تربیت نیرو استاد خوب لازم داریم و هم برای استاد خوب داشتن باید نیروی خوب داشته باشیم، چه طور؟
استعداد برتر و نخبه میتواند آن را تحقق ببخشد. وقتی استعداد برتر سرکلاسی میرود که استاد نمیتواند آن را از نظر علمی اداره کند، او با توجه به هوش و استعداد خود میتواند مسأله را بفهمد و حتی غلط استاد و کتاب را میگیرد و او درست تربیت میشود. نخبگان ما لازم است که در تمامی حوزهها قوی و با تمام تلاش و توان ورود کنند و مسایل و مشکلات را حل نمایند.با تشکر از این که وقت خود را در اختیار «برهان» قرار دادید/پایگاه برهان/۱۳۹۰/۱۱/۲۶ .
پرسمان دانشگاهیان
تماس با ما
آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود
09111169156
info@parsaqa.com
حامیان
همكاران ما
کلیه حقوق این سامانه متعلق به عموم محققین عالم تشیع است.